۲-۱-۱-۳- نابرابری های آموزشی مبتنی بر تفاوت فرهنگی

شاید نابرابری فرهنگی عنوان متداولی برای وضعیتی که آن دانسته های فرهنگی افراد نوعی امتیاز و ارزشمندی برای آن ها می آورد ، نباشد . اما واقعیت این است که در دیدگاه صاحب نظرانی چون بوردیو ، داشته های فرهنگی نیز نوعی سرمایه محسوب می‌شوند و این سرمایه در افراد گوناگون یکسان توزیع نشده است . بدین تربیت در نظام توزیعی سرمایه ی فرهنگی جوامع ، نوعی نابرابری محسوس که بعضا با وضعیت طبقاتی افراد نیز همپوشی دارد ، قابل تشخیص است . این در حالی است که نظام آموزشی نقش غیر قابل انکاری در چگونگی توزیع سرمایه ی فرهنگی بر عهده دارد .

نظریه ی سرمایه ی فرهنگی که عمدتاً توسط بوردیو ساخته و پرداخته شده است ، ملهم از بقایای مارکسیسم ، به ویژه در حوزه ی مباحث آموزش و پرورش است . این نظریه ، جزئی از دیدگاه انتقادگرایی است که سمت و سوی نظرات صاحب نظرات صاحب نظران آن و همچنین زمینه ها و بسترهای شکل گیری آن ، وامدار دیدگاه مارکسیم است . مفهوم سرمایه ی فرهنگی و چارچوب نظری مبتنی برآن ، مبین گونه ای مفهوم سازی و نظریه پردازی است که جزو میراث انتقادگرایی محسوب می شود و فضایی را ترسیم می‌کند که در آن ، دارندگان منابع ارزشمند فرهنگی و مهارتی ، ‌همانند دارندگان سرمایه اقتصادی می‌توانند ، بخشی از ساختار قدرت را در جامعه ، اختصاص دهند . در نتیجه ، بوردیو ‌به این مهم اذعان دارد که ‌گروه‌های اجتماعی ، همانند تفاوت در سرمایه های مادی ، در سرمایه و داشته های فرهنگی نیز با هم متفاوتند و این تفاوت ، طی نسل ها ایجاد و بازتولید می شود . ‌بنابرین‏ می توان شرایطی را ترسیم کرد که در آن ، افراد از نظر فرهنگی شرایط نابرابر و سلسله مراتبی خواهند داشت و تفاوت ها ، نابرابری فرهنگی را به نمایش می‌گذارند (دهقان، ۱۳۸۳: ۳۲-۳۷).

۲-۱-۱-۴-نابرابری های مبتنی بر تفاوت قومی

مبحث نابرابری قوم – نژادی و رشد نظریات مربوط به آن ، عمدتاً ٌ توسط مکتب شیکاگو مطرح شد . متفکران این مکتب نشان دادند که نابرابری مذکور ، بر اختلافات و تفاوت های بیولوژیکی مبتنی نیست ، بلکه مبتنی است بر عوامل فرهنگی و اجتماعی . به همین منظور ، از واژه ی (( قومیت )) برای نشان دادن این نوع از نابرابری استفاده کردند . بدین ترتیب سعی کردند آن را از (( نژاد )) که نوعی ، تفاوت های بیولوژیکی را شامل می شد ، متمایز کنند . این نوع نابرابری ، به تعصبات و نگرش های تبعیض آمیزی اطلاق می شود که مرتبط با تفاوت های فرهنگی و رقابت های فضایی است (رقابت برای فضا و در درجه ی اول ، فضای مسکونی) ، این نگاه متمرکز است بر محدوده ای که در آن سعی می شود ، ‌گروه‌های مهاجر یا اقلیت به فرهنگ غالب در کشور سوق داده شوند . به عبارت دیگر ، در فرهنگ کل ادغام شوند . این نگاه مفهومی به قومیت ، از طرف جامعه شناسان مارکسیست و برگرایان مورد نقد قرار گرفت ، تا جایی که رکس ، تامیلسون و میلر (۱۹۷۹ و ۱۹۸۲) این مبحث را مطرح کردند .با این حال ، آنچه که در مباحث نابرابری قومی و نژادی فراموش شده است ، عوامل ساختاری جامعه است که موانع ساختی را ایجاد و نابرابری را تقویت می‌کند (کربی، ۱۹۹۹: ۱۶۵).

اما می توان آن را تا حدودی با شرایط کشور خودمان منطبق دانست . در ایران ، نابرابری های قومی تا حدودی با نابرابری های فضایی منطبق شده اند و همپوشی دارند ؛ چرا که اغلب اقوام اقلیت در ایران ، در نواحی و مناطقی ساکن هستند که به دلایل سیاسی ، تاریخی و گاه به لحاظ مرزی بودن و وجود ناامنی های طولانی ، از توسعه اقتصادی و رشد صنعتی بازمانده اند . اما این عوامل با سه نوع از نابرابری هایی که قبلا ذکر آن ها رفت ، هموزن نیست . بدین معنی که تاثیر نابرابری های که قبلا به آن ها پرداخته شد ، نیست با این حال ، این موضوع در سطح جهانی دستمایه پژوهش هایی توسط پژوهشگران بوده است . برای مثال ، پالاس و الکساندر طی تحقیق در سال ۱۹۸۳ دیافتند که جنسیت تاثیر بیش تری بر عملکرد تحصیلی در درس ریاضی دارد تا نژاد و طبقه اجتماعی (همان).

به عبارت دیگر ، میزان تاثیر نژاد در درجه دوم قرار دارد . همچنین ، همان طور که ذکر شد ، گرانت و اسلیتر با بررسی نتایج تحقیقات انجام شده طی ده سال در چهار ژورنال علمی ف مشخص کردند ، از مجموع ۷۱ پژوهش که در خصوص رابطه ی انواع نابرابری های اجتماعی با اموزش و پرورش صورت گرفته بود ، قریب ۳۰ پژوهش مستقلا به نابرابری نژادی مربوط بودند .

۲-۱-۲-نابرابری فرصت های آموزشی و زمینه‌های خانوادگی

میزان تحصیلات، مهارت ها، ارزش ها و نگرش هایی که از طریق مدارس کسب و تحصیل می‌شوند برای رشد و بقای جامعه مهم تلقی می شود . مؤلفه هایی همانند درآمد، اعتبار و احترام نسبی مشاغل اجتماعی، طبقه اجتماعی افراد را می سنجند. از این رو، فرصت های افراد برای دستیابی به امکانات و منابع موجود در جامعه تحت تأثیر عوامل فوق قرار می‌گیرد . در زمینه این که چرا آموزش به طور نابرابر در بین افراد یک جامعه توزیع شده است، دلایل متعددی وجود دارد . از میان این موارد جنسیت، منطقه، فرهنگ، قومیت و طبقه قابل توجه هستند که به طور مداوم بر سیاست های آموزشی جهت سرمایه گذاری بر روی سرمایه انسانی تأثیر می‌گذارند. این موارد در قسمت پیشین توضیح داده شد.

درکشورهای در حال توسعه که شکاف طبقاتی در آن ها زیاد است، کارکرد تفکیک و گزینش در نظام آموزشی در تضاد قرار می‌گیرد و حاصل آن تبعیض در محیط های آموزشی از لحاظ برخورداری از فرصت‌های برابر آموزش و پرورش است. امکانات آموزشی افراد چشم اندازی ‌بر تمام مزایا و برتری اقتصادی – اجتماعی است و برای پیشرفت و دستیابی اشخاص به تحصیلات بالاتر کمک می‌کند . هر دو عامل اقتصادی و اجتماعی بر سطح درآمد و تحصیلات و همچنین عملکرد افراد تأثیرمی گذارد . ‌بنابرین‏، آموزش و پرورش نابرابری را از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌دهد (اردهانی و همکاران، ۱۳۹۱ : ۱۲۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...