جز در این شهر ز اهل ایامش
بر منش حکم برتری دادند
می‌توانستیش چو از جا جست
از تو یک زهر چشم اگر دیدی

که نگنجد به هیچ حوصله‌ای
که در او بود خلق شهر تمام
جای ندهند جز به صف نعال [۷]
نشنیده است هیچ‌کس نامش…
به شکست منش فرستادند
کس نشانی به یک اشاره‌ی دست
به خدا اگر کسش دگر دیدی
(دیوان:۲۵۴)

وحشی از ممدوحش میر میران به طور کنایه آمیز در خواست لطف و رحمت می‌کند ولی سخن خودش را در قالب شکایتی بر دشمنان و شاعران نالایق عنوان می‌کند و اینکه این شاعران لایق لطف و رحمت نیستند.

عدل باشد که من به صف نعال
حضم من کیسه پر ز مهره‌ی خر
نظر لطفت ار به من بودی

جا کنم یا هزار عقد لآل
بر سر صف نهد بساط هنر
غیر بیرون انجمن بودی
(دیوان:۲۵۹)

فصل چهارم
موضوعات اجتماعی در
شعر وحشی بافقی
از آنجایی که انسان‌ها در مسائل مهم اشتراک دارند، اعتقاد شاعر بر این است که شعر باید همه‌ی وجوه ژرف زندگانی را در بر گیرد و به مشترکات اندیشه‌ی بشری برگردد و اینجاست که نقش مخاطب و گروهی که خواهان شعر و شاعرند تعیین کننده‌ی نوع بیان او می‌شوند، زیرا از دیدگاه جامعه شناسی ادبیات هنرمند (و از جمله شاعر) نیز یکی از همین انسان‌های جامعه زاد و جامعه زی و برخوردار از همه‌ی فرآورده‌های فکری و فرهنگی جامعه و مرهون کار و فعالیّت نسل‌های انسان‌های فعّال بوده و هست و به همین خاطر، هستی اجتماعی و حیات فکری و فرهنگی و شخصیّت اجتماعی و هنری خود را به جامعه مدیون است و «اثرش نیز عصاره‌ای از فرهنگ جامعه است که هنرمند در آن پرورش فکری و ذوقی و فرهنگی یافته و به اثر خود شکل و محتوا بخشیده است. شعر کنش خلاّق شاعر است که در میان شبکه‌ای از کنش‌های متقابل اجتماعی، صورت «بیانی عاطفی و تکامل یافته از واقعیّت» پیدا می‌کند. بیانی که طیّ آن انسان آگاه اجتماعی با تکیه بر شناخت عاطفی، اندیشه‌ی خود را در قالب تصاویر ذهنی ریخته، ارائه می‌دهد (ترابی، ۱۳۷۹: ۱۷). این بازتاب استعاری از واقعیّت و یا بازآفرینی آن در پرتو تصویرهای هنری در واقع شکلی از فرهنگ معنوی جامعه است که به بیان رابطه‌ی انسان با محیط طبیعی و اجتماعی، با دنیای ذهنی و به عبارتی، با واقعیّت درون و بیرون می‌پردازد.
موضوعات اجتماعی در اشعار وحشی بافقی مدح شاهان و درباریان و انتقاد را شامل می‌شود که به ذکر و بیان هرکدام در جای خود می‌پردازیم.
۴-۱. مدح
مدیحه در لغت به معنی ستایش و در اصطلاح شعری ستایش آمیز باشد که آن می‌تواند شخص، گروه، بانیان حکومت و یا حتی یکی از حالات و خلقیات نفسانی انسان باشد. مدیحه سرایی در ادب فارسی یکی از قدیمی‌ترین انواع شعر است که از دیرباز مورد توجه سخن سرایان بوده است. شاید هنگامی که گویندگان فارسی زبان پس از ظهور شعر و شاعری در ایران سخنوری را آغاز کردند و نخستین موضوع رسمی مدح و ستایش سلاطین و امرا بود (مدح) در اصطلاح شعر آن است که نویسنده یا گوینده کسی را به صفات نیک و پسندیده متصف سازد و بستاید. «این‌گونه ادبی از رایج‌ترین مضامین و موضوعات نخستین شعر فارسی در ۱۲ قرن پیش می‌باشد موضوع این نوع ادبی می‌تواند حتی یک از حالات و خلقیات نفسانیِ انسان نیز باشد» (داد، ۱۳۷۸: ۲۶۶).
در تاریخ ادبیات فارسی مدح یکی از موضوعات شعری شاعران بوده است که اغلب شامل ستایش پادشاهان و درباریان بوده است . « مداحی و ستودن سلاطین و بزرگان و اربابان زر و زور که ظاهراً از سال ۲۵۱ هجری آغاز شد، اندک اندک یکی از موضوعات اصلی و مهم و گستره‌ی کلام منظوم فارسی گردید و در برخی زمان‌ها به اوج خود رسید . گاه در طول تاریخ از رونق آن کاسته شد، امّا این بلا، هیچ گاه از گریبان شعر و ادب فارسی دست برنداشت و قرن‌ها ادامه یافت و حتّی تا روزگار ما رسید » ( وزین پور، ۱۳۷۴: ۳۴) .
دکتر ذبیحالله صفا در مورد مدیحهسرایی در عهد صفوی میگوید« در عهد صفوی مدح شاهان، سرداران و امیران و وزیران در قصیده‌های مدحی که در سراسر این عهد نیز رواج داشت سنتی بود دیرین در شعر پارسی و وسیله ای ثمر بخش برای انتجاع و اعاشه شاعران و دنباله‌ی کار در این راه به ترکیب‌ها و ترجیع‌ها و قطعه‌ها و حتی رباعی‌ها و غزل‌ها نیز می‌کشید و مطلبی بود که تازگی نداشت» ( صفا، ۱۳۷۱، ج ۵، بخش اول: ۶۰۷ ).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اگر چه مدح به نوعی از ارزش سخن می‌کاهد و در راستای اهداف ارزشمند سخنوری پیش نمی‌رود ؛اما عرصه را برای خود نمایی و تاخت و تاز اندیشه گسترش داده تا شاعر با ساختن اشعاری زنده و پویا مضامینی فریبا بیافریند و در شعر جریانی سیّال برای ادبیات ما رقم زند و در هر صورت این نوع شعر به نفع ادبیات و در مسیر رشد آن حرکت کند و باید گفت مدح شاهان و درباریان موضوعی است که بعد از عشق بیش ترین بسامد را در میان موضوعات شعری وحشی دارد او در دیوانش حدود هشت ممدوح پ را مدح کرده که ضمن ستایش ممدوحان به ذکر اوصاف نیک و پسندیده‌ی آن‌ها می‌پردازد مانند نمونه‌های زیر:
۴-۱-۱. مدح غیاث‌الدین محمد میرمیران
غیاث الدین محمد میر میران پسر شاه نعمت الله باقی پسر امیر نظام الدین از نوادگان دختری شاه نعمت الله ولی بود.امیر نظام الدین چندی وزارت شاه اسماعیل اول را برعهده داشت و در جنگ چالدران کشته شد.پسرش
نعمت الله باقی شوهر خانش بیگم دختر شاه اسماعیل بود که به فرمان شاه تهماسب در عقد ازدواج او درآمد وحکومت یزد یافت ،غیاث الدین محمد میر میران پسر او از دختر شاه اسماعیل است وپسر او شاه خلیل الله نیز صفیه سلطان، دختر شاه اسماعیل دوم را به زنی داشت .میر میران و شاه خلیل الله هر دو ممدوح وخشی بوده اند(صفا،ج۵بخش دوم:۱۳۷۸،۵-۷۶۴)به نظر می‌رسد که میر میران ممدوح اصلی وحشی بوده که حدود ۱۵ قصیده را به ستایش او اختصاص داده است، وحشی در یکی از قصیده‌هایش شاعران را مشتی گدا می‌داند که برای دریافت صله و انعام پادشاهان را مدح می‌کند و خودش را هم گدا می‌داند ولی دلیل مدح‌های بی شمارش از میرمیران را بزرگی و عظمت او می‌داند و نه مسائل مادی و خودش را سگ درگاه ممدوح می‌خواند :

در میان عقیده من و عقیده غیر
من نمی‌خواهم از تو غیر از تو
همت هر کس از تو چیزی خواست
من سگ این درم اگر دگران
به خدا کز پی گدایی نیست
از در مدح و زیور نامت
چون بگویم گدا نیم، هستم

هست شاها تفاوت بسیار
او نمی‌خواهد از تو جز دینار
غیر دینار جست و ما دیدار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...