بر اساس الگوی سه مرحله ای نهایی وی ،سه نظام تنظیم در یادگیری خودتنظیمی درگیر هستند:

تنظیم خود (انتخاب اهداف و منابع)

تنظیم فرایند یادگیری( استفاده از دانش و مهارت های فراشناختی برای جهت دادن یادگیری ) تنظیم روش های پردازش اطلاعات (انتخاب راهکارهای پردازش اطلاعات) .

نظریه شناختی اجتماعی بندورا :

آلبرت بندورا به رغم پذیرش نقش شرطی شدن در تبیین رفتارآدمی ، بانقش سنتی محرک و پاسخ به عنوان تنها شیوه مطالعه رفتار مخالفت می‌کند. از نظر بندورا بخش وسیعی از یادگیری های انسان با مشاهده و تقلید صورت می‌گیرد . دیدگاه های اولیه بندورا در تبیین رفتار انسان به نظریه های ((یادگیری اجتماعی)) شهرت داشت . امروزه این نظریه ها و فرایندهای شناختی و مبانی رفتار و توانایی‌های بالقوه انسان ، ابعاد تازه تری یافته است که در سال‌های اخیر ، دیدگاهی مستقل معرفی شده است. او در جریان پرورش نظریه شناختی -اجتماعی خود دیدگاه یک بعدی تاثیرگذاری محیط بر انسان ، یعنی عمده ترین فرضیه رفتارگرایی را رد کرده وبه طرح (( موجبیت دو جانبه )یا ( فرایندی به هم پیوسته ))که دربرگیرنده کلیه عوامل فردی و اجتماعی در فرایند یادگیری است پرداخته است (کدیور، ۱۳۸۵). به نظر بندورا عواطف تفکر و رفتار فرد در موقعیت ، به احساس توانایی او وابسته است . در موفقیت هایی که فرد نسبت به توانایی‌های خود اطمینان حاصل می‌کند ، رفتار و شناخت واحساسات او کاملا متفاوت از موقعیت هایی است که فرد درآن احساس عدم توانایی امنیت یا فقدان صلاحیت می‌کند . به طور خلاصه ،در ک فرد از تنظیم خود نه تنها بر الگوهای شناختی ، بلکه بر انگیزش وبر انگیختگی هیجانی او نیز تاثیر می‌گذارد.

بندورا معتقد است ، که عنوان یادگیری اجتماعی به تدریج کاربرد خود را برای این نظریه از دست داده است . زیرا این نظریه به طرح فرآیندهایی مانند خود تنظیمی و سازوکارهای انگیزشی پرداخته ، که ‌آن‌ را از نظریه های یادگیری سنتی متفاوت می‌کند علاوه بر این در نظریه شناختی -اجتماعی فرایند کسب دانش با پردازش اطلاعات تبیین شده است نه با الگوی شرطی شدن . همچنین عنوان یادگیری اجتماعی به دلیل شباهت نظریه یادگیری اجتماعی دالارد ومیلر، کاربرد چندانی ندارد ‌بنابرین‏ عنوان شناختی اجتماعی عنوان مناسبی است که هم به خاستگاه اجتماعی رفتار و تفکر و هم به بعد شناختی رفتار توجه می‌کنند (بندورا ۱۹۸۶ ؛ به نقل از کدیور ، ۱۳۸۵).

تعریف انگیزش:

تعریف انگیزش بستگی ‌به این دارد که از چه دیدگاهی انگیزش را تعریف کنیم .در واقع تعریف یک روانشناس از انگیزش به دیدگاه او بستگی دارد. فروید ،کتل ، مورفی ، هب ، اسکینر ، بندورا و… تعاریفی را ‌در مورد انگیزش ارائه کرده‌اند ، اما در یک جمع بندی کلی می توان ،انگیزش را به صورت مجموعه متغیرهای پیچیده ارگانیزمی و محیطی که کنش آن ها به فعالیت عمومی و جهت دار احساس و رفتار منجر می شود ،تعریف کرد.

جایگاه انگیزش در روانشناسی :

روانشناسی انگیزش جایگاه مهمی در روانشناسی دارد چنین استنباط می‌گردد روانشناسی انگیزش با مسائل و پدیده هایی سر و کار دارد که کل روانشناسی با آن روبرو است . اهمیت بحث انگیزش باعث به وجودامدن نظریه های زیادی در این باره شده است: نظریه غریزه، نظریه سایق ،نظریه انتظار- ارزش ونظریه نیازها.

موضوعات مهم روانشناسی انگیزش:

چندین نظام انگیزشی ، انسان ها را در تلاش مداوم برای رفع حالت های ناخوشایند می دیدند ،نظیرفروید که انسان را در یک میدان نبرد دائمی با نیروهای جنسی و پرخاشگری می دید. در این حال چندین نظام انگیزشی انسان‌ها را موجوداتی کنجکاو ، هیجان خواه ،با هدف برنامه و تلاشگر در نظر می‌گیرد. ‌بنابرین‏ انگیزش مسائل مختلفی را در برمی گیرد .

فرایند انگیزش:

انگیزش فرایندی پویا ست ونه ایستا . خیلی از انگیزه ها از یک فرایند چهار مرحله ای : پیش‌بینی، برانگیختگی، عمل رفتاری و پیامد، پیروی می‌کنند. در مدت پیش‌بینی فرد انتظار پیدایی انگیزه را دارد. ویژگی آن وجود یک حالت محرومیت و تمایل به هدف است . در مدت برانگیختگی محرک درونی یا بیرونی انگیزه را تحریک نموده وبه رفتار جهت می‌دهد .در مدت عمل رفتاری فرد برای نزدیک شدن یا دور شدن از شی ء هدف به رفتار هدف گرا می پردازد . در مدت پیامد فرد پیامدهای سیری یا اشباع انگیزه ( فروکشی انگیختگی) را تجربه می‌کند. (ریو[۹۲]،۲۰۰۸) .

انواع انگیزش:

شماری از نظریه پردازان انگیزش معتقدند که انگیزش انواع مختلفی دارد (آمس ، ۱۹۸۷؛ آمس وآرچر ، ۱۹۸۸؛ اتکینسون[۹۳]، ۱۹۶۴؛ کوندری واستوکر[۹۴] ، ۱۹۹۲؛ دسی ، ۱۹۹۲). برای مثال انگیزش بیرونی با انگیزش درونی تفاوت دارد.( رایان ودسی ،۲۰۰۰). انگیزش یاد گرفتن با انگیزش عمل کردن تفاوت دارد (آمس و آرچر ، ۱۹۸۸). و انگیزش گرایش به موفقیت با انگیزش اجتناب از شکست تفاوت دارد ( الیوت ، ۱۹۹۷). به عبارت دیگر انسان از لحاظ انگیزشی پیچیده است. ( والرند[۹۵]،۱۹۹۷). توجه کردن به نوع انگیزش فرد ‌به این علت اهمیت دارد که برخی از انگیزه ها تجربه با کیفیت عالی تر ، عملکردهای مطلوب تر ، پیامد های روانشناختی سالم تری را از انواع دیگر به بار می آورند.

جان[۹۶] (۲۰۰۷)، انگیزه را به دو گروه درونی و بیرونی تقسیم می‌کند . مبنای انگیزش بیرونی تقویت کننده های بیرونی مانند غذا ، نمره ، جایزه پول و… هستند . در حالی که مبنای انگیزش درونی تقویت کننده هایی هستند که کنترل آن ها در دست فرد بوده و از احساس رضایت حاصل از کسب موفقیت در رسیدن به هدف به وجود می‌آیند . به عنوان مثال: وقتی که یادگیرنده احساس می‌کند در موضوعی که برای یادگیری آن کوشش زیاد کرده، پیشرفت داشته، احساس غرور و، اعتماد به نفس ،خود کارآمدی و شایستگی می‌کند ، که این احساسات پیامدهای انگیزشی دارد و برای او در یادگیری نقش مشوق را ایفا می‌کند این گونه انگیزش به هیچ منبع تقویتی خارجی نیاز نداردوخود یاد گیرنده عامل آن به حساب می‌آید ( سیف ، ۱۳۸۳). به عبارت دیگر انگیزه درونی می‌تواند نتیجه احساسات ،افکار،ارزش ها ویا اهداف فرد باشد (جان،۲۰۰۷).

    1. ۱٫ Kelly ↑

    1. Lotar 2. ↑

    1. -Pinterich & De Geroot ↑

    1. ۲٫Zimmerman ↑

    1. -Schunk ↑

    1. -Tella ↑

    1. -Strom ↑

    1. ۱-Vallerand ↑

    1. ۲-Deci ,Pelletier,Rayan ↑

    1. ۱-Linnenbrink & Pintrich ↑

    1. ۱٫Lepper ↑

    1. .haidigher ↑

    1. .berayan & poser ↑

    1. .samoel piner ↑

    1. .Rabinz ↑

    1. .Alek makenzi ↑

    1. .Miler ↑

    1. .Dilon ↑

    1. .Kerinter ↑

    1. .Kameron ↑

    1. .Sterton ↑

    1. .Meredit ↑

    1. .Moet ↑

    1. .Foner ↑

    1. . Pterson ↑

    1. .Wodi & Kook ↑

    1. .Beri & Testerton ↑

    1. .Keli ↑

    1. .Nonis & Hadson ↑

    1. .Boril & Morghan ↑

    1. .Seporet ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...