مقالات و پایان نامه های دانشگاهی – قسمت 17 – 3 |
۲-۴-۵-۵-۳- سه بعد شخصیت آیزنک[۱۴۶]
هانس آیزنک، روان شناس انگلیسی، مدلی برای شخصیت، بر پایه تنها سه ویژگی عمومیبنا کرد:
۱)درون گرایی/ برون گرایی: درون گرایی مستلزم جهت دهی توجه و تمرکز بر روی تجربیات درونی است در حالی که برون گرایی به تمرکز و توجه بر سایر مردم و محیط ارتباط دارد. بنابرین، یک فرد درون گرا معمولاً فردی ساکت و خوددار است و یک فرد برون گرا بیشتر خونگرم و اجتماعی.
۲) تهییج پذیری/ پایداری هیجانی: این بعد از نظریه ویژگیهای شخصیت آیزنک به دمدمیمزاجی در مقابل خونسردی و آرامیمربوط است. فرد تهییج پذیر، زود ناراحت یاهیجان زده میشود در حالی که منظور از پایداری هیجانی یعنی از نظر هیجانی، ثابت و یکنواخت باقی ماندن.
۳)روان پریشی گرایی: آیزنک بعداً پس از مطالعه افرادی که از بیماری روانی رنج میبردند، بعد دیگری از شخصیت را به نظریه خود افزود. او این بعد را روان پریشی گرایی نامید. کسانی که این ویژگی در آن ها برجسته است در برخورد با واقعیتها مشکل دارند و معمولاً جامعه ستیز، مخالف، غیرهمدل و عوام فریب هستند (شولتز، ۱۹۹۰).
۲-۴-۵-۵-۴- نظریه پنج عامل شخصیت
نظریه های کاتل و آیزنک موضوع پژوهشهای بسیاری قرار گرفته است و برخی از نظریه پردازان عقیده دارند که کاتل بر روی تعداد زیادی ویژگی تمرکز کردهاست و آیزنک بر روی تعداد کمی. در نتیجه، یک نظریه جدید ویژگیهای شخصیت به نام نظریه پنج عامل شکل گرفت. این مدل پنج عامل شخصیت نشانگر پنج ویژگی اصلی است که در تعامل با یکدیگر، شخصیت انسان را شکل میدهند. با وجودی که پژوهشگران غالباً با یکدیگر بر روی نامگذاری دقیق این ابعاداختلاف نظر دارند امّا نامهای زیر بیشتر متداول است:
▪ برون گرایی
▪ خوشایندی (مقبولیت)
▪ وظیفه شناسی (وجدان)
▪ تهییج پذیری
▪ آزاداندیشی( ریویر، ۱۹۶۷).
۲-۴-۵-۶- رویکردهای موجود در باب شخصیت
دیدگاه های موجود درباره شخصیت، به دو دسته اصلی تقسیم می شوند:
الف) التقاط گرایی خیرخواهانه؛
ب) طرفداری متعصبانه
بسیاری ازموارد درباره شخصیت، در یکی از این دو دسته قرار می گیرند؛ اما نوع سومیهم هست که دارای اهمیت قابل توجهی هستند. این دسته از گرایش التقاط گرایی خیرخواهانه، گستردگی و موازنهای را که برای بررسی بسیاری از نظریه های مربوط به شخصیت ضروری است، کسب می کنند، و از طرفداری متعصبانه، این عقیده را که برخی از نظریه ها از سایرین بهترند، وام می گیرند. هدف کلی «تحلیل تطبیقی»است، پرده برداشتن از شباهتها و تفاوتهای میان بسیاری از رویکردهای موجود به شخصیت است، و این پردهبرداری را نقطه شروعی است برای تعیین اینکه سودمندترین رویکرد کدام است. تحلیل تطبیقی در جستجوی فهم بهتر، باید جامع، منظم و ارزیابی کننده باشد.
اگر چه رویکردهای التقاطگرایی خیرخواهانه و طرفداری متعصبانه، هر یک مزایایی مختص به خویش دارند، با این حال، هنگامی که تعدادی از نظریه های سازگار در دسترس باشند، نه رویکرد التقاطگرایی خیرخواهانه موجب رشد این حوزه علمیخواهد شد، و نه رویکرد طرفداری متعصبانه. هیچ کس نمیکوشد تا ارزش نسبی انواع رویکردهای موجود را تعیین کند، و حتی در نسلهای بعدی، کسانی که دستاندر کارند به تقلید از اسلاف خود میپردازند و تنها، استادی و مهارتشان اندکی بیشتر می شود؛ ولی هیچگونه تغییرات چشمگیر و پیشرفتهای شگرف پدید نخواهد آمد، مگر اینکه نگرش تحلیل تطبیقی رشد یابد. افرادی که در این حوزه معرفتی کار می کنند، می توانند به جای اینکه انرژی خود را در مناقشات متعصبانه و رقابت جویانه به هدر دهند، تشریک مساعی کنند و این تشریک مساعی مرحله متوسطی از رشد این حوزه معرفتی را فراهم می آورد (شاملو، ۱۳۸۲).
۲-۵- ارتباط آلکسی تایمیا و ابرازگری هیجان
از دیدگاه علوم شناختی، هیجانها به عنوان دسته ای از طرح وارههای مبتنی بر پردازش اطلاعات شناخته میشوند که شامل فرآیندها و تجسمهای نمادین و غیر نمادین هستند کاهش ابراز هیجانات اساسا بیان گر نوعی فقدان یا بدتنظیمیهیجانات است. به همین صورت آسیب در ظرفیتهای پردازش هیجانی مبتنی بر نارسایی هیجانی ممکن است یک عامل خطراحتمالی برای انواع مشکلات سلامت روان باشند (شه ناسی، ۱۳۹۲).
نارسایی هیجانی سازه ای است چند وجهی متشکل از دشواری در شناسایی احساسات و تمایز بین احساسات و تهییجهای بدنی مربوط به انگیختگی هیجانی، دشواری در توصیف احساسات برای دیگران، قدرت تجسم محدود که بر حسب فقر خیال پردازیها مشخص میشود؛ سبک شناختی عینی (غیر تجسمی)، عمل گرا و واقعیت مدار یا تفکر عینی افراد مبتلا به نارسایی هیجانی، تهییجهای بدنی بهنجار را بزرگ میکنند، نشانه های بدنی انگیختگی هیجانی را بد تفسیر میکنند، درماندگی هیجانی را از طریق شکایتهای بدنی نشان میدهند و در اقدامات درمانی نیز به دنبال درمان نشانه های جسمانی هستند. مشخصه های بیرونی که سازه نارسایی هیجانی را تشکیل میدهند بیانگر نقایصی در پردازش شناختی و تنظیم هیجانات میباشند (شه ناسی، ۱۳۹۲). طبق برخی از تحقیقات نیز آلکسی تایمیا با دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی رابطه دارد. دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی، گرایش به ابراز هیجان داشتن ولی ناتوان از ابراز آن بودن، ابراز هیجان بدون تمایل واقعی و یا ابرازکردن و سپس پشیمان شدن، میباشد (کینگ و امونز، ۱۹۹۰). دوسوگرایی در ابرازگری هیجان ممکن است به عنوان احساسهای هیجانی به سرعت متغیر یا به طور همزمان شدید و متضاد به یک موضوع تعریف شود (کینگ، ۱۹۹۸). دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی اشکال مختلف از قبیل تمایل به ابراز ولی قادر به ابرازنبودن، ابرازکردن بدون تمایل واقعی را شامل میشود( کینگ و امونز، ۱۹۹۰). کنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی، خود دو سبک از سبک های ابراز هیجان هستند.
-
- . emotional expressiveness ↑
-
- . Calbey ↑
-
- King ↑
-
- . Distressed personality ↑
-
- . Lim ↑
-
- . Denollet ↑
-
- . Emonsa ↑
-
- . Goleman ↑
-
- . alexithymia ↑
-
- . Sifnouse ↑
-
- . Meiger ↑
-
- . difficulty in indentifying feelings ↑
-
- . difficulty in describing feelings ↑
-
- . externally-oriented thinking ↑
-
- . Taylor ↑
-
- . Bagbey ↑
-
- Parker ↑
-
- . Quinton ↑
-
- . Wagner ↑
-
- King& Emmons ↑
-
- . Castelli ↑
-
- . Dalbudak ↑
-
- . Le ↑
-
- . Williams ↑
-
- . Motan ↑
-
- . Gencoz ↑
-
- . Mattila ↑
-
- . Yalug ↑
-
- . Suh ↑
-
- . Dubey ↑
-
- . Picardi ↑
-
- . difficulty in indentifying feelings ↑
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 03:52:00 ب.ظ ]
|