۳- بیشتر پژوهش‌ها، پردازش زمانی دقیق را وابسته به توجه و حافظه‌کاری می‌دانند. مسلم است که مکانیسم کنترل توجه کودکان سالم محدود است و توجه آن ها به راحتی توسط عوامل مزاحم و نامربوط با تکالیف زمان منحرف می‌شود. ضعف آن ها در حفظ انتخابی توجه به محرک مورد نظر، نادیده گرفتن اطلاعات مزاحم و حفظ اطلاعات در حافظه‌کاری ممکن است موجب قطع یا انحراف در رمزگشایی زمان شود. پژوهش‌ها نشان داد که جنبه‌های مختلف توجه و عملکردهای اجرایی (ظرفیت حافظه‌کاری، بازداری و …) می‌تواند منبع اصلی تغییرات وابسته به سن در بازنمایی‌های زمان باشد اگر چه نمی‌توان مسئله ساعت درون را نادیده گرفت (درویت ولت، ۲۰۱۲).

گذر از قضاوت زمانی تلویحی به آشکار در دوران کودکی

در سه سالگی کودکان قادر به حرف‌زدن می‌شوند و دستورالعمل ها را می‌فهمند. در این سن به تدریج اساس قضاوت زمانی تغییر می‌کند و گذر از قضاوت زمانی تلویحی به آشکار شروع می‌شود. با وجود این، از سنین ۳ تا ۶ سالگی کودکان هنوز از گذر زمان ناآگاه هستند و قضاوت زمان در آن ها وابسته به رویداد یا زمینه، حالت‌های عاطفی و فیزیولوژیکی و اطلاعات غیرزمانی است. به عنوان مثال: کودکان زمان را با حرکت ماشین، یا درخشندگی نور و یا ‌بر اساس میزان تلاششان در انجام یک فعالیت قضاوت می‌کنند. کسب دانش درباره زمانبندی آشکار (مفهوم زمان) درحدود ۷ سالگی، به کودکان کمک می‌کند تا از اهمیت زمان در موقعیت‌های جدید آگاه شوند و هشیارانه از راهبردهای قضاوت زمانی استفاده کنند. پوتاس، درویت[۶۶]، جاکوت[۶۷] و وردن[۶۸] (۱۹۹۰) نشان دادند که اکثرکودکان زیر ده سال، به طور ارادی و هشیارانه از راهبردهای زمانبندی آشکار استفاده نمی‌کنند.

۲-۱۲ نوروسایکولوژی ادراک زمان

شناسایی یک حس اولیه که مسئول پردازش زمان باشد بسیار سخت است زیرا هیچ سیستم حسی برای اطلاعات زمانی همانند اطلاعات بینایی یا شنوایی وجود ندارد و اینکه یک توافق مشخصی درباره این نیست که آیا ادراک زمان بر اساس مکانیسم نرونی خاص انجام می‌گیرد یا اینکه فعالیت پویای مجموعه‌ای از نرونها موجب رمزگشایی زمان می‌شود. اکثر محققان با هم توافق دارند که قضاوت زمانی در یک منطقه خاص مغز انجام نمی‌گیرد، بلکه وابسته به تکلیف زمانی، مناطق متفاوتی از مغز در ادراک زمان دخیل هستند (درویت ولت،۲۰۱۲).

در مدل پردازش اطلاعاتی گیبسون (۱۹۷۷) پنداشته می‌شود که قضاوت زمانی محصول تعامل بین ۱- سیستم ساعت درونی است که نبض‌هایی در جهت بازنمایی زمان انتشار می‌کند، ۲- فرایند حافظه که کارش ذخیره طول زمان مربوطه است، ۳- فرایند تصمیم‌گیری و ۴- فرایند توجه که آغاز و پایان پردازش زمانی را مشخص می‌کند و همچنین جریان اطلاعات زمانی را نظارت می‌کند (توماس[۶۹]، ویور[۷۰]، ۱۹۷۵ ؛ زاکای، ۱۹۸۹). هنوز کاملا مشخص نیست که کدام مناطق مغز مربوط به مؤلفه‌ ساعت هستند. اما اولین پژوهش‌های نوروساینس درباره زمان، سیستم دوپامینرژیک و ساختار عقده‌های پایه[۷۱]، قشر مخطط[۷۲]( هسته دمی[۷۳] و پوتامن[۷۴]) و جسم سیاه[۷۵] را به عنوان مناطق اصلی بررسی کردند (پوتاس، ۲۰۰۸). بررسی بیماران پارکینسون نشان داد که تباهی انتشار دوپامین در عقده‌های پایه موجب اختلال در زمانبندی این بیماران در تکالیف ادراکی و حرکتی زمانی می‌شود (هارینگتون[۷۶]، ۲۰۱۱).

در ابتدا سیستم دوپامینرزیک جسم سیاه به عنوان ساعت نبض‌ساز-شمارشگر توضیح داده شد. بر طبق مدل نبض‌ساز-شمارشگر (تریزمن، ۱۹۶۳؛ گیبسون، ۱۹۸۴)، نقش نبض‌ساز به جسم سیاه استناد می‌شود، جسم سیاه توسط دوپامین نبض‌ها را به جسم مخطط (شمارشگر) رها می‌کند (مک[۷۷]، ۱۹۹۶). در چندین دهه اخیر، در بیشتر پژوهش‌های ادراک زمان از روش تصویربرداری (PET، FMRI) استفاده شده است. تصویر برداری‌ها فعالیت جسم مخطط، منطقه حرکتی فرعی[۷۸]، مخچه[۷۹]، کرتکس پیش پیشانی پشتی-جانبی راست[۸۰] (DLPFC)، کرتکس پیش پیشانی جلویی-تحتانی[۸۱]، کرتکس آهیانه ای راست[۸۲]، کرتکس اینسولار[۸۳] به عنوان مناطق کلیدی در تکالیف زمانی آشکار ‌کرده‌است. بعضی از پژوهش‌ها پیشنهاد کرده‌اند که مخچه در ادراک بازه‌های زمانی زیر یک ثانیه درگیر است.

فراتحلیل ۴۱ پژوهش تجربی از تصویربرداری مغز در رابطه با ادراک زمان که توسط وینر[۸۴]، ترکلتاب[۸۵] و کاسلت[۸۶] (۲۰۱۰) انجام شد، نشان داد که بسته به نوع تکالیف زمانی (حرکتی و ادراکی) و نوع بازه زمانی ( کمتر یا بیشتر از یک ثانیه) فعالیت شبکه نرونی تغییر می‌کند. مناطق قشری فعال در بازه‌های زمانی زیر یک ثانیه، هم در تکالیف حرکتی و هم ادراکی مخچه، منطقه حرکتی فرعی، قشر پیش‌پیشانی و آهیانه‌ای، هسته‌دمی، پوتامن و اینسولا است. مناطق فعال در بازه‌های زمانی طولانی، منطقه حرکتی فرعی، قشر پیش پیشانی و اینسولا هستند. بیشترین تفاوت در بازه‌های کوتاه و طولانی مربوط به قشر پیش‌پیشانی راست است. پژوهش‌ها نشان داد که آسیب به منطقه پیش‌پیشانی راست بیشتر موجب اختلال در تمیز بازه‌های طولانی می‌شود تا کوتاه (منگلز[۸۷]، اوری[۸۸] و شیمیزو[۸۹]، ۱۹۹۸). ‌بنابرین‏، بر اساس این فرا‌تحلیل‌ها، وینر (۲۰۱۰) تنها دو لایه مشترک در تمام تکالیف زمانی شناسایی کرد؛ منطقه حرکتی فرعی و قشر پیش‌پیشانی راست. اما مسئله این است که نقش این ساختارها تنها منحصر به زمان نیست. مناطق پیش‌پشانی (IFC و DLPFC) مناطقی هستند که در حفظ توجه به زمان و نگهداری اطلاعات در حافظه‌کاری مسئول هستند (کول[۹۰]، ۲۰۰۴). نقش قشر پیش‌پیشانی در توجه و عملکرد اجرایی محرز شده است (فاستر[۹۱]، ۲۰۰۲). پژوهش‌های بسیاری نشان داده است که قشر پیش‌پیشانی در پردازش‌های سطوح بالا نقش دارد و در تکالیفی که نیازمند کنترل توجه و یا دستکاری اطلاعات در حافظه‌کاری هستند، کرتکس پیش‌پیشانی با قشر مخطط ارتباط برقرار می‌کند (بانگ[۹۲]، رایت[۹۳]، ۲۰۰۷). منطقه فرعی حرکتی مغز با زمانبندی حرکتی در ارتباط است اما بعضی پژوهش‌ها نشان داد که این منطقه در تکالیف خالص زمانی نیز نقش دارد (ماکار[۹۴]، ۲۰۰۲). ماکار پیشنهاد کرد که منطقه حرکتی فرعی نقش شمارشگر زمانی را بازی می‌کند و همچنین در پردازش زمان نیز دخیل است. علاوه‌برآن، منطقه حرکتی فرعی در برنامه ریزی توالی حرکتی در حافظه کوتاه مدت و انطباق حرکت در زمان نقش دارد (روبیا[۹۵] به نقل از درویت ولت،۲۰۱۲).

آگاهی از گذر زمان به طور اجتناب ناپذیری با حافظه آمیخته شده است. این امر فقط درباره یادآوری خاطرات گذشته صدق نمی‌کند، گاهی ما باید شروع یک رویداد را به خاطر آوریم تا طول زمان آن را قضاوت کنیم. بیشتر مدل‌های مربوط با زمان، ارتباط بین زمان و حافظه را مشخص کرده‌اند. تئوری انتظار عددی مهمترین آن ها در سی سال اخیر است. در تئوری انتظار عددی، حافظه‌کاری نقش یک شمارشگر را دارد که نبض‌های رها شده از یک نبض‌ساز‌ نرونی فرضی را در خود جمع می‌کند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که سیستم‌های مغزی یکسانی در حافظه‌کاری و ادراک زمان دخیل هستند. از جمله این مناطق مغزی، سلولهای پیش‌پیشانی پشتی – جانبی هستند، این درگیری دوگانه سلول‌های پیش‌پیشانی در هر دو فرایند تحت تاثیر دوپامین هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...