مسائل یهود درسوره های مکی و مدنی و یا در ارتباط با رسول اکرم۶مطرح گردیده و
عناوین شاخص آن عبارت است از:
۱- بیان رویدادهای تاریخی بنی اسرائیل[۴۶۹]
۲- تمجید و ستایش از بنی اسرائیل[۴۷۰]
۳- استشهاد قرآن به تورات و انجیل[۴۷۱]
۴- مجادله با اهل کتاب به شیوه ی احسن[۴۷۲]
۵- یادآوری نعمت ها[۴۷۳]
۶- دعوت مسالمت آمیز[۴۷۴]
۷- عفو عمومی[۴۷۵]
۸- یادآوری عواقب کفر ورزیدن[۴۷۶]
۹- تهدید به عواقب سخت[۴۷۷]
۱۰- ارشاد و هدایت یهودیان به راه اسلام[۴۷۸]
۱۱- برخورد پیامبر اسلام با یهودیان بدرفتار در چهارچوب اخلاق اسلامی[۴۷۹]
۱۲- عفو و اغماض و چشم پوشی در برابر اعمال نابخردانه ی یهودیان[۴۸۰]
۱۳- انعقاد پیمان به جهت یکدست نمودن مردم در رسیدن به حقوق حقه ی خویش[۴۸۱]
۱۴- تشویق مسلمانان به مدارا با یهودیان [۴۸۲]
۱۵- اقدام مجدانه در برقراری صلح[۴۸۳]
۱۶- حقوق اهل ذمّه در جامعه ی اسلامی[۴۸۴]
۱۷- توصیه های قرآن به مسلمانان در برخورد با یهودیان[۴۸۵]
۱- یهود و بعثت پیامبر اسلام۶
یکی از مواردی که قرآن کریم بدان اذعان داشته است، اطلاع علمای بنی اسرائیل از بعثت رسول خدا۶ است.«وَ إِنَّهُ لَفِى زُبُرِ الْأَوَّلِینَ أَ وَ لَمْ یَکُن لهَُّمْ ءَایَهً أَن یَعْلَمَهُ عُلَمَؤُاْ بَنىِ إِسْرَ ءِیل»[۴۸۶] در این آیات، از نبوّت رسول خدا۶،دفاع شده و احتجاج شده است به این که نام او در کتاب های آسمانی گذشتگان برده شده و علمای بنی اسرائیل از ان پیشگوئی ها اطلاع دارند، و نیز از کتاب آسمانی آن جناب _ یعنی قرآن_ دفاع شده است به این که این کتاب از القائات شیطان ها و اقاویل شعرا نیست.[۴۸۷] کلمه ی«زُبُر»جمع زبور است که به معنای کتاب است،[۴۸۸] و معنای آیه این است که خبر آمدن قرآن و یا نزولش بر تو۶، در کتب گذشتگان از انبیاء آمده بود.[۴۸۹] این سوره از سوره های اوّلی است که در مکّه و قبل از هجرت نازل شده و عداوت یهود با رسول خدا۶هنوز برملا نشده و شدّت نیافته بود و امید آن می رفت که اگر مشرکین بروند و از ایشان شهادت بخواهند، حداقل به پاره ای از معلومات خود که در این باره دارند، اعتراف کنند و حتی اگر شده به طور کلّی او را تصدیق نمایند.[۴۹۰]همچنین قرآن کریم درباره ی شناخت یهود از پیامبر۶به اندازه ی شناخت فرزندان خود، تأکید می نماید و فرموده است:«الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُون‏»[۴۹۱] و در جای دیگر:«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبىِ‏َّ الْأُمِّىَّ الَّذِى یجَِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فىِ التَّوْرَئهِ وَ الْانجِیلِ »[۴۹۲]و نیز فرموده است: «محَُّمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلىَ الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنهَُمْ تَرَئهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فىِ وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَالِکَ مَثَلُهُمْ فىِ التَّوْرَئهِ وَ مَثَلُهُمْ فىِ الْانجِیلِ»[۴۹۳]پس صفات رسول خدا۶و اصحابش در تورات بوده و وقتی خدا او را مبعوث فرمود، اهل کتاب او را شناختند و عده ای از ایشان در اوایل بعثت از نزول قرآن بر پیامبر شادمان بودند؛ ولی از دسته های مخالف به انکار برخی از آن پرداختند. چنان که قرآن فرموده است: «وَ الَّذِینَ ءَاتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لَا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُواْ وَ إِلَیْهِ مََاب‏»[۴۹۴]تاریخ اثبات کرده است که یهود، در اوایل بعثت و قبل از آن، عنادی با پیامبر نداشتند، بلکه حوادث به وجود آمده بعد از هجرت بوده است و آن عنادی که ایشان را واداشت آن حوادث شوم را به بار بیاورند، همه بعد از هجرت بود، و حتی در اوایل هجرت هم جمعی از ایشان دعوت اسلام را پذیرفته و بر نبوّت خاتم الانبیاء۶شهادت دادند، و شهادت دادند که این همان پیغمبری است که درکتاب های آنان بشارت به آمدنش داده شده است.«. . . وَ شهَِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ عَلىَ‏ مِثْلِهِ فََامَنَ وَ اسْتَکْبرَْتمُ‏ْ إِنَّ اللَّهَ لَا یهَْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِین‏»[۴۹۵]
۲- یهود و هجرت پیامبر اسلام۶به مدینه
روز ورود رسول خدا۶به مدینه برای مردم آن شهر و برای نسلهای پس از آنان و بلکه برای همه ی آفریدگان روز مبارکی بود، چه این همان روزی است که در ان اسلام از حالت قبلی خود که تنها دعوت اسلامی منحصر به مکه و محلّات مجاور آن بود و نظام و تشکیلات روشن، مدوّن و فراگیری نداشت و تنها به دعوت در دایره ی عقیده و روشن کردن آن برای مردم محدود می شد، خارج شد و به صحنه ی دیگری گام نهاد؛ صحنه ی تعمیم دعوت به صورت عملی در سرتاسر سرزمینهای عربی و در جای جای آن و از آنجا به آن سوی مرزهای این سرزمین به حوزه ی دولتهای مجاور و پس از آن به سرتاسر عالم، کشوری پس از کشور دیگر.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

به این سبب رسول خدا۶بدانجا هجرت کرد که بتواند در آن دولتی مؤمن[به خدا]برپا کند که از بدی باز می دارد و مردم و را در کار نیک مساعدت می نماید و راه آنان را به سوی چنین مقصدی می گشاید. پیامبر در مدینه ی منوره متن قراردادی را تقریر فرمود که برای مؤمنان امتثال فرمان الهی در تنظیم جامعه، تعاون اجتماعی و اقتصادی، تنظیم روابط و امور سیاسی، برقراری هماهنگی و همسویی میان قبایل و تیره های مختلف و همکاری و تعاون آنان در کارهای خیر و مقابله با شر و علاوه بر ان بیانگر حکم الهی _ به صورت عملی _ درباره ی منع ظلم و ستم میان افراد و گروه ها بود.
این پیمان احکامی را که بر مؤمنان حاکم بود به یهودیان و دیگر طوایف موجود در مدینه نیز تعمیم داد بدین معنی که از همان حقوق و تکالیفی که مؤمنان از آن بهره مند بودند برخوردار شوند، نه در دینشان از آنان ممانعتی به عمل آید و نه بر سر اعتقادشان و نه در این زمینه به آنها ستمی روا داشته شود و بالاخره آن که ریاست عالیه ی جامعه ی مدینه با رسول اکرم۶باشد.
۳- مداراى پیامبر۶ با یهودیان لجوج
خداوند متعال می فرماید:‌ «منهُمْ فَاعْفُ عَنهُْمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُحْسِنِین»[۴۹۶]‌«العفو»به معنی عدم مقابله به مثل در برابر بدی ها و«‌الصفح»[۴۹۷]: ‌چشم پوشی و عدم سرزنش و نکوهش است. از این رو گفته اند:‌ «‌الصفح»،‌ نسبت به«‌العفو»‌در رتبه ی بالاتری قرار دارد چرا که در«‌العفو»‌،‌ در ظاهر آن بدی، صرف نظر می شود و ظاهراً جواب بدی با بدی داده نمی شود. اما «‌الصفح»، ‌در واقع به کار بردن عفو و بخشش درونی است، چه در ظاهر و چه در باطن و آن بدی کان لم یکن، تلقی می گردد. عفو: ترک مجازات به خاطر گناه و الصفح: ترک سرزنش و خرده گرفتن به خاطر گناه صورت گرفته، می‌باشد و هر(صفح) گذشت، (عفو) است ولی هر(عفوی) به معنای(صفح، گذشت) نیست.[۴۹۸]
شیخ طبرسی در مورد گروهی که مورد چشم پوشی و عفو قرار می گیرند، می گوید:[تا وقتى که آن ها بر عهد تو هستند و خیانتى نکرده‏اند، از ایشان درگذر. ابو مسلم گوید: منظور همان هایى است که استثنا شدند. حسن و جعفر بن مبشر گویند: منظور این است که هر گاه آن ها توبه کنند و جزیه دهند، آن ها را عفو کن.] طبرى نیز همین معنى را اختیار کرده است.[۴۹۹]
احسان:‌ نعمت دادن،‌ موهبت بخشیدن و درست انجام دادن کار است. بخشش و عفو گناهکار و گذشتن از او از جمله موارد احسان است. علماء‌ درباره ی تعیین کسانی که پیامبر۶‌دستور بخشش آنان را داده سخنان مختلفی دارند:‌
۱- برخی معتقدند که منظور از آنان گروه اندکی از یهودیان است که ایمان آوردند و خداوند خود، ‌آنان را«قَلِیلًا مِنهُمْ»استثناء نمود. این نظر پذیرفته شده نیست زیرا آنان که ایمان آوردند جان و مالشان به واسطه ی ایمان ایشان در امان است. و لذا عفو و بخشش و گذشت از آنان معنا ندارد.
۲- برخی معتقدند پیامبران:به عفو و گذشت از تمامی یهودیان دستور دارند. و بعضی مفسرین گفته اند که این آیه، با آیه ی«قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ»نسخ شده است.که البته آیت الله خوئی این نسخ را رد نموده اند[۵۰۰]. و ابن کثیر نیز چنین مطلبی را در تفسیر خود آورده است.[۵۰۱]
۳- منظور یهودیانی که برکفر خود باقی مانده و اسلام نیاوردند، اما عهد شکنی نیز نکردند و همانطور که مشاهده می شود، آنان گروه اندکی هستندکه در سخن خداوند«قَلِیلًا منهُمْ»‌ از آنان یاد می شود.
۴- عفو و گذشت به طور کلی شامل تمام یهودیان می شود که نظر برگزیده است. و از ظاهر آن برخورد مسالمت آمیز و همزیستی با آنان و پذیرش جزیه از آنان است و نیز مجادله و گفتگو به بهترین روش با آنان، بر اساس آنچه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند وآنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند.
علامه طباطبائی گوید:[«وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَهٍ مِنْهُمْ» کلمه«خائنه»چه به معناى اسم فاعل باشد و چه به معناى خیانت بدان جهت که نکره آمده و به خاطر کلمه«منهم»طائفه‏اى از آنان را شامل مى‏شود، و معناى جمله این است که تو همواره به طائفه‏اى از آنان اطلاع پیدا مى‏کنى که خائنند، و یا همیشه بر خیانت طائفه‏اى از آنان اطلاع پیدا مى‏کنى،«إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ، فَاعْفُ عَنْهُمْ، وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»، مکرر گفته‏ایم که استثناى قلیلى از بنى اسرائیل منافات با این معنا ندارد که لعنت و عذاب متوجه این امت و این نژاد بشود. و یکى از حرف‏هاى عجیبى که بعضى از مفسرین در تفسیر این آیه زده‏اند این است که گفته‏اند: مراد از کلمه« قلیل» عبد اللَّه بن سلام و اصحاب او است، و آیه شریفه مى‏خواهد بفرماید«همه ی یهودیان خائنند، مگر او و دوستانش»[۵۰۲]، و وجه عجیب بودن این تفسیر این است که‏ قرآن کریم می فرماید:«آیا براى کسانى که ایمان آورده‏اند آن لحظه نرسیده که دلهاشان براى یاد خدا و عمل به معارف و احکام حقى که نازل شده نرم شود؟ و مانند اهل کتاب نباشند، که قبل از شما برایشان کتاب آمد، و سالها از عصر پیامبرشان گذشت، در نتیجه دلهایشان قساوت یافت و اینک بسیارى از آنان فاسقند.»[۵۰۳] عبد اللَّه بن سلام مدتها قبل از نازل شدن سوره مائده اسلام آورد، و معنا ندارد که آیه شریفه شامل مسلمانان در روز نزول بشود، زیرا آیات مورد بحث سخن از میثاق بنى اسرائیل و سخن از بدیهاى یهود دارد، یهودیانى که در آن ایام هم چنان یهودى مانده بودند و عبد اللَّه بن سلام در آن روز یهودى نبود.][۵۰۴]
مطلبی که حائز اهمیّت است این می باشد که ‌عفو و چشم پوشی، از اشتباهات و انحرافاتی است که بر نظام دعوت اسلامی اثر سوء ندارد. اما اگر آنان پیمان شکنی کردند و نسبت به خدا و رسول او۶و مؤمنان خیانت نمودند و بخشش و عفو آنان، مسمانان را متضرر بسازد، دراین حالت باید به گونه ای با آنان برخورد شود که مسلمانان از شر آنان مصون بمانند؛ چرا که بخشیدن در مواردی که باید در مقابل آنان ایستاد و از جان و از عقیده دفاع کرد، در واقع به معنای به هلاکت انداختن خویش است.
۴- دعوت پیامبر۶به انعقاد پیمان در مدینه
هنگامی که رسول خدا۶به یثرب قدم گذاشت هنوز گروه های زیادی از ساکنان این شهر اسلام را نپذیرفته بودند. از گزارش های تاریخی استفاده می شود که در آغاز هجرت، مسلمانان در اقلیت بودند.[۵۰۵] و آئین محمّدی قدرت و توانائی چندانی نداشت. ابن شبه گوید:[هنگام ورود پیامبر۶به یثرب گروه های مختلفی در این شهر سکونت داشتند، از جمله مسلمانان، مشرکان بت پرست و یهودیان صاحب قلعه و سلاح. . . گاه مردی مسلمان و پدرش مشرک بود. . . مشرکان و یهودیان، پیامبر۶و یارانش را آزار می دادند و آن حضرت۶، مأمور به صبر بود.][۵۰۶] در چنین شرایطی اگر رسول خدا۶می توانست با گروه های مختلف، پیمانی امضاء کند و آنان را- که ظاهراً در موضع قوی تر بودند- با خود همراه کند منافع بسیاری را برای مسلمانان کسب می کرد، جان و مال مسلمانان از دستبرد مخالفان در امان می ماند و آن حضرت۶با رفع مشکلاتی که مشابه آن در مکّه از گسترش اسلام جلوگیری کرده بود؛ اکنون می توانست با آسایش خاطر بیشتری به تبلیغ آئین خود و مقابله با دشمنان خارجی بپردازد. توجه به چنین موقعیتی، اهمیّت فراوان پیمان های پیامبر۶را با گروه های مختلف مدینه نشان می دهد. در این میان پیمان با یهود ضرورت بیشتری داشت چون آنان به منزله ی رؤسای یثرب و دارای هیبت فرهنگی در نزد عربها بودند، از نظر نظامی نیرو و امکانات خوبی داشتند و خطر آنان کمتر از خطر قریش و مشرکان بیرون مدینه نبود.[۵۰۷] رسول خدا۶با دوراندیشی والایی، همه ی این اقشار را با حفظ آداب قبیله ای شان تحت مجموعه ای واحد قرار داد و حداقل برای مدتی از توطئه های فردی و گروهی آنان اطمینان یافت. از طرفی، غیر مسلمانان نیز با توجه به جایگاه حلف و پیمان در نزد ایشان، مسلمانان را همچون خانواده ی خود احساس کردند که باید منافع متقابل یکدیگر را حفظ نمایند.
۴-۱- پیمان با مردم مدینه
پیامبر اکرم۶پس از ورود به مدینه با گروه های زیادی پیمان بستند. آنچه مورد نظر ماست پیمان هائی است که یهودیان مدینه در آن شرکت داشته اند. با اینکه مورخان به مناسبتهای مختلف به قراردادهای پیامبر۶با یهود اشاره کرده اند اما به متن آن ها چندان توجهی نشده است؛.مثلا هنگام گزارش جنگ های آن حضرت۶ با سه گروه یهود، می گویند پیامبر۶با آنان پیمانی داشت که نادیده گرفتند[۵۰۸]، ولی مواد آن را بیان نکرده اند. تنها دو مورد از این قراردادها به طور کامل ثبت شده که یکی مربوط به همه ی گروه های مدینه است و به «پیمان با مردم مدینه»یا «پیمان عمومی»معروف است و عده ای اشتباهاً آن را موادعه ی یهود می دانند در حالی که پیمان دیگری مخصوص سه طایفه ی بنی نضیر و بنی قریظه و بنی قینقاع بوده است که در اصل همان «موادعه ی یهود»می باشد. پیش از ورود پیامبر اسلام۶به مدینه، چهار گروه شکل گرفتند: ۱- انصار(مردم مدینه) ۲- مهاجران ۳- منافقان و ریاکاران ۴- یهودیان. که عده ای از یهودیان از بنی اسرائیل و عده ای هم از اعراب بودند که به دین موسی۷گرویدند و به نقل بعضی، بیشتر یهودیان عربستان از آرامیان و عربهای تازه یهودی شده بودند. نه از نژاد اسرائیل(یعقوب۷).[۵۰۹]
درآغاز هجرت، پیامبر اسلام۶در مدینه، با یهودیان رفتاری خوش و ملایم داشت و به آن ها اطمینان داد که از اموال و جانشان محافظت به عمل می آید و در این راستا، یکی از اقدامات رسول خدا۶انعقاد قراردادی میان مهاجرین و انصار بود که در آن از یهود هم فراوان یاد شده است. ‌این پیمان نامه درباره ی موضوعات فراوانی بود و کلیه گروه های مدینه را که در آن شرکت کرده بودند نام می برد. این متن طوری تدوین شده بود که پیروان آئین های اعتقادی مختلف اعم از مسلمان، یهودی و حتی مشرکان نیز بتوانند در آن شهر کنار هم زندگی کرده و به وظایف دینی خود عمل کنند و از تعرض علیه همدیگر نیز بپرهیزند. با وجود اهمیّت فراوانی که تاریخ نویسان متأخر، برای این پیمان نامه قائلند و آن را از شاهکارهای دولت مدینه می دانند، مورخان اولیّه چندان اهمیّتی نداده و به نقل آن همّت نگماشته اند. تنها ابن هشام متن آن را از ابن اسحاق، روایت کرده است و ابوعبید- معاصر ابن هشام- نیز آن را در کتاب الاموال آورده است.[۵۱۰] اما متأسفانه مورخانی همچون ابن سعد، ابن خیاط، بلاذری، یعقوبی، طبری ومسعودی اشاره ای به آن نکرده اند. گرچه روایت ابن اسحاق و ابوعبید با قدمتی که دارند برای ما ارزشمند است لیکن تعدّد روایات و برداشت های سیره نویسان بعدی نیز می توانست در تحلیل جزئیات قرارداد، بیشتر راهگشا باشد. متن این پیمان که ابن هشام آن را قبل از داستان برادری مهاجرین و انصار آورده، طولانی است. در اینجا به بخشهائی از آن که مورد نظر است، توجه می کنیم: ابن اسحاق گوید:[رسول خدا۶بین مهاجرین و انصار نوشته ای امضا کرد و در آن با یهود پیمان بست. آنان را بر دین و اموالشان تثبیت کرد و به سود و زیان آنان شرایطی مقرر فرمود: متن پیمان نامه:
بسم الله الرّحمن الرّحیم این نوشته ای است از محمد پیامبر۶بین مسلمانان قریش و یثرب و کسانی که به ایشان ملحق شوند و به همراهشان جهاد کنند. آنان ملّتی واحد را تشکیل می دهند. مهاجرین در پرداخت دیه و فدیه، بر آداب پیش از اسلام باقی هستند وبه نیکی و عدالت آن را می دهند. بنی عوف، بنی ساعده، بنی حارث، بنی جشم، بنی نجار، بنی عمرو بن عوف، بنی نبیت و بنی اوس هم بر رسوم پیش از اسلام باقی هستند. . .، از یهود هر کس پیرو دین اسلام گردد[۵۱۱] از یاری و همراهی و برابری سایر مسلمانان برخوردار می گردد و نه به او ظلم می شود و نه ناروایی و نه مسلمانان بر ضد او، کسی را یاری می کنند. . .، یهود هنگام جنگ همراه مسلمانان هزینه ی جنگی را می پردازند. یهود بنی عوف و موالی شان با مسلمانان در حکم یک ملتند. یهودیان دین خود را دارند و مسلمانان دین خود را، اما هر که ستم کند خود وخانواده اش را به هلاکت خواهد انداخت. برای یهودیان بنی نجار، بنی حارث، بنی ساعد، بنی جشم، بنی اوس، بنی ثعلبه، جفنه بنی ثغلبه و بنی شطیبه، همان حقوق بنی عوف ثابت است. نزدیکان ایشان هم از این مزایا برخوردارند. کسی بدون اجازه ی محمد۶،از این مجموعه بیرون نمی رود. از قصاص جراحتی کوچک هم گذشت نخواهد شد. هر که دیگری را به قتل رساند، خود و خانواده اش را درمعرض کشته شدن قرار داده است مگر اینکه به او ستم شده باشد. یهودیان و مسلمانان هزینه ی جنگ را به سهم خود می پردازند. . .، قریش و دوستانشان پناه داده نمی شوند. اگر کسی به مدینه حمله کرد همه دفاع خواهندکرد. یهود اوس و موالی شان نیز از این حقوق برخوردارند.][۵۱۲] این قرارداد همان گونه که مشخص است میان مهاجرین و قبایل مسلمان و یهودی انصار بسته شده است. یهودیانی که نامشان در این پیمان نامه آمده شهرتی ندارند و درگزارش های تاریخی توجه چندانی به آنان نشده است.[۵۱۳] گویا این یهودیان همان کسانی هستند که یعقوبی درباره ی آنان می گوید:
[گروهی از اوس و خزرج به خاطر همسایگی با یهود، آئین یهود را برگزیدند][۵۱۴] و به متهوّدین (یهودی شده ها)یا یهود انصار شهرت دارند. این گروه ها به جهت اوس یا خزرجی بودنشان، کمترین تنش ها را با مسلمانان داشته اند[۵۱۵] و به نظر می رسد کم کم اسلام آورده و ارتباطی با یهودیان اصیل نداشته اند. علّت معروف شدن این پیمان به «موادعه ی یهود»هم، شرکت این گروه از یهود انصار در میان ایشان است. طرفهای اصلی این قرارداد، مهاجران مکّه و انصار مسلمان مدینه هستند.[۵۱۶] برخی از محققان بر این باورند که این پیمان، مجموعه ای از چند قرارداد است که ابن اسحاق و دیگران آن ها را در کنار هم و به عنوان یک پیمان نامه آورده اند.[۵۱۷] تکرار برخی از مواد متن نیز چنین مطلبی را تأئید می کند. بسیاری بر این تصورند که سه طایفه ی معروف یهود - که گفته می شود یهود اصلی حجازند[۵۱۸]- در این پیمان نامه شرکت داشته اند. علّت چنین تصوری این است که اولاً عده ای از مورخان هنگام نقل این قرارداد از آن سه طایفه نام برده اند.[۵۱۹] ثانیاً همه ی مورخان هنگام بیان جنگهای پیامبر با این سه گروه یهودی، گفته اند:«آنان هنگام ورود رسول خدا۶به مدینه، با او۶پیمان بسته بودند»و چون متن دیگری غیر از این پیمان به «موادعه ی یهود»، شهرت ندارد بلافاصله تصور می شود مراد از پیمان با سه گروه یهود، همین پیمان عمومی است. آنچه مورخین درباره ی آن سه گروه می گویند. به این ترتیب است که سه طایفه با پیامبر۶قرار گذاشتند که بی طرفی خود را حفظ کرده حتی به نفع مسلمانان هم وارد جنگ نشوند[۵۲۰] اما در این پیمان یهود موظف شده اند در جنگ ها همراه مسلمانان شرکت کرده و بخشی از هزینه ی آن را تأمین کنند[۵۲۱]، برخی با بیان احتمالاتی درباره ی شرکت این سه طایفه در پیمان عمومی گویند:[احتمال دارد آن ها هم جزء پیمان باشند؛ چون یاد از بستگان اوس و غیره، متضمن یاد از یهود هم پیمان آن ها هم هست.][۵۲۲]
۴-۲- موادعه ی یهود
کمااینکه گذشت، ضمن پیمان نامه ی مدینه اجازه داده شده بود تا یهود و کلیه ساکنین یثرب هر یک به دین خود باقی بمانند، اما درگیری آنان با رسالت پیامبر اسلام۶، مسئله ی تشکیل امت واحدی را از یهود و مسلمانان غیرممکن می نمود و پیامبر۶با توجه به رسالت خویش، ایشان را به دین اسلام دعوت نمود، گرچه می دانست یهود راضی به تحمل عناصر جدید، خصوصاً دیانت اسلام در مدینه نخواهد بود، کمااینکه یهود احساس خطر کردند با این اندیشه که مبادا تحت الشعاع دین جدید قرار بگیرند؛ و این امور در تاریخ اسلام همراه با نشانه هائی از عکس العمل یهود همراه بود که براساس مسائل خاص خود تن به پیمان نامه داده بودند و در عین حال، هر لحظه انتظار می کشیدند تا مشرکان، به ویژه قریش خودشان را در حول و حوش مدینه نشان دهند و یهودیان به ایشان ملحق گردند و تحریک احزاب به وسیله ی بزرگان بنی نضیر و پیوستن بنی قریظه به احزاب، خود دلیل محکم بر تأئید این سخن است. با این وجود پیامبر اسلام۶، با آن ها مدارا می کرد و خوشرفتاری می نمود و حتی برای عملی کردن وحدت مدینه، با عهدنامه، نظمی را برقرار کرد و[در تمام مدت سلوک با یهود هرگز دیده نشد پیامبر۶، دین آن ها را تحقیر کند و از اهمیّت آن بکاهد و تنها از تحریف و یا جعل تورات توسط علما و احبار یهود، انتقاد می نمود.][۵۲۳] آنچه که مسلّم است این است که یهودیان با رسول خدا۶معاهدات خاصّی داشته اند. زیرا درگیری هائی که بعدها با این قبائل صورت می گیرد به لفظ«پیمان شکنی»استناد می شود.[۵۲۴] و خود یهودیان نیز در مقابل این اتهام که پیمان شکنی کرده اند، اعتراض نمی کنند، پس این اتهام و این سکوت هر دو مؤید وجود پیمان هایی میان پیامبر۶با یهودیان است. واقدی می گوید:[پیامبر۶ هنگام ورود به مدینه با بنی قریظه و بنی نضیر و دیگر یهودیان مدینه مصالحه کرد که نه آن ها علیه حضرت۶باشند و نه دشمنان او را یاری دهند و اگر از یهود کسانی به جنگ با پیامبر۶، سر بلند کنند، این یهودیان، پیامبر۶را یاری دهند.][۵۲۵] متن این قرارداد را که رسول خدا با سه طایفه ی بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع امضا کرده است، مرحوم طبرسی در اعلام الوری از علی بن ابراهیم نقل کرده است.[۵۲۶] این قرارداد نسبت به آنچه به پیمان عمومی شهرت یافته از صراحت و انسجام بیشتری برخوردار است، زیرا طرف های آن به خوبی روشن است و پیداست در یک زمان برای هر سه طایفه بسته شده است و تنها مشکل این متن این است که به نقل طبرسی منحصر است و در هیچ منبع دیگری نیامده است؛ لیکن در منابع دسته اول بر تأئید مواد این پیمان شواهدی وجود دارد که عبارتند از:
۱- در بسیاری از منابع وقتی سخن از پیمان شکنی سه طایفه ی یهودی به میان آمده، تصریح شده است که آنان هنگام ورود رسول خدا۶به مدینه، پیمانی را با آن حضرت۶امضا کردند.[۵۲۷]
۲- در برخی از منابع آمده است که یهود با پیامبر۶قرار داشتند به سود و زیان او قدمی برندارند.[۵۲۸] همان گونه که در این پیمان نامه ذکر شده است.
۳- مورخین حیی بن اخطب و کعب بن اسد را طرف قرارداد با رسول خدا۶ و مسئول پیمان بنی نضیر و بنی قریظه اعلام می کنند[۵۲۹]، همان گونه که در این پیمان نامه ذکر شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...