بازیهای نمایشی:
مهمترین بازی که درآن احساسات، نیازها و عواطف کودکان می تواند بروز پیدا کند، بازی نمایشی است. بازی نمایشی می تواند کمک کند تا کودک از خود مرکزی بیرون آید و متوجه بیرون خود شود و همچنین به کودک فرصت میدهد تا شخصیت درونی خود را آشکار کند. اگرچه بازیهای تقلیدی و نمایشی باهم مشترکند و در حقیقت بازی نمایشی خود نوعی از بازی تقلیدی است؛ اما نکته ظریف اینجا است که در بازی تقلیدی، کودک سعی به تقلید نقش دارد، در حالی که در بازی نمایشی کودک علاوه بر تقلید نقش، انتظار خود از آن نقش را نیز بیان میدارد. کودکان، نه تنها به تقلید فعالیتهای بزرگسالان میپردازند، بلکه همچنین مشتاقانه علاقه دارند که مانند آنها لباس بپوشند و مانند آنها سخن بگویند. نخستین بازیهای نمایشی کودک در خانه انجام می شود و آن زمانی است که مثلا دختر،کفشهای مادرش را میپوشد و یا پسر، به تقلید از پدر، روزنامه میخواند و یا با مخاطبهای فرضی به مکالمه تلفنی می پردازد و نقش آنان را به نمایش می گذارد.(همان منبع)
اگرچه بازیهای تقلیدی و نمایشی با هم مشترکاند و در حقیقت،بازی نمایشی خود نوعی از بازی تقلیدی است،نکته ظریف اینجا است که در بازی تقلیدی کودک سعی به تقلید نقش دارد، در حالی که در بازی نمایشی، کودک علاوه بر تقلید نقش، انتظار خود از آن نقش را بیان میدارد. مثلا هرگاه کودک پدری سختگیر و مستبد داشته باشد، کودک در بازی تقلیدی خود سختگیر و مستبد می شود؛اما در بازی نمایشی انتظار محبت و همدردی پدر با فرزند را منعکس می کند.(همان منبع)
بازیهای نمایشی به تواناییهای کودک برای فرار از محدودیتهایی که واقعیت براو تحمیل می کند،می افزاید. این بازیها او را قادر میسازد که به آرزوهای خود جامه عمل بپوشاند و به وی فرصت میدهد تا خود را از شر بدخلقیها برهاند و بر موقعیتهایی که در زندگی واقعی او را آزار می دهند فائق آید. کودک هرچه سرخوردهتر باشد، بیشتر به بازیهای نمایشی رو میآورد. کودکی که انطباق اجتماعی ضعیفی دارد، بیشتر از کودک دارای انطباق صحیح و کافی به بازیهای نمایشی می پردازد.(همان منبع)
تحقیق درباره بازیهای کودکان در مهد کودک، نشان داده است که کودکانی که بیشترین وقت را صرف بازیهای قاعدهدار میکنند، کمترین میزان نگرانی و دلشوره را دارند، در حالی که کودکان دچار نگرانی وقت بیشتری را به بازیهای نمایشی اختصاص می دهند. بازی نمایشی به کودک فرصت میدهد تا شخصیت خویش را آشکار سازد. در واقع، مهمترین بازیای که درآن احساسات، نیازها و عواطف کودکان می تواند بروز و ظهور کند، بازی نمایشی است.(همان منبع)
موضوعات عادی بازیهای نمایشی و تخیلی کودکان خردسال عبارتند از:
-
- الگوهای خانگی، از جمله میهمان بازی، آشپزی، مواظبت از بچهها و ایفای نقش پدر و مادر
-
- تقلید از حیوانات که میپرند و میخزند.
-
- مراقبت از بیماران و تقلید نقش دکتر و پرستار
-
- فروشگاه بازی کردن
-
- سفر کردن و دیگر فعالیتهای مربوط به حمل و نقل، مانند راندن خودرو، قطار، هواپیما و کشتی
-
- ایفای نقش پلیس و به طور کلی بازی با اسلحه
-
- بازی آتشنشانی
-
- کشتن و کشته شدن
-
- مهمانی دادن و عروسی کردن
- ایفای نقش قهرمانان افسانهای
بازیهای نمادین:
بازیهای نمادین نقطه اوج بازیهای کودکان است که از حدود یکو نیم یا دو سالگی آغاز می شود و در پنج و شش سالگی به کمال خود میرسد و تا هشت و نه سالگی نیز ادامه مییابد. در واقع، بازی نمادین زمانی آغاز می شود که کودک به تدریج زبان میگشاید و توانایی کاربرد علائم و نمادهای زبان را دارد. بازیهای نمادین، یا بازیهای تقلیدی و نمایشی تفاوت دارد. در بازیهای تقلیدی و نمایشی، کودک با بهره گرفتن از وسایل موجود به برون فکنی یا درونفکنی امیال و خواسته های خود می پردازد و از این طریق، به لذتی درونی و برونی دست مییابد و خود را از قید تنشها رها میسازد.در بازیهای تقلیدی و نمایشی، کودک سعی دارد به اشیاء و وسایل واقعی موجود در محیط خود دست پیدا کرده و با آن وسایل بازی کند اما در بسیاری از اوقات، محدودیتها مانع دستیابی کودک به ابزار و وسایلی است که در بازی به آن نیاز دارد. در این مرحله است که کودک، برای حل مشکل خود، به بازیهای نمادین روی میآورد و عناصری تازه وارد بازی کودکان میشوند. واقعیتها تغییر شکل مییابند. اشیایی که وجود ندارند به وسیله اشیای دیگر به نمایش درمیآیند.
مثلا تکه چوبی را اسب خود میپندارد؛ قوطی کبریت را در دست میگیرد و آن را ماشین خود میداند و شروع به استارت زدن، بوق زدن،ترمز گرفتن عقب و جلو رفتن و پارک کردن می کند،یا قاشق چایخوری را به عنوان هواپیما در فضا حرکت میدهد و بعد آن را در فرودگاه به زمین مینشاند.در این بازیها کودک شیء مورد استفاده را نمادی از شیء اصلی تلقی می کند. در چنین اوقاتی، کمک تخیل بسیار چشمگیر است و کودک، برای این که تخیلش بتواند خوب کار کند، به بسیاری اشیاء و مواد، نیاز دارد، اما در این میان چیزهایی را که میشناسد واز آنها دانش مختصری دارد، محدودند. نیروی تخیل به کمک کودک میششتابد تا او نشانهها را بسازد، نشانههایی که جانشین اشیاء، حیوانات و اشخاص واقعی میشوند.(همان منبع،۷۴)
در حقیقت میتوان گفت که نشانهها عبارتند از تصوراتی که کودک از دنیای درون و بیرون خود دارد و خاصیت تخیل این است که آن تصورات را رشد و گسترش میدهد. در اینجا است که ارزش و اهمیت اسباببازیها آشکار می شود؛ زیرا تنوع و گستردگی آنها کمک می کند تا کودک بتواند به توسعه هرچه بیشتر نشانهها و در نتیجه به تصورات خود، نایل آید.
پیاژه معتقد است که نشانهها در واقع زبان فردی کودک است که وی می تواند با آنها احساسات درونی خود را آشکار سازد. مثلا اگر کودکی تنبیه شده باشد، ممکن است عروسک خود را کتک بزند یا با خرس کوچولوی خود اوقات تلخی کند؛ یا کودکی که دارویی را به اکراه نوشیده و به این دلیل کارش به مشاجره با مادرش کشیده باشد، به طور نمادین دارو را با عروسکش میخوراند و درباره مزایای دارو با عروسک سخن میگوید. اینگونه بازیها را پیاژه”بازی جبرانی” مینامد.
متخصصان بازی درمانی، متخصصانی که بر روی کودکان دارای ناراحتیهای عاطفی کار میکنند، در اتاق بازی درمانی، از وسایلی مانند عروسکها، خانوادههای عروسکی،جعبههای شن و… بهره می گیرند؛ زیرا کودکان ممکن است نتوانند احساسات خود را وسیله کلمات منتقل کنند.
کودکان، به وسیله بازی یا اسباب بازیها، احساسات و ناکامیهای خود را نشان می دهند. اسباببازیها در واقع کلمات کودکان هستند و حالت نمادین دارند که روان درمانگر می تواند اوضاع و احوال درونی کودک را تفسیر کند.(همان منبع)
بازیهای تخیلی:
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 02:35:00 ب.ظ ]
|