—اهداف و فعالیتهای مربوط شده (یکی شده) را اولویت‌بندی کنید.
—زمانی را برای تنظیم و ترتیب دادن و فعالیتهای یکی شده مقدر کرده و مطابق با برنامه‌تان حرکت کنید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

برای تنظیم برنامه زمانی دقیق‌تر، بهتر است به موارد ذیل توجه کنید:
تجزیه و تحلیل عملیات برنامه‌ریزی.
توجه به عادات رفتاری و کاری.
یکی کردن موارد بالا و ساده کردن کارها. (حقیقی و علیمردانی، ۱۳۷۷، ص۱۶).
موفقیت، یعنی رسیدن به هدف در زمان معین، در زبان مدیریت به هر یک از خواسته‌های انسان، هدف گفته می‌شود و برای هر کدام نیز زمانی تعریف شده است. خواسته و معیار مدیریت این است که هدف باید دقیق باشد و چارچوب محکمی داشته باشد، یعنی عدد، رقم و مبلغ داشته باشد. هدف مدیریتی باید سررسید معینی داشته باشد. یعنی برای رسیدن به آن، مدت معینی مشخص شود. (سروش، ۱۳۸۱، ص۳۱).برای هدف‌گذاری موارد ذیل را در نظر بگیریم:
هدف باید روشن، قابل اندازه‌گیری، واقع‌بینانه، قابل دسترسی و محدوده زمانی معینی داشته باشد (خسروی و قربانی، ۱۳۸۳، ص ۸۵).هدف مدیریت زمان صرفاً انجام دادن کاری بنابر برنامه‌ای که تعیین کرده‌اید نیست. همچنین منظور از این نوع مدیریت به انجام رساندن ماموریتهای که رئیس، مشتری یا هر شخص دیگر در محدوده زمانی برایتان تعیین می‌کند، نیست. تنها دلیل مدیریت زمان، افزایش توانایی شما برای رسیدن به هدفهای ویژه است. از آنجا که مدیریت زمان ارزشمند است، باید پیوسته آن را در نظر داشت. راه این کار، تمرکز بر هدفهایی است که می‌جویید، نه چسبیدن به برنامه‌ها و سایر شیوه‌های رسیدن به آن هدفها (ظهوریان،۱۳۸۹).برنامه‌ریزی، زمان را ذخیره می‌کند. یک برنامه‌ریزی یک ساعته خوب، سه یا چهار ساعت وقت را ذخیره می‌کند، و نتایج بهتری حاصل می‌شود. (مکنزی، ۱۳۷۴، ص ۱۳۸).تا زمانی که ندانید برای فردا چه اقدامی انجام خواهید داد، برای امروز نیز نمی‌توانید تصمیم‌گیری کنید. برای استفاده بهتر از زمان، برنامه‌ای موفق خواهد بود که در آن اهداف آینده مشخص شده باشد. (هیندل[۵۹]، ۱۳۸۳، ص ۱۶).توانایی تعیین هدفهای روشن، سپس برنامه‌ریزی برای دستیابی به آنها مهارت مهم و اساسی است که همه آنهایی که این توانایی را دارا بودند در زندگی به دستاوردهای بزرگی رسیده و در تمام عرصه‌های زندگی از آن بهر‌مند شده‌اند.
هدف‌گذاری به شما کمک می‌کند که : کوششهای خود را متمرکز کنید؛ افکارتان را پالایش دهید؛ به یاری آنها اولویتهای خود را تشخیص دهید؛ انگیزه‌تان را افزایش دهید؛ ارتباطات خود را بهتر سازید؛ دستاوردهای خود را بیشتر کنید. (لوئیس[۶۰]. ۱۹۹۵، صص ۲۰۶-۲۰۵).بهترین روشی که ما را قادر خواهد ساخت تا زمان موجود را سازماندهی کنیم و همچنین از زمان برای رسیدن به اهداف شخصی و حرفه‌ای استفاده مناسب و بهینه کنیم برنامه‌ریزی است. به عبارت دیگر برنامه‌ریزی، آماده نمودن امکانات و منابع و وسایل جهت تحقق بخشیدن به اهداف می‌باشد. (خاکی، ۱۳۸۲، صص ۵۶-۵۵)
تعیین اولویت‌ها
کلیدموفقیت مدیریت زمان، انجام فعالیتهای اولویت‌بندی شده طبق فهرست و در نظر گرفتن وضوح کامل در این اولویت‌بندی و نحوه تنظیم و طراحی فعالیتها طبق طبقه‌بندی ABC است.
وظایف A: از جمله مهمترین وظایف مدیریت هستند، آنها وظایفی هستند که بطور صحیح فقط بوسیله فرد و یا بوسیله یک سیستم قابل اجرا هستد (این وظایف غیرقابل واگذاری هستند) و بیشترین درجه اهمیت را در عملیات مدیریتی دارا هستند.
وظایف B: فعالیتهایی هستند که از لحاظ درجه اهمیت در حد متوسط هستند و آنها را می‌توان به دیگران واگذار کرد.
وظایف c: وظایفی هستند که در عملیات قابل انجام،‌دارای کمترین درجه از نظر اهمیت هستند، اما به طوری ظاهر می‌شوند که به نظر می‌رسد از جمله مهمترین و بزرگترین کارها هستند (مطالعه نامه‌های اداری، تلفن زدن، پرونده‌ها، مکاتبات و بسیاری دیگر از کارهای اداری).
تجزیه و تحلیل ABC دقیقاً به معنای این نیست که وظایف بخش A بایستی تماماً انجام بشود و وظایف بخش C می‌تواند کامل انجام نشود، بلکه تجزیه و تحلیل ABC موجب می‌گردد C تا یک توازن و ارتباط منطقی بین تمامی وظایف برقرار گردد و در نهایت نتایج دقیق و سودمندی به بار آید. این سازماندهی، ما را به داشتن یک جدول کاری سوق می‌دهد و این همان اولویت‌یندی فعالیت است. در عمل تجزیه و تحلیل ABC، فعالیتها وقتی بهترین بازدهی را دارند که :
— برای هر روز فقط یک یا دو فعالیت درجه A در نظر بگیرید (در حدود ۳ ساعت)
—دو تا سه فعالیت درجه B برای هر روز اختصاص دهید (در حدود ۱ساعت).
—زمانی برای فعالیت‌های درجه C در نظر بگیرید. (در حدود ۴۵ دقیقه) (خاکی، ۱۳۸۲، ص۷۵ الی ۷۷).
دو عامل مهم که اولویت هر کاری را تعیین می‌کند: شامل: فوریت و اهمیت آن کار می‌باشد.(اهمیت*فوریت=اولویت)
کاری که از اولویت بالایی برخوردار است هم فوری است و هم مهم، کاری که از اولویت متوسط برخوردار است می‌تواند فوری باشد یا مهم. اما هرگز هر دو آنها نیست، کاری که ازاولویت کمتری برخوردار است نه مهم است نه فوری.در صورتی که کاری باید حتماً انجام پذیرد، آن هم توسط شما، اهمیت آن را طبق مقیاس زیر درجه‌بندی کنید:
۱٫بی‌اهمیت، با انجام ندادنش مشکل مهمی روی نمی‌دهد؛۲٫ مهم، اگر انجام نگیرد مشکلات جدی به وجود می‌آید ؛۳٫ ضروری، حتماً باید تمام شود.
برای محاسبه اولویت کارها هر دو نمره را در هم ضرب کنید. برای مثال، کاری که هم خیلی مهم است و هم خیلی ضروری نمره (۹=۳*۳) بدست می‌آورد.درحالی که کار دیگری که گرچه مهم است اما آنقدر فوری نیست ممکن است نمره (۶=۲*۳) بدست ‌آورد (لوئیس، ۱۹۹۵، صص ۲۱۵-۲۱۴). کاری باید انجام شود که به انجام رسیدن هر چه زودتر آن سود فراوانی به همراه داشته باشد و کاری هم از همه دیرتر باید صورت گیرد که در نتیجه تأخیر آن کمترین زیان به بار آید. یکی از بزرگترین راه های ذخیره وقت، انجام دادن امور براساس اولویت است. با انجام دادن امور براساس اولویت، هرگز کارهای مهم بر زمین نمی‌ماند و زمان در دسترس به کارهای غیرضروری اختصاص نمی‌یابد. (رابینز[۶۱]، ۱۹۹۱، ص ۶۱۶).
مبانی نظری رسانه
در نیم قرن گذشته نظریه‌پردازان فعال در قلمرو رسانه‌ها ، تلاش کرده‌اند تا به قواعدی دست یابند که با به کاربستن آنها بتوانند دامنه اثربخشی و اثرگذاری رسانه‌ها را فزونی بخشند. حاصل این تلاش‌ها از یک سو فرمول‌بندی چند نظریه و مدل نظری در قلمرو رسانه ها و روان‌شناسی مخاطب واز سوی دیگر تراکم حجم زیادی از ادبیات پژوهشی در این قلمرو است. در هر یک از نظریه‌ها و مدل‌های ارائه شده در این قلمرو، هم حیطه کارکرد رسانه‌های جمعی، مورد علاقه و کنکاش نظام‌مند و عالمانه قرار گرفته است و هم دامنه اثرات رسانه ها مورد نظر قرار گرفته است. محققان نیز با بهره‌گیری از مبانی نظری آن، مدل‌های نظری، اصول و قواعدی را فرمول‌بندی نموده‌اند که با به کاربستن آنها می‌توان دامنه اثرات یک رسانه را در دستکاری اذهان مخاطبان، تغییر سبک زندگی آنان و تعدیل و تغییر کنش‌های مختلف آنها، افزایش داد. مرور ادبیات پژوهشی رسانه‌ها آشکار می‌سازد که برای این قلمرو حداقل سه گروه نظریه (تئوری) فرمول‌بندی شده‌اند. گروه اول را «نظریه‌های متقاعدسازی» نام نهاده‌اند. این گروه از نظریه‌ها، فرایند تغییر نگرش و مجاب‌سازی مخاطبان را مطمح‌نظر قرار داده‌اند. حامیان این دسته از نظریه‌ها، بر این باورند که تأثیر نهادن بر مخاطبان و مجاب‌ساختن آنان، مستلزم رعایت برخی اصول و قواعدی است که اساساً بر گرفته از مطالعات و پژوهش‌های صورت گرفته در قلمرو روان‌شناسی است.
نظریه‌های گروه دوم به تبیین دامنه اثرات رسانه‌های عمومی پرداخته‌اند. به همین سبب، این گروه از نظریه‌ها به «نظریه‌های مربوط به اثرات وسایل ارتباط‌جمعی» نام گرفته اند. نظریه‌های مندرج در ذیل این گروه را می‌توان بر روی یک پیوستار جای داد. در یک سوی این پیوستار نظریه‌ای قرار دارد که تأثیر رسانه‌ها را در «دستکاری اذهان» مخاطبان، بی‌بدیل می‌داند. اما، در سوی دیگر پیوستار، نظریه‌هایی‌ جای می‌گیرند که تأثیر رسانه‌ها را در دستکاری اذهان مخاطبان، و تعیین یا تغییر سبک زندگی آنان ناچیز می‌شمارند. در میانه پیوستار نیز نظریه‌هایی جای می‌گیرند که تأثیر رسانه‌ها را بر افکار و رفتار مخاطبان نه آنچنان زیاد می‌دانند که مخاطب را موجودی منفعل تلقی نمایند و نه آنچنان محدود که مخاطب را نفوذناپذیر قلمداد کنند.گروه سوم نیز نظریه‌ها و فرضیه‌هایی هستند که شگردها و تکنیک‌های مورد استفاده رسانه‌ها برای «دستکاری تعمدی اذهان و رفتار مخاطبان» را مورد بحث و امعان‌نظر قرار می‌دهند.
نظریه‌های مربوط به اثرات رسانه‌هانخستین نظریه‌ای که پیرامون دامنه اثرات رسانه‌های عمومی فرمول‌بندی شده است «نظریه گلوله» است، که از آن با اسامی دیگری، نظیر نظریه سوزن تزریقی یا نظریه کمربند انتقال، نیز یاد می‌شود. نظریه گلوله، پس از پایان جنگ جهانی اول فرمول‌بندی شده است. به نظر می‌رسد اثرات شگرف تبلیغات جنگی و عملیات روانی بر مخاطبان نظامی و غیرنظامی در طول جنگ جهانی اول، نقش زیادی در فرمول‌بندی این نظریه ایفاء کرده است. یافته‌های زیادی در دست است که نشان می‌دهد در طول جنگ جهانی اول، تبلیغات جنگی، که عمدتاً از طریق دو رسانه رادیو و روزنامه‌ها صورت می‌گرفت، تأثیر عمیقی بر روحیه، انسجام و نگرش‌های مخاطبان آماج بر جای گذاشته شده است.در سال‌های پس از جنگ جهانی این اندیشه در نظر مردم، چه عادی و چه تحصیل کرده، رواج یافت که وسایل ارتباط جمعی قدرتی فوق تصور دارند و می‌توانند افکار فلسفی و سیاسی را منقلب نموده و شکل تازه‌ای بدان بخشند و تمامی رفتارها را هدایت نمایند.اینک نیز بقایای نظریه گلوله همچنان در موضع‌گیری‌ها و فرضیه‌سازی‌های برخی محققان و مؤلفان علوم رفتاری نمایان است. به عنوان مثال، کامبز (۱۹۸۵) در تأیید دیدگاه گلوله در بیانی کوتاه اذعان داشته است که «دانشجویان ارتباطات سیاسی باید از اول بیاموزند که در آینده همیشه می‌توان از ارتباطات برای شکل‌دهی افکار انسان‌ها استفاده کرد».(الیاسی،۱۳۸۸) همچنین الیاسی (۱۳۸۸) از ملکات (ترجمه شکرخواه، ۱۳۸۵) نقل می کند که ایشان تأکید داشتند که نوسازی و توسعه در برخی کشورهای دنیا مرهون دامنه اثرات فراگیر رسانه‌های ارتباط جمعی است. به باور او ،رسانه‌ها آن‌چنان اذهان و افکار شهروندان کشورهای مختلف را تحت تأثیر قرار داده‌اند که آنان در مسیر توسعه قرار گرفته‌اند.با وجود این، برخی شواهد پژوهشی نشان داده‌اند که آدمی موجودی انتخابگر و پردازش‌کننده اطلاعات، و برخوردار از عقل سلیم است. از همین روی به باور آنان، دامنه تأثیر رسانه‌ها بر افراد نامحدود است. یا به تعبیر روان‌شناسان ،آدمی براساس تجارب گذشته و نظام‌باورهای خود، تصمیم می‌گیرد که «خود را در معرض چه نوع اطلاعاتی قرار دهد.» از همین روی، او رسانه‌ای را بر می‌گزیند که پیام‌ها و اطلاعات منتشره از طریق آن با نظام‌ باورهای او همخوانی بیشتری داشه باشد.در تقابل با دیدگاه گلوله، دیدگاه نظری دیگری فرمول‌بندی و ارائه شده است که از آن تحت عنوان اثرات محدود رسانه‌ها» یاد می‌شود. جوزف کلاپر (۱۹۶۰) در اثری تحت عنوان «اثرات ارتباط جمعی» به تشریح این الگوی نظری پرداخته است. به باور کلاپر اولاً: وسایل ارتباط جمعی به صورت مستقیم بر مخاطبان تأثیر نمی‌گذارند بلکه اثرات خود را از طریق عوامل واسطه‌ای بر جای می‌نهند. ثانیاً: عوامل واسطه‌ای رسانه را تبدیل به یک عامل ثانویه و نه یک عامل علی، می‌سازد.خلاصه آنکه براساس نظر متولیان دیدگاه «اثرات محدود»، رسانه‌ها تأثیرات ناچیزی بر مخاطبان خود برجای می‌گذارند. چنین اثرات محدودی نیز زمانی نمایان خواهد شد که مخاطبان خواهان آن باشند.اما، علیرغم باور حامیان دیدگاه محدود رسانه‌ها، شواهدی در دست است که نشان می‌دهد در برخی شرایط، رسانه‌ها می‌توانند علیرغم تمایل مخاطبان، بر آنان تأثیر بگذارند. به عبارت دیگر، مخاطبان ممکن است به صورت ناهشیارانه (ناخودآگاه) تحت تأثیر پیام‌های رسانه‌ای قرار گیرند. تأثیر ناهشیارانه رسانه بر مخاطبان را «تحریک زیر آستانه‌ای» نام نهاده است. و انسان می‌تواند محرک‌هایی را که از آن آگاه نیست، دریافت کند و تحت تأثیر آن قرار بگیرد.(الیاسی ،۱۳۸۸)سومین نظریه مربوط به اثرات رسانه‌ها، «نظریه کاشت» است فرمول‌بندی این نظریه حاصل تحقیقات گسترده‌ای است که گرینر و دیگران (۱۹۸۰) پیرامون اثرات تلویزیون انجام دادند. به باور گرینر و همکارانش، تلویزیون با نفوذ فراگیر در بین خانواده‌ها مبادرت به کاشت جهان‌بینی، نقش‌ها و ارزش‌های رایج در ذهن آنان می کند.
به زعم بانیان و حامیان نظریه کاشت، تلویزیون بیش از هر رسانه دیگری، اندیشه‌ها، سبک زندگی و روابط درون و برون فردی افراد جامعه را شکل می‌دهد. چرا که این رسانه بیش از رسانه‌های دیگر در زندگی روزمره مردم حضور دارد.به طور خلاصه می‌توان نتیجه گرفت که همه نظریه‌پردازانی که در این بخش از آنها سخن به میان آمد معتقدند که رسانه‌ها، به ویژه رسانه‌های دیداری و شنیداری، قادرند بر اندیشه‌ها، زندگی و الگوهای رفتاری مخاطبان تأثیر بگذارند. لیکن، همانگونه که نشان داده شده، بین صاحب‌نظران بر سر میزان تأثیر رسانه‌ها اتفاق‌نظر جامعی وجود ندارد. برخی معتقدند که رسانه‌ها تأثیری شگرف، قوی، بی‌بدیل و بی‌رقیب بر اندیشه و رفتار مخاطبان بر جای می‌گذارد. در حالی که، برخی دیگر از نظریه‌پردازان، به اثر تعدیل‌یافته رسانه‌ها معتقدند. اینان معتقدند که عوامل و متغیرهای فردی، محیطی، و اجتماعی قادرند اثرات رسانه‌ها را دستخوش تغییر سازند.براساس مطالب مندرج در سطور بالا می‌توان نتیجه گرفت که اولاً: رسانه‌ها قادرند با تمرکز بر بخشی از واقعیات و حقایق، و پوشش فراگیر آن، اذهان گروه وسیعی از افراد جامعه را معطوف موضوعات خاص نمایند. ثانیاً: رسانه‌ها با ارزش‌گذاری برخی حقایق و اغراق در آن ارزش‌گذاری، می‌توانند بر ارزش‌گذاری‌های جامعه تأثیر بگذارند و ثالثاً: برجسته‌سازی رسانه‌ها اغلب پیرامون موضوعاتی موفقیت‌آمیز است که در وهله اول، مخاطبان آشنایی چندانی با آنها نداشته باشند و در وهله دوم، آن موضوعات، همخوانی بالایی با نیازها و خواسته‌های آنان داشته باشند. رابعاً: برجسته‌سازی در قلمروهایی که با اولویت‌های سیاسی جامعه هماهنگ باشد بیشتر احتمال وقوع دارد. همچنین به دنبال پیدایش و گسترش وسایل ارتباط جمعی که مرهون توسعه سریع تکنولوژی می باشد، رسانه ها به بطن جوامع انسانی نفوذ کرده اند، به گونه ای که انسان هابخش قابل توجه ای از اوقاتشان را با وسایل ارتباط جمعی به سر می برند.امروزه دربسیاری از افراد جوامع،به خصوص نوجوانان و جوانان،هر روزچند ساعت از وقت خود را صرف تماشای برنامه های مختلف تلویزیون می نمایند، همین امر است که نه تنهااهمیت و نقش وسایل ارتباط جمعی را نشان می دهند،بلکه نمایانگر شکل گیری روابط جدیدی است که تغییرات اساسی در زندگی نوجوانان و جوانان و رفتارشان بوجود آورده است (ناصری ،۱۳۷۷،ص۱و۲).لازمه رشد و توسعه در هر زمینه ای ، برنامه ریزی اصولی و حساب شده است که مشارکت همه نهادها و سازمانها،به ویژه نهادهای فرهنگی همچون صدا وسیما را می طلبد.رسانه صدا و سیما ، از قابلیت‌ها و امکانات گسترده تری برای اثر گذاری بر نگرش و رفتارنوجوانان و جوانان دارد.بهره گیری از اشکال و قالب های هنری و آموزش الگو های مناسب از شناخت و رفتارمبتنی بر اصول و فنون برنامه ریزی در جهت رشد و توسعه نوجوانان و جوانان است.تهیه و تولید برنامه هایی از این سنخ مستلزم شناخت میزان برنامه ریزی،نظم و مدیریت زمان در زندگی نوجوانان و جوانان می باشد.براساس مطالب و یافته‌های پژوهشی و نظرات کارشناسی، می‌توان مهم‌ترین ویژگی‌های یک رسانه اثربخش (به ویژه در رسانه رادیو و تلویزیون) را به شرح زیر خلاصه کرد:۱٫ انجام مطلوب کارکردها: متخصصان وسایل ارتباط جمعی مهم‌ترین کارکردهای رسانه‌های ارتباط جمعی را به شرح زیر فهرست کرده‌اند.- پرکردن اوقات فراغت مخاطبان با برنامه‌های مفرح و متنوع (کارکرد تفریحی، سرگرمی و آرام‌بخش).- اطلاع‌رسانی سریع و به موقع پیرامون رخ داد‌های نزدیک و دور.
- آگاه سازی و آموزش مخاطبان در خصوص مسائل عمومی و تخصصی.- همگن سازی و شکل‌دهی افکار عمومی و ایجاد انسجام اجتماعی، به ویژه در شرایط بحرانی.- اعطای هویت اجتماعی و افزایش تعلق ملی.- تبلیغ و ترویج هنجارها و ملاک‌های اجتماعی (کارکرد اخلاقی).این شش کارکرد را می‌توان در چهار کارکرد خبر، آموزش، تبلیغ و سرگرمی خلاصه کرد. رسانه‌ها زمانی می‌توانند نظر مخاطبان را جلب نمایند که این کارکردها را به صورت مطلوب انجام دهند. هرچه رسانه‌های یک جامعه این کارکردها را بیشتر ارائه کنند، و وابستگی یک جامعه به رسانه‌ها نیز بیشتر باشد، آن رسانه‌ها بیشتر می‌توانند بر نظرات و رفتار مردم آن جامعه تأثیر بگذارند.»تهیه و انتشار برنامه رادیویی نیز همانند برنامه تلویزیون دارای اصول و قواعد خاص خود است. گراس (۱۹۸۸) آن اصول را به شرح زیر برشمرده است:- تنوع برنامه‌ها: یک برنامه رادیویی جذاب حاوی این برنامه‌ها است: گزارش‌های خبری (بدون تغییر)، موسیقی (پاپ، محلی و کلاسیک)، نمایش، گفت‌وگو، مذاکره مذهبی، گوناگون (ترکیب موسیقی، کمدی، فکاهی و …) و اطلاعیه‌ها.- نظم و ترتیب. در برنامه‌ریزی رادیویی برای جذب مخاطبان بایداز طریق الگوی برنامه معمولی، تنظیم شود. همچنین محتوا، سبک و زمان‌بندی برنامه‌ها باید دارای الگوی خاصی باشد.- تکرار، برای یادگیری شنیداری، بسیار ضروری است. بنابراین، موضوعات کلیدی باید تکرار شوند.- مناسب بودن، برنامه رادیویی باید با نیازها و سلایق مخاطبان تناسب داشته باشد. همچنین سبک و شکل برنامه باید به گونه‌ای تنظیم شود که مخاطبان به آن عادت کنند.- صدا. برای جذب مخاطب لازم است از صدای جذابی استفاده شود، چراکه آهنگ هیجانی همراه با صدای جذاب، بیش از منطق و استدلال می‌تواند بر مخاطبان تأثیر بگذارد.- مقوله‌بندی، لازم است برنامه‌های رادیویی براساس مقوله‌های سه‌گانه محتوا، قصد و مبدأ مقوله‌بندی شوند. در مقوله‌بندی براساس محتوا برنامه‌های رادیویی را می‌توان در مقوله‌های نظیر گزارش‌های خبری، تفسیر و تحلیل‌ها، اطلاعیه‌ها، برنامه‌های آموزشی و اطلاعاتی، موزیک، مصاحبه، مناظره، برنامه‌های مذهبی، نمایش، برنامه‌های ویژه زنان و برنامه‌های ویژه کودکان دسته‌بندی کرد. این نوع مقوله‌بندی مفیدترین نوع‌بندی رادیویی است. در مقوله‌بندی براساس هدف، برنامه‌ها برای دست‌یابی به واکنش‌های خاصی در مخاطبان دسته‌بندی می‌شود. مثلاً برنامه‌ها را می‌توان در مقوله‌هایی نظیر ایجاد واکنش هیجانی، ایجاد اعتماد و امید، افزایش انسجام و ترغیب به رأی دادن، دسته‌بندی کرد. در مقوله سوم (مبدأ) برنامه‌ها بر اساس منبع پیام مقوله‌بندی می‌شوند. برای نمونه پیام را می‌توان به انواع رسمی، غیررسمی، موثق، آگاه، نیمه‌آگاه، نظامی و سیاسی دسته‌بندی کرد.
۲- عرضه غیرمستقیم آموزش و تبلیغ، بررسی‌های متعدد نشان داده‌اند که آموزش و تبلیغ غیرمستقیم بیش از آموزش و تبلیغ مستقیم بر مخاطبان تأثیر می‌گذارد. از همین روی، رسانه‌های اثربخش به جای ارائه مستقیم آموزش و تبلیغ، می‌کوشند تا اهداف آموزشی خود را از طریق پخش اخبار، گزارشات اجتماعی، فیلم‌ها و سریال‌ها محقق سازند. آنان می‌دانند مخاطبان انتظار دارند که از طریق برنامه‌های تلویزیونی به «لذت بصری» و از طریق برنامه‌های رادیویی به «لذت سمعی» دست یابند.
۳-بهره‌گیری از گویندگان و گزارش‌گران جذاب، مقبول و مسلط، در بخش اقناع‌ نشان داده شد که گویندگان جذاب بیش از دیگران قادرند بر مخاطبان تأثیر بگذارند. از همین روی یک رسانه اثربخش باید از میان داوطلبان مختلف گویندگی و گزارش‌گری، آنانی را برگزیند که از جذابیت چهره‌ای زیادی برخوردار باشند، صدای جذابی داشته باشند و مهارت کلامی آنان بالا باشد.۴- رعایت اصول و روش‌های تبلیغاتی، رسانه‌ها علاقه‌مندند تا در موضوعات خاص، اذهان مخاطبان را «دستکاری» و بر رفتار آنان تأثیر بگذارند. چنین تأثیری زمانی حاصل خواهد شد که آن رسانه‌ها اصول و روش‌های تبلیغات را (که پیش‌تر از آن سخن به میان آمد) رعایت نمایند.۵- توجه به نیازهای مخاطبان،گرچه رسانه‌ها می‌کوشند تا بر اولویت‌های شهروندان تأثیر بگذارند، اما چنین تأثیری زمانی ایجاد خواهد شد که رسانه‌ها در تهیه و پخش برنامه‌های خود نیازهای مخاطبان را مطمع‌نظر قرار دهند. برای این منظور لازم است گروه‌های پژوهشی رسانه‌ها به صورت مستمر مبادرت به پیمایش نیازها، ترجیحات و جهت‌گیری‌های مخاطبان نمایند. البته این بدان معنا نیست که رسانه‌ها به گونه‌ای گام بردارند که با بی‌اعتنایی و مخالفت‌جویی مخاطبان رو به رو شوند. رسانه‌ها در تنظیم برنامه‌ها و گزارشات خود از «گستره پذیرش» مخاطبان شروع نمایند، و پس از جلب اعتماد آنان، پیام‌های ویژه خویش را، که در جهت تنظیم اولویت‌های مخاطبان تنظیم شده‌اند، عرضه دارند. رسانه‌ها از این طریق نه تنها می‌توانند انعکاس‌دهنده واقعیت‌ها باشند، بلکه می‌توانند سازنده واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی نیز باشند.
۶- توجه به منش ویژه مخاطبان،مطالعات و تحقیقات بین فرهنگی (برای مثال شولتز، ۲۰۰۰) نشان داده است که شهروندان هر جامعه‌ای دارای ویژگی‌های منش‌شناختی (کارکتر ولوژی) خاصی هستند. بی‌اعتنایی رسانه‌های محلی به این ویژگی‌ها موجب کاهش مقبولیت آنها می‌شود. از همین روی، توصیه شده است که رسانه‌ها برای افزایش دامنه اثربخشی خود اولاً: ویژگی‌های منش‌شناختی مخاطبان خود را بشناسد. ثانیاً: برنامه‌های خود را براساس آن ویژگی‌ها، تهیه و تنظیم نماید. ثالثاً، از پخش برنامه‌هایی که موجب هتک حرمت مردم، و یا برانگیختن حس مخالفت‌ورزی آنان می‌شود اجتناب نمایند.
۷- بهره‌گیری از افراد خلاق در تهیه و تدوین برنامه‌ها، افراد برخوردار از استعداد خلاقیت اغلب به گونه‌ای متفاوت از دیگران می‌اندیشند. متفاوت و واگرایانه اندیشی آنان نیز اغلب منجر به عرضه فرآورده‌هایی می‌شود که شگفتی و تحسین دیگران را برمی‌انگیزد. به همین سبب، متخصصان ارتباطات به رسانه‌ها توصیه می‌کنند که نویسندگان و تولیدکنندگان خود را از بین کسانی برگزینند که از استعداد خلاقیت بیشتری برخوردارند.
پیشینه تحقیق
تحقیقات انجام شده در داخل کشور پیرامون مدیریت زمان
نصر اصفهانی (۱۳۸۱) در مقاله‌ای تحت عنوان «فنون مدیریت زمان» به تعریف مدیریت زمان، رویکردهای متفاوت به زمان، چرخه بهره‌وری از زمان، قوانین مرتبط با مدیریت زمان و همچنین فنون مدیریت زمان اشاره کرده است و به این نتیجه رسیده است،(( بسیاری از افراد در به کارگیری روش های مناسب مدیریت زمان با مشکل مواجه‌اند)). به این دلیل که روش های مزبور با الگوهای عادتی آنان مغایر است. اگر چه فراموش کردن عادات قدیمی و خو کردن به روش های جدید، مشکل، ولی لازم است. در مدیریت زمان هدف آن است که وقت محدودی که در اختیار است، به شکل مفیدتر و سودمندتر مورد استفاده قرار گیرد، هدف این نیست که افراد انعطاف ناپذیر، فرمولی و حاشیه شوند، بلکه هدف آن است که به افراد کمک شود تا از قید و بندهای دست و پاگیر درونی و بیرونی خود خلاص شوند، بدون اینکه ذره‌ای از آزادی و استقلال‌شان کاسته شود. با بهره گرفتن از فنون مدیریت زمان می‌توان بهره‌وری مطلوب‌تری در وقت داشت.
دستمالچی و زینالی مقاله‌ای با عنوان «روش‌های پیشگیری از اتلاف زمان» را نوشته‌اند.در این مقاله ضمن اشاره به تاریخچه و برخورد انسانها با موضوع زمان و بهره‌گیری از زمان، در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، مدیریت زمان به عنوان یک روش مطمئن برای جلوگیری از اتلاف این سرمایه ملّی بررسی شده و به نقش مدیریت در بهره‌وری از زمان پرداخته شده است و در نهایت تأکید گردیده است که می‌بایستی روش‌های بهره‌وری بهینه از زمان به صورت وسیعی در برنامه‌های آموزش رسمی و غیررسمی گنجانده شود تا فرهنگ بهره‌وری بهینه از زمان به فرهنگ کارآمدی ایرانیان تبدیل گردد.
تحقیقی که جهان سیر و همکاران با عنوان تأثیر مدیریت زمان در پیشرفت تحصیلی دانسشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مراغه را انجام داده‌اند و از ۴۴۵۰ نفر جامعه آماری، ۳۵۴ نفر به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای انتخاب شده اند. نتایج آزمونهای همبستگی نشان داد که بین مؤلفه‌های برنامه‌ریزی کوتاه مدت و نگرش به زمان با پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد. ولی بین مؤلفه برنامه‌ریزی بلند مدت و پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین بین میزان مدیریت زمان در دانشجویان دختر و پسر تفاوت معناداری دیده نشد. نتایج تحلیل واریانس یکسویه از سن، ترم و رشته‌های تحصیلی دانشجویان با مدیریت زمان نشان داد که بین سن و رشته‌های تحصیلی دانشجویان با مدیریت زمان تفاوت معناداری وجود دارد. ولی این تفاوت بین ترم‌‌های مختلف دانشجویان و مدیریت زمان دیده نشد.
بررسی تأثیر آموزش مدیریت زمان بر افزایش پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان دختر مقطع متوسطه، که نیلوفر شیشه بر اصفهانی در سال ۱۳۸۸ به صورت آزمایشی انجام داده‌اند. بنابراین از دو گروه آزمایشی و کنترل که هر کدام ۳۰نفر بودند تشکیل یافته. این تحقیق از دو فرضیه اصلی برخودار است. ۱٫ آموزش مدیریت زمان موجب افزایش معدل دانش‌آموزان می‌شود. ۲٫ بین آگاهی از مدیریت زمان و پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان رابطه معنی‌دار وجود دارد.در پاسخ به فرضیه اول نتایج به دست آمده نشان می‌دهد اثر اصلی ترم و تعامل ترم و مدیریت زمان معنادار است اما اثر اصلی مدیریت زمان بر کل سه ترم معنادار نیست. در مورد فرضیه دوم نیز نتایج نشان می‌دهد که دو گروه دانش‌آموزان درمرحله پیش از آموزش تفاوتی نداشتند و پس از آموزش نیز تفاوت هنوز به سطح معناداری نرسیده است.
چگونگی مدیریت زمان مطالعه دانشجویان در دانشگاه علوم پزشکی کرمان در سال ۱۳۸۵، این کار پژوهشی توسط دکتر فاطمه الحانی و دکتر علی راوری و همکاران به صورت یک مطالعه توصیفی و تحلیلی انجام گرفته است و ۳۰۰نفر از دانشجویان مقاطع مختلف دانشگاه علوم پزشکی کرمان مورد بررسی قرار گرفتند و پرسشنامه مدیریت زمان مطالعه دراختیار آنان قرار گرفت؛ یافته‌ها نشان می‌دهند بین رشته تحصیلی و مدیریت زمان مطالعه در روز، اختلاف معناداری بدست آمد (۰۰۴/۰=P)، مقایسه نمرات مدیریت زمان نیز نشان داد که میانگین نمره دانشجویان پزشکی با ۸/۱۲=۵/۶۷ بالاترین و دانشجویان کارشناسی با ۱/۱۵=۱/۶۱ کمترین نمره را به خود اختصاص داده‌اند. آزمون آنوا اختلاف معناداری بین رشته‌های مختلف از نظر مدیریت زمان نشان نداد. همچنین نتایج نشان داد که ۱۸۶ نفر از دانشجویان (۶۲درصد) با توجه به شرایط ، گاهی اوقات و فقط ۴۸نفر (۱۶درصد) همیشه در طول ترم تحصیلی، زمان مطالعه خود را مدیریت می‌نمایند. در مقایسه با سایر رشته‌ها، دانشجویان پزشکی (۲/۲۶درصد) بیشتر زمان مطالعه خود را دائم مدیریت می‌کردند. ارتباطی بین رشته‌های مختلف تحصیلی با چگونگی مدیریت زمان مشاهده نگردید؛ نتایج نشان می‌دهد اغلب دانشجویان در طول ترم تحصیلی برنامه ریزی برای مدیریت زمان مطالعه خود ندارند. بنابراین لازم است اهمیت مهارت مدیریت زمان را با تأکید بیشتری به دانشجویان آموزش داد.
فروغی (۱۳۸۲) درمقاله خود تحت عنوان «مدیریت زمان» به مفهوم مدیریت زمان و موانع درونی جامعه‌ای که زندگی می‌کنیم ضرورت یک مدیریت برنامه‌ریزی، امری اجتناب ناپذیر است و موفقیت سلامت جسمی و روانی بطور قابل توجهی به مدیریت زمان بستگی دارد. موانع درونی جزء عامل بازدارنده انسانها می‌باشد و همچنین حوزه‌های بهبود بخشیدن به زندگی را متذکر شده است.
مؤذن جامی (۱۳۸۱) در مقاله‌ای تحت عنوان «مدیریت زمان» به پیشینه و نظریاتی پیرامون مدیریت زمان وتلقی فرهنگهای مختلف از این مفهوم را مورد بحث قرار داد و خاطر نشان کرد که پیشوایان دینی ما، بسیار بیشتر از نظریه‌پردازان غربی به اهمیت بهره‌برداری صحیح از وقت و زمان در همه جنبه‌های زندگی انسانی توصیه کرده‌اند و الگوی زمان را برای بهبود عملکرد مدیران پیشنهاد دادند.
جواهری‌زاده (۱۳۸۴)، تحقیقی تحت عنوان “بررسی ویژگیها و مهارت‌های مدیریت زمان در مدارس راهنمایی شهر تهران و مقایسه آن با وضع مطلوب” انجام داده است. این پژوهش از نوع توصیفی بوده و جامعه آماری در این پژوهش کلیه مدارس راهنمایی شهر تهران بوده است که از جامعه مذکور نمونه‌ای مرکب از ۱۰۰ نفر به صورت تصادفی انتخاب شده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات از شاخصهای آمار توصیفی ، آزمون T وابسته و تجزیه و تحلیل عاملی استفاده شد. و با بهره گرفتن از ماتریس همبستگی مورد تحلیل قرار گرفت . این یافته‌های به دست آمده بین وضع مطلوب و موجود در مدیریت زمان تفاوت معنی‌داری وجود دارد و همچنین نتایج حاصل از سؤالات پرسشنامه مؤید این موضوع است که اهمیت و اولویت مدیریت بر وقت نزد اکثر مدیران نظام آموزش و پرورش روشن است. اما به طور عملی این اهمیت و اولویت مورد توجه قرار نگرفته است.
علی راست (۱۳۸۷)، در تحقیقی تحت عنوان “بررسی مقایسه‌ای میزان آشنایی دانشجویان کارشناسی رشته‌های مدیریت و غیر مدیریت با مدیریت زمان در مجموعه پردیس دانشگاه مازندران” پرداخته است. از بین جامعه آماری ۴۰۰نفر از بین دانشجویان رشته‌های مدیریت و غیرمدیریت به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش که با روش پیمایشی صورت گرفته، پرسشنامه مدیریت زمان می‌باشد که شامل سه قسمت است. بخش اول آن میزان شناخت دانشجویان از مفهوم مدیریت زمان، بخش دوم شامل مهارت فردی و بخش سوم میزان شناخت از مهارت سازمانی را مورد سنجش قرار می‌دهد. گردآوری داده‌ها درباره افراد مورد مطالعه از طریق نمونه‌گیری خوشه‌ای و تصادفی ساده صورت گرفته است. پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات به نتایج زیر دست یافته است:
میزان شناخت از مفهوم مدیریت زمان در میان کلیه دانشجویان اعم از مدیریت و غیر مدیریت در حد متوسط بود.
شناخت از مفهوم مدیریت زمان و مؤلفه‌های تشکیل دهنده آن در بین دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی‌داری مشاهده شد.
در رابطه با مهارت فردی مدیریت زمان در بین دانشجویان مدیریت و غیر مدیریت تفاوت معنی‌داری مشاهده شد.
۴ . در رابطه با مهارت سازمانی مدیریت زمان در بین دانشجویان مدیریت و غیر مدیریت تفاوت قابل ملاحظه‌ای مشاهده شد.
صادقی علویچه (۱۳۷۶) تحقیقی تحت عنوان بهره‌وری از زمان (مدیریت زمان) انجام داده است.این پژوهش در سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران واحد مرکز تحقیقات با ۱۰۰درصد کاربردی صورت گرفته است که بیان داشته است با وجود آنکه همه ما به یک میزان زمان در اختیار داریم ولی دیده می‌شود آنهایی موفق‌تر هستند که از وقت خود بهتر استفاده می‌کنند.الگوی رفتاری صحیح را باید با آموزش ایجاد کرد و این آموزش باید از خانواده شروع شود «مدیریت وقت» دانش، نگرش و رفتار افراد را در جهت بهره‌وری هر چه بیشتر از عمر ارتقاء می‌بخشد. برای اینکه بتوانیم حداکثر استفاده را از وقت خود بکنیم، باید مراحل زیر را انجام دهیم: تعیین و شناخت اهداف، برنامه‌ریزی، شناخت عوامل اتلاف وقت و از بین بردن آنها.
کرمی‌مقدم، تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه مهارت فردی مدیریت زمان با مهارت سازمانی آن در بین مدیران دبیرستانهای دولتی شیراز انجام داده است. این پژوهش در کارشناسی تحقیقات اداره کل آموزش و پرورش استان فارس واحد شیراز صورت گرفته است. هدف کلی این تحقیق مطرح ساختن مبحث مدیریت زمان و بیان نقش و اهمیت آن در زندگی شخصی و سازمانی به ویژه در مدیریت آموزشی و آموزش و پرورش است.نتایج این تحقیق نشان داده‌اند که بین مهارتهای فردی و مهارت سازمانی مدیریت زمان رابطه وجود دارد و نیز اینکه بین مهارت فردی مدیریت زمان با شش بعد سازمانی آن (هدفگذاری)، اولویت‌بندی اهداف و فعالیت‌های برنامه‌ریزی عملیاتی و تفویض اختیار، مدیریت ارتباطات و مدیریت جلسات رابطه وجود دارد همه این روابط موجود در سطح ۰۰۱/۰ > P معنی‌دار می‌باشد اضافه بر آن میانگین نمرات مدیران زن درمهارت فردی مدیریت زمان نسبت به مدیران مرد بالاتر است و در بعد مهارت سازمانی مدیریت زمان مدیران زن نسبت به مدیران مرد از میانگین بالاتری برخوردار بود در ادامه بیان داشتند که میزان مهارت سازمانی مدیریت زمان در هر شش بعد آن در مدیران زن به طور معنی‌داری بالاتر از مدیران مرد گزارش شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...