در این دیدگاه فوبی (هراس) یک معنی رمزی داشته و به عنوان ظهور یک تعارض روان‌شناختی حل نشده نگریسته می‌شود. بدین ترتیب، هراس ممکن است نقش یک واکنش دفاعی داشته باشد که خود را از موقعیت‌هایی که در آن احتمال خطرناک شدن سائقه‌های جنسی یا پرخاشگری است ‌حفظ می‌کند (آزاد، ۱۳۷۵).

نظریه‌پردازان روان تحلیلی، به طور مکرر از عوامل زیر به عنوان علل ایجاد کننده اضطراب که به ابعاد بالینی می‌رسد یاد می‌کنند. ادارک فرد از ناتوانی در مقابله با فشارهای محیطی، جدایی یا انتظار مطرود شدن، فقدان یا از دست دادن حمایت‌های عاطفی به عنوان نتیجه‌ای از تغییرات محیطی ناگهانی، تکانه‌های غیر منتظره یا خطرناک که در شرف نفوذ به هشیاری هستند، و تهدید یا انتظار عدم تأیید و کناره‌گیری از عشق. دیدگاه روان تحلیلی ‌در مورد هراس از دو مفهوم بنیادی نشأت می‌گیرد: ۱- تعارض روان‌شناختی[۲۰]، ۲- فرآیندهای روانی ناهشیار. از این نقطه نظر، موقعیت یا شیء ترس‌آور اهمیت نمادین دارد و می‌تواند به عنوان جایگزین چیزهای دیگری که فرد از آن‌ ها می‌ترسد و یا چیزهایی که ورای آگاهی فرد هستند در نظر گرفته شود. این نماد بیانگر تعارض روان‌شناختی حل‌نشده و بازمانده از دوران کودکی است (ساراسون، به نقل از نجاریان و همکاران، ‌۱۳۷۵).

نوفرویدها شخصیت آدمی را به میزان زیادی پیامد و نتیجه تأثیرات اجتماعی می‌دانند. آن ها بر این باورند که اضطراب اولیه نه در آغاز تولد بلکه بعدها بروز می‌کند، زمانی که کودک فهمید به والدین وابسته است. کودک نه تنها برای ارضای نیازهای فیزیولوژیکی اساسی، بلکه برای حفاظت و حمایت نیز به والدین وابسته است. اضطراب در نتیجه ناکامی بالقوه یا واقعی چنین نیازهای ایجاد می‌شود. بر اثر رفتارهای بد کودک، والدین ممکن است عواطف و حمایت خویش را از کودک دریغ کنند. این تهدید، کودک را بر می‌انگیزد تا با انتظارات والدین همنوا[۲۱] شود. با وجود این، نیاز مداوم کودک به واپس زنی این تکانه‌ها، ناکامی و سپس پرخاشگری معطوف به والدین را به وجود می‌آورد. آشکارا اگر کودک این پرخاشگری را ابراز دارد به طرد و اضطراب اولیه منتهی می‌شود و در غیر این صورت در نتیجه مجبور می‌شود، با بهره گرفتن از مکانیسم‌های دفاعی کاملاً تثبیت شده که در اوان زندگی برای سرکوبی اضطراب اولیه به چالش گرفته شوند. بر طبق نظریه نوفرویدیها وقتی که دفاع‌های اولیه که علیه اضطراب به کار گرفته می‌شوند منطقی و معقول باشند به آسانی در موقعیت‌های جدیدی مورد تهدید خواهند گرفت. اگر چنین دفاع‌هایی ضعیف باشند یا در نتیجه فشار روانی درازمدت تضعیف گردند، آن گاه دفاع‌های جدیدی شکل می‌گیرند که اضطراب‌های جدید را دامن می‌زنند و در نتیجه روان نژندی تمام عیار ایجاد می‌شود (پاول و اندایت، ۱۳۷۸).

ج) نظریه رفتاری: یادگیری- رفتاری نگر

طبق نظریه های رفتاری، اضطراب یک واکنش شرطی در مقابل محرک محیطی خاص است. در یک مدل شرطی سازی کلاسیک، مثلا کسی که هیچ نوع حساسیت غذائی ندارد، پیش از خوردن حلزون ‌صدف‌دار در یک رستوران دچار ناراحتی شدید می‌گردد. مواجه شدن بعدی با حلزون ممکن است سبب شود که شخص احساس ناراحتی کند. امکان دارد که چنین فردی از طریق تعمیم نسبت به هر غذایی که خودش آماده نکرده باشد حساسیت و سوء ظن پیدا کند. یک احتمال دیگر در سبب شناسی این است که شخص با تقلید واکنش‌های اضطرابی والدین خود، ممکن است واکنش درونی اضطراب را یاد بگیرد (شاملو،۱۳۸۳).

نظریه های اضطرابی که در زیر بنای این حوزه قرار می‌گیرند ریشه در کارهای واتسون و پاولف دارند. فعالیت اصلی آنان تلاش برای توضیح تنبیه بود. به طور ساده، بحث این است که ارگانیزم از طریق بعضی مکانیزم‌های واسطه‌ای می‌آموزد که از محرک‌های مضر اجتناب کند. این محرک میانجی معمولاً ترس یا اضطراب نامیده می‌شود. در این نوع نظریه های، تنها زمانی تهدید، فزون تحریکی یا افزایش کشاننده نخستین به اضطراب منجر می‌شود که این موارد مؤلفه‌های خود مختار داشته باشند. از این دیدگاه ترس یا اضطراب به عنوان یک کشاننده ثانویه موجب رفتار جدیدی برای کاهش آن می‌شود. افزون بر این پاسخ هیجانی شرطی با رفتارهای موجود فرد تداخل می‌کند. در این جا شباهتی بین این نظریه باروان تحلیل گری وجود دارد مبنی بر این که اضطراب با دیگر رفتارها سازش نایافته است. نظریه های ماور (۱۹۵۳)، دولار و میلر(۱۹۵۰) باعث تحول در این دیدگاه شد. آنان پیشنهاد کردند که کاهش کشاننده بعد از پاسخ رخ می‌دهد، پاسخ را تقویت و احتمال وقوع آن را در آینده افزایش می‌دهد. در این میان همان گونه که توصیف شد، ترس یک کشاننده ثانویه است. از دیدگاه ماور اضطراب نوی ترس است که منبع آن مبهم و یا سرکوب شده است. اضطراب از طریق تعارض روان آزرده وار حاصل می‌شود. این اضطراب منبعی مبهم و یا ناهشیار دارد. در این جا نیز تعارضهای روان آزرده وارد در دوران کودکی به وقوع می‌پیوندند. به طور خلاصه از این دیدگاه، اضطراب آموخته شده رفتارهای سازش نایافته را بر می‌انگیزد (ساراسون، به نقل از نجاریان و همکاران، ‌۱۳۷۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...