در سال ۲۰۱۰، شوکت و ظفر به بررسی تأثیر عوامل جامعه شناختی و سازمانی بر اتخاذ تکنولوژی اطلاعاتی در پاکستان پرداختند. آن ها فاکتورهای فرهنگی، انسانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در ۴۸ شرکت، ۲۴ بانک (۱۲ بانک محلی و ۱۲ بانک خارجی) و ۲۴ کارخانه (۱۲ کارخانه محلی و ۱۲ کارخانه خارجی) پاکستان بررسی نمودند. آن ها فرضیه خود را بر پایه این اصل که متغیرهای فرهنگی مهم ترین عامل در اجرای هر تغییری در تکنولوژی می باشندتعریف نمودند. نتایج به دست آمده نشان داد که به طور کلی، فرهنگ سازمانی در پیاده سازی و اجرای فن آوری اطلاعات ‌در همه سازمان ها نهفته است. امروزه مدیریت در جامعه کسب و کار جهانی چند ملیتی اغلب با تفاوت های فرهنگی که می‌تواند مانع از نصب موفقیت آمیز برای هر فن آوری جدید شود، روبرو می‌گردد. (شوکت و ظفر، ۲۰۱۰)

ایندیج و همکارانش با انجام مطالعه ای در سال ۲۰۱۰ در کشور کنیا، بدون رد کردن مشکلات مربوط به طبیعت تکنولوژیکی، نشان دادند که بسیاری از مشکلات در اجرای سیستم اطلاعاتی مدیریت مالی سازمان ممکن است به عوامل سازمانی نسبت داده شود، که مربوط به فرهنگ سازمانی موجود در درون دولت است و فرهنگ سازمانی نفوذ قوی بر روی پیاده سازی و توسعه سیستم های اطلاعات مالی دارد. فرهنگ سازمانی می‌تواند ارتباط بین اتخاذ فن آوری و رشد سازمانی را پشتیبانی و در نتیجه می‌تواند یک عامل حیاتی موفقیت در توسعه و پیاده سازی سیستم های اطلاعاتی گردد. شناسایی و درک معانی، هنجارها و قدرت در سازمان‌ها هنگام توسعه و پیاده سازی یک سیستم اطلاعات بسیار مهم و مورد توجه می‌باشد. (ایندیج و همکاران، ۲۰۱۰)

همچنین مطالعه ای در سال ۲۰۰۱، عملکرد سیستم های اطلاعاتی از طریق فرهنگ سازمانی بررسی نمود. محققین تصمیم گرفتند روابط متقابل بین تکنولوژی اطلاعات، سیستم های اطلاعات و فرهنگ سازمان را بررسی نمایند. سپس برچگونگی تأثیر فرهنگ سازمانی بر روند خاص افتراق فرهنگ انفورماتیک و فرهنگ اطلاعاتی-دومی پیاده سازی و توسعه سیستم های اطلاعاتی را اجازه می‌دهد- تمرکز نمودند. در نهایت، بر انسجام فرهنگی که پیاده سازی سیستم های اطلاعاتی نیاز دارد، تأکید نمودند. به منظور انجام این کار، آن ها طوری برنامه ریزی نمودند که اندازه گیری درجه امکان سنجی فنی و مالی از سیستم های اطلاعات در خصوص تلاش های کمی و قابل اندازه گیری سازمان باید پیاده سازی آن را همراه با سازگاری این سیستم با فرهنگ موجود قبلی فراهم سازد. آن ها با توجه به نیاز به تغییر فرهنگی، استدلال نمودند که بهترین انتخاب اجرای فرهنگ حبابی است. در این مقاله آن ها سعی کرده‌اند تا ثابت کنند که سرمایه گذاری نقدی در فناوری اطلاعات/سیستم اطلاعات برای تولید نتایج مثبت در یک شرکت کافی نیست. یک جزء خاص در درون هر سیستم اطلاعاتی، یک انسان (به خودی خود به عنوان تعامل با دیگران در نظر گرفته شده) باید برای موفقیت چنین سیستم اطلاعاتی وجود داشته باشد. این صرفا مستلزم استفاده فنی از این تجهیزات نیست، اما به طور خاص از نظر کیفی، به عنوان رفتار سازمانی قابل درک می‌باشد. تجزیه و تحلیل ها از فرهنگ انفورماتیکی و فرهنگ اطلاعاتی در سازمان نشان داد که این فرهنگ اطلاعاتی است که اجازه می‌دهد شرکت بهترین سود را با بهره وری از فناوری اطلاعات/سیستم اطلاعات به دست آورد. متاسفانه، همه شرکت ها در یک وضعیت قرار ندارند و بعلاوه فناوری اطلاعات/ سیستم اطلاعات همان نسبت هزینه/ سود را برای همه آن ها در پی ندارد. هم افراد و هم گروه ها در برابر پیاده سازی سیستم های اطلاعاتی مقاومت نشان دادند که نمی توان آن را به دلیل پذیرش تغییرات فرهنگی دانست. بدون ممیزی و تلاش برای پیش‌بینی عواقب فرهنگی رفتار سازمانی مرتبط با شک پیاده سازی سیستم های اطلاعاتی، اجرای چنین سیستمی با احتمال بسیار زیاد به شکست می‌ انجامد، و مهم نیست که چقدر پول در این سیستم سرمایه گذاری شده باشد. (کلیور[۳۴] و همکاران، ۲۰۰۱)

اطلاعات برای تصمیم گیری

فرهنگ

داده ها

فففف

فناوری اطلاعاتی

مأخذ: کلیور و همکاران، ۲۰۰۱

در کوتاه مدت، موفقیت سیستم های اطلاعات در درون یک شرکت توسط تلاقی داده ها، فن آوری اطلاعات و مردم (نه تنها از نقطه نظر فنی، بلکه به عنوان افراد در فرهنگ سازمانی) به دست خواهد آمد. اطلاعات به دست آمده از سیستم های اطلاعاتی برای هر نوع فرایند تصمیم گیری به سه مؤلفه‌ و ارتباط مناسب میان آن ها بستگی دارد. (همان منبع، ۲۰۰۱، ص ۲۵۱)

رفتار کاربر کلیدی اثر مهمی بر روی عملکرد تکنولوژی اطلاعات دارد. با این حال، ‌در مورد اثر تعدیل ‌گری فرهنگ سازمانی بر رابطه بین دانش کاربر کلیدی، نگرش و عملکرد دپارتمان فناوری اطلاعات شناخت کمی وجود دارد. در سال ۲۰۱۲ مانهوی هوانگ[۳۵] به بررسی این اثر پرداخت. در این مطالعه محققین برای آزمون اثر تعدیل ‌گری مدلسازی خطی سلسله مراتبی (HLM) انجام دادند. نتایج نشان داد که در یک سازمان با فرهنگ کاربردی فناوری اطلاعات قوی، دانش کاربر کلیدی بر روی عملکرد بخش فناوری اطلاعات اثر بیشتری داشته، و نگرش اثر کمتری دارد. (هوانگ، ۲۰۱۲)

دیوید نیکلز[۳۶] و همکارانش در سال ۲۰۱۰ به بررسی رابطه بین درجه تجانس فرهنگ سازمانی حاکم و سطوح بلوغ همترازی استراتژیک در سازمان‌ها پرداختند. نتایج این مطالعه نشان داد که ارتباط معنی داری بین سطح مدیران از توافق بر فرهنگ سازمانی غالب و سطح بلوغ هم ترازی استراتژیک ‌در شرکت‌های نمونه وجود دارد. هر چه تجانس فرهنگ شرکت بیشتر بود، سطح بلوغ هم ترازی استراتژیک بالاتری در آن ها وجود داشت. نتایج مطالعه دو پیامد برای زمینه سیستم های اطلاعات مدیریت را در نظر گرفت. اول، پتانسیلی که از بعد سوم دستیابی به هم ترازی فناوری اطلاعات کسب و کار و تجانس فرهنگ سازمانی پشتیبانی می‌کند. دوم، نتایج نشان می‌دهد که برای ادامه تحقیقات به بررسی های بیشتر پتانسیل این رابطه برای بهبود هم ترازی فناوری اطلاعات کسب و کار یک سازمان نیاز است. (نیکلز و همکاران، ۲۰۱۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...