فرهنگ کلیت زندگی اجتماعی انسان تلقی گشت. سپس تحول عمده در محفل گفتمانی آلمان اتفاق افتاد و متفکران آلمانی معنای فرهنگ را از تمدن جدا کردند. از همین دوران بود که واژه culture به مفهوم علمی وارد حوزه مطالعات اجتماعی شد و به دنبال برداشت و معنایی که محققان علوم اجتماعی نمودند و فرهنگ را شامل دانستنی ها، نهادها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین و عادات انسان ها دانستند، به ناگاه موجی از برداشت ها، تفاسیر و معانی متعدد ‌در مورد فرهنگ به قلمرو علوم انسانی وارد شد. ‌بنابرین‏ تا حدود ۴۰۰ تعریف از فرهنگ ارائه گردید و حتی برخی معتقدند که فرهنگ مفهومی است گسترده که تمامی الگوهایی را که در جامعه آموخته می‌شوند، در آن غنا می‌یابند و از طریق نمادها منتقل می‌شوند، در بر می‌گیرد. پس فرهنگ به عنوان وجه ممیزه انسان از دیگر موجودات شامل تمام دستاوردهای جامعه یا گروه … و حتی ابزار مادی می شود (ساروخانی، ۱۳۷۵: ۷۵).

یکی از محققان دربارۀ فرهنگ، در تعریف و تبیین فرهنگ معتقد است که: فرهنگ از نظر عامه مردم به معنی موفقیت هنری و فکری متعالی است و توسعۀ علم و هنر و ادبیات و فلسفه، بیانگر نبوغ یک ملت است ولی از نظر جامعه شناسان و مردم شناسان، فرهنگ علاوه بر همه این ها، شامل تمامی چیزهایی است که فرد به عنوان یک عضو از جامعه کسب می‌کند، یعنی همه عادات و اعمالی که فرد از راه تجربه و سنت آموخته است به انظمام تمام اشیاء مادی که توسط گروه، تولید می شود و آنچه را که می‌تواند در آثار هنری و مطالعات علمی متجلی دید، به علاوه در آنچه که می خوریم و می آشامیم و می پوشیم؛ در انواع خانه هایی که بنا می‌کنیم، در روابطمان با اعضاء خانواده خود و با سایر افراد جامعه، در نظام ارزشی جامعه، در آنچه می آموزیم، در تصورمان از خوب و بد، در آرزوهایمان، در نظرمان نسبت به جوامع و در بسیاری چیزهای دیگر تجلیّات فرهنگ مشهود است (دانش پژوه، ۱۳۸۱: ۶۸-۶۹).

عوامل مختلفی موجب تیرگی و ابهام مفهوم فرهنگ شده است که در شناخت و ارائه تصویر و ایجاد درک روشن آن مؤثر است؛ این عوامل عبارت اند از:

۱- مشترک بودن مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی و کاربرد عامیانه آن در زندگی روزمره مردم، بسیاری از مفاهیم خاص علوم اجتماعی و علمی با این مشکل مواجه اند. مفاهیمی چون « جامعه »، طبقه اجتماعی یا فرهنگ با برداشت‌های افراد غیر متخصص یکسان نیست.

۲- رشته‌های علوم انسانی چون روان شناسی، روان شناسی اجتماعی، جامعه شناسی، مردم شناسی، باستان شناسی، علوم سیاسی، تاریخ ، اقتصاد، مدیریت ، حتی فلسفه و ادبیات و هنر، هر یک به نوعی با برداشت خاصی از فرهنگ سر و کار دارند، به همین دلیل مفاهیم و تعاریف مختلفی از آن ارائه شده و این امر موجب پیچیدگی و ابهام بیشتر در مفهوم فرهنگ گردیده است.

۳- گاهی جزء و عنصری از فرهنگ، کلیت آن می شود، به خصوص برنامه ریزان و سیاست گذاران فرهنگی بیشتر مرتکب چنین اشتباهی می‌شوند، مثلا تلقی هنر یا روابط اجتماعی به منزله کلیت فرهنگ از رایج ترین این نوع برداشت‌های خطاست.

۴- زمینه‌های فلسفی و یا انسان شناسی خاصی که هر یک از مکاتب علمی در علوم اجتماعی از آن متأثر گشته و اصول خود را بر پایه آن بنا نهاده اند، در تعاریفی که از مفهوم فرهنگ ارائه شود بسیار مؤثر است.

۵- آخرین عاملی که مفهوم فرهنگ را مبهم تر می‌سازد ودستیابی به تصویری آشکار و ملموس از آن را دشوار می کند، فقدان تناسب و انسجام درونی میان عناصر محتوایی فرهنگ است. فهرست پدیده ها و اموری که در دایره شمول فرهنگ قرار می گیرند بسیار طولانی است و عناصر متعدد مادی و غیر مادی را شامل می شود.

امروزه، فرهنگ الزاماًً معانی قدیمی را در بر ندارد، بلکه معنی عام تری را می رساند و آن عبارت است از اینکه ‌گروه‌های مختلف مردم به روش های متفاوتی زندگی می‌کنند و معمولاً زمانی که درباره فرهنگ صحبت می‌کنیم، نوعاً به الگویی از توسعه اشاره می‌کنیم که در نظام دانش، ایدئولوژی، ارزش‌ها قوانین و تشریفات و مراسم روزانه جامعه منعکس می شود (کاظمی و کاظمی، ۱۳۸۷: ۲).

عناصر اصلی فرهنگ ایرانی را در مجموع می توان به اختصار چنین برشمرد: ۱-زبان های ایرانی، به خصوص زبان پارسی که از شاخص ههای اصلی فرهنگ ایرانی است. ۲-آداب و رسوم و اعیاد ملی از جمله نوروز و شب یلدا و تقویم هجری شمسی ۳-ادبیات وشخصیت های اسطوره ای از جمله رستم و اساطیر تمثیلی همچون دیو، سیمرغ و… ۴-معماری و هنر ایرانی ۵-تنوع قومی ۶-دین اسلام و به خصوص مذهب تشیع و هم چنین دین ها و آیین های دیگر مانند،زرتشتی، مهرپرستی و غیره. در ادامه به هر کدام از آن ها به طور مختصر اشاره می شود (شمس و امینی، ۱۳۸۸: ۸۷).

۲-۱۲-۱ زبان های ایرانی

در ایران گویش وران خانواده های زبانی مختلفی زندگی می‌کنند که می توان آن ها را در غالب خانواده زبانی هند و اروپایی، آلتایی و سامی ها قرار داد. در گروه خانواده زبانهای هند و اروپایی زبان پارسی به عنوان مهمترین زبان شاخه ایرانی این خانواده نه تنها برای پارسی زبانان جهان، پژوهشگران کشورهای فارسی زبان ایران، افغانستان و تاجیکستان و شهرهای فارسی زبان ازبکستان دارای جذابیت بسیاری است. بلکه ادبیات غنی این زبان و جایگاه آن به عنوان زبان دوم جهان اسلام و نقشی که به عنوان زبان میانجی در طول تاریخ از بالکان تا چین بازی ‌کرده‌است جذابیت های بسیاری را برای پژوهشگران ادبی، تاریخ، اسطوره شناسی و مردم شناسی فراهم ‌کرده‌است. ‌بنابرین‏ زبان فارسی می‌تواند موجبات جذب پژوهشگران بسیاری را که در این زمینه کار می‌کنند به کشورمان فراهم کند.

هم چنین بسیاری از منابعی که ‌در مورد تاریخ اسلام نوشته شده‌اند به زبان فارسی به همراه دو زبان ترکی و عربی تولید شده اند. ‌بنابرین‏ اسلام شناسان دنیای اسلام برای پژوهش درباره اسلام ناچارند که از این زبان استفاده کنند و به ایران بیایند.

از دیگر زبانهای هند و اروپایی ایران کردی، بلوچی، گیلکی، مازندرانی، تالشی، تاتی، لری، لکی و صدها گویش و هزاران لهجه دیگر را میتوان نام برد که هنوز جنبه‌های مختلف فرهنگی، زبانی، تاریخی و غیره آن ها بررسی و مطالعه نشده است و ایران را تبدیل به گنجینه دست نخورده ای از سرمایه های زبانی ‌کرده‌است که معرفی و شناخت آن ها موجب جذب گردشگران و پژوهش گران در این زمینه را فراهم خواهد کرد.

در گروه خانواده زبانی آلتایی، ترکی آذری، قشقایی، ترکمنی با میلیون‌ها گویشور روبرو هستیم که این نیز خود می‌تواند باعث جذب گردشگران و ترک شناسان دنیا به ایران شود. کتابها و منابعی نیز در این زمینه تولید شده اند که فقط در ایران وجود دارند. در ایران گروه زبانهای سامی حامی را نیز داریم. زبان عربی دارای جایگاه برجستهای در جهان اسلام است.

وجود این همه زبان و گویش و لهجه از خانواده های زبانی مختلف در ایران و پیشینه تاریخی آن که همواره محل برخورد فرهنگ ها، تمدن ها، زبان ها و قوم های مختلف بوده است شرایط زبانی ایران را به لحاظ فرهنگی و اجتماعی بسیار پیچیده و در عین حال به لحاظ زبان شناختی جالب نموده است. این خود یکی از امتیازات فرهنگی و گردشگری برای کشورمان می‌باشد و می‌تواند علاقه مندان زیادی را از داخل و خارج کشور به منظور بررسی و آشنایی با این زبانها به سمت خود جلب کند (شمس و امینی، ۱۳۸۸: ۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...