رینا و دیگران (۲۰۰۹) در پژوهشی با عنوان “جریانهای نقد آزاد مازاد، مدیریت سود و کمیته حسابرسی” به این پرداختند که چقدر جریان نقد آزاد مازاد به مدیریت سود مربوط است. در این مطالعه فرض بر این است که مدیران شرکتهایی که از جریانهای نقدی آزاد بالایی برخوردارند شدت عمل خوبی در اداره مدیریت سود دارند. نتایج پژوهش نشان میدهد که کمیته حسابرسی مستقل به شرکتهای دارای جریان نقدی آزاد، کمک میکند تا بر رویههای مدیریت سود نظارت داشته باشد.
نخیلی و چبی (۲۰۰۹) نشان دادند که توزیع سود سهام بجای میزان بدهی منجر به کاهش مخاطره (ریسک) جریان نقدی آزاد میشود.
گارسیا و همکاران (۲۰۰۹) با بهره گرفتن از نمونهای متشکل از شرکتهای بورس سهام اسپانیا در دورهای از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱ اثر کیفیت حسابداری را بر موجودی وجه نقد شرکت بررسی کردند. در این پژوهش، از مدل تعدیل شده ازکان و ازکان (۲۰۰۴) استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که شرکتهای با کیفیت اقلام تعهدی بالا در مقایسه با شرکتهای با کیفیت اقلام تعهدی پایین، سطوح پایینتری از وجه نقد نگهداری میکند. یافته ها نشان میدهد که با افزایش بدهی بانکی، موجودی نقد افزایش یافته و شرکتهای با جریانهای نقدی بالاتر وجه نقد بیشتری نگهداری مینمایند.
لی (۲۰۰۹) باین نتیجه رسید که نگهداشت وجه نقد بیشتر با کاهش هزینه های مرتبط با تامین مالی خارجی انعطافپذیری مالی را افزایش میدهد، ممکن است مدیران منافع شخصی خود را با نگه داشت بیش ازحد وجه نقد و مصرف زیاد وجه نقد در پروژه های زایل کننده ارزش، پیگیری کنند. وی چارچوبی ارائه کرد که حاکمیت شرکتی، وجه نقد و ارزشگذاری شرکت را به یکدیگر مرتبط میسازد. مدیران شرکتهایی با حاکمبت ضعیف بیش از اندازه وجه نقد نگهداری میکنند که این کار منجر به افزایش هزینه های نمایندگی شده و سر انجام ارزش شرکت را کاهش میدهد.
یودیانتی(۲۰۰۸) در تحقیقی با بهره گرفتن از ۱۵۰ شرکت نمونه به بررسی تاثیر مدیریت سود بر رابطه جریانهای نقدی آزاد و ارزش سهامداران پرداخت. نتایج تحقیق نشان میدهد که با ۹۵ درصد اطمینان، تغییرات جریانهای نقدی آزاد با تغییرات ثروت سهامداران ارتباط معناداری دارد. همچنین او در این تحقیق نشان داد که بین جریانهای نقدی آزاد مثبت و ارزش سهامداران رابطه مستقیم معناداری وجود دارد ولی بین جریانهای نقدی منفی و ارزش سهامدارن رابطه معنادار مستقیمی وجود ندارد. وی در آزمون فرضیه دوم به این نتیجه رسید که با ۹۹ درصد اطمینان، مدیریت سود درسطح کل نمونه و درسطح جریانهای نقدی مثبت باعث تضعیف رابطه جریانهای نقدی با ثروت ایجاد شده برای سهامداران میشود.
رحمان و محد صالح (۲۰۰۸ ) با تحقیقاتی در مالزی، نشان دادند بر اثر اظهارات گمراه کننده، بازار سهام به درآمد شرکتهایی که دارای مشکلات نمایندگی جریان نقد آزاد هستند اعتبار کمتری میدهد. از آنجایی که شرکتهایی که از نظر جریان نقد آزاد، تعارض نمایندگی بالایی دارند تمایل بیشتری برای دستکاری اطلاعات درآمدی خود و ارائه گزارش اشتباه دارند، فرض بر این است که سرمایهگذاران برای ارزیابی شرکتها به این اطلاعات، اعتماد کمتری میکنند. بنابرین، در شرکتهایی که دارای مشکلات و تعارض نمایندگی جریان نقد آزاد بیشتری هستند، کیفیت و ارزش درآمدهای قابل پیشبینی پایینتر است.
هارفورد و همکاران (۲۰۰۸) به این نتیجه دست یافتند که شرکتهای آمریکایی با ساختار حاکمیت شرکتی ضعیفتر، ذخایر وجه نقد مازاد را در ادغامهای زایل کننده ارزش خرج میکنند و با حمایت کم از حقوق سهامداران و سطح بالای نگهداشت وجه نقد، انعطافپذیری و ارزشهای کمتری دارند، آن ها نشان دادند در شرکتهای بزرگ، مکانیسم حاکمیت شرکت مناسب است. بنابرین، انتظار میرود اثر بخشی مکانیسمهای حاکمیتی برای کاهش مشکل نمایندگی جریان نقد آزاد و بهبود قابلیت پیشبینی درآمد در شرکتهای بزرگ در مقایسه با شرکتهای کوچک بیشتر باشد. (دیتمار و همکاران، ۲۰۰۳؛ پینکویتز و همکاران، ۲۰۰۶؛ کالچو و لینز، ۲۰۰۷)
ابور (۲۰۰۸) رابطه بین عوامل نمایندگی و سطح بدهی شر کتهای کوچک و متوسط غنا در دوره زمانی ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ را مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشان میدهد که مالکیت مدیریتی به طور منفی با نرخ بدهی مرتبط است. این موضوع بیانگر این است که ممکن است شرکتهای کوچک و متوسط با سهامداران داخلی، به منظور کاهش خطر ورشکستگی، اهرم مالی کمتر را ترجیح میدهند. نتایج همچنین نشان میدهد شرکتهایی که تعداد زیادی سهامدار دارند، تأمین مالی از طریق بدهی را ترجیح نمیدهند.
دیتمار و اسمیت (۲۰۰۷) ثابت کردند در شرکتی که مشکلات نمایندگی بیشتر است، سهامداران برای هر دلار ذخیره وجه نقد اضافی ارزش کمتری قائل هستند. حمایت از سرمایهگذاران در آسیا عموماً ضعیف است، بنابرین مدیران شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار این کشورها از مکانیزمهای خارجی حاکمیتهای شرکتی ضعیفی برخوردارند. به علاوه شرکتها در بازارهای نوظهور مانند آ سه آن توسط سهامدارن کنترل کننده بزرگی که عموماً مدیر هم هستند نگهداری میشوند (کلاسنس و همکاران، ۲۰۰۰). در کشورهای آ.سه.آن، وجه نقد در داراییهای شرکت سهمی اساسی دارد. به عنوان مثال، در کشورهای متوسط نگهداشت وجه نقد از ۸ درصد در سال ۱۹۹۶به ۱۲درصد در سال ۲۰۰۵ افزایش داشته است در حالی که نگهداشت وجه نقد بیشتر با کاهش هزینه های مرتبط با تامین مالی خارجی انعطافپذیری مالی داخلی را افزایش میدهد، ممکن است مدیران منافع شخصی خود را با نگهداشت بیش از حد وجه نقد و مصرف زیاد وجه نقد در پروژه های زایل کننده ارزش پیگیری کنند.
لفرت (۲۰۰۷) با بهره گرفتن از داده های ۴ ساله برای ۱۶۰ شرکت باین نتیجه رسید که افزایش در نسبت اعضای غیر موظف هیات مدیره باعث افزایش ارزش شرکت میشود.
آمیدیتمار و مارت اسمیت (۲۰۰۶) آن ها با بررسی دو معیار از حاکمیت شرکتی و رابطه آن با ارزش بازار شرکت متوجه شدند که در شرکتهای با حاکمیت ضعیف یک دلار تغییر در وجه نقد باعث تغییری در حدود ۴۲/۰ تا ۸۸/۰ در ارزش بازار خواهد شد در حالی که این مبلغ در شرکتهایی با حاکمیت خوب دو برابر است.
فرانسیس و همکاران (۲۰۰۵) در بررسی نحوه قیمتگذاری کیفیت اقلام تعهدی به عنوان ریسک اطلاعات مربوط به سود دریافتند هر چه کیفیت اقلام تعهدی که انحراف معیار خطای رگرسیونی مربوط به اقلام تعهدی جاری و جریانهای نقدی تعریف میشود، پایینتر باشد، هزینه بدهی و سرمایه آن شرکتها بالاتر میرود. این موضوع به نوعی نشان دهنده تأثیر کیفیت اقلام تعهدی در تصمیمگیری افراد است.
چانگ و همکاران (۲۰۰۵) با مشاهده اطلاعات ۲۲۵۷۶ شرکت آمریکایی در دوره سیزده ساله بین سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۶ رابطه بین مدیریت سود و جریانهای نقد آزاد زیاد را در شرکتهای با رشد کم مورد بررسی قرار دادند و باین نتیجه رسیدند که مدیران شرکتهای با جریانهای نقدی آزاد زیاد و رشد کم، از اقلام تعهدی اختیاری افزایش دهنده سود استفاده میکنند تا سودهای کم و زیانهای حاصل از سرمایهگذاری در پروژه های با ارزش فعلی خالص منفی را از بین ببرند.
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 03:13:00 ب.ظ ]
|