هلاکو مراغه را به پایتختی خود برگزید و از عیسویان حمایت نمود ، همچنین آنها را به امور مهم گذاشت. هلاکو اختلافاتی نیز با برکای که خواهان جانشینی اریق بوکا بجای منکو بود ، داشت که به درگیری های میان آن دو منتهی شد.( اشپولر،۱۳۸۹،۶۶-۶۱). هلاکو به منظور برقراری نظم و امنیت و ساماندهی امر حکومتی در سال ۶۶۱ هـ مجلس شور مملکتی تشکیل داد(همان،۶۹). در این مجلس شمس الدین محمد جوینی برادر مورخ معروف به وزارت رسید(خواند میر،۱۳۵۵ ،۲۶۶). هلاکو در ربیع الاول سال ۶۶۳ﻫ وفات یافت و اباقاخان جانشین او شد .
۳-۲- ۲-اباقاخان
اباقاخان در دوران سلطنت هلاکو به خراسان فرستاده شد و بر آن ولایت حکم می راند در حالیکه ارغون در دستگاه او خدمت می کرد. اباقا در هنگام مرگ هلاکو به قشلاق خود در مازندران رفته بود ، اما با شنیدن خبر مرگ هلاکو خود را به قورلیتای رساند و در سال ۶۶۳ هـ توانست به تخت قاآنی بنشیند . او تابستان را در ایلاق و زمستان را در مراغه می گذراند.(سمرقندی ، بی تا،۱۷۰). ازدوران سلطنت اباقاخان بعنوان دوره رشد وترقی مسیحیان تحت حکومت مغول یاد شده است(لین ،۱۳۸۹،۷۸). او در همان اوایل حکومت خود ، دختر میخائیل هشتم ، امپراطور روم شرقی به نام مریم را به عقد خود درآورد و رابطه خود را با آنها مستحکم نمود و هنگامیکه بر تخت نشست ممالک را بین امرا و حکام تقسیم نمود . اباقا وزارت خود را به شمس الدین محمد جوینی داد ، او همچنین تبریز را به پایتختی برگزید(رشید الدین فضل الله،۱۳۶۷:ج۲،۷۴۳) . در این زمان عطامک جوینی نیز به حکومت عراق رسید و عراق در دوران او آباد و شکوفا شد.
در همان اوایل حکومت اباقاخان ، از جانب اردوی زرین دشمنی هایی با او صورت گرفت و سرانجام نوباقای و برکه در سال ۶۶۴ هـ به جنگ با اباقاخان برخواسته و در نزدیکی آق سو با نبردی در گرفت که در آن نوقای کشته شد ، و برکه به طرف تفلیس حرکت نمود، اما در بین راه مریض شده و وفات یافت ، در این میان اباقاخان منکو تیمور را به محافظت استحکامات آنجا گذاشته و بازگشت و در کرمان و مازندران قشلاق کرد . در زمستان همان سال براق درصدد حمله به مملکت اباقاخان برآمد . او در وهله اول محمود یلواج را به نزد اباقا فرستاد(همان،۷۴۵-۷۴۴). که هدف از این دیدار ظاهرا گردآوری عایدات مقرر برای براق ، پادشاه الوس جغتای و همسایه شرقی اش قایدو بود که براق نخست رقیب او و سپس در سلک ملتزمانش درآمده بود. اما مقصود اصلی سفر محمود یلواج ، جاسوسی و گردآوری اطلاعات از مناطق تحت حکومت اباقا برای براق بود؛ زیرا براق به تشویق قایدو ، قصد حمله به سرزمین های اباقاخان را در سر داشت.(بویل،۱۳۸۵،۳۳۵). در همان زمان خبر رسید که بر کنار جیحون لشکری یاغی مشاهده شده با دریافت این گزارش، اباقا دستور بازگرداندن محمود یلواج را داد داد ، اما او سپاهیان اباقا را فریب داد و از جیحون گذشت. (رشید الدین فضل الله،۱۳۶۷:ج۲،۷۴۵).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

براق همچنان در حال حرکت به سمت ممالک اباقاخان بود ، تا اینکه در سال ۶۶۸ﻫ به خراسان آمد و در آنجا مصافی سخت با اباقاخان داد و منهزم گشته ، از آب قراسو گذشت ، در حالیکه نیروهای او پراکنده شدند ،از جمله این افراد ، احمد اغول پسر بوری بن جغتای بود که با لشکر خود به جانب بیش بالیغ روانه شد(همان ،۷۶۰). پس از شکست لشکر براق اباقاخان به آذربایجان بازگشت و در آنجا برای بار دوم به تخت نشست.
در سال ۶۷۱ ﻫ آقبک نامی که مدتی حفاظت قلعه آمویه را داشت به حضور اباقاخان رسید و از مردم بخارا شکایت کرد و بیان نمود که همه دشمنانی که از آن طرف آب می آیند از بخارا تامین می شوند و قوت می گیرند(همان ،۷۶۶). اباقا خان نیز با شنیدن این شکایت به بخارا حمله کرده و انجا را ویران نمود . پس از آن نیز شمس الدین کرت را به خاطر رفتار تردد آمیزش در هنگام حمله براق ، به قلعه دز که در سرحد قفقاز و دشت قیچاق قرار داشت ، تبعید نمود . شمس الدین در این قلعه به سال ۶۷۶ ﻫ وفات یافت.
همچنین اباقا خان در سال ۶۷۷ ﻫ سپاهی را به جنگ نکوداریان که راه ها را ناامن کرده بودند فرستاد. در همین اثنا دسیسه چینی های مجد الملک یزدی بر علیه جوینی افشاء شد و اباقاخان او را به جوینی سپرد تا هرچه می خواهد در مورد او انجام دهد اما جوینی از جرم او گذشت.(همان۷۷۶-۷۷۳). اما در طرف دیگر مرزهای اباقاخان شامیان، به حدود روم و دیار بکر دست اندازی کرده و ولایات مسلمان را تاراج می کردند و این موجب شد که اباقاخان به جنگ با آنها بپردازد سپاهی که اباقاخان به مصاف انها فرستاد در حدود الرحبه شکست خورده و چینقار فرمانده سپاهیان مغول نیز به قتل رسید ؛ سپاه مغولان سپس در جنگ ابلستن نیز درهم شکستند(اشپولر،۱۳۸۴،۷۹). به دنبال این اقدامات و به تلافی این شکست ها اباقاخان ، منکو تیمور برادر خود را به نبرد با مصریان فرستاد که در آن جنگ منکو تیمور نیز کشته شد(رشید الدین فضل الله،همان،۷۷۸-۷۷۶).این درگیری ها در سال ۶۸۰ ﻫ بعلت مرگ اباقاخان متوقف شد.
۳-۲-۳- احمد تکودار
پس از مرگ اباقاخان و بعد مذاکرات بسیار ، بالاخره تکودار به حکومت رسید ، او پس از گرویدن به اسلام نام احمد را برای خود برگزید. هنگامی که احمد از جشن و سرور فارغ شد، دستور داد تا خزاینی را که در کوه شاهو بود، را آورده و در بین امرا تقسیم نمایند. بنظر می رسد که احمد در ابتدا قصد داشته است با مصریان رابطه دوستانه ای برقرار نماید و توافق و صلح را جایگزین جنگ کند و گفته می شود یکی از دلایل اسلام آوردن او همین مساله است که با معرفی کردن خود بعنوان حاکمی مسلمان وجهه مناسبی در میان انها پیدا کند . او به منظور اجرای این طرح در جمادی الاول ۶۸۱ ﻫ هیئتی به دربار قلاون به قاهره فرستاد ، تا خبر اسلام آوردن احمد و هدفهای صلح جویانه اش را به گوش مسلمانان برسانند(اشپولر،۱۳۸۴،۸۳). این روش سیاست خارجی احمد تکودار بود . اما در داخل مشکل اصلی او ارغون بود که با چند روز تاخیر به قوریلتای پادشاهی او آمد و حتی گلایه داشت که چرا تا آمدن او صبر نکرده اند . شخص مشکل ساز دیگر که دسیسه چینی می کرد مجدالملک یزدی بود ، او نسبت به صاحب دیوان نظر خوشی نداشت اما در آخر تمام نقشه های که برای صاحب دیوان می کشید بر سر او فرو ریخت و هشتم جمادی الاول سال ۶۸۱ ﻫ در الاتاق کشته شد ؛ رشید الدین در این باره می نویسد :«سر او را پر از کاه کردند تا به بغداد فرستند و اعضای او را نیز به اطراف فرستادند». ارغون که از خاندان جوینی دل خوشی نداشت وقتی به بغداد رفت درخواست پس دادن املاک پدرش را نمود ؛ او در همانجا جنازه یکی از نزدیکان خواجه علاءالدین را از خاک بیرون آورد ، علاءالدین که به هنگام دریافت این خبر در اران به سر می برد ، پس از شنیدن این خبر از شدت ناراحتی در سال چهارم ذی الحجه ۶۸۱ ﻫ وفات یافت(رشید الدین فضل الله،۱۳۶۷:ج۲،۷۸۹-۷۸۶).اما ارغون همچنان مخالفت خود را با احمد ادامه داد تا اینکه قونغورتای یکی از نزدیکان ارغون در آسیای صغیر قیام کرد ، احمد او را شکست داد و به قتل رساند. سپس نیروهای او به ارغون پیوستند تا اینکه زد و خوردهایی رخ داد و احمد شکست هایی از او خورده و به آذربایجان فرار کرد ، در آنجا او را گرفتند و با شکستن کمرش او را به قتل آوردند ، همانطوری که احمد ، قونغورتای را به قتل رسانده بود(بویل،۱۳۸۵،۳۴۵).
۳-۲-۴- ارغون
ارغون پس از صدور فرمان قتل احمد ، در بیست و هفتم جمادی الاول ۶۸۳ ﻫ به ایلخانی رسید (رشید الدین فضل الله،۱۳۶۷:ج۲،۸۰۷). پس از آن هر یک از شاهزادگان و امرا را به حکومت ایالاتی گماشت. در این راستا هولاجو و گیخاتو را به مملکت روم فرستاد و خراسان و مازندران و قم و ری را به فرزند خود غازان خان سپرد(ر.ک.همان۸۰۸-۸۰۷).
شمس الدین صاحب دیوان که با شروع سلطنت ارغون به اصفهان و از آنجا به قم گریخته بود پس از مدتی به نزد ایلخان آمد و ارغون که بوقا را به وزارت خود برگزیده بود ، در ابتدا قصد داشت از کشتن او صرف نظر نماید و او را به نیابت امیر بوقا قرار بگمارد (بویل،۱۳۸۵،۳۴۶). اما دسیسه چینی های فخرالدین مستوفی و حسام الدین تاثیر خود را گذاشت و باعث شد، تا بوقا دستور قتل صاحب دیوان شمس الدین را بدهد. (رشید الدین فضل الله،همان، ۸۱۱-۸۰۸). پس از این واقعه بوقا در پی شورش مردم بر ضد عاملان مغول به شیراز فرستاده شده بود(بویل،همان،۳۴۷). در آنجا عده ای از مغولان از او به نزد ایلخان شکایت کرده و ایلخان را بر ضد او افروختند(اشپولر،۱۳۸۴،۸۸۹). بوقای نیز در این حالت به مخالفت با ارغون برخاست . اما پس از مدت کوتاهی دستگیر شد و در بیست و یکم ذی الحجه ۶۸۷ﻫ به قتل رسید (رشید الدین فضل الله،همان،۸۱۸-۸۱۵).
ارغون حکمرانی کارآمد نبود، و در تشخیص مصالح مالی دولت ، نالایق و بی تجربه به شمار می آمد . وی طرحی برای تحصیل گسترده ثروت در کشور تهیه نموده و بدین منظور حکومت را به سعدالدوله یهودی داد، سعدالدوله نیز تا توانست ایالات را تحت فشار قرار داد(اشپولر،۱۳۸۹،۸۲۹). و توانست در دولت ارغون صاحب نفوذ وقدرت شود و با پشتیبانی ارغون که متعصبانه ، پیرو دین بودا و دشمن مسلمانان بود، به سرکوبی مسلمانان پرداخت(اشپولر،۱۳۸۴،۹۰). منشی کرمانی در این مورد می نویسد : « انتقام او اهل اسلام را شمشیری بود زهرآلود»(منشی کرمانی،۱۳۶۲،۶۲).او تا سال ۶۹۰ ﻫ که سال وفات ارغون بود (رشید الدین فضل الله،همان،۸۱۹). همچنان برسریر قدرت بود و در سال ۶۹۰ ﻫ پس از شش روز بعد از مرگ ارغون در آذربایجان وفات یافت.
۳-۲- ۵-گیخاتو و بایدو
پس از مرگ ارغون تلاش اکثر امرا بر این بود تا بایدو را به تخت ایلخانی بنشانند . اما بواسطه طرفداری های امیر چوپان و قورمشی از گیخاتو ، گیخاتو که در روم بود به سمت ایران حرکت نموده و در روز یکشنبه بیست و چهارم رجب سال ۶۹۰ ﻫ در حدود اخلاط به تخت نشست (رشید الدین فضل الله،۱۳۶۷:ج۲،۸۳۰).گیخاتو هنگامی که به تخت نشست از قامانها پرسش نمود ، که چرا ارغون زندگی کوتاهی داشت؟ آنان پاسخ دادند : زیرا او شاهزادگان و مردم بسیاری را کشت و در خونریزی افراط نمود(بیانی ،۱۳۶۷:ج۲،۴۳۰). بنظر می رسد که این سخنان به نوبه خود توانسته تاثیر بسیاری بر گیخاتو بگذارد . چون می بینیم در هنگام کنکاش از مخالفین و کسانی که موافق حکومت او نبودند ، پس از شنیدن اعتراف انها ، ازخونشان گذشت ، که نمونه آن شیکتور نویان بود .هنگامیکه گیخاتو به طرف روم رفت، او را به نیابت خود در ایران گماشت و نیز در زمان حضور گیخاتو در روم ، صدرالدین زنجانی و طغاجار در ایران دست به توطئه بردند و از عموی او حمایت نمودند ، اما آنها نیز مورد عفو قرار گرفتند و حتی قدرت آنها از آن نیز فراتر رفت و طغاجار به عنوان یکی از فرماندهان سپاه برگزیده شده وصدرالدین زنجانی نیز بعدا به وزارت رسید. (بویل،۱۳۸۵،۳۵۰).
در روز یکشنبه دوازدهم رجب سال ۶۹۱ ﻫ در الاتاغ گیخاتو دوباره بر تخت نشست(رشید الدین فضل همان،۸۳۳). و گیخاتو در همین سال صدرالدین زنجانی را به وزارت برگزید و با زیاده روی در دادن هدایا خزانه دولت را خالی کرد( وصاف، ۱۲۶۹ ،۲۶) پس از آن گیخاتو توانست نیروهای سلطان مملوک مصر که قلعه روم را تصرف نموده بودند را شکست دهد(اشپولر،۱۳۸۴،۹۳). از جمله اتفاقات مهمی که در دوره سلطنت گیخاتو رخ داد ، انتشار چاو بود ، که می توان آنرا یکی از دلایل برکناری او نیز به شمار آورد که موجب دلسردی مردم از او و حمایت از رقبایش بخصوص بایدو شد . داستان از اینقرار بود که در این هنگام چاو در چین رواج پیدا کرد و صدرالدین زنجانی نیز وقتی از آن آگاه شد آنرا به عرض گیخاتو رساند و او را ترغیب نمود که برای سر و سامان دادن به وضع مالی کشور ، دست به انتشار چاو بزنند، ایلخان نیز تحت تاثیر سخنان او قرار گرفته و موافقت کرد. بعد از آن نیز چاو خانه ها در اکثر ممالک دایر گردید(رشید الدین فضل الله،۱۳۶۷:ج۲،۸۳۵). با انتشار چاو در ایران هیچ کس به این پول اعتمادی نشان نداد ؛ بازارها خالی شدند و بجز روستاها در جای دیگری آذوقه یافت نمی شد و غازان خان که حکمران ایالت خراسان بود آن را به رسمیت نشناخت(اشپولر،۱۳۸۴،۸۳). و مردم نیز در برابر این اقدام مقاومت نمودند. چنانچه رشید الدین می نویسد :« همچنان معامله به زر می کردند» (رشید الدین فضل الله،همان،۸۳۶). در خاتمه گیخاتو مجبور شد این فرمان را لغو کند. با این کار بدگمانی ها نسبت به گیخاتو بیشتر شد اما مسئله دیگری که از لحاظ سیاسی تاثیر بسیاری بر حکومت گیخاتو گذاشت، این بود که او در مجلسی که مست بود به بایدو دشنام داد. (اقبال آشتیانی ،۱۳۵۶،۲۵). که این اقدام منجر به ناراحتی شدید بایدو از او شد و اکثر امرا نیز با او موافقت کرده و برای عزل گیخاتو از حکومت هم آواز شدند .هنگامی که گیخاتو از این اوضاع آگاهی یافت بعضی از امرا را دستگیر کرد که امیر طغاجار با وساطتی که انجام داد جان دستگیر شدگان را نجات داد و پیشنهاد مذاکره با بایدو را داد(اشپولر ،۱۳۸۴،۹۴). اما در این هنگام بایدو از طرف بغداد به تبریز حمله ور شده و در نزدیک همدان با نیروهای گیخاتو درگیر شد که در این نبرد امرای گیخاتو نیز به بایدو پیوستند و ایلخان با دیدن این وضعیت پا به فرار گذاشت ، اما نیروهای بایدو او را دستگیر کرده و به یاسا رساندند. (رشید الدین فضل الله،همان،۸۳۸-۸۳۷) .
پس از مرگ گیخاتو امیر طغاجار و امرای دیگر بایدو را به ایلخانی برگزیدند او در جمادی الاول سال ۶۹۴ﻫ در نزدیکی همدان به جای گیخاتو نشست و وزارت خود را به جمال الدین دستجردانی سپرد(شبانکاره ای،۱۳۶۳ ،۲۶۷). در این دوره به مانند عهد ارغون، مسلمانان به زحمت افتادند و مغولان دست به تعدی به جان و مال مردم دراز کردند و زوایا و خانقاه ها پایگاه بخشیان و کشیشان شد(بیانی ، ۱۳۷۹ ،۲۰۷). و به مسیحیان اجازه بنای کلیساهای جدید در نقاط گوناگون کشور داده شد (بیانی ،۱۳۶۷:ج۲،۴۳۶). اما پس از مدتی بایدو دستجردانی و طغاجار را از خود رنجاند. با این اقدام او، طغاجار در هنگام جنگ بایدو با غازان انتقام گیخاتو را بهانه خود قرار داده و به لشکریان غازان پیوست(رشیدالدین فضل الله ،همان،۹۰۰-۸۸۲). دوران حکمرانی بایدو نیز با حملات غازان به پایان رسید و غازان توانست در ۲۹ دیقعده ۶۹۴ﻫ بر تخت بنشیند.(اشپولر ،همان،۹۶).
۳-۲-۶- غازان خان
با روی کار امدن غازان که با راهنمای و ارشاد نوروز به اسلام گرویده بود، دوران جدیدی را در ایران عصر ایلخانان مغول آغاز گردید.در این راستا او، مسلمین را می نواخت و سخت گیری را بر عیسویان شروع نمود. غازان در ابتدای سلطنت خویش دستور ویران کردن تمام کلیساها و بت خانه ها را صادر نمود و این کار چنان شدت گرفت که پس از چندی ناگزیر شد، فرمان لغو آن را صادر کند. در زمان او مغولان زیادی به اسلام گرویدند و بنا به قول شبانکاره ای ، غازان دستور داده بود تا « جهودان دستارها ببندند»(شبانکاره ای،۱۳۶۳ ،۲۶۸). همچنین او اصلاحاتی نظیر : اصلاح وضع مسکوکات و مقیاس ، رسیدگی به منابع مالیاتی ،اصلاح شیوه تحویل اسلحه به لشکرها ، میزان نحوه پرداخت مواجب سپاهیان و غیره را انجام داد (رشیدالدین ،فضل الله ،۱۳۶۷:ج۲،۹۶۶). تا وضع مملکت رو به آبادانی نهد که بنابر شواهد اینگونه نیز شد و وضعیت معیشتی مردم بهبود یافت. با به حکومت رسیدن غازان جنگ های داخلی در قلمرو ایلخانان پایان یافت (قابل ذکر است این کشمکش ها پس از مرگ ارغون آغاز شده بود) در همین اثنا با مرگ قوبیلای قان ،حکومت ایلخانان از قلمرو آن تجزیه شد .
حکومت غازان در اوایل شکل گیری از آرامش چندانی برخوردار نبود امرا سر نا سازگاری گذاشته بودند ، امیر نوروز یکی از این مخالفان بود. او در آغاز امر با تمام وجود به یاری غازان برخاست تا او را به حکومت برساند و اینگونه نیز شد ، اما نوروز انتظار داشت که ندیم نیرومند ایلخان گردد اما توقعات او چنان که باید برآورده نشد. نوروز در خراسان خروج کرد، او می کوشید تا سلطان مستقل ایالت خراسان گردد ، لشکریان امیر نوروزدر نبرد با سپاهیان غازان که برای فرو نشاندن عصیان او اعزام شده بودند، منهزم شدند وامیر نوروز نیز به هرات گریخت . ملک فخرالدین کرت ، امیر هرات تابع و دست نشانده ایلخان در آغاز رسم میهمان نوازی را درباره امیر نوروز به جای آورد ، ولی سپس او را تسلیم غازان نمود ؛ قتلغ شاه، نیز امیر نوروز را به دستور غازان در سال ۶۹۶ هـ به قتل آورد(رشید الدین فضل الله،همان،۹۳۲-۹۲۶). صدرالدین زنجانی وزیر نیز در سال ۶۹۷ هـ. بر اثر شکایات سید قطب الدین شیرازی و معین الدین خراسانی که او را به خیانت درحفظ اموال مملکت متهم کرده بودند ، به یاسا رسید . بعد از آن غازان منصب وزارت خود را به سعدالدین (همان،۹۳۶-۹۳۴) و نیابت وزارت را نیز به رشیدالدین فضل الله سپرد . در همین زمان نیز در آسیای صغیر خودسری هاو نا آرامی هایی رخ داد که غازان آنها را خواباند و در هنگام حضور ایلخان در آسیای صغیر ، مصریان سر ناسازگاری گذاشتند و موجبات تهاجم غازان به آنجا را فراهم آوردند، او توانست در جنگ مجمع المروج مصریان را شکست دهد و در همین سال ۶۹۹ هـ به دمشق برسد . در آنجا غازان دستور داد تا خطبه به نام وی بخوانند(اشپولر،۱۳۸۴،۲۷۵). غازان نبرد دیگری را در سال ۷۰۲ﻫ با مصریان سازماندهی نمود. این نبرد به مرج الصفر مشهور است ، پیش از آن غازان از مصریان درخواست خراج و خواندن خطبه به نام خود کرد ،که مصریان به این شرایط تن در ندادند(اقبال آشتیانی ،۱۳۸۷،۲۷۵). این قضیه از دلایل وقوع جنگ مرج الصفر بود که در آن جنگ مغولان متحمل شکست سختی شدند . غازان خان در سال ۷۰۳ﻫ در اردوگاه زمستانی بین النهرین بیمار شد ، در همین ایام قیام الافرنک رخ داد که با تلاش سعدالدین وزیر ، رهبر قیام دستگیر و جنبش او سرکوب شد.غازان خان در ۱۱ شوال ۷۰۳ در سن۳۰ سالگی درگذشت(رشید الدین فضل الله،۱۳۶۷:ج۲،۹۵۸و۹۶۳) و با مرگ او نیز دوران طلایی مغولان به پایان رسید.
۳-۲-۷-الجایتو
در زمان غازان ، الجایتو به امارت خراسان مشغول بود. او کسانی را در دربار غازان اجیر کرده بود ؛ تا اگر اتفاقی افتاد او را باخبر نمایند . با مرگ غازان ، امرا دو دسته شدند و هر دسته برای خود یکی از شاهزادگان را نامزد ایلخانی نمود .دسته ای از آنها به ریاست امیرجولای ، مایل به سلطنت الجایتو بودند و دسته ای دیگر به رهبری هرداق قصد داشتند آلافرنگ را که در زمان غازان قیام کرده بود و به خاطر جوانی از خون او گذشته بودند را به ایلخانی برسانند ، الجایتو که قصد داشت بدون خونریزی بسیار به سلطنت برسد مخفیانه سه نفر به نامهای اسین قتلع ، امیر کرجی و قربوما را مامور، قتل هرداق و آلافرنگ نمود. با از میان برداشتن رقیبان ، الجایتو توانست در ۱۵ ذی الحجه ۷۰۳ هـ در شهر اوجان به تخت ایلخانی بنشیند. (حافظ ابرو ،۱۳۱۷،۱۱-۸)
تا زمان غازان ، پس از مرگ یک سلطان رقابت میان صاحبان ملل و ادیان بر سر این بود که پادشاه جدید را به طرف خود سوق دهند ، اما از آن زمان به بعد ، درگیری میان فرقه ها شکل گرفت و هر فرقه ای سعی داشت پادشاه جدید را به سوی خود جلب نماید . در این زمان سنیها اعم از شافعی و حنفی و شیعیان اثنی عشری در جلب نظر ایلخان به رقابت با یکدیگر پرداختند و هر گروه نیز در یک برهه زمانی موفق شد، الجایتو را به طرف خود بکشاند .الجایتو تحت تاثیر ساوجی ، طرمطاز و تاج الدین آوجی به تشیع گروید ، اما به پیشنهاد فضل الله به خاطر جلوگیری از بروز اختلافات ، دوباره به تسنن گروید.
الجایتو سلطانیه را در سال ۷۰۴ﻫ ساخت(قطبی اهری،۱۳۸۸،۲۰۶). و آنجا را پایتخت خود قرار دادو در پیشرفت آن کوشید همچنین او در سال ۷۰۶ هﻫ توانست گیلان راکه تا آن زمان فتح نشده بود، را فتح نماید و مرزهای ایلخانی را به ان حدود برساند ، اما از طرف دیگرارمنستان صغری نیز در زمان سلطنت این پادشاه و جانشینانش از دست مغولان خارج شد. (حافظ ابرو ،۱۳۱۷،۱۱-۸). او بهادر را نیز به سوی فخرالدین کرت فرستاد تا او را که دست به حیله گری برده بود سیاست کند اما بهادر کشته شد و پس از آن بوجای پسر بهادر به جنگ فخرالدین فرستاده شد و او و برادرش توغان توانستند، فخرالدین را گرفته و به نزد الجایتو بیاورند ، اما فخرالدین گناهان خود را به گردن ساکنان هرات و جمال الدین سام انداخت ، که این اقدام فخرالدین منجر به حمله مغولان به هرات شد و الجایتو توانست به فرماندهی بوجای هرات را تصرف نماید(اشپولر ،۱۳۸۴،۱۱۲).
در دوره الجایتو سعدالدین وزیر رسما در راس اداره کشور قرار داشت ، اما این رشید الدین بود که عملا اداره امر را در دست داشت . سعدالدین کوشید تا وسایل نابودی رشید الدین را به وسیله گزارشهای دروغین فراهم سازد، اما روند امور به نفع رشیدالدین تغییر یافت و او توانست موجبات اعدام سعدالدین را فراهم نماید ، پس از آن تاج الدین علیشاه در راه وزارت شریک رشید الدین فضل الله شد(شبانکاره ای ،۱۳۶۳،۲۷۱-۲۷۰). همه کارها بر عهده رشید الدین بود تا زمانی که الجایتو در سال ۷۱۶ هـ دیده ازجهان فرو بست.
۳-۲-۸-ابو سعید
اولجایتو در ۲۸ رمضان ۷۱۶ هـ وفات یافت(قاشانی ،۱۳۴۸،۱۴۵).در زمان مرگ اولجایتو ، ابوسعید در مازندران بود .او که از طرف اولجایتو به حکومت خراسان گماشته شده بود. ۱۲ سال بیشتر سن نداشت. که در اول صفر ۷۱۷ ﻫ به تخت نشست (حافظ ابرو ،۱۳۱۷،۷۱؛ اشپولر،۱۳۸۴،۱۲۲).او اولین ایلخان مغولی بود که به طور کامل و از ابتدا نام اسلامی داشت (اشپولر،۱۳۸۹،۸۹). بنا به گفته شبانکاره ای، او دوستدار علم و هنر بود و هنرمندان و شعرا را گرامی داشت(شبانکارهای ،۱۳۶۳،۲۷۳).
ابوسعید در هنگام به تخت نشستن منصب امیرالامرای را به امیر سونج داد اما او به دلیل دور شدن از پایتخت از قبول این امر امتناع ورزید (اقبال آشتیانی ،۱۳۸۷،۳۲۵). این اقدام سونج موجب شد تا ابوسعید منصب امیرالامرای را به امیر چوپان بدهد و بدین گونه زمام امور کلی و جزئی ایران در دست امیر چوپان قرار گرفت . چنانکه مستوفی می نویسد :« پادشاه از جهانداری نامی بیش نبود» (مستوفی ،۱۳۳۹،۶۱۲).
در همان اوایل حکومت ابوسعید ، مخالفت ها با او آغاز شد ؛ از جمله این مخالفان یساول بود که ابوسعید توانست این طغیان را سرکوب کند.(حافظ ابرو ،۱۳۱۷،۷۷-۷۴). در دوران ابوسعید کار وزارت در آغاز با تاج الدین علیشاه و رشیدالدین فضل الله بود ؛ اما رفته رفته کدورت هایی بین آن دو پیش آمد و دسیسه چینان در این بین دست به کار شدند. یکی ازاین افراد ، ابوبکر آقا ، از نوکران امیر چوپان بود(حافظ ابرو ،۱۳۱۷،۷۸). او پیوسته از رشیدالدین فضل الله به نزد امیر چوپان شکایت می کرد . سخن چینی این مخالفان باعث شد تا رشیدالدین فضل الله دررجب سنه ۷۱۷ هـ از مقام وزارت عزل شود(همانجا). و به تبریز فرستاده شود ، اما تاج الدین علیشاه و دیگر مخالفان باز هم بیکار ننشسته و او را متهم به دادن شربت زهرآلود به الجایتو نمودند.دشمنی این گروه در نهایت منجر به قتل رشید الدین فضل الله در سال ۷۱۹ ﻫ شد (همان،۷۹). سپس وزارت به خواجه تاج الدین علیشاه رسید و او یکه تاز میدان وزارت شد.
در حدود سال ۷۰۹ هـ بود که در خراسان امیر یساور دست به تحریکاتی زد و لشکرهای ازبک نیز به حدود دربند آمده و از طرف مصر نیز لشکری به مرزهای دیار بکر رسید(همان ،۸۴). امیر چوپان توانست حملات ازبکان را دفع نماید اما یساور همچنان در خراسان در حال تاخت و تاز بود ، تا اینکه در سال ۷۲۰ﻫ به قتل رسید(همان ، ۱۱۱). در سال ۷۲۴ﻫ تاج الدین علیشاهنیز مرد . او تنها وزیر دوره ایلخانان بود که به مرگ طبیعی مرد. (بویل،۱۳۸۵،۳۸۴).
امیر چوپان که روز به روز قدرتمندتر می شد ، موجب حسادت اطرافیان قرار گرفت ، که در این اثنا دو اتفاق به تیره شدن روابط امیر چوپان با ابوسعید منجر شد، یکی از آنها عاشق شدن ابوسعید بر دختر امیر چوپان بود و دیگری نیز عمل نابخردانه دمشق خواجه پسر امیر چوپان بود ، او با یکی از معشوقه های ابوسعید به نام تقتای خاتون ارتباط برقرار کرده بود(اشپولر، ۱۳۸۴،۱۲۸).زمانیکه که ابوسعید از این ارتباط باخبر شد دستور قتل وی را صادرنمود. این اقدامات ، امیر چوپان را از ابوسعید دور کرد ، امیر چوپان سعی داشت ، در مقابل ابوسعید قرار نگیرد و برای این کار به نزد غیاث الدین کرت رفت ، اما غیاث الدین کرت او را زندانی کرده و به ابوسعید تسلیم نمود . غیاث الدین فرزند رشیدالدین که در آن هنگام عهده دار وزارت ایلخانان بود دستور قتل امیر چوپان را صادر نمود(همان،۱۳۱). امیر چوپان را در سال ۷۲۸ هـ گردن زدند و بنا به وصیتش جسد او را به مکه بردند.(بیانی ،۱۳۶۷:ج:۲،۵۱۱)در زمان ابوسعید روابط با مصر که در چندین دهه پیش از او درنبرد و کشمکش بود، براساس معاهده ای بهبود یافت و مرزهای دو دولت تثبیت شد. (اشپولر، ۱۳۸۹،۹۰)
ابوسعید در سال ۷۳۶ هـ وفات یافت و آرپاگون (آرپاخون) جانشین او شد(قطبی اهری،۱۳۸۹،۲۱۷) او تنها شش ماه حکومت کرد و پس از او نیز موسی خان وسپس محمد خان به پادشاهی رسیدند(همان،۲۴۲-۲۴۷). بطور کلی در دوران بعد از مرگ ابوسعید، حکمرانی قوی بر سر کار نیامد و آنها فقط اسما به حکومت می پرداختند پپپپو حاکمان واقعی در اصل حامیان آنها در بدست گرفتن سلطنت بودند . با توجه به ضعف ایلخانان کم کم ، حکومت های ملوک الطوایفی شروع به شکل گیری نمود ، مانند: جلایریان در آذربایجان و عراق ، مظفریان در جنوب و آل کرت در هرات و دیگر خاندانهای حکومتگر محلی که در نقاط مختلف ایران به قدرت رسیدند.
فصل چهارم
نگاهی گذرا به بعضی ایالت های ایران دوره مغول
مقدمه
در دوران ایلخانان ایران به چندین ایالت تقسیم شده بود .گرایش ایلخانان بیشتر به مناطقی بود که در ابتدای امر در مقابل آنان تابع و ایل شده بودند ، همانطور که در شرح حملات مغولان پاشاره رفت ؛ آنان در ابتدای امر از حاکمان شهرها طلب ایل شدن می کردند، ، ما در بعضی مناطق شاهد مقاومت مردم در برابرمغولان هستیم . اما در بعضی نقاط دیگر ،می بینیم که مردم پس از پی بردن به عدم توانای در برابر نیروی مهاجمان خود را تسلیم کرده و ایل شدند تا مغولان نیز حکومت آنها را به رسمیت بشناسند . از قبیل این موارد بسیار پیش آمد و حتی یرلیغ حکومتی نیز از طرف مغولان برای آنها صادر گردید ، اما هیچگاه رویای کنترل مستقیم تمام نقاط ایران از ذهن مغولان پاک نشد. آنها در این راستا حتی به ازدواج های سیاسی نیز مبادرت ورزیدند . اما ولایاتی را که مغولان تصرف کردند ،به تومان های تقسیم شد ؛ که این تومانها با توجه به کارکردهای متفاوت شکل گرفتند؛ که برخی از آنها مثل تومان های خراسان و مازندران، کارکرد نظامی داشتند . اما بعضی نیز جزو تقسیمات کشوری بودند که این قبیل تقسیمات را میتوان در مناطق مرکزی وشمال غرب ایران مشاهده کرد . در این فصل، به صورتی مختصر به الحاق برخی از ایالاتی که ایل شده یا با بهره گرفتن از ازدواج های سیاسی تابع مغولان شدند،ازقبیل فارس،کرمان وشبانکاره خواهیم پرداخت .ودر فصل های آتی به وضعیت تومان های که کارکرد تقسیمات کشوری را داشتند، می پردازیم.
۴-۱- ایالت کرمان
در هنگام حملات مغول ، براق حاجب حکومت کرمان را بر عهده داشت .او که در ابتدا تابع خوارزمشاهیان بود ، با مشاهده حملات مغول ، تحریکاتی را علیه خوارزمشاهیان انجام داد و در همین راستا سلطان غیاث الدین را کشته و سرش را به نزد اوکتای فرستاد ، این اقدام او باعث شد تا مغولان یرلیغ حکومت کرمان را برای او فرستاده و همراه آن لقب قتلغ سلطانی نیز به او داده شد(منشی کرمانی ،۱۳۶۲،۲۵).با این اقدام کرمان جزو ممالک تابعه ایلخانان درآمد ، در حالیکه همچنان از استقلال داخلی برخوردار بود . براق تا سال ۶۳۲ ﻫ بر کرمان حکم راند و هنگامیکه در این سال وفات یافت ،جسد او را به مدرسه ترک آباد که از بناهای ساخته شده توسط خود او بود ،برده و در آنجا دفن نمودند (وزیری کرمانی،۱۳۴۰،۱۴۹).
پس از براق حاجب ،قطب الدین حاکم کرمان شد . اما اندکی پس از آن رکن الدین مبارک خواجه به نزد اکتای رفت و توانست منشور حکومت این ایالت را بدست آورد، تا از این پس اولین اقدام مغولان در به قدرت رسیدن حاکمان کرمان را شاهد باشیم . اما پس از این واقعه رکن الدین نیز بیکار ننشست و همواره در فکر بدست گرفتن قدرت بود . تا اینکه پس از جلوس منکوقان به تخت او توانست یرلیغ حکومت کرمان را از منکو گرفته و حکومت آنجا دست یابد (نطنزی ،۱۳۳۶،۲۳).
رکن الدین، قتلغ ترکان را که محبوبه براق حاجب بود را به عقد خود در آورد(همان،۲۳).پس از آن با همکاری این دو کرمان روبه پیشرفت نهاد و در سال ۶۵۶ ه هنگامی که قطب الدین از دنیا رفت همسرش قتلغ ترکان به حکومت رسید .او در پیشرفت کرمان کوشید و در زمان حکمرانی این زن کرمان به رشد و شکوفای بسیاری رسید ،چنانکه وزیری کرمانی می نویسد: (( الحق آن مخدره کافیه خیره در تعمیر ولایت و ترفیه حال رعیت و افاضله خیرات و اشاعه حسنات و احترام علماء وانعام فضلاء به نوعی قیام کرد که عشر عشیر آن از هیچ پادشاهی به ظهور نرسیده ))(وزیری کرمانی ،۱۳۴۰،۱۵۴).در همین هنگام ازدواجی خانوادگی بین مغولان و قراختاییان شکل گرفت که طی آن دختر قتلغ ترکان به ازدواج ابا قاخان در آمد(لین ،۱۳۸۹،۱۷۷-۱۷۵).به احتمال بسیار این ازدواج در حکومت داری ترکان خاتون تاثیر بسزای گذاشته و پس از این وصلت توانست به حکومت داری بپردازد و از پشتیبانی اباقاخان دلگرم باشد ، به نحوی که وقتی ترکان خاتون به شکایت از نافرمانی پسرش به نزد اباقاخان رفت ؛ ایلخان او را با دادن اختیارات و قدرت بیشتر رهسپار کرمان نمود(منشی کرمانی ،۱۳۶۲،۴۹-۴۸).
گویا پس از مرگ اباقاخان دوران خوشی ترکان خاتون نیز به پایان رسید ، زیرا با توجه به اینکه جلال الدین روابط نزدیکی با احمد تکودار داشت ، پس از نشستن احمد تکودار به تخت ایلخانی ،جلال الدین نیز به حکومت کرمان رسید و این ماجرا چنان بر روحیه ترکان خاتون تاثیر گذاشت که گفته می شود از فرط اندوه و غصه درگذشت(ناشناخته ،۱۳۵۵،دیباجه ۵۷).
پس از آن در دوران ارغون مقرر شد که حکومت کرمان در دست جلال الدین و خواهر نا تنی اش پادشاه خاتون قرار بگیرد ، اما کمی بعد پادشاه خاتون برادر خود را خفه نمود و خود یکه تاز میدان قدرت شد،اما هنگامیکه بایدو به قدرت رسید ، از آنرو که دختر و خواهر سلطان جلال الدین ازهمسرانش بودند ، به تلافی مرگ او دستور قتل پادشاه خاتون را صادر نمود(لین ،۱۳۸۹،۱۸۶).با این اوصاف کرمان حالت دگرگونی پیداکرد و آن پیشرفت دوره اول ایلخانی از آنجا رخت بر بست.
هنگامیکه غازان به ایلخانی رسید کرمان را به محمد شاه داد و او نیز وزارت خود را به قاضی فخرالدین هروی سپرد(نطنزی ،۱۳۳۶،۲۹). او فردی خوشگذران و شرابخوار بود.چنانکه وزیری کرمانی مینویسد : «در شراب مدام بسیار مولع بود، بطوریکه از از بام تا شام و صیاح تا رواح اشتغال داشت»(وزیری کرمانی،۱۳۴۰،۱۷۳). همین افراط او در شرابخواری باعث بیماری اش شد و او را در سال سال ۷۰۲ ﻫ از پای انداخت(همانجا).پس از او نیز شاه جهان به حکومت این ایالت رسید و در خاتمه با مرگ او حکومت قراختاییان در کرمان بر چیده شد و مغولان توانستند مداخلات بیشتری را در امور این ولایت انجام دهند و حاکمانی را از طرف خود به حکومت آنجا بگمارند. پس از پایان سلطه مغولان ، این ایالت تحت سلطه آل مظفر قرار گرفت.
۴-۲- ایالت فارس
در هنگام حملات مغولان ، سلغریان که از مدتها پیش بر فارس حکمرانی داشتند، بر آنجا فرمانروایی داشتند.این خاندان نمونه بارز طغیان واطاعت در برابر حکام مغولی می باشند .آنها در بعضی مواقع مطیع بوده و گاهی نیز دست به طغیان می زدند.در این بین مغولان همواره چشم طمع به آن منطقه داشتند و سعی آنان بر این بود که حاکمان این نواحی را تحت تسلط خود در آورند ؛آنها در این راستا به انجام ازدواج های سیاسی نیز اقدام نمودند.
در هنگام حملات مغولان ابوبکر بن سعد مظفرالدین حاکم سلغری شیراز بود. هنگامیکه او از حملات مغولان آگاه شد ، با اکتای قان روابط دوستانه برقرار کرد و صلاح خود را در این دید که ایل شود تا با این اقدام حکومت خود و ایالت فارس را از حملات مغولان مصون دارد.او برای این منظور برادر زاده خود تهمتن را به دربار اکتای فرستاد و ملتزم پرداخت خراج فارس گردید .اکتای نیز فارس را به او سپرد . با این عمل خردانه ابوبکر ، فارس از شر حملات مغولان در امان ماند.ابوبکر همچنان برای حفظ روابط خود حکام مغولی ،هر ساله یکی از برادر زادگان خود را با خراج سالانه به خدمت خان مغول می فرستاد(وصاف ،۱۲۶۹،۱۵۷؛ اقبال آشتیانی ،۱۳۵۶،۳۸۶).
گویا در آن زمان فارس در آرامش و پیشرفت روز افزون بود ، چنانچه زرکوب شیرازی می نویسد:«در آن عهد سلطنت وایام معدلت ،اهالی فارس پهلوی رفاهیت در مهار امن و امان می سودند و در خواب نوشین فراغت واستقامتی غنودند.خللی که به چند به سبب ظلم شبانکاره واضطراب احوال آل سلجوق وقدوم ککجه و سلطان غیاث الدین در مملکت فارس به ظهور رسیده پیوسته و در هیچ عهد اصلاح پذیر نگشت به زمان سلطنت اتابک ابوبکر تدارک پذیر آمد»(زرکوب شیرازی ،۱۳۵۰،۸۰). ابوبکر حتی توانست وسعت قلمرو خویش را افزایش داده و کیش بحرین، قطیف و لحسا را به قلمروخویش ملحق نماید(لین،۱۳۸۹،۱۹۶).ابوبکر بن سعد پس از۳۶ سال حکومت در سال ۶۵۸ ﻫ وفات یافت(زرکوب شیرازی ،۱۳۵۰،۸۵).
پس از ابوبکر، سعد دوم به حکومت رسید ، اما اندکی پس از آن که شبانکاره ای مدت آن را دوازده روز میداند، در گذشت (شبانکاره ای،۱۳۶۳،۱۸۵).پس از این واقعه با توجه به دست اندازی مغولان و دست اندازی آنان در نصب حکام میتوان اینگونه پنداشت که فارس از این پس بیش از پیش تحت تاثیر سیاستهای مغولی قرار گرفت.
با مرگ نابهنگام اتابک سعد بلافاصله پسر جوانش ،محمد به حکومت نشست ، در حالیکه مادرش ترکان خاتون خواهر علاءالدله اتابک یزد به نیابت او در مملکت فارس حکومت می کرد . محمد نیز پس از دوسال و هفت ماه مملکت داری در سال ۶۶۱ﻫ در گذشت(زرکوب شیرازی،۱۳۵۰،۸۷).پس از مرگ محمد بن سعد ، اتابک محمدشاه به حکومت رسید حاکم جدید فردی خوشگذران و عیاش بود ؛ او به ترکان خاتون توجهی نداشت از اینرو ترکان خاتون با امرا یکدست شده ، او را دستگیر نموده و بعد به دربار ایلخان فرستادند تا آنکه در آنجا به قتل رسید (همان،۸۸-۸۷).
پس ازمرگ محمد شاه اتابک سلجوقشاه به حکومت فارس رسید . دوران او را می توان پایان سلطه سلغریان بر فارس دانست(۶۶۲-۶۶۱ه).هنگامیکه او به حکومت رسید گروهی از امرا را به قتل رساند و با ترکان خاتون ازدواج کرد و اموالش را تصرف نمود ؛ با این اعمال قصد داشت ترکان خاتون را تحت تسلط خود در اورد،تا اینکه روزی در حالت مستی ، دستور قتل ترکان خاتون را صادر نمود.(وصاف،۱۲۶۹،۱۸۲؛ زرکوب شیرازی ،۱۳۵۰ ،۸۸).تا بدین گونه یک تاز قدرت در فارس شود.
پس از قتل ترکان خاتون ،سلجوقشاه به دفع شحنگان مغولی اقدام نمود و هنگامیکه این خبر به ایلخان رسید ، لشکری را به منظور دفع او روانه فارس نمود،که موجب فرار سلجوقشاه از شیراز شد و اما لشکریان مغول همچنان به دنبال او میرفتند تا اینکه در کازرون او را گرفته ودر نوبنجان به قتل رساندند.(زرکوب شیرازی،۱۳۵۰،۸۹-۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...