دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – ۲-۲-۱۰ ب) نقش مدیریت در پرورش خلاقیت و نوآوری در سازمان: – 8 |
۳- اطلاعات: زیربنای تصمیمات درست استفاده از اطلاعات لازم برای تصمیم گیری میباشد. لذا باید اطمینان پیدا کرد که کارکنان و کارشناسان به اطلاعاتی که برای انجام کارشان لازم است دسترسی داشته باشند. اتخاذ تصمیمات درست، اجرای آن ها را میسّر میسازد و موجب پایداری انگیزش در کارکنان و کارشناسان سازمان خواهد بود.
۴- تعیین حدود اهداف و انتظارات: اهداف و انتظارات سطح پایین انگیزه لازم را در کارکنان و کارشناسان ایجاد نمی نماید. همچنین بالا بودن انتظارات ممکن است موجب شکست و یأس آنان شود؛ لذا ضروری است تا انتظارات و اهداف سازمانی را در حد مناسب تنظیم نمود.
۵- ترغیب ریسک پذیری: مدیران بایستی ریسک پذیری را در موقعیت هایی که نتایج شکست قابل تحمل است، تشویق نمایند. این عمل کمک میکند تا تصمیمات و اقدامات به مرور زمان از جامعیت بیشتری برخوردار شوند.
۶- ایجاد جو مناسب: مدیران بایستی فرصت لازم را برای بیان نظرات تمام کارکنان و کارشناسان فراهم آورند. از انتقادهای سخت گیرانه پرهیز کنند و برای ایده ها و عملکردهای خوب، ارزش و پاداش مناسب قائل شوند.
۲-۲-۱۰ ب) نقش مدیریت در پرورش خلاقیت و نوآوری در سازمان:
نقش مدیریت در مجموعه هایی که خلاقیت و نوآوری از ضروریات و عامل اصلی است (بخصوص مراکز و مؤسسات تحقیقاتی و پژوهشی) بسیار مهم و حساس است؛ زیرا مدیریت میتواند توانایی و استعداد خلاقیت و نوآوری را در افراد ایجاد، ترویج و تشویق کند و یا رفتار و عملکرد او میتواند مانع این امر حیاتی شود. هنر مدیر خلاق عبارت است از استفاده از خلاقیت دیگران و پیدا کردن ذهنهای خلاق. مدیر خلاق باید فضایی بیافریند که خودش بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را هم نیز برای خلاقیت تحریک کند و این فضا، فضایی است که از کار روزمره به دور است و به نحوی تفویض اختیار میکند تا هر کسی خود مشکل خویش را حل بکند.
برای این که افراد در سازمان به تفکر بپردازند باید محیطی ایجاد شود که در آن به نظریات و اندیشهها
امکان بروز داده شود.
یکی از شیوه های بسیار مهم و پرجاذبه پرورش شخصیت انسانها و همین طور خلاقیت و نوآوری و حتی رشد و شکوفایی اجتماعی، مشورت است و بدون تردید افرادی که اهل مشورت هستند از عقل و فکر بیشتری برخوردارند و آنان که اهل مشورت نیستند از این امتیاز بهرهای ندارند (محمدی، ۱۳۸۴). یک سازمان خلاق تا اندازه زیادی به خودکنترلی کارکنانش وابسته است. خودکنترلی خودش را در، خواست و تمایل برای ارائه ابتکار و خلاقیت به نمایش میگذارد.
مدیران میتوانند مؤلفه های اصلی خلاقیت یعنی تخصص، مهارتهای تفکر خلاق و انگیزش را تحت تأثیر قرار دهند. اما واقعیت آن است که تأثیرگذاری بر دو مؤلفه اول بسیار دشوارتر و وقت گیرتر از انگیزش است. انگیزش درونی را میتوان حتی با تغییرات جزئی در محیط سازمان به طور قابل ملاحظهای افزایش داد. این بدان معنا نیست که مدیران باید بهبود تخصص و مهارتهای تفکر خلاق را فراموش کنند. اما زمانی که اولویت بندی در اقدام مطرح میشود، آن ها باید بدانند که اقدامات مؤثر بر انگیزش درونی، نتایج فوری تری را موجب خواهند شد.
۲-۲-۱۱ ج) تکنیک های تقویت خلاقیت و نوآوری در سازمان:
خلاقیت و نوآوری امری است که لزوم آن دائماً در سازمان احساس می شود. بنابرین، باید نهادینه شود و جزء کار و فرهنگ سازمان گردد. هرگاه مدیران سطوح عالی و سیاست گزاران سازمان، خود به خلاقیت و نوآوری به عنوان فعالیت های ضروری و حیاتی باور نداشته باشند، هیچ فعالیتی در این زمینه دوام نخواهد یافت. ایجاد هستههای پژوهشی و نوآوری در سازمان میتواند کار خلاقیت و نوآوری را تسهیل و تسریع کند؛ ایجاد باورهای مشترک برای نوآوری و اینکه به عنوان یک هنجار مشترک در سازمان به خلاقیت نگریسته شود نیاز به آموزش دارد. تافلر مهمترین فعالیت و راه رویارویی با تحولات عظیم و زندگی آینده را برای پذیرش تغییر، آموزش میداند. آموزش مؤثر و پرمایه به افراد کمک میکند تا آن ها بتوانند به رشد و توانایی کافی در شغل خود دست یابند و با کارایی بیشتری کار کنند. مدیران باید بدانند که یکی از هدف های مهم در آموزش در محیط پرتلاطم و متغیر کنونی، آموختن شیوه های خلاقیت و نوآوری است (زارعی، ۱۳۷۳). بدین منظور می توان از طریق آموزش، کارکنان را به تفکر عادت داد و در نتیجه، این تفکر به صورت یک فرهنگ سازمانی در لایههای مختلف سازمان رسوخ کرده و در اجرای استراتژی های سازمان تأثیر کلی و دائمی میگذارد.
برای اینکه خلاقیت و نوآوری در سازمان ایجاد و پرورش یابد بایستی فنون و تکنیک هایی رعایت گردد، لذا محققان مختلف فنونی را برای این منظور ذکر کردهاند که در ادامه به مهمترین آن ها اشاره می شود:
۱- طوفان مغزی: این تکنیک را نخستین بار دکتر الکس، اس، اسبورن مطرح کرد و چنان مورد استفاده و استقبال مردم و سازمان ها در غرب قرار گرفت که امروزه جزئی از زندگی آن ها شده است، طوفان فکری در واژه نامه بینالمللی « وبستر » چنین تعریف شده است:
اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی می کوشند راه حلی برای یک مسأله بخصوص با انباشتن تمام ایده هایی که در آنجا به وسیله اعضاء ارائه میگردد بیابند (آقایی فیشانی، ۱۳۷۷).
در این تکنیک مسألهای به یک گروه کوچک ارائه شده و از آنان خواسته میشود فیالبداهه و به سرعت به آن واکنش نشان داده و برای آن پاسخی بیابند. پاسخها بر روی تابلویی نوشته میشوند به طوری که همه اعضای جلسه میتوانند آن ها را ببینند. این امر باعث میشود تا ذهن اعضا به فعالیت بیشتری پرداخته و جرقهای از یک ذهن باعث روشنی ذهن دیگری شود. اولین دلیل اثربخشی تحرک مغزی افزایش قدرت خلاقیت در گروه است، افراد در حالت گروهی بیش از حالت انفرادی قدرت تصور خلاق بروز میدهند. رقابت نیز عامل دیگری است که در جلسات تحرک مغزی موجب افزایش اثربخشی میگردد. همچنین عدم وجود انتقاد و ارزیابیهای سریع باعث میشود تا اعضای جلسه با فراغت خاطر به اظهارنظر بپردازند و محیطی مساعد برای خلاقیت ایجاد گردد. نکته دیگری که در مؤثر بودن تحرک مغزی قابل ذکر است فیالبداهه بودن نظرات است.
۲- الگوبرداری از طبیعت: یکی از تکنیک های خلاقیت و نوآوری که در ابداعات فنی کاربرد گسترده و موفقی داشته تکنیک تقلید و الگوبرداری از طبیعت است. ابداعاتی که در زمینه علم ارتباطات و کنترل در دهه های اخیر شکل گرفته اند، برنامه ریزی های رایانه و موضوع هوش مصنوعی همه با الگوبرداری و تقلید از فعالیت های مغز آدمی انجام شده اند و روند فعالیتها به گونه ای است که در آینده با ادامه این کار فنون و ابزارهای بدیع و جدیدی ساخته خواهند شد (آقایی فیشانی، ۱۳۷۷).
۳- تکنیک گروه اسمی: گروه اسمی نام تکنیکی است که تا حدودی در صنعت نیز رواج یافته است. فرایند تصمیم گیری در این تکنیک متشکل از پنج مرحله است:
الف- اعضاء گروه در یک میز جمع میشوند و موضوع تصمیم گیری به صورت کتبی به هریک از اعضاء داده می شود و آن ها چگونگی حل مسأله را می نویسند.
ب- هریک از اعضاء به نوبه خود یک عقیده را به گروه ارائه میدهد.
-
- ۱- Functional ↑
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 02:40:00 ب.ظ ]
|