فنون مقابله ( دنیس تورک [۲۸]، دونالد مایکنبام و همکارانش ، ۱۹۸۲ ، ۱۹۸۳ ؛ مایکنبام و تورک ، ۱۹۷۶ ؛ تورک ، ۱۹۷۸ ؛ تورک ، مایکنبام و جنست[۲۹] ، ۱۹۸۳ ؛ تورک و روی[۳۰] ، ۱۹۹۲ به نقل از فلاح زاده ،۱۳۸۲) یک برنامه شناختی برای کنترل درد به وجود آوردند و مایکنبام و روی کامرون [۳۱]( ۱۹۸۳ ) یک راهبرد مشابه برای کنترل استرس ایجاد کردند . هر دو روش بر پایه فنون مقابله قرار دارند ؛ در این روش ، درمانگر به وسیله تولید یک پاتوژن ضعیف ( در اینجا پاتوژن ، یک استرسور است ) تلاش می‌کند مقداری مصونیت در مقابل سطوح بالای درد و استرس به وجود آورد . ‌به این خاطر که درد در نهایت به صورت جزئی ناشی از عوامل روان شناختی است ، درمانگرانی که از فنون مقابله استفاده می‌کنند ، ابتدا بیماران را وادار می‌کنند ‌در مورد منبع درد خود به صورت متفاوت فکر کنند ، طی این مرحله عقلی سازی مجدد ، بیماران برانگیخته می‌شوند یک تبیین روان شناختی برای بعضی از دردهایشان قبول کنند و ‌به این درک برسند که چگونه رفتار درمانی می‌تواند کمک کننده باشد . مرحله مفهوم سازی ، یک مداخله شناختی است که طی این مرحله درمانگر با مراجعان برای تعریف و روشن سازی مشکلاتشان کار می‌کند . طی این مرحله عینی آموزش ، بیماران درباره مقابله با استرس و اینکه چگونه این تکنیک می‌تواند استرس آن ها را کاهش دهد، آگاه می‌شوند هرگاه بیماران تأثیرپذیری بالقوه روان شناختی مبتنی بر درمان را بپذیرند آماده می‌شوند که وارد مرحله دوم شوند – یعنی کسب و تمرین مهارت ها . طی این مرحله درمان ، بیماران مهارت های آرامسازی و کنترل تنفس را یاد می گیرند . ‌به این خاطر که آرامسازی جسمی و روانی با تنش و اضطراب ناهماهنگ است ، یادگیری آرامسازی می‌تواند یک وسیله ارزشمند در کنترل درد باشد . همچنین بیماران می‌توانند یاد بگیرند توجهشان را از تجربه درد با تمرکز بر یک حس فعلی مانند یک آبشار خنک ، یا با تمرکز بر توجهشان بیرون از خود – مثل شمردن لکه های روی سفال های سقف یا فکر کردن درباره فیلمی که اخیراًً دیده اند ، به راه دیگری هدایت کنند . مرحله کسب و تمرین مهارت ها شامل بخش های آموزشی و نیز بخش های رفتاری برای افزایش مهارت های کنار آمدن بیماران است . در این مرحله ، بیماران راه های جدید کنار آمدن با استرس را یاد می گیرند و تمرین می‌کنند . یکی از اهداف این مرحله بهبود خود دستوردهی[۳۲] به وسیله تغییر شناخت هاست ، یعنی فرایندی که شامل کنترل گفتگوی درونی فرد ، یعنی خودگویی اوست بعد از آنکه بیماران این مهارت های متعدد را کسب و یکپارچه کردند ، برای ورود به مرحله نهایی درمان آماده می‌شوند . طی این مرحله ، بیماران مهارت های کنار آمدنشان را در محیط طبیعی خود به کار می‌برند . برای اینکه بیماران احساس خودکفایی بیشتری پیدا کنند و روش هایی را برای ارزیابی پیشرفت خود به دست آورند به انجام تمرین و فعالیت های بدنی برانگیخته می‌شوند . همچنین طی این مرحله ، بیماران دردمند ، بر اساس گزارشی که از درد خود می‌دهند ، دارو دریافت می‌کنند . آن ها همچنین تشویق می‌شوند که به تدریج زمان بین دوزهای مصرف دارو را افزایش می‌دهند در حالی که مقدار دارو را کاهش می‌دهند . طی این مرحله ، درمانگران ، دستورالعمل هایی را برای زوجین یا دیگر اعضای خانواده ‌در مورد روش های بی اعتنایی به بیماران ، مخصوصاً زمانی که رفتارهایی در زمینه دردشان نشان می‌دهند و تشویق رفتارهای حاکی از سلامتی مانند سطوح فعالیت های بدنی زیاد ، و کاهش استفاده از دارو ، کم شدن تعداد دفعات رفتن پیش دکتر ، یا افزایش تعداد روزهایی که سرکار رفته است ، ارائه می‌دهند . نهایتاًً اینکه ، مفهوم یا ساخت بیماران با کمک درمانگرانشان ، یک طرح بعد درمانی برای کنار آمدن با دردهایی است که در آینده به وجود می‌آید . طی مرحله کاربرد و پیگیری ، بیماران در مرحله ای قرار دارند که تغییرات شناختی را که در دو مرحله قبلی کسب کرده‌اند ، تمرین می‌کنند.آن ها باید این حقیقت را قبول کنند که ممکن است درد برگردد ، که گاهی این درد از همیشه شدیدتر است، و اینکه « عود بیماری »[۳۳]دال بر این نیست که درمان غیر مؤثر بوده است . در عوض ، بیمارانی که مدت زیادی نیازمند نبوده اند با تعدادی از مهارت های خودکمکی و با اعتماد به اینکه می‌توانند با این تجربیات کنار بیایند علائم بیماری شان برطرف می شود ( برانون و فیست ، ۱۹۹۷ ، ص ۱۵۱ ) .

والری به طور موجز، روش آموزش به خود دستوردادن مایکنبام را طی مراحل زیر معرفی می کند :

الف : آموزش دادن به مددجو برای تشخیص دادن و آگاه شدن از رفتار ناسازگارانه .

ب) درمانگر ضمن اینکه شیوه های عمل کردن درست را توضیح می‌دهد رفتار مناسب را به مددجو می آموزد ، این آموزش های کلامی شامل برآوردی از شرایط مورد نیاز برای عمل کردن ، دستوردادن به خود به منظور هدایت تدریجی عملکرد مناسب ، بیانات شخصی که بر کارآمدی شخصی تأکید می‌کنند و نگرانی از شکست را خنثی می نمایند ، و تقویت شخصی نهان برای عملکرد موفقیت آمیز .

ح: سپس مددجو ضمن اینکه دستورات مقتضی به خود را بلند بر زبان می آورد رفتار هدف را انجام می‌دهد و بعد آن ها را به طور نهان یا درونی تکرار می‌کند . بازخورد درمانگر در این مرحله به مددجو کمک می‌کند تا اطمینان حاصل نماید که حل مسئله از راه دستور دادن به جای شناخت های مورد اضطراب قبلی خواهد بود ( ویلسون والری ، ۱۹۸۰ ، به نقل از سیف ، ۱۳۷۳ ، ص ۴۳ ) .

مایکنبام معتقد است که سخن گفتن با خود یا تلقین به خود در ایجاد رفتارهای سازگارانه مددجو آموزش می‌دهد تا به خود تلقین مثبت بکند یا جملات و عبارات تشویق آمیز و تأیید کننده به کار ببرد . برای مثال ، به مددجو سفارش می‌کند تا این گونه با خود استدلال نماید : « اگر من پیش از ایراد سخنرانی مضطرب و دستپاچه می شوم امری کاملاً طبیعی است و اصلاً ‌به این معنی نیست که سخنرانیم خوب از آب در نخواهد آمد . هر کسی قبل از سخنرانی ممکن است مضطرب شود ؛ این در واقع نوعی آماده شدن و گوش به زنگ بودن است » . در روش او ، علاوه بر آموزش دستورات شخصی ، از روش آرمیدگی عضلانی و سایر روش های تغییر رفتار نیز استفاده می شود . به همین دلیل روش مایکنبام را جزو رویکرد تغییر رفتار شناختی به حساب می آورند . روش مایکنبام هم ‌در مورد بزرگسالان و هم ‌در مورد کودکان کاربردهای موفقیت آمیزی داشته است .

آموزش مصون سازی در مقابل استرس :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...