کوهن و لازاروس (۱۹۷۹) ویژگی‌های افراد با توانایی مقابله ای بالا را ‌به این صورت بیان می‌کند:

آن ها به دنبال اطلاعاتی ‌در مورد این که چگونه با مشکل مواجه شوند می‌گردند و به راه های دیگری دست می‌یابند.در کوشش برای مقابله منعطف بوده و به ترتیب و منظم عمل می‌کنند. در کوشش برای کاهش اثر عامل فشار بار مراقبتی به عمل مستقیم تمایل نشان می‌دهند. به وسیله اعمال تکانشی با عوامل فشارزا به عمل مستقیم تمایل نشان می‌دهند.مکانیسم‌های شناختی مانند ارزیابی مجدد موقعیت را برای مواجهه با فشار حاصل به کار می‌برند. (وفایی بوربور ۱۳۷۸).

۲-۹ چهارچوب نظری

خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی شامل گروهی از افراد است که از طریق ازدواج، تولید مثل و پرورش فرزندان با هم زندگی می‌کنند. این سیستم و سازمان اجتماعی در طول تاریخ نقشی حیاتی برای رشد و پیشرفت و اجتماعی شدن نوع انسان ایفا ‌کرده‌است. خانواده بدون شک مهمترین سازمانی است که بستر ساز رشد ورفاه جسمی، روانی واجتماعی کودک وعامل رسیدن وی به تعادل فیزیکی، روانی و اجتماعی است. اجتماعی شدن و آشنایی با قوانین، نقش‌ها و ارزش‌های فرهنگی به طور طبیعی در خانواده صورت می‌گیرد. و کودک در تعاملات ابتدایی خود با خانواده به یک موجود اجتماعی تبدیل می‌شود (موسوی،۱۳۸۳).

رویکرد خانواده درمانی سیستمی است این رویکرد براین فرض بنا شده است که فرد نمی تواند جدا از سیستم خانواده مورد درک و شناسایی قرار گیرد.یکی از اصول اساسی در این دیدگاه آن است که تغییر در یک بخش از سیستم باعث دگرگونی در سایر بخش‌های سازمان می‌گردد. چنانچه واحد خانواده به شیوه باز متحول گردد، فرد نیز از تحولات سیستم تأثیر پذیری خواهد داشت و عکس این موضوع نیز صادق است.از این رو درمان در بر گیرندۀ ارزیابی و سپس مداخله در مشکلات فرد است به شرطی که مشکلات فرد درزمینۀ تعاملی اوبا سایراعضا ی خانواده مورد بررسی قرارگیرد.از نظر سیستمی‌ها فردی دارای بهداشت روانی خواهد بود که در علاوه بر حفظ حس تعلق به سیستم خانواده، حس فردیت و تمایز خویش را نیز زنده نگه دارد. (کوری[۱۱۸] به نقل از شفیع ابادی، حسینی،۱۳۸۱).

۲-۹-۱ خانواده درمانی گسترده

موری بوئن، یکی از طراحان خانواده درمانی بود. بخش عمده‌ای از نظریه و کاربست او از کار با افراد اسکیزوفرنیک در خانواده ها به وجود آمد. او معتقد بود زمانی می‌توان خانواده ها را بهتر شناخت که از دیدگاه سه نسلی بررسی شوند زیرا الگوهای روابط میان فردی، اعضای خانواده را در طول چند نسل مرتبط می‌کنند.بوئن [۱۱۹]معتقد است بسیاری از مشکلات خانوادگی ‌به این خاطر روی ‌می‌دهد که اعضای خانواده خود را از لحاظ روان شناختی از خانواده پدری مجزا نساخته اند. این امر در واقع نقطه مشترک خانواده هایی است که یک یا هر دو والد هنوز پایبند خانواده شان هستند و در تعیین روابطشان با همسر خود لازم است آن را مد نظر قرار دهند. به عبارت دیگر این والدین هنوز بخشی از« توده خود» یا «نظام هیجانی» خانواده پدریشان هستند.درمان از نظر بوئن اساساً ترغیب خانواده خصوصاًً والدین به کشف و انطباق روابطشان با والدین و همه افراد خانواده گسترده است. ازجمله مفاهیم کلیدی او مفاهیم تمایز بین خود مثلث بندی هستند )بارکر[۱۲۰]، ۱۹۷۵به نقل از سیدمحمدی).

۲-۹-۲ بررسی مربوط به اسکیزو فرنی و خانواده

محیط آسیب‌زای خانواده چه نقشی در تدوین وپدیداری اسکیزو فرنی دارد؟ در اواخر دهه۱۹۴۰، پژوهشگران دست به کار پژوهش راجع به نوع پرورش وزندگی خانوادگی بیماران اسکیزوفرنیایی شدند. لیدز و لیدز [۱۲۱](۱۹۴۹) از جمله نخستین کسانی بودند که ویژگی مادران این قبیل بیماران را مورد پژوهش قرار دادند و نشان دادند که در روابط مادر – فرزندی نابسندگی‌ها و آشفتگی‌های روانی شدیدی وجود دارد. فرام –رایشمن[۱۲۲] (۱۹۴۸) برای توصیف مادری سلطه گر، سرد و بی روح، طرد کننده و تملک طلب که در کنار پدری فعل پذیر، گسسته و بی‌خاصیت باعث می‌شود تا فرزند ذکورشان احساس سردرگمی و نابسندگی کند و سرانجام مبتلا به اسکیزوفرنی شود، اصطلاح «مادر اسکیزوفرنی زا» را ابداع کرد و به لحاظ آنکه برای نخستین بار توجه متخصصان را به نقش روابط خانوادگی در ایجاد و تداوم یک رفتار آسیب شناختی جلب کرده بود سهم تاریخی حیاتی و مهمی داشته است (گلدنبرگ و گلدنبرگ[۱۲۳]. ترجمه نقش بندی و همکاران۱۳۸۲). هرچند گروه‌های متعدد دیگر از محققان و درمانگران نیز طی سال‌های دهۀ پنجاه در ایالات متحده امریکا فعال بودند که توجه اکثر آن ها به پژوهش و یا درمان افراد اسکیزوفرن و خانواده های آن ها معطوف بود در سال ۱۹۵۲گریگوری ‌بیستون[۱۲۴] امتیاز بررسی ارتباط و سطوح متفاوت آن را به دست آورد. در سال ۱۹۵۳جی هی لی و جان وایکلند[۱۲۵] و سال بعد ویلیام فرای[۱۲۶] نیز به او ملحق شد. کار این گروه تأثیر عمیقی روی تفکر اکثر خانواده درمان گرها داشته است. ‌بیستون و همکارانش مفهوم «بن بست مضاعف» را که ویژگی مهم ارتباط موجود در خانواده افراد اسکیزوفرن می‌دانست پدید آوردند (جرالد کری[۱۲۷]، ترجمه سید محمدی). ولی تلاش‌های آغازین برای مرتبط ساختن اسکیزوفرنی با زندگی خانوادگی سر انجام به خاطر ‌محدودیت‌های بسیار جدیشان مردود اعلام شدند، و بعدها رویکرد روانی- اجتماعی گسترده تر و سیستم تری که خانواده را گروهی از افراد تلقی می‌کرد که بر همدیگر تأثیر می‌گذارند، ودیدگاهی جامعه شناختی که خانواده را یک نظام حمایتی بدکار برای شخص بیمار تصور می‌کرد، جایگزین آن شد. با وجود این هنوز هم پیوند میان محیط خانوادگی با اسکیزوفرنی همچنان در خط مقدم پژوهش‌های مربوط به نظام خانوادگی قرار دارد (گلدنبرگ و گلدنبرگ. ترجمه نقش بندی و همکاران۱۳۸۲).

در اسکیزوفرنی کنکاش گسترده در پویایی‌های خانواده ـ نظیر آنچه، فی المثل، مناسب روان پزشکی کودک است ـ لزومی ندارد. بررسی تعاملات فامیلی در این بیماری ممکن است از نقطه نظر پژوهشی بسیار جالب باشد، ولی اکثر خانواده ها بدون القای این برداشت که قرار است کلّ گذشته آنان مورد بررسی و احتمالاً انتقاد قرار گیرد نیز برای کنار آمدن با مشکلات کار زیادی پیش روی خود دارند. تشخیص بیماری اسکیزوفرنی در یک جوان اغلب سبب بروز احساس گناه و تقصیر و اضطراب شدید در خانواده می‌شود. والدین، اغلب خود را در بیماری فرزندشان مقصرمی دانند. البته، تعدادی از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در خانواده های متشتت پرورش یافته اند ولی بخش بزرگی از آنان متعلق به خانواده هایی هستند که به نظر می‌رسد ازهمه چیزهایی که والدینی خوب می‌توانند به فرزندشان عرضه کنند برخوردار بوده اند. اکثریت بزرگی از بیماران، فرزند والدین غیر اسکیزوفرنیک هستندوبیماری فقط یکی از اعضای خانواده ای را که از سایر جهات خانواده ای با ثبات به شمار می‌آید گرفتارمی کند. نسبت دادن رفتارهای جنایت آمیز و مشکلات شخصیتی به روابط خانوادگی مختل معقولتر است تا نسبت دادن اسکیزوفرنی. )بارکر، ۱۹۷۵به نقل از سیدمحمدی).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...