این تحقیق به آن نوع سبک اسنادی اشاره دارد که از فرمول بندی مجدد درماندگی آموخته شده آبرامسون و همکاران۱۹۷۸ به دست آمده است در الگوی جدید درماندگی آموخته شده نحوه تبیین رویدادهای غیرقابل مهار توسط فرد مهمتر از رویدادهایی است که واقعا اتفاق افتاده است (همان).
فریز۱۹۸۰ به نقل از نوری،مکارمی،ابراهیمی ۱۳۷۹در تحقیقاتش نشان داد که الگوهای اسنادی ناسازگارانه بیشتر در گروههای اقلیت نژادی، خانواده های کم درآمد و زنان است هرچند که گفته شده است که سبک اسناد ویژگی نسبتاپایدار شخصیت است اما به توجه به مطالعات ولفل(۱۹۸۲)، بلگر و چنی(۱۹۸۲) و دوهرتی(۱۹۸۴) به نقل از بارون و برن(۱۹۹۱) معلوم شده است که امکان تغییر در نوع سبک اسناد وجود دارد.
همچنین اسنادهای علی نقش با اهمیتی در رفتارهایی مانند روابط بین فردی، تعارض بین فردی، رفتارهای بهداشتی و غیره دارد(گودجانسون و پیترسون،۱۹۹۱ به نقل ازنریمانی، جویباری، ابوالقاسمی۱۳۹۲).
کریمی(۱۳۷۲) در تحقیقات خویش به این نتیجه دست یافت که تفاوتی بین زنان و مردان در سبک اسناد نیست ولی بارگر و کوپر(۱۹۷۲) به نقل ازنوری و همکاران (۱۳۷۹) به این نتیجه رسیدند که مردان منبع کنترل درونی تری نسبت به زنان دارند و همین طور رانز(۱۹۶۶) به نقل ازاحدی(۱۳۷۲)، هوکریج (۱۹۷۵)، هولران و لوپز(۱۹۸۴)، موآم وندا (۱۹۹۵) به نقل از نوری و همکاران(۱۳۷۹) نیز به همین نتیجه رسیدند.
در واقع نظریه سبک تبیینی یک چارچوب را برای بررسی سازههای خوشبینی و بدبینی(سلیگمن ۱۹۹۰) ارائه میدهد بیان میدارد که آن سازه ای ست که از مفهوم ناتوانی آموخته شده بهره گرفته بنابرین سبک تبیینی توصیفی است که انسان برای تبیین رویدادهای کنترل ناپذیر زندگی استفاده میکند و تفاوتهای فردی انسان ها را در ۳ گستره(درونی-بیرونی)، (ثابت-متغیر)، و (کلی و خاص) که در عادت وقتی با رویدادهای خوب و بد زندگی مواجه میشوند منعکس میکند(گوتس چاک،۱۹۹۶؛پترسون، بوکنن و سلیگمن به نقل از اسمیت هال و ولکوک-هنری؛۲۰۰۰) بر اساس نظریه سلیگمن (۱۹۹۰) افرادی که برای رویداده های بد تبیین های درونی، ثابت و کلی ارائه میدهند دارای سبک تبیینی بدبینانه هستند بر عکس افرادی که رویدادهای بد را بر حسب علل بیرونی متغیر و خاص تبیین میکنند سبک تبیینی خوش بینانه دارند.
سلیگمن (۱۹۹۰) خاطر نشان ساخت باورهای افراد خوشبین و بدبین در خصوص رویدادهای زندگیشان یکسان نیست خوشبین ها معتقدند که شکست موقتی ست و آن ها در آن مقصر نیستند در حالی که بدبین ها معتقدند که رویدادهای بد پایدارند زندگی آن ها را مختل میکند و مقصرند به عبارت دیگر او دریافت که باورهاست که انسان ها را از یکدیگر متمایز میسازد.
بر اساس تعدادی از پژوهش ها(فری و هیلیر؛ ۱۹۹۳ به نقل از اسمیت، هال و لکوک-هنری۲۰۰۰؛ موس و جانسن؛۱۹۹۱) خوشبینی به عنوان یک توانایی پنداشته می شود که فرد در برخورد با موقعیت های چالش آمیز از آن به عنوان فرصت هایی برای پیشرفت یاد میکند و نه به عنوان یک عامل تهدید آمیز بارنس و سلیگمن(۱۹۸۹) دریافتند که سبک تبیینی مربوط به رویدادهای منفی در دوران بزگسالی ثابت می ماند و برعکس سبک تبیینی برای رویدادهای مثبت در دوران بزرگسالی تغییر مییابد آن ها به این نتیجه رسیدند که اگر سبک تبیینی برای رویدادهای منفی یک جنبه ثابت از کنش وری دوران بزرگسالی باشد در نتیجه افرادی با سبک تبیینی بدکارکردی ممکن است در دوران زندگی شان در معرض خطر افسردگی، سلامتی ضعیف و پیشرفت پایین باشند همچنین سلیگمن و الدر(۱۹۸۶) نتیجه گیری نمودند که سبک تبیینی برای رویدادهای منفی ثابت است ولی برای رویدادهای مثبت ثابت نیست.
در این الگو وقتی انسان دچار درماندگی می شود که با مسائل غیرقابل حلی برخورد کند و دریابد که پاسخدهی او بی نتیجه است در این صورت از خود می پرسد که علت ناتوانی کنونی من چیست؟ پاسخ فرد به این سوال در قالب اسنادهای علی ارائه می شود این تبیین ها تحت تاثیر سه بعد مهم: منبع،تکرار و زمان قرار دارد(آبرامسون و گاربر و سلیگمن۱۹۸۰ به نقل از کدیور۱۳۸۱).
در رابطه با تفاوت های جنسیتی بین زنان و مردان در سبک های اسنادی گرین برک و مک لاهلین(۱۹۹۸) که زنان در سبک تبیینی متفاوت از مردان نیستند بانسی و پترسون(۱۹۹۷) گزارش نمودند که بین زنان و مردان در پرسش نامه سبک اسنادی برای رویدادهای مثبت و منفی تفاوت دیده نمی شود در مطالعه ای مالینکو، کولیکان و افورد (۱۹۹۶) به این نتیجه دست یافتند که مردان خوشبین تر از زنان هستند در رویدادهای منفی دخترها نسبت به پسرها به طور معناداری بدبین ترند.
همینطور سلیگمن اظهار کردهاست که تنها فقدان کنترل در شرایط درماندگی آموخته شده نیست که بر تندرستی و سلامتی انسانها تاثیر می گذاردبلکه چگونگی توجیه این فقدان کنترل توسط آن ها نیز اهمیت دارد(سپهوند، گیلانی، زمانی؛ ۱۳۸۷).
تبیین و تلقی خوش بینانه از رویدادهای منفی ممکن است تاثیر های بسیار زیادی بر توانایی فرد در مقابله با استرس داشته باشد(پیترسون سلیگمن؛ ۱۹۸۷ به نقل از سپهوند گیلانی و زمانی ۱۳۸۷) به گونه ای که استرس همراه با سبک تبیین بدبینانه منجر به پیامدهای منفی از جمله بیماری در افرادی که در معرض خطر هستند می شود( جکسون و همکاران؛ ۲۰۰۲ به نقل از سپهوند و همکاران ۲۰۰۲).
در طی بیست سال گذشته هیچ موضوع به اندازه نظریه اسنادی در روانشناسی اجتماعی و شخصیت مورد توجه قرار نگرفته است نظریه های اسنادی بسیاری از پدیدههای روانشناختی مانند انگیزش پیشرفت، روابط اجتماعی رفتار و روانشناسی سازمانی را در یک چارچوب منسجم موردبحث قرار دادهاند این نظریه ها در جهت تحلیل پدیده ها به گونه ای کاربردی نیز مورد استفاده قرار گرفته اند در روانشناسی بالینی بسیاری از رویکردهای برجسته ماهیتی اسنادی دارند به طوری که اسناد علی در رابطه با درماندگی و افسردگی واکنشی و همچنین انگیزش پیشرفت نقش اساسی دارند(خانی اوشانی،۱۳۸۴).
در بسیاری از زمینههای روانشناسی و فلسفی این نظریه از سابقه طولانی برخوردار است برای مثال دیوید هیوم علاقمند بود بداند که افراد چگونه یک واقعه را مورد قضاوت قرار میدهند او معتقد بود قبل از اینکه حادثه ای علت یا حادثه ای دیگر در نظر گرفته شود پیش شرط های اساسی باید وجود داشته باشد:
-از نظر زمانی علت قبل از معلول باشد
-از نظر مکانی بین علت و معلول مجاورت وجود داشته باشد
-سومین و مهمترین فرض هیوم قبل از اینکه واقعه ای علت واقعه دیگر فرض شود بایستی این دو مکررا رخ داده باشند.
نظرات هیوم توسط میل گسترش یافت او اصل شیوه اختلاف را جهت توضیح و تبیین قضاوتهای علی به کار گرفت.
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 04:13:00 ب.ظ ]
|