ریچارد سون (۲۰۰۳) پژوهشی ‌در مورد اقلام تعهدی و کیفیت سود واحد تجاری طی سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۷۷ انجام داد. در این پژوهش بازده سهام متغیر وابسته و کیفیت سود (میزان اقلام تعهدی) متغیر مستقل می‌باشد. نتایج پژوهش مبین آن بود که سطح بالا (پایین) اقلام تعهدی با بازده پایین (بالا) آتی سهام ارتباط دارد.

الگرس و همکاران[۶۴] (۲۰۰۳) چگونگی وزن دهی سرمایه گذاران به اقلام تعهدی سرمایه در گردش، در پیش‌بینی تحلیلگران از سود، کمتر از یک سوم بیش وزن دهی سرمایه گذاران است (که در قیمت گذاری سهام به کار برده شده است). لیانزان چو (۲۰۰۳) به بررسی توانایی Prدر پیش‌بینی سود، رابطه بین Pr و بازده سهام و ارتباط Pr با بتا و اندازه با بهره گرفتن از اطلاعات جدید تر در دوره ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۸ در آمریکا پرداخت. خلاصه شواهدی که لیانزان از بررسی خود به دست آورد بیانگر آن است که Pr برخی از اجزای ارزش‌های بنیادی را دارد و منجر به یک درک یا آگاهی از تغییرات سال آتی سود و بازده سهام می شود. همچنین شواهد بیانگر آن بود که از اجزای ارزش‌های بنیادی را دارد و منجر به یک درک یا آگاهی از تغییرات سال آتی سود و بازده به آسانی یک جایگزین برای بتا و اندازه نمی باشد.

اسکینز (۲۰۰۳) اعتبار فرضیه محتوای اطلاعاتی سود سهام نقدی و فرضیه پیام رسانی را مورد بررسی قرار داد. او نتیجه گرفت سود سهام نقدی فراهم کننده اطلاعاتی درباره سودهای آتی است. رابطه سودهای آتی و سودهای جاری برای شرکت‌هایی که سود سهام پرداخت می‌کنند در مقایسه با شرکت‌هایی که سود سهام پرداخت نمی‌کنند قوی‌تر است و برای شرکت‌هایی که سود سهام نقدی بیشتری توزیع می‌کنند، این رابطه قوت بیشتری می‌یابد. همچنین به دلیل رو آوردن مدیران به سیاست توزیع سود محافظه کارانه و یکنواخت و پیشرفت تکنولوژی و گسترش اطلاع رسانی، فرضیه پیام رسانی سود قابل دفاع نیست. پژوهش وی بیان می‌کند، سودهای گزارش شده شرکت‌های پرداخت کننده سود ثبات بیشتری را در دوره های آتی دارا می‌باشد و در نتیجه دارای کیفیت سود بالاتری می‌باشد.

لوگی (۲۰۰۴) در تحقیق خود کیفیت سود را با توجه به چارچوب مفهومی هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالی آزمون کرد و ‌به این نتیجه رسید که کیفیت سود شرکت­ها هنگامی که میزان مالکیت نهادی در آن‌ ها افزایش یابد، بهبود خواهد یافت. در این صورت اقلام تشکیل دهنده سود شرکت­ها از مربوط بودن و قابلیت اتکای بالاتری برخوردار خواهند بود. چان و همکاران (۲۰۰۴) طی پژوهشی به بررسی رابطه کیفیت سود و بازده سهام طی سال‌های ۱۹۹۵-۱۹۷۱ پرداختند. خلاصه یافته های اصلی پژوهش حاکی از رابطه کیفیت سود با سطح پایین (اقلام تعهدی بالا در سود) با بازده پایین و بالعکس می‌باشد.

لو و نیسیم (۲۰۰۴) با بررسی پایداری اقلام تعهدی نشان دادند که رابطه منفی میان اقلام تعهدی و بازده آتی سهام با فرض فقدان کارایی در بازار منجر ‌به این می‌شود که افراد با یافتن این روابط اقدام به استفاده از فرصت‌های آربیتراژ کرده و به منفعت برسند. آن‌ ها نشان دادند که این مغایرت‌ها در طی دهه گذشته وجود داشته و کاهش نیافته است. اما به دلیل حجم معاملات و هزینه اطلاعات مربوط به، به‌کارگیری اقلام تعهدی سرعت واکنش افراد چندان زیاد نیست.

دسای و همکاران[۶۵] (۲۰۰۴) ناکارایی بازار در ملاحظه اقلام تعهدی و نقدی سود را مورد بررسی قرار دادند. ایشان سود پیش‌بینی شده توسط تحلیل گران، قیمت سهام و رفتار سرمایه گذاران (بازده سهام) را مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که متغیر جریان نقدی گذشته، با اشتباه های پیش‌بینی تحلیل گران از سود، رابطه مثبت و معناداری دارد و تحلیل گران آن‌ ها را کم برآورد می‌کنند و همچنین جریان نقدی بیشتر از اقلام تعهدی بر اشتباه های پیش‌بینی اثر دارند. ‌در مورد سرمایه گذاران (بازده سهام) نیز نتیجه ای مشابه به دست آمد. گش و همکاران (۲۰۰۴) کیفیت سود و ضریب واکنش سود را، هنگام افزایش با ثبات سود و فروش بررسی کردند. نتایج تحقیق آنان نشان داد، شرکت­های دارای رشد سود توأم با افزایش فروش، از کیفیت سود و ضریب واکنش سود بالاتری نسبت به شرکت­های دارای رشد سود توأم با کاهش هزینه برخوردار هستند.

اسکات و همکاران (۲۰۰۵) نشان دادند که اقلام تعهدی با قابلیت اتکای کمتر منجر به پایداری کمتر سود می‌شود. آن‌ ها این کار را با طبقه بندی بر اساس ترازنامه انجام داده و به نتایج مشابهی دست یافتند. نتایج مطالعات آن‌ ها حاکی از این بود که به علت عدم پیش‌بینی کامل سرمایه گذاران، نوعی قیمت گذاری غیرواقعی ‌در مورد سهام و اوراق بهادار شرکت‌ها اتفاق می‌افتد.

فرانسیس و همکاران (۲۰۰۵) در پژوهشی طی سال های ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۱ ‌به این نتایج رسیدند که سرمایه گذاران اوراق بهادار را با توجه به اطلاعاتی که از کیفیت اقلام تعهدی دارند، قیمت گذاری می‌کنند . همچنین در این پژوهش نشان داده می شود که شرکت هایی که از کیفیت اقلام تعهدی ضعیف تری برخوردارند، نسبت هزینه بهره به بدهی بهره دار در آن ها بالاتر و نسبت بدهی پایین تری دارند. همچنین، نتایج این پژوهش بیانگر این مطلب است که اقلام تعهدی اختیاری و غیراختیاری در توصیف تغییرات سود اهمیت دارند، ولی اثر اقلام تعهدی غیراختیاری نسبت به اقلام تعهدی اختیاری بیشتر است.

دیچو و رأس[۶۶] (۲۰۰۵) با مقایسه نحوه پایداری سود بر حسب رویکرد ترازنامه ای و رویکرد صورت سود و زیانی نشان داد که پایداری سود تحت تأثیر مقدار و علامت اقلام تعهدی قرار می‌گیرد. اقلام تعهدی پایداری سود را نسبت به جریان‌های نقدی با اقلام تعهدی بالا بهبود می‌بخشد، اما در شرکت‌های با اقلام تعهدی پایین، میزان پایداری کاهش می‌یابد.

چمبرز[۶۷] (۲۰۰۵) نشان داد که سرمایه گذاران تلاش می‌کنند تا پایداری اقلام تعهدی و جریان‌های نقدی را پیش‌بینی کرده ولی قادر به انعکاس آن در قیمت‌ها نیستند. بر این اساس در بعضی شرکت‌ها پایداری اقلام تعهدی بیش از واقع و برای بعضی دیگر کمتر از واقع برآورد می‌شود. وی این مورد را از طریق طبقه بندی شرکت‌ها بر حسب اقلام تعهدی و نحوه قیمت گذاری شرکت‌ها در هر طبقه نشان داد.

ریچاردسون و همکاران (۲۰۰۵) اجزای تعهدی سود را بر مبنای قابلیت اتکای آن‌ ها دسته بندی و در رابطه با تفاوت پایداری آن‌ ها تحقیق کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که پایداری اجزای نقدی نسبت به اجزای تعهدی بیشتر است و سرمایه گذاران در درک کامل پایداری سود (که می‌تواند بر مبنای قابلیت اتکای اقلام تعهدی تعیین شود) ناتوان است. قوش و همکاران (۲۰۰۵) ‌به این نتیجه رسیدند که افزایش‌های با ثبات در سود هنگامی که همراه با افزایش‌های با ثبات در درآمدها و سودهای عملیاتی باشد، کیفیت سود و ضریب واکنش سود دارای بیشترین مقدار هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...