رفتارهای تأسف‌بار امام در اداره کشور همچنان باقی بود، نظام اداری شکل خاص و اسلوب مطلق مخصوص به خود داشت، زیرا زمام همه امور به دست او بود و در همه چیز بر اساس اختیار خود دخل و تصرف می‌‌کرد. در موارد اندک با مردم مشورت می‌‌کرد. مراکز اداری و سیاسی کشور را در دست طبقه بالای جامعه (سادات و قاضیان) محدود کرده بود. همچنین مردم یمن از فقر و انواع بیماری‌هایی که رایج بود و مالیات‌های سنگینی که حکومت بر آنها واجب نموده بود، رنج می‌‌بردند. همین‌طور، امام فعالیت‌های بازرگانی را به قبیله و خانواده خود محصور کرده بود. مردم از نبود خدمات بهداشتی و آموزشی، و وسایل ارتباطی جدید، و نهادها و سازمان‌های صنعتی و مالی رنج می‌‌بردند.
امام برای تحریم یمن با جهان خارج تلاش‌های زیادی کرد، با این بینش که ارتباط یمن با جهان خارج و تأثیرپذیری‌اش از نظام و جریان‌های سیاسی، موجب به خطر افتادن مرکز حکومتش می‌‌شود، در نتیجه این سیاست اشتباه وی یمن به شهرت جهانی، از نظر عقب افتادگی رسید.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در نتیجه رقابت‌های استعماری و تمایل امام به افزایش قدرت خود، امام در دهه سی قرن بیستم مجبور به امضای یک سلسله معاهده‌های صداقت و تجارت با کشورهای عربی و اروپایی شد که به موجب آنها در سال ۱۹۴۵م و ۱۹۴۷م به اتحادیه کشورهای عربی و سازمان ملل پیوست.[۶]
۱-۲-۲٫حرکت ملی ـ میهنی بین دو جنگ
سیاست مرتجعانه امام یحیی باعث شد که شورش‌ها و انقلاب‌های ملی ـ میهنی بر علیه حکومتش از دهه سی آغاز گردد، بویژه بعد از اینکه نیروهای او در مقابل سعودی‌ها شکست خوردند. معاهدات مرزی که با کشور سعودی و بریتانیا در سال ۱۹۳۴م بست. این مخالفت‌ها پس از اتمام جنگ جهانی دوم شدت یافت. وی سرانجام در سال ۱۹۴۸م توسط مخالفان ترور شد و حکومتش به سر رسید.[۷]
۱-۳٫تحولات سیاسی در یمن بعد از جنگ جهانی دوم
پس از جنگ جهانی دوم امام یحیی به جوانان اجازه تحصیل در خارج از کشور را داد. لذا شماری از آنها را برای آموزش رزمی به بغداد فرستاد. این افراد هنگامی که به وطن برگشتند به عقب‌ماندگی خودشان در مقایسه با دیگر کشورها از نظر صنعت و تکنولوژی پی بردند، پس نسبت به نظام حکومتی اعتراض کردند. این افراد حزب آزادی‌خواه «احرار الیمن» تشکیل دادند. محل استقرار این گروه در عدن بود و وسایل ارتباطی در اختیار داشتند. همچنین افراد زیادی از طبقه بازرگانان که مایل به سرنگونی رژیم پادشاهی بودند از این حزب طرفداری کردند.
امام یحیی در اواخر عمر خود به اتحادیه عرب پیوست. عضو سازمان ملل متحد شد و با سایر کشورهای عرب بر علیه رژیم صهیونیسم فعالیت کرد. او همچنین از جانب رهبران قبایل قول بیعت با پسرش احمد را به عنوان ولیعهد گرفت. در این هنگام مخالفان رژیم پادشاهی (جمهوری خواهان) در یک میثاق مقدس ملی به توافق رسیدند که یک پیشوایی بر اساس قانون اساسی تحت رهبری سید عبدالله الوزیر تأسیس کنند؛ سرانجام رژیم مستبدانه امام یحیی در سال ۱۹۴۸ م با کودتای الوزیر با حمایت سران قبایل سرنگون گردید و امام ترور شد. این اولین کودتایی بود که پس از جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد و از سوی جهان عرب غیرقانونی اعلام شد.[۸]
۱-۳-۱٫یمن در زمان حکومت امام احمد
امام احمد از آذار سال ۱۹۴۸م حاکم یمن شد. او همانند پدرش مستبدانه حکومت کرد. هیچ گونه اصلاحات سیاسی و اداری و اجتماعی به سبب ضعف سلطه‌اش در اداره کشور انجام نداد؛ بلکه سعی می‌‌کرد که یمن در همان وضعیت اولیه باقی بماند، اما این نقشه او بی‌فایده بود، زیرا دیگر سطح اطلاعات مردم بالا رفته بود و وسایل تبلیغاتی و ارتباطی برای مردم فراهم بود؛ لذا مردم بر علیه وی قیام کردند.
او بسیاری از رهبران قیام را اعدام و برای مدت زمان طولانی دیکتاتوری سهمگینی را در آنجا حکمفرما کرد، به همین سبب این حزب مدتی از فعالیت بازماند.[۹]
۱-۳-۲٫انقلاب ۱۹۴۸م و ۱۹۵۵م.
مردم برای رهایی از نظام حکومتی و بدیها و مصیبت‌هایش، از سال ۱۹۳۷م شورش‌ها و اعتراض‌هایی کردند؛ حزب آزادی‌خواه (احرار الیمن) یمن در این سال تأسیس شد، و مشهورترین افراد این حزب احمد محمد نعمان و… بودند و مقر فعالیت آن‌ها در یمن بود. در سال ۱۹۴۸م بین فلسطین و صهیونیسم جنگ در گرفت. در هفدهم شباط نیز در صنعاء انقلاب شد. و امیر عبدالله الوزیر، و ابراهیم پسر یحیی در این انقلاب شرکت کردند.
امام یحیی در این انقلاب کشته شد؛ عبدالله الوزیر رئیس حکومت شد. اما این انقلاب شکست خورد، زیرا امام احمد قبایل پیرامون خود را گرد آورد و در ۱۳ آذار به این حرکت پایان داد. خودش امام یمن شد و تعز را مقر دولت خود قرار داد. هفت سال از شکست انقلاب ۱۹۴۸م گذشت. کشورهای عربی «عراق، سوریه، لبنان، مصر، اردن و…» در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی پیشرفت کردند، اما یمن در همان وضعیت پیشین باقی بود، لذا در آذار سال ۱۹۵۵م امیر عبدالله الوزیر بر علیه وی قیام کرد. امام احمد به قلعه «العودی» پناهنده شد، اما پسرش توانست وی را نجات بدهد و دوباره به منصب خود برگردد.[۱۰]
۱-۳-۳٫کوشش‌های اصلاح طلبانه
پس از شکست انقلاب در سال ۱۹۵۵م حاکم یمن تصمیم گرفت که شیوه سیاستمداری اش را تغییر دهد، لذا ابتدا فعالیت خود را در زمینه بین‌المللی آغاز کرد. سپس به تحریم کشور پایان داد. او همچنین برای ساخت جاده‌ای در صنعاء با چینی‌ها یک قرارداد را امضاء کرد، در ژانویه ۱۹۵۱م به منظور توسعه و عمران با انگلیس و فرانسه و آمریکا وارد مذاکره شد و در این راستا موفق شد؛ زیرا توانست از دولت‌های یاد شده کمک‌های فنی را دریافت نماید و همزمان با ایجاد این تحولات در کشور، با کشورهای خارجی از جمله آمریکا و انگلستان و مصر روابط سیاسی برقرار کرد. در فوریه ۱۹۵۸م ولیعهد کشور با هدف تأسیس فدراسیونی با مصر به قاهره سفر کرد. با خواسته وی موافقت شد، فدراسیون مزبور به نام «دولت‌های متحده عربی» نامگذاری شد؛ همچنین در آن تصویب شد که از سیاست خارجی و خط مشی دفاعی مشترکی پیروی کنند و در مرحله بعدی، سیاست گمرکی و پول واحد به مورد اجرا درآید؛ اما هیچ اقدام مثبتی در این زمینه‌های یاد شده به عمل نیامد، و دو سال بعد در دسامبر ۱۹۶۱م، مصر فدراسیون را منحل کرد.
در شمال کشور از آغاز دهه ۶۰ انجمن‌ها و نهادهای سیاسی تأسیس شد که به مخالفان دولت امام احمد پیوستند از جمله این نهادها، نهاد افسران آزادی‌خواه (الضباط الأحوار) بودند و عبدالله المغنی، و عبدالله الجزیلات رهبران آن بودند. این حزب در سال ۱۹۶۱م در صنعاء تأسیس شد، و با دیگر احزاب مدرسه رزمی صنعاء ارتباط گسترده‌ای داشت. هدف این احزاب از همان ابتدا، بر پایه از بین بردن نظام حکومتی در شمال کشور، برپایی نظام جمهوری و ساختن آینده‌ای برتر بر اساس روابط اجتماعی جدید، آزادی جنوب یمن (محمیات)، و تأکید بر حق مردم برای ایجاد یک دولت کامل استوار بود.[۱۱]
۱-۳-۴٫اوضاع سیاسی و اجتماعی در شمال یمن
مردم یمن در این بخش کشور شاهد درگیری و تحولات عظیمی بودند، از یک طرف درگیری ترک‌ها (که به واسطه نیروی نظامی بر بزرگترین بخش شمالی سیطره یافته بودند) و از طرف دیگر نیروهای مقاومت و پایداری کشور به رهبری امام یحیی حمیدالدین که تنها نیروی سیاسی و نظامی یمن در آن زمان بود؛ تا اینکه سرانجام جنگ جهانی اول اتفاق افتاد و دولت عثمانی در این جنگ خسارت زیادی دید، لذا بعد از پایان جنگ جهانی اول تسلیم شد و به موجب آن از یمن بیرون رفت.
پس از اینکه ترک‌ها به کنار رفتند، امام یحیی به راحتی توانست بر همه کشور «بخش شمالی» سیطره یابد. به گونه‌ای که امام به خاطر استقرار حکومتش از آغاز سال ۱۹۱۸م تلاش کرد ترک‌ها را به دورافتاده‌ترین مناطق کشور انتقال دهد. او همچنین مالیات‌های سنگینی را بر مردم واجب کرد و آنها را به انجام کارهای ناشایست واداشت، و سیاست گروگان‌گیری فرزندان سران قبایل را به خاطر ترس از سرکشی آنها در کشور رواج داد، زیرا فکر می‌‌کرد با وجود این سیاست‌ها کسی قادر نیست که به حکومتش پایان دهد. بیش از حد بر مردم ظلم و ستم می‌‌کرد و تجارت را بسیار محدود کرده بود و آموزش در همان شکل ابتدایی باقی مانده بود؛ اوضاع کشور از لحاظ آموزشی ـ فرهنگی بسیار عقب افتاده بود. مردم در مساجد درس می‌‌خواندند و بیشتر روستائیان از شدت بی‌سوادی رنج می‌‌بردند.
امام یحیی و پسرش امام احمد گمان می‌‌کردند که اگر مردم را در فقر و محرومیت نگه دارند و نیروهای مخالف با حکومتشان را از بین ببرند با وجود این سیاست‌ها، کسی نمی‌تواند به حکومتشان پایان دهد. همانگونه که افراد جامعه را بر اساس ملیت‌ها و نژاد و رگ و ریشه طبقه‌بندی کردند. در نتیجه این سیاست اشتباه آنها، منجر به سرکشی و تظاهرات و انقلاب‌هایی شد که نتیجه‌اش انقلاب ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۲ م بود.[۱۲]
جامعه قبل از انقلاب ۱۹۶۲م بر اساس تقسیم‌بندی زیر بوده است:
الف)- سادات: به آن گروه اجتماعی‌ای اطلاق می‌‌شد که مهمترین پست‌های دولتی به آنها اختصاص داشت و ادعا می‌‌کردند که نسبشان به امام علی۷ می‌‌رسد، لذا به سبب نسبشان، حق تملک دینی و مذهبی را دارا بودند؛ این گروه توانستند برای زمان طولانی بر مردم یمن حکومت کنند و از امتیازات ویژه آن برخوردار شوند.
ب)- قضاه: این افراد به شیوه قاضیان در دولت امامی کار می‌‌کردند، به واسطه حرفه شان موقعیت اجتماعی خوبی کسب کرده بودند، که به موجب آن با دیگر افراد جامعه فرق داشتند. این حرفه به عنوان یک ارث برای فرزندانشان نیز باقی می‌‌ماند؛ اما نسبت به سادات یک درجه پایین‌تر بودند. این سیاست امامیه باعث افشای فقر و جهل و بیماری‌های گوناگون شده بود.
ج)- بازرگانان: این طبقه اجتماعی از هر گونه امتیازات سیاسی محروم شده بودند، و افرادشان در شهرهای بزرگی همچون صنعاء و تعز و حدیده متمرکز شده بودند و قاعده و قانون صنعتی و تجاری خاصی برای آنها وجود نداشت، لذا فعالیت آنها به خرید کالاهای ضروری از شهرهای ساحلی و فروش آنها در داخل کشور و همچنین بازار فراورده‌های کشاورزی مانند پنبه و قهوه در داخل و خارج کشور محدود شده بود؛ در نتیجه قید و بندهای زیادی که نظام حکومتی برای این افراد قرار داده بود، نظام تجاری رشد نکرد و همواره وضعیت بازار در مضیقه و تنگنا بود، و اقتصاد پایه‌های درآمد خود را از این بازار تأمین می‌‌کرد، همانگونه که نقش تاجران قدیم در داخل کشور به وارد کردن کالاهای مورد نیاز حاکمان محدود شده بود.
همین سیاست‌های بازدارنده باعث شد که آنها در رشد و توسعه نقش نداشته باشند. این همان چیزی است که تاجران مهجر را واداشت که عدن را پایگاه و مقر اصلی انقلاب و قیام بر علیه نظام حکومتی آن زمان قرار دهند. افرادی که از قدرت و سیاست امام یحیی فرار کرده بودند برای برپایی انقلاب، از نیمه دوم قرن بیستم فعالیت‌های زیادی کردند.
د). قبایل: این افراد ساکنان مناطق شمالی و شمال شرقی یمن بودند که برای گذراندن امورات زندگی به زراعت فصلی متکی بودند. قبایل در زمان حکومت امامیه (۱۹۱۸ – ۱۹۶۲م) برای انجام عملیات زد و خورد در مناطق کشاوری نقش مثبتی نداشتند، در مناطق شرقی وحدت‌های قبیله‌ای بدوی دیده شده که فعالیت اصلی آنها جابه‌جا کردن کالاها و مسافرین به کاروان‌هایشان که مالک آنها بودند محدود شده بود، اما شدت فقر و بدبختی در این گروه به گونه‌ای بود که ائمه زیدی فکر نمی‌کردند که فرزندان این طبقه روزی با حکومت آنها مخالفت کنند.
ه). کشاورزان: اغلب ساکنان یمن در بخش شمالی را این گروه تشکیل می‌‌دادند؛ ایشان همواره بزرگترین گروه (طبقه) اجتماعی بودند و تنها منبع درآمد آنها محصولات کشاورزی بود. این طبقه به ضعف نظام قبیله‌ای مشهور بودند و بروز روابط فئودالی و شبه فئودالی این گروه را به گونه‌ای قرار داد که برای بهتر کردن امورات زندگی به سازمان مدنی دولت تمایل پیدا کنند.[۱۳]
۱-۳-۵٫انقلاب و پایان حکومت ائمه در یمن
روزهای پایانی حکومت امام احمد شاهد اضطراب و ناآرامی‌های گسترده‌ای در سراسر کشور بود، به گونه‌ای که نزدیک بود امام احمد توانایی اداره کشور را از دست بدهد، زیرا نبرد میان نیروهای مسلح و قبایل انقلابی و طلاب زیاد شده بود. از آب سال ۱۹۶۲م صنعاء و دیگر شهرهای یمنی شاهد تظاهرات و راهپیمایی طلاب بودند، این تظاهرات تا ایلول ۱۹۶۲م با وجود مشکلات زیاد ادامه داشت. در چنین شرایطی در ۱۸ ایلول ۱۹۶۲ امام احمد درگذشت؛ ولیعهد «محمد بدر» پسر امام احمد حاکم یمن شد و بر خود لقب «المنصور بالله» نهاد. اما او متوجه بحرانی بودن موقعیت‌اش، به سبب دشمنی مخالفان با حکومت خاندان پدری‌اش شده بود. اعلان نمود که تصمیم دارد در اداره کشور اصلاحات انجام دهد، لذا دستور داد که زندانیان و تبعید شدگان مورد عفو قرار گیرند و مالیات‌هایی که از سال ۱۹۶۲م باقی مانده بود، بخشیده شود، همچنین نظام گروگان‌گیری را لغو کرد، حقوق سپاه را افزایش داد و به ایجاد شورا پرداخت. اما این اصلاحات و وعده‌ها بعد از اینکه افسران حزب آزادی‌خواه تصمیم گرفته بودند نظام حکومتی کشور را از طریق نبرد مسلحانه تغییر بدهند، اتفاق افتاد. هشت روز پس از اینکه «محمد بدر» منسب امامت را به عهده گرفت انقلاب ۱۹۶۲م رخ داد و سپاه با قدرت تمام به نظام حکومتی آنها پایان داد و نظام جمهوری را در کشور اعلان نمودند. رهبران حزب عبدالله سلال، عبدالله جزیدات، علی عبدالمغنی، عبداللطیف ضیف الله بودند.[۱۴]
۱-۳-۶٫انقلاب ۱۹۶۲م و اعلان جمهوری
انقلاب ۲۶ سپتامبر سال ۱۹۶۲م به حکومت فردی مطلق در شمال یمن پایان داد، و جمهوری عربی یمن را اعلان نمود. در این سال اولین قانون موقت برای یمن تصویب شد و رهبر آن عبدالله سلال گردید. رهبران انقلاب هدف خود را از برپایی انقلاب به شرح ذیل بیان کرده‌اند:

    1. پایان دادن به حکومت فردی مطلق و نفوذ بیگانگان در یمن.
    1. پایان دادن به حکومت پادشاهی و برپایی حکومت جمهوری دمکراتیک اسلامی بر اساس عدالت اجتماعی برای ایجاد یک دولت موحد که تجسم کننده مردم و تحقق خواسته‌های سیاسی آنان باشد.
    1. در زمینه داخلی:
    1. زنده نگه داشتن شریعت اسلام به روش صحیح و درست و از میان برداشتن بغض، کینه و تفرقه میان نسل‌های مذهبی.
    1. نظم‌دهی جمهور مردم.
    1. رعایت نظم و سازماندهی سپاه به شیوه جدید، تا یک نیرو برای حمایت مردم و انقلاب باشد.
    1. ایجاد انقلابی فرهنگی – آموزشی برای پایان دادن به اختلافات گذشته که جهل و عقب ماندگی فکری را عمیق نموده بود.
    1. تحقق عدالت اجتماعی از طریق نظام اجتماعی متناسب با واقعیت زندگی مردم و روح شریعت اسلامی و آداب و رسوم ملی و میهنی نیکو.
    1. تشویق بازگشت مهاجران به وطن و استفاده از تجارب و اموال آنها.
    1. التزام و پایبندی به سیاست، مقاومت در برابر استعمار و دخالت بیگانگان.
    1. پیمان با سازمان ملل متحد و تأیید جایگاه آن.[۱۵]

در سوم اکتوبر ۱۹۶۲م شورای انقلابی، قانون موقتی را اعلان نمود که اصول و مبادی آن برپایه موارد ذیل پایه‌ریزی شده است. ۱- بازگشت به شریعت حقیقی اسلام ۲- لغو نژادپرستی. ۳- برقراری مساوات و برابری در برابر قانون ۴- پایان دادن به کینه‌ها میان زیدیه و شافعی ۵- بالا بردن سطح زندگی مردم و اجرای برنامه و طرح‌های اقتصادی. ۶ـ مردم منشأ قدرت باشند. همه قانون‌ها از شریعت اسلام گرفته شود.[۱۶]
۱-۳-۷٫جمهوری دمکراتیک خلق یمن
الف) جنوب یمن تحت نفوذ و سیطره بریتانیا
جنوب یمن شامل عدن، و دو منطقه شرق و غرب و جزرکوریا موریا و کمران می‌‌باشد؛[۱۷] دو منطقه شرق و غرب از امارت‌ها و مناطق شیخ‌نشین زیادی تشکیل شده است. منطقه شرق از چهار امارت (واحدی، کثیری، قعیطی، مهره) و منطقه غرب، از بیش از سی امارت و شیخ‌نشین و پادشاه تشکیل شده است.[۱۸]
از میان همه شهرها و بنادر جنوب یمن، شهر عدن و بندر آن به واسطه ‌موقعیت تجاری و استراتژیکی که داشت توجه بسیاری از بیگانگان از جمله بریتانیا را به خود جلب کرد. از زمان جنگ استعمار فرانسه با مصر در سال ۱۷۹۸م بریتانیا به اشغال بندر عدن چشم دوخته بود. دولت بریتانیا، حادثه غرق کشی هند که در نزدیکی بندر عدن در سال ۱۸۳۹م اتفاق افتاد، دستاویز قرار داد و نیروهای دریایی را به رهبری «هانیز» بر علیه عدن شوراند، این نیروها توانستند به مقاومت سرسختانه‌ای که عرب‌ها از خود نشان دادند، پایان دهند و عدن را اشغال کنند. «هانیز» اولین مقیم سیاسی بریتانیا در عدن شد، او به تنهایی با همه‌ قدرت‌هایی که در یمن بودند مقابله کرد و سرانجام توانست اداره کشور را به دست بگیرد.[۱۹]
حکومت بریتانیا در آغاز با مشکلات زیادی مواجه شد. بزرگ‌ترین مشکل وی ،مقاومت قبایل مجاور عدن برای بیرون راندن آنها از آنجا بود. اما همه تلاش‌های آنها بی‌فایده بود، زیرا آنها مجهز به سلاح و وسایل ارتباطی پیشرفته بودند. بعد از اینکه از شدت مقاومت آن‌ها کاسته شد و بریتانیایی‌ها از مرکز حکومتشان ایمن شدند، گام دیگری در جهت گسترش نفوذ خود در منطقه برداشتند و با سلاطین و امرای همسایه عدن یک سلسله معاهدات «الصداقه» بستند؛ سپس جزرکوریاموریا و منطقه بریم واقع در تنگه «باب المندب» را در سال ۱۸۵۹م اشغال نمودند.
بعد از گشایش کانال سوئز در سال ۱۸۶۹م و سیطره‌ عثمانی‌ها بر یمن، برای بار دوم در سال ۱۸۷۲م حکومت بریتانیا به امضای یک سلسله معاهدات «الحمایه» با سلاطین و امرایی که قبلاً گفته شد، روی آورد و با آنان معاهده‌ «الصداقه» را امضا نمود، زیرا از احتمال نفوذ عثمانی‌ها در جنوب و اشغال مناطق آنها به وحشت افتاده بود. به موجب این معاهداتی که سالهای ۱۸۸۶م و ۱۹۱۴ م امضا کرد، بریتانیا تعهد کرد که از آنها در برابر دشمنان خارجی حمایت کند، در مقابل آنها نیز تعهد کردند که با هیچ قدرت خارجی ارتباط نداشته باشند و زمین‌های زراعی خود را فقط بریتانیایی‌ها بدهند.[۲۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...