فایل های مقالات و پروژه ها | ۱-۲-بیان مسئله – 7 |
یکی از عوامل فردی که می توان با کیفیت زندگی و سلامت روان افراد در ارتباط باشد روش های کنار آمدن با شکل و مسئله است که تحت عنوان راهبردهای مقابله ای از آن یاد می شود. لازاروس و فلوکمن (۲۰۰۳) دریافتندکه راهبردهای مقابله ای فعال ، هم موفقیت تحصیلی و همسازگاری شخصی و هیجانی را پیشبینی میکند. همچنین تأثیرات طولانی مدت راهبردهای ناسازگارانه و از دست دادن کلی اعتمادشخصی نسبت به تواناییهابرای مقابله،به مسایلی، چون ترس ، اضطراب ، بیماریهای جسمانی وافسردگی منجرمی شود (ربیعی، مولوی، کلانتری و عظیمی، ۱۳۸۸).
علاوه بر متغرهای فردی و محیطی که تاثیر بالقوه ای بر سلامت افراد دارند شیوه های تربیت خانواده نیز بر کیفیت زندگی و به تبع آن برسلامت افراد تاثیر میگذارند.
خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی و از ارکان اصلی و عمده هر جامعه بشمارمیآید. محیط خانه اولین و مهمترین عاملی است که بررشد شخصیت افرادتاثیرمیگذارد. کودک خصوصیاتی را از والدین به ارث میبرد اما نقش والدین در رشد کودک تنها به جنبههای ارثی محدود نیست. ایدهآلها و آرزوهای والدین، میزان رضایت آن ها از روابط زناشویی و سبکهای فرزندپروری اتخاذ شده ازجانب والدین، همگی میتوانند بر شکلدهی رفتار کودک و سلامت روان او نقش بسزایی داشته باشند (رضائیان، ۱۳۸۳).
بامریند[۳](۱۹۷۱) مجموعه بررسیهایی انجام داد که در آن ها الگوهایی از شیوه های رفتاری والدین مشخص شده است. در این بررسیها چهار جنبه رفتار والدین با کودک شامل کنترل، سطح توقع برای رفتار عاقلانه، روشن بودن ارتباط بین والدین و کودک و مراقبت از سوی والدین مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت شیوه تعامل والدین در سه گروه تقیسمبندی شد. والدین اقتدارگرا[۴]که با ویژگیهایی چون تشویق روابط کلامی، واگذاری حدودی ازخودمختاری به همراه وجود مرزهای مشخص برای رفتار و عملکرد فرزند مشخص میشوند. والدین سلطه جو[۵]، اطاعت بی چون و چرای فرزند را یک حسن میدانند و در کنترل فرزندان از خشونت و تنبیه بدنی استفاده میکنند. والدین سهلگیر[۶] هیچگونه مرز و چارچوبی برای فرزندان تعیین نمیکنند و خود را از مسئوولیتهای والدینی رها میکنند.
پژوهشهای انجام شده در این زمینه نشان میدهد که هر کدام از این شیوه ها آثار و پیامدهای خاصی را به دنبال دارد. پژوهش طاهری (۱۳۷۴) نشان داد که نوع سبک فرزندپروری[۷]پدران بر میزان اضطراب فرزندان تاثیر میگذارد. پژوهش چناری (۱۳۷۴) نیز نشان داده کهبین خودپنداره فرزندان و نگرش تربیتی والدین رابطه مثبتوجود دارد. علاوه بر آن در تحقیقات خارجی، ویلانگ[۸] و همکارانش (۲۰۰۴) مشخصکردهاند که سبکهای فرزندپروری به صورت مستقیم برویژگیهای شخصیتی فرزندان و از این طریق بر بیماریها و کیفیت زندگی آنهاتاثیر میگذارد. با توجه به مسائل مطرح شده پژوهش حاضر به بررسی اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی در رابطه با کیفیت زندگی ، نشانگان روانشناختی و سبک های فرزند پروری زنان سرپرست خانوار می پردازد.
۱-۲-بیان مسئله
تغییرهای ایجاد شده در جوامع در دهه های اخیر سبب ایجاد تغییر ساختار خانواده، پذیرش مسئولیت بیشتر و استرس بیشتر جهت اداره زندگی گردیده است. (کوین[۹]،۲۰۰۳). در کشور ما طی آمارهای ارائه شده توسط رئیس پژوهشکده آمار بر اساس سرشماری سال ۹۰ از ۲۱ میلیون خانوار موجود در کشور ۲ میلیون و ۵۰۰ خانوار زن سرپرست هستند و به عبارت دیگر در سال ۹۰ سهم خانواده های زن سرپرست نسبت به سال ۸۵ از ۵/۹ درصد به ۵/۱۲ درصد افزایش یافته (پایگاه تحلیلی خبری خانواده و زنان، ۱۳۹۳). و به گفته رئیس مرکز آمار ایران تا سه سال آینده آمار زنان سرپرست خانوار به ۱۵ درصد افزایش مییابد (Mehr News Agency, 2014). در خانواده های ایرانی، اغلب مرد (پدر) سرپرست خانواده محسوب میشود. اما تحت شرایطی این مسئولیت به عهده زنان (مادر) قرار میگیرد (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری،۱۳۹۱).
بر مبنای تعریف سازمان بهزیستی کشور زنان سرپرست خانوار شامل زنانی هستند که به واسطه فوت ، طلاق ، زندانی شدن همسر و غیره سرپرستی خانواده را به عهده دارند .
قابل ذکر است مواردی از قبیل فوت، جدایی از همسر و سایر عوامل یاد شده نیازمند سازگاری مجدد هستند (کوین، ۲۰۰۳).
این زنان بواسطه وجود مشکلاتی که در زمینه سرپرستی دارند جزء اقشار آسیبپذیر جامعه به شمار میروند (شعبانزاده، بهرامآبادی، حاتمی، زهرا کار، ۱۳۹۲). در جوامع کنونی وقوع تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی منجر به تغییرات ساخت خانواده شده و شکلگیری پدیده «زن سرپرستی» به امری عادی تبدیل گردیده (بادنجانی، بیرامی، هاشمی، ۱۳۹۱). این زنان، با از دست دادن همسر به یکباره با جهان دیگری روبرو میشوند. دنیایی که بسیاری از مختصات آن برای ایشان ناآشنا است (سیدمیرزایی، عبدالهی، کمربیگی، ۱۳۹۰). در این ساخت خانوادگی جدید زنان نیاز به تابآوری بالایی دارند و در این بین زنان در زندگی روزمره خود با مشکلات متعددی مواجه میشوند که ممکن است ایشان را به مشکلات اجتماعی و روانی دچار کند. طبق گزارش خبرگزاری مهر و اعلام رئیس پژوهشکده آمار ایران ۳۰ درصد از زنان سرپرست خانوار به دلیل مشکلات جسمی خاص یا مشکلات روانی از کار افتاده هستند.
در این راستا یافته ها نشان میدهد، عمدهترین مشکلات زنان سرپرست خانوار در قالب مشکلات اجتماعی، اقتصادی، نگرشهای منفی اجتماعی نسبت به آن ها، نگرانی نسبت به آینده فرزندان و تعدد و تعارض نقشها تظاهر پیدا میکند (بادنجانی، بیرامی، هاشمی،۱۳۹۱).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 03:00:00 ب.ظ ]
|