بنددوم: تاثیر کنترل رسمی ‌و الزامی حجاب در ترویج عدم رعایت حجاب شرعی

مسأله حجاب در واقع در بستری از روابط اجتماعی شکل می‌گیرد که در چارچوب مسائل زنان دارای ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و همچنین مؤلفه‌های مذهبی- معنوی، منزلتی، شخصیتی و رفتاری است که از پارادایم و منظرهای مختلفی قابل بررسی است. مسأله حجاب زنان در واقع به عنوان یک پدیده فرهنگی است که در قالب اختلالات هنجاری جامعه به اشکال قطبی شدن هنجاری، تضاد هنجاری، ناپایداری هنجاری، ضعف هنجاری و بی‌هنجاری پدیدار می‌گردد و در فرایند تغییرات ارزشی از فرامادی به مادی حاصل توسعه سریع، برون‌زا و نامتوازن بعد از پایان جنگ تحمیلی در گفتمان امنیتی قابل تبیین و تفسیر می‌باشد.

در واقع، مسأله بدحجابی ازجمله ‌آسیب‌های اجتماعی است که درسطح ‌و لایه‌های رویین جامعه نمایان است و علامت و نمادی از آسیب‌ها و مسائل اجتماعی است در عمق و لایه‌های زیرین جامعه می‌باشد. در زمینه چالش‌های نیروی انتظامی در برخورد با مسأله حجاب، دریک تحقیق علمی دیدگاه فرماندهان انتظامی، مسئولین قضایی، روحانیون در امور اجرایی ذی ربط و گروهی از اساتید دانشگاه‌های تهران، بررسی گردید و مشخص شد بین متولیان و مسئولین جامعه در رابطه با کنترل بدحجابی و حدود حجاب، وحدت نظر وجود ندارد و متولیان و مسئولین ذی ربط در رابطه با کنترل بدحجابی معتقدند که قانون از شفافیت لازم برخوردار نیست و بین قوانین موضوعه و عرف جامعه با حدود حجاب هماهنگی وجود ندارد. همچنین از جمله نتایج دیگر تحقیق مذکور عبارتند از:

۱- بین دیدگاه‌های چهار گروه مذکور در زمینه برخوردهای سلیقه‌ای با پدیده بدحجابی و ابهامات قانونی هم‌پوشانی وجود دارد.

۲- در زمینه نوع مجازات، گرایش‌های مطرح شده عمدتاًً به سمت کاهش سخت‌گیری است.

۳- اکثریت قریب به اتفاق پاسخگویان ضمن موافقت با مسأله بدحجابی به عنوان یک پدیده فرهنگی، تأکید کرده‌اند که کنترل آن نیز باید به شیوه های فرهنگی انجام شود.

۴- ۱/۹۵درصدمسئولین قضایی، ۵/۹۲ درصدروحانیون،۱/۸۷ درصد فرماندهان انتظامی و ۵/۷۶ درصد دانشگاهیان مورد مطالعه معتقدند که ناجا می‌بایست از طریق روش‌های ارشادی و آگاهی دهنده اقدام نماید.

۵- بالاخره این که اکثر پاسخگویان، اعتقاد خود را به عدم وحدت نظر میان مسئولین و ‌متولیان جامعه در رابطه با کنترل بدحجابی، ابراز ‌داشته‌اند. [۱۶۵]

پلیس به عنوان بخشی از دولت، باید نقش نظارت و کنترل بیرونی و رسمی در مدیریت امنیت عمومی جامعه‌ داشته باشد و لذا نقش و کارکرد پلیس، ویژگی‌ها و مسئولیت‌های اجتماعی و مشکلات پلیس در برخورد با انحرافات اجتماعی و چالش‌های پلیس در به کارگیری شیوه های تصمیم‌گیری در اجرای قوانین از موضوعات تحقیقات جامعه‌شناسی است.[۱۶۶]

درهمین رابطه بایستی افزود که برخورد با بد حجابی یکی از موارد سیاست طرح امنیت اجتماعی بود. طبق نظریه لمرت برخورد قهرآمیزنیروهای پلیس با منحرفان اجتماعی به اصطلاح «بدحجابان» یک واکنش اجتماعی است. این واکنش نشان می‌دهد که آن شخص، بد حجاب است پس انگیزه جرم و انحرافات دیگر در آن شخص تقویت می‌گردد. ساترلند انگیزه برای ارتکاب جرم را آموختنی می‌داند. نوع رفتارها با توجه به نوع الگو صورت می‌گیرد. رفتارهای جنایی آشکار نیازها و ارزش هاست. علت بزهکاری از نظر ساترلند نوع تعامل شهروندان با یکدیگر و فرهنگ غالب بر جامعه است. از همین رو اصلاح بزهکاران را در جایگزینی رفتار مطلوب و مطابق قانون بجای رفتار نامطلوب می‌داند.پوشش مناسب را باید به افراد آموخت. نه با برخوردهای تند، انتظار بهبود آن را داشت. این آموزش از طریق رسانه های جمعی چون تلوزیون و در رسانه ها باید شکل بگیرد.بخاطر نبود معیار در تشخیص بد حجابی، امنیت روانی از بین خواهد رفت چون هر کس می‌تواند واهمه ی این را داشته باشد که بدحجاب معرفی شود. برخورد با بدحجابی (برخورد صوری و انتظامی) افراد را ریا پرور می‌کند. افراد جلوی نیروهای ارشاد محجبه شده و دور از چشم آن ها بد حجاب خواهند شد. از دیگر انحرافات موجود در این زمینه، می توان به زیر زمینی شدن انگیزه های ناسالم و جذب افراد به ‌گروه‌های فاسد و تبهکار اشاره کرد. محدودیت های شدید باعث انحرافاتی چون مصرف مواد مخدر، روابط ناسالم اخلاقی، ایجاد زمینه‌های فرار از خانه، ایجاد زمینه‌های خشونت خانوادگی و … اشاره کرد.

بندسوم:نظریه برچسب زنی وآسیب شناسی آن در ترویج عدم رعایت حجاب شرعی

ساترلنددررابطه با برخورد غیرمسالمت جویانه دولت درقبال ‌گروه‌های مخالف معتقد است، دولت عدم مدارا را به جامعه آموزش می‌دهد. این برخورد ها موجب از بین رفتن الگوهای فکری شناخته شده می شود و الگوهای فکری غیر شناسنامه دار را که بیشتر محافل زیر زمینی و بسته هستند را رواج می‌دهد. همین امر موجب می شود زمینه برای جرایم سیاسی سنگین ایجاد شود.

طبق نظر لمرت(نظریه برچسب زنی ): وقتی به یک دانشجو یا یک فعال زنان می‌گویند تو بدحجابی وبا بد حجابیت ضد نظام هستی و مخربی و … شخص طبق آن برچسب فعالیت می‌کند. این برخورد زمینه را برای فعالیت سالم افراد در چارچوب قانون می بندد و آن ها را در ورطه جرم و انحراف می اندازد.

واضع این گرایش آقای لمرت می‌باشد. وی می‌گوید فرق منحرف و غیر منحرف آن است که منحرف به واسطه حکم دادگاه منحرف (مجرم) شناخته شده و دیگری در این حالت قرار نگرفته است. فلذا بر وی برچسب انحراف زده شده و همین امر موجب می‌شود که او دیگر نتواند و یا به سختی قادر باشد که به حالت و موقعیت قبلی خود برگردد. به خصوص اگر این برچسب بر فرد بیگناهی زده شده و سپس او را با نهاد زندان و پلیس آشنا نمایند. لذا اشخاص با وجود این برچسب به سمت تکرار جرم و انحراف سوق داده می‌شوند.نظریه بر چسب زنی با رویکردی تقریباً تضادی به مسائل آسیب شناسی و انحرافات می نگرد . از طرفداران بر جسته این دیدگاه می توان هوارد بکر و ادوین لمرت را ذکر کرد . نظریه بر چسب معتقد است هیچ عملی ذاتاً انحراف نیست بلکه آن به فضا ‌و مکان و زمان بستگی دارد . یعنی رفتار انحرافی در اثر عکس العمل افراد و مردم صاحب قدرت ، انحراف نامیده می شود . در حقیقت انحراف حاصل برداشت و واکنش مردم (واکنش اجتماعی ) نسبت به یک رفتار است . در این فرایند است که جریان رفتار شکل می‌گیرد . وبه نوعی ناهنجاری و انحراف تبدیل می‌گردد.

در این نظریه اشاره می شود که کوشش برای ممانعت از وقوع ‌کج‌رفتاری یا مجازات آن خود باعث پیدایش ‌کج‌رفتاری می شود ومنظور این است که خود جریان مبارزه با ‌کج‌رفتاری باعث پیدایش گروهی از افراد می شود که حتی اگر در ابتدا تعهد جدی به ‌کج‌رفتاری نداشته اند پس از برچسب خوردن ومشخص شدن به شکل تدریجی بیشتر ‌به این نوع رفتار متعهد و وابسته می‌شوند یعنی جریان نظارت وکنترل اجتماعی خود باعث پیدایش تصویر از خود منفی در افراد کجرو می شودو این برچسب خوردن خواه ناخواه فرد را به سوی ‌کج‌رفتاری بیشتر سوق می‌دهد[۱۶۷] .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...