این تکنیک به مراجع کمک می‌کند تا با ایجاد فهرستی از ابعاد جاری زندگی که برایش اهمیت دارند به بررسی ابعاد مختلف زندگی خود بپردازد و ‌در مورد میزان رضایت خود از هر یک از آن ها بحث کند. داستان های مراجع ‌در مورد هر یک از این حیطه ها می‌تواند اطلاعاتی را برای ارزیابی فراهم کند. ضمن اینکه به خودی خود ارزش درمانی نیز دارند وقتی حیطه های مختلف زندگی فرد به صورت داستان مورد بحث قرار می گیرند، شناسایی توانمندی ها و حیطه های مسأله ساز تسهیل می شود (اسنایدر، ۲۰۰۰). تکنیک ۲ : مطرح کردن اهداف روشن و عملی : وقتی حیطه های مهم شناسایی شدند، درمانگر و مراجع باید در ایجاد اهداف روشن و عمل یبا یکدیگر تشریک مساعی کنند. بیان اهداف با دقت و صراحت هر چه تمام تر بسیار سودمند است. یک هدف مبهم مثل « می خواهم احساس بهتری داشته باشم» به احتمال کمی می‌تواند به سرانجام برسد، زیرا فهمیدن اینکه از کجا باید شروع کرد بسیار دشوار است. اهداف برای اینکه کاملا کارا و مؤثر باشند باید به صورت متمرکز شده و خاص درآیند. یافتن اهداف عملی شبیه آوردن یک شیء دور به کانون دید است. مثلا هدف غیرشفاف « داشتن احساس بهتر» می‌تواند با بررسی سؤالاتی همچون « اگر احساس بهتری داشته باشید چه کاری انجام خواهید داد؟ رفتارتان چه تفاوت هایی خواهد داشت؟ زندگی روزانه شما چه تغییری خواهد کرد؟ شفاف تر می شود (اسنایدر، ۲۰۰۰).

اهداف هم چنین باید به طور مثبت بیان شوند. برای مثال، « می خواهم کمتر با همسرم مشاجره کنم» دارای چهارچوب روشن و واضحی است. اما کانون منفی آن، پیدا کردن گذرگاه عملی را دشوار می‌کند. این هدف هیچ رفتار مثبتی را ارائه نمیکند که فرد بتواند برای تغییر موقعیت انجام دهد. علاوه بر این کم شدن مشاجرات لزوماً نشان دهنده بهتر شدن رابطه نیست. به عبارت دیگر فرد می‌تواند با چهارچوب بندی مثبت هدف، مثل صرف کردن زمان بیشتر با یکدیگر، مرکز توجه خود را از کاهش رفتار منفی به افزایش رفتار مثبت تغییر دهد. این رویکرد به نوبه خود فرد را قادر می‌سازد تا یک فرایند تغییر مثبت را آغاز کند (اسنایدر، ۲۰۰۵).

۲) توسعه و تغییر افکارگذرگاه

جانشین در این زمینه می‌تواند مفید فایده باشد. شناسایی گذرگاه های جانشین، یک مهارت شناختی است که نیازمند تفکر انعطاف پذیر و خلاقیت است. در این مورد درمانگر می‌تواند با وادار کردن مراجع به تهیه یک فهرست جامع از همه مسیرهای ممکن و به بحث گذاشتن آن، همه توانایی‌های او را به چالش بکشد (اسنایدر، ۲۰۰۰).

تکنیک ۳ : ایجاد یک سناریوی درونی : افراد می‌توانند یاد بگیرند تا گام های خود به سمت هدف را به صورت ذهنی اجرا کنند به طوری که گویی مشغول تماشای خود در یک فیلم سینمایی هستند.

۳) ایجاد و حفظ عامل

فرد ممکن است اهداف و گذرگاه های عملی تولید کند اما اهداف هم چنان تحقق نایافته باقی بمانند. آنچه که برای تکمیل این فرایند لازم است عبارت است از توانایی ادراک شده برای شروع و تداوم حرکت در طول مسیر، یعنی همان عامل. افکار عامل، نیروی انگیزش لازم برای پیشرفت به سمت هدف را تأمین می‌کند. یک راه حل کلیدی برای افزایش عامل، کمک به مراجعان برای خودشناسی است تا بتوانند انگیزش شخصی خود را افزایش دهند. سوال هایی مثل « من در گذشته چطور برانگیخته می شدم؟ چطور انگیزه خود را حفظ می کردم؟ و چطور به موانع غلبه می کردم؟»

می‌تواند بسیار مفید فایده باشد (اسنایدر، ۲۰۰۵).

تکنیک ۴ : جستجوی داستان های امیدوارانه : یک شیوه روایتی خاص که می‌تواند برای هدایت عامل مفید باشد تصویرسازی مثبت است. این روش بسیار شبیه ایجاد فیلم سینمایی درونی است در این شیوه از فرد خواسته می شود تا یکی از داستان های شخصی و خوش بینانه گذشته خود از فرایند مشخص کردن هدف، شروع فعالیت برای رسیدن به آن، غلبه بر موانع و در نهایت دستیابی به آن را بیانکند. با بهره گرفتن از این روش دمانگر می‌تواند میزان تفکر عامل مراجع را ارزیابی کند. ضمن این که چنین داستان هایی تفکر عامل را ایجاد کرده و افزایش می‌دهد. درمانگر برای شناسایی این که مراجع چگونه حرکت به سمت هدف را آغاز کرد، ادامه داده و برای رسیدن به آن تلاش کرده به شیوه بیان داستان­ها دقت می‌کند. مواردی چون تن صدا، میزان کنترل احساس شده و چگونگی غلبه بر موانع به دقت بررسی می‌شوند. فرایند به بحث گذاشتن داستان­های امیدوارانه گذشته می‌توانند به جهت گیری مراجع به سمت چهارچوبی مثبت کمک کند (ریسکیند و همکاران، ۱۹۹۶).

تکنیک ۵ : یافتن روزنه امید : گاهی افراد نمی توانند یک داستان امیدوارانه در زندگی خود پیدا کنند و بیان می دارند که هیچ چیز مثبتی در زندگی آن ها رخ نداده است. در چنین مواردی جستجوی داستان های امیدوارانه شخصی برای استفاده به عنوان نقطه شروع، بسیار دشوار است. البته باید مراجع را ترغیب کرد تا راه های مختلف را امتحان کند.

برای مثال در این مورد یک نقطه شروع دیگر می‌تواند این باشد که از او بخواهیم به یک عنصر مثبت در موقعیت های مختلفی که در طول روز رخ می‌دهد بیندیشد. در این تکنیک از فرد خواسته نمی شود که همه جنبه‌های مثبت یک موقعیت را مشخص نماید. بلکه از او خواسته می شود فقط یک جنبه مثبت را پیدا کند. باید همواره بر این نکته تأکید شود که تمرین، کمک بزرگی به یافتن روزنه­های امید می‌کند و نباید در صورت پیدا نکردن یک روزنه امید، این مسیر را رها کرد (ریسکیند و همکاران، ۱۹۹۶).

تکنیک ۶ : الگوی ABD : گاهی اوقات مشکل اصلی این است که فرد نمی تواند بر موانع غلبه کند. آنچه که اغلب در چنین شرایطی لازم است، تشخیص این واقعیت است که آیا موانع، حقیقی و حاصل حقایق تلخ و غیر قابل تغییر زندگی هستند یا حاصل افکار منفی. در مواردی که موانع حاصل حقایق تلخ و غیر قابل تغییر زندگی هستند. اهداف و گذرگاه ها باید تغییر یابند. در مواردی که موانع حاصل افکار منفی هستند افکار باید تغیر یابند. برای مبارزه با این افکار غیر مولد فرد نیازمند مهارتهایی است. مراجعان می‌توانند با بهره گرفتن از تکنیک هایی همچون الگوی ABC سلیگمن، راه هایی برای افزایش افکار مثبت و به چالش کشیدن افکار منفی بیاموزند، در این الگو از فرد خواسته می شود و رویداد فعال کننده را به عنوان یک مشاهده گر بیرونی توصیف کند (A) ، سپس همه باورهای خود را ‌در مورد آن موقعیت بنویسد (B) و در نهایت ‌در مورد پیامدهای خوب و بد این باورها به بحث بپردازد © (اسنایدر ، ۲۰۰۰).

گام دوم : حفظ امید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...