برخوردهای نظامی با کمک سازمان نظامی میسر بود و حتی اگر این برخوردها به شکست می انجامید باعث می شد که اولاً پروسه سیاسی به پروسه سیاسی- نظامی تکامل پیدا کند. ثانیاً رسالت مبارزه رهایی بخش به دست نیروهای طبقه کارگر بیفتد. بنابراین اساسی ترین و مهمترین ضعف رهبری حزب توده هراس از عمل و بکار نبردن نیروهای خود در مقابل توده ای نظامی با دشمن بود. ثالثاً عناصر انقلابی در رهبری و ارگان های مسئول جای رهبری اپورتونیست[۶۲۲] را بگیرند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳- رهبری حزب توده قادر نبود در لحظات حساس تصمیم بگیرد و اختلافات داخلی و بی شخصیتی فرصت طلبانه بر آنها غلبه می کرد.
۴- نفوذ عناصر فرصت طلب در شرایط مبارزه نیمه علنی به درون حزب توده، باعث ضعف عمومی حزب توده در کودتای ۲۸ مرداد شد. به طوری که در همان روزهای اول عده قابل توجهی از افراد با واحد های خود قطع رابطه کردند.
۵- پس از پیروزی کودتا رهبری حزب از درک اهمیت این پیروزی و نتایجی که به دنبال می آورد ناتوان ماند و در صدد تجدید سازمان و تغییر برنامه های خود بر نیامد[۶۲۳].
همچنین بیژن جزنی در مورد عملکرد حزب توده در کودتای ۲۸ مرداد می گوید: «رهبری حزب توده، فکر می کرد که [کودتا] ۲۸ مرداد فقط شکستی برای جنبش ملی به ویژه برای [دکتر] مصدق و جبهه ملی خواهد بود و حزب و سازمان های مخفی آن خواهد توانست به مبارزه مخفی ادامه دهند. نتیجه این طرز فکر در پیش گرفتن سیاستی غیر فعال و تسلیم طلبانه در مقابل کودتا بود….[۶۲۴]»
۶-۵- نقش و عمکلرد طرفداران سلطنت در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
در کودتای ۲۸ مرداد مسائل گوناگونی موجب شد تا طرفداران سلطنت از موقعیت برتری نسبت به طرفداری دکتر مصدق برخوردار باشند. ارتش و سلطنت بقاء خود را در پیوند به یکدیگر می دانستند و ارتش نوینی که در تاریخ معاصر ایران شکل گرفته بود نتیجه تلاش حکومت پهلوی بود و مبنای قدرت محمد رضا شاه را تشکیل می داد. سازمان های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس با سازمان دهی افسران طرفدار سلطنت توانستند از وجود آنان در کودتای ۲۸ مرداد و طرفداری از سلطنت به نحوه احسن استفاده کنند. مخالفان دکتر مصدق به ویژه سلطنت طلبان، از هر فرصتی برای ضربه زدن و سرنگون کردن دولت ملی دکتر مصدق استفاده می کردند. طرفداران شاه ضمن غیر قانونی اعلام کردن رفراندوم[۶۲۵]، تلاش می کردند تا آنجا که ممکن است نظامیان را به حمایت از شاه تشویق کنند[۶۲۶].
هر چند عوامل اصلی اجرای کودتا ۲۸ مرداد از طرفداران شاه، یگان های گارد سلطنتی و گارد جاویدان بودند ولی شاه و گردانندگان کار می دانستند که موفقیت در انجام کودتا بدون همکاری فرماندهان یگان های رزمی تهران میسر نخواهد شد و در صدد برآمدند عده ای افسران و یکی دو تن از فرماندهان تیپ های پادگان تهران را با خود همراه کنند و توانستند برخی از افسرانی را که در کنار دکتر مصدق بودند را با خود همراه کنند و از جمله سرتیپ دفتری، سرتیپ مدبر، سرهنگ اخوی، سرهنگ سیاسی، سرهنگ ۲ فرهنگ خسرو پناه به دکتر مصدق خیانت کردند[۶۲۷].
سرهنگ نجاتی عملکرد طرفداران دربار را در مورد کودتای ۲۸ مرداد را به چهار گروه تقسیم می کند: گروه اول که با سیا MI6 (سازمان خدمات امنیتی مخفی بریتانیا) و شخص روزولت فرمانده کودتا مستقیماً در ارتباط بودند عبارتند از: محمد رضا شاه پهلوی، برادران رشیدیان، سرلشکر زاهدی، اردشیر زاهدی، ارنست پرون، سرتیپ هدایت اللّه گیلانشاه، نصراللّه انتظام، اشرف پهلوی، سرهنگ عباس فرزانگان، سرهنگ نعمت اللّه نصیری.
گروه دوم نظامیانی هستند که با جو- گودین، یکی از معاونان روزولت و یا از طریق فضل اللّه زاهدی با عوامل سیا یاMI6 مربوط بوده اند و عبارتند از: سرلشکر ارفع، سرتیپ نادر باتمانقلیچ، سرهنگ حسن اخوی، سرتیپ محمد دفتری، سرهنگ ۲ زند کریمی، سرهنگ اسکندر آزموده، سرتیپ سیاسی، سرتیپ فرهاد دادستان، سرهنگ تیمور بختیار، سرهنگ ۲ فرهنگ خسرو پناه، سرهنگ ۲ منصور پور، سرهنگ علی محمد روحانی. گروه سوم افسرانی هستند که با افراد گروه یکم و دوم ارتباط دارند یا به صورتی در کودتای ۲۵ و ۲۸ مرداد مشارکت داشته اند.
گروه چهارم نظامیانی هستند که در پادگان های تهران یا شهرستان ها با کودتاچیان ارتباط داشتند و یا فرصت طلبانی بودند که در ساعات آخر روز ۲۸ مرداد به کودتاچیان پیوسته اند[۶۲۸].
شاه همچنین ضمن اینکه از وفاداری ارتش به سلطنت مطمئن نبود بعد از کودتا در سخنانش سعی می کرد که کودتا را یک قیام ملی جلوه دهد. او می گوید: «ارتش که من بیش از همه هم روی آن حساب می کردم دچار تردید و تزلزل بود و بالاخره هم به دنبال همین مردمی که در تهران و شهرستان ها سینه خود را در مقابل تانک و مسلسل سپر ساخته بودند به جریان کشیده شد.[۶۲۹]»
۶-۵-۱- سران کودتا
۶-۵-۱-۱- سرلشکر فضل اللّه زاهدی
سر لشکر فضل اللّه زاهدی در سال ۱۲۷۲ ش در همدان متولد شد. در سال ۱۲۹۴ به خدمت قزاقخانه در آمد و در کودتای ۱۲۹۹ حضور داشت. در دوران دیکتاتوری رضا شاه مأموریت ها و اقدامات ارزنده ای را انجام داد و مناصب نظامی مختلفی در دوره رضاشاه بر عهده داشت، از جمله رئیس باشگاه افسران بود. پس از سقوط رضاشاه به اتهام فعالیت به نفع آلمان نازی توسط نیروهای متفقین توقیف و دستگیر و به فلسطین تبعید شد. زاهدی پس از بازگشت از فلسطین مدتی رئیس کل شهربانی کشور بود درکابینه حسین علاء (فروردین ۱۳۳۰) به وزارت کشور معرفی شد و این سمت را در دولت اول دکتر مصدق حدود سه ماه (تا مرداد۱۳۳۰) حفظ کرد. در دوره اول مجلس سنا عضویت داشت و به مخالفت با دکتر مصدق برخاست و رهبری افسران پاکسازی شده ارتش را بر عهده گرفت. در توطئه، ربودن و قتل افشار طوس دست داشت. با برخی از عناصر ناراضی جبهه ملی مانند حسین مکی، مظفر بقایی و حائری زاده و سپس آیت اللّه کاشانی ارتباط نزدیک برقرار کرد. سرلشکر زاهدی در کودتاهای مرداد ماه ۱۳۳۲ نقش مهم وکلیدی داشت و با حمایت انگلیس و آمریکا بر مسند نخست وزیری قرار گرفت و پس از کودتای ۲۸ مرداد درجه سپهبدی یافت و مهمترین مأموریتش تصویب قرار داد کنسرسیوم بود و تا ۱۶ فروردین ۱۳۳۴ نخست وزیر بود و بعد از آن به ریاست نمایندگی دایمی ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل متحد منصوب شد و در شهریور ۱۳۴۲ در ژنو در گذشت.
۶-۵-۱-۲- سرهنگ نعمت اللّه نصیری
سرهنگ نصیری از افسران مورد اعتماد شاه بود. نصیری فرمانده گارد شاهنشاهی در دامغان متولد شده است. مدتی در دانشکده افسری خدمت کرد و سپس فرمانده پیاده در کرمان شد و مدتی بعد به فرماندهی گارد مخصوص دربار شاهنشاهی منصوب شد. سرهنگ نصیری مأمور ابلاغ عزل دکتر مصدق در شب کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ بود و فرماندهی عملیات را برعهده داشت. بعد از کودتا بلافاصله سرتیپ شد ترقی کرد و به درجه ارتشبدی رسید و تا اواخر دوره پهلوی ریاست ساواک را بر عهده داشت و نهایتاً در سال ۱۳۵۷ به دنبال یک محاکمه کوتاه، تیرباران گردید.
۶-۵-۱-۳- سرهنگ عباس فرزانگان
سرهنگ فرزانگان در سال ۱۲۹۰ به دنیا آمد. در دانشکده افسری تحصیل کرده بود. از عوامل کهنه کار و با سابقه سازمان های جاسوسی انگلیس (اینتلیجنس سرویس) و آمریکا (سیا) بود در عملیات کودتای ۲۸ مرداد نقش مهمی داشت و برای جلب همکاری سرهنگ تیمور بختیار فرمانده تیپ کرمانشاه و جلب همکاری او به کرمانشاه رفت. در اشغال مرکز فرستنده رادیو تهران و پخش پیام های مورد نظر کودتاچیان دست داشت و پس از کودتا به درجه سرتیپی رسید و در کابینه زاهدی وزیر پست و تلگراف و سخنگوی دولت شد.
۶-۵-۱-۴- سرتیپ هدایت اللّه گیلانشاه
گیلانشاه در سال ۱۲۸۶ شمسی در تهران متولد شد، او وارد دانشکده افسری شد و برای ادامه تحصیل و آموزش خلبانی به انگلیس و فرانسه اعزام شد. در شهریور ۱۳۲۰ فرمانده هنگ هوایی خوزستان بود. گیلانشاه از عوامل مورد اعتماد آمریکایی ها بود. در سال ۱۳۲۸ به درجه سرتیپی رسید و به ریاست نیروهای هوایی منصوب شد. گیلانشاه از جمله افسرانی بود که با تصفیه ارتش بازنشسته شد و به کانون افسران پیوسته بود و پس از کودتای ۲۸ مرداد به درجه سرلشکری و مدتی بعد به درجه سپهبدی منصوب شد.
۶-۶- نقش و عملکرد افسران ناسیونالیست در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
سازمان افسران ناسیونالیست در جریان کودتای ۲۵ و ۲۸ مرداد نتوانست آن طور که تصور می شود عملکردی مؤثر و تعیین کننده ای را در مقابل کودتاچیان از خود نشان دهند و به طور کلی این سازمان فاقد توانایی لازم در روزهای بحرانی کودتا علیه دکتر مصدق بود. اما توطئه، ربودن و قتل سرتیپ افشار طوس ضربه سختی به روحیه افسران ناسیونالیست وارد کرد و به دنبال انتخاب سرتیپ ریاحی به عنوان رئیس ستاد ارتش توسط دکتر مصدق بعد از واقعه ۹ اسفند ماه، این انتخاب مورد مخالفت شدید فرماندهان سازمان افسران ناسیونالیست قرار گرفت و این انتخاب باعث از هم پاشیدگی سازمان شد. سرهنگ نجاتی می گوید: «پس از اینکه سرتیپ ریاحی در رأس ستاد ارتش قرار گرفت، [سازمان] دچار اختلاف و چند دستگی و سرانجام پراکندگی گردید. این اختلافات ابتدا در سطح شورای فرماندهی سازمان بروز کرد[۶۳۰]؛ چهار تن از اعضای شورا، سرتیپ تقی ریاحی را، درآن اوضاع و شرایط بحرانی، برای تصدی ستاد ارتش، حائز شرایط نمی دانستند.[۶۳۱]» مخالفان سرتیپ ریاحی در سازمان معتقدند بودند که او شایستگی و توانایی لازم را برای اداره ارتش و مقابله با توطئه، مخالفان دولت را ندارد و «فرماندهان یگان های بزرگ رزمی او را نمی شناسند.[۶۳۲]» نجاتی معتقد است «در هفته اول مرداد و انتشار شایعه کودتا، سازمان خود به خود منحل شده بود و افسران عضو پراکنده شده بودند.[۶۳۳]»
«ما قطره ای در مقابل دریا بودیم و چون تاب مشاهده آن وضع شرم آور را نداشتیم، با اندوه و احساس سرشکستگی، محل را ترک کردیم.[۶۳۴] » از اعضای مؤسس سازمان افسران ناسیونالیست که در کودتای ۲۸ مرداد همکاری کردند می توان به این افراد اشاره کرد: سرهنگ اشرفی، سرهنگ شاهرخی، سرتیپ حسین آزموده.
سرهنگ مصور رحمانی معتقد است که « سازمان افسران ملی که قصد تصور خیانتی از طرف دست نشانده خودش، سرتیپ ریاحی، نمی کرد، از تحولات غیر منتظره روز ۲۸ مرداد، دچار غفلت و بهت زدگی کامل شد.[۶۳۵]»
تنها سازمانی که تا آخرین لحظه به دولت دکتر مصدق وفادار باقی ماندند، نیروی هوایی بود. شاه و عوامل کودتا نتوانستند از نیروی هوایی در جریان کودتای ۲۸ مرداد استفاده کنند. زیرا نیروی هوایی در مسیر افکار و عقاید افسران ناسیونالیست بود[۶۳۶].
سرهنگ غلامرضا نجاتی هم می گوید بیش از هشتاد درصد افسران و درجه دارانی که در نیروی هوایی بودند از دولت دکتر مصدق حمایت می کردند[۶۳۷].
نتیجه گیری
ارتش نوین ایران از ابتدا زیر نظر مستقیم شخص رضاشاه شکل گرفت. در نتیجه فرماندهان ارتش نیز تداوم قدرت و موفقیت خویش را در وفاداری به شخص رضاشاه دنبال می کردند. موقعیت فردی افسران و فرماندهان ارتش به بقا و بهبود توسعه ارتش و افزایش قدرت شخص شاه پیوند داشت. با هجوم نیروهای انگلیس و شوروی در شهریور۱۳۲۰ پایه های استبدادی رضاشاهی فرو ریخت. برکناری رضاشاه در فروپاشی ارتش مؤثر بود و نارضایتی های سرکوب شده شانزده سال بیرون ریخت.
در سال های ۱۳۳۲-۱۳۲۰ تنها دوره طولانی تاریخ معاصر ایران است که در آن فضایی باز سیاسی وجود داشت. در این دوران ارتش با حمایت هایی که از طرف شاه و آمریکایی ها دریافت می کرد به نهایت قدرت خود رسیده بود.
هنگامی که دکتر مصدق به نخست وزیری منصوب شد تعجب همگان را برانگیخت. در دوران نخست وزیری دکتر مصدق سه سازمان نظامی فعال بودند. سازمان افسران حزب توده که از نظر سیاسی تابع سیاست های حزب توده بودند. سازمان افسران ناسیونالیست نقش تعیین کننده ای را در جهت حمایت از نهضت ملی مردم ایران و دولت ملی دکتر مصدق بر عهده داشتند.
اما به دنبال این دو سازمان، کانون افسران تصفیه شده علیه دولت ملی دکتر مصدق بود و این کانون محلی شده بود برای اعمال نفوذ و توطئه علیه کابینه دکتر مصدق. برای نمونه می توان از نقش این کانون در وقایع ۹ اسفند ماه و ماجرای قتل افشار طوس اشاره کرد. در تیر ماه ۱۳۳۱ هنگامی که دکتر مصدق اسرار شاه را در تعیین وزیر جنگ مشاهده کرد در صدد استعفاء برآمد. حذف افشار طوس باعث توقف جریان اصلاحات در دستگاه فساد شهربانی شد و این توطئه باعث قدرت یافتن افراد نالایق و مزدور دربار و بیگانه شد. از طرفی تسلط دولت بر شهربانی که از جمله دستگاه های مهم اطلاعاتی کشور بود، از بین رفت و افرادی که مدتها منتظر فرصت بودند تا دولت را با مشکل و نهایتاً سرکوب کنند و به بهانه شکنجه ی متهمان پرونده قتل افشار طوس، دولت را استیضاح کنند. چون دکتر مصدق در نظر داشت که وزارت جنگ را از زیر نظر و سلطه شاه خارج کند و این اقدام دکتر مصدق مطابق قانون اساسی بود. البته دکتر مصدق می دانست که شاه حاضر نخواهد شد که نخست وزیری و وزیر جنگ باشد یا وزیری برای این پست تعیین کند.
با به دست گیری وزارت جنگ توسط دکتر مصدق و اقدام به تصفیه فرماندهان ارتش، جابه جایی فرماندهان عالی این عمل موجب بروز مشکلاتی در دولت دکتر مصدق شد و از آنجایی که ارتش پیوند خود را در سلطنت پهلوی می دانست هرگونه اقدامی را که به این پیوند ضربه می زد، در مقابل آن عکس العمل نشان می دادند. ناکامی دکتر مصدق در برخورد با عوامل قتل افشار طوس فرمانده شهربانی و همچنین برخورد مسالمت آمیز وی با عوامل قائله ۹ اسفند ۱۳۳۱ نمونه هایی از این مشکلات هستند. اوضاع آشفته ی کشور و وجود دسیسه ها و کارشکنی های دربار و عمال خارجی در نهایت کودتای ۲۸ مرداد را موجب شد و مهمتر از همه ناکامی دکتر مصدق در روزهای کودتا بود.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نتیجه همکاری شاه، آمریکا، انگلیس و افسران تصفیه شد علیه دولت ملی دکتر مصدق بود. علت ناتوانی دولت دکتر مصدق در ایام کودتا به این دلیل بوده است که وی به فکر حفظ سلطنت مشروطه بود و بجای آن که به دنبال دستگیری و سرکوب کودتاچیان باشد به تسامح عمل کرده است. چون دکتر مصدق از این نگران بود که کودتایی از طرف حزب توده انجام شود. در رویدادهای مرداد ۱۳۳۲ امتناع شاه از پذیرش نتیجه همه پرسی انحلال مجلس هفدهم، فرمان عزل دکتر مصدق و انتخاب زاهدی به نخست وزیری در عزم و اراده ی نظامیان به جابجایی دولت دکتر مصدق مؤثر واقع شد. رویدادهای مرداد ۱۳۳۲ آغازگر یک فراگرد مشروعیت زدایی بود که اعتبار حکومت را دستخوش فرسایش کرد و به تدریج شکاف میان نخبگان و بقیه ی جامعه را بیشتر کرد.
فهرست منابع و مأخذ
کتابها:
۱- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی و لیلایی، تهران، نشر نی، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۷٫
۲- آوانسیان، اردشیر، خاطرات سیاسی، به کوشش علی دهباشی، تهران، انتشارات شهاب ثاقب به همکاری انتشارات سخن، ۱۳۷۸٫
آیت، حسن، چهره حقیقی مصدق السلطنه، تهران، نشر دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۰٫
اتابکی، منصور علی، بنی احمد، احمد، پنج روز رستاخیر ملت ایران، تهران ۱۳۳۷٫
ارسنجایی، حسن، یادداشتهای سیاسی، سی ام تیر ۱۳۳۱، تهران،پیرایه بامشاد، ۱۳۳۵٫
ارفع، حسن، در خدمت پنج سلطان، ترجمه سید احمدنواب، تهران، نشر مهر آئین، ۱۳۷۷٫
استوارت، ریچاردآ، در آخرین روزهای رضا شاه، تهاجم روس و انگلیس به ایران درشهریور ۱۳۲۰، ترجمه عبد الرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، بی نا، ۱۳۷۰٫
اسفندیاری بختیاری، ثریا، کاخ تنهایی، ترجمه نادعلی همدانی، تهران، انتشارات زریاب، چاپ هشتم، ۱۳۸۰٫
اسکندری، ایرج، خاطرات سیاسی ایرج اسکندری، به کوشش علی دهباشی، تهران، علمی، ۱۳۶۸٫
اسلامیه، مصطفی، زندگینامه محمد مصدق، تهران، انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۸٫
اسناد لانه جاسوسی، جلد ۷۰، مستشاری نظامی آمریکا در ایران (۱)، ترجمه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، تهران، مرکز اسناد لانه جاسوسی آمریکا،۱۳۶۶٫
افراسیابی، بهرام، خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۶۶٫
[دوشنبه 1400-09-29] [ 12:56:00 ق.ظ ]
|