انتقاد، اهانت، حالت دفاعی داشتن و کارشکنی نشان داده شده در روابط پایدار این روابط را به ناپایداری می کشاند. این رفتارها مخصوصاً زمانی برای روابط مشکل ساز هستند که (۱) به طور عادتی در آمده باشد، (۲) متقابل باشد، و (۳) به طور ناکافی با رفتارهای مثبت متعادل شده باشد. عوامل متعددی برای تبیین ارتباط بین کیفیت رابطه (مانند رضایت زناشویی) و ماهیت تعاملات تعارضی سازنده و مخرب پیشنهاد شده است. از میان مهمترین عوامل می توان به این موارد اشاره نمود: (۱) علیت و اسنادهای مسئولیتی که شریک ها درباره رفتار دیگران به کار میبرند؛ (۲) شایستگی درک شده ارتباطات تعارضی ؛ و (۳) تهدید ادراک شده ای که در جریان تعاملات تعارضی ظاهر می شود.
اسناد ها شامل تفسیرهایی است که شریک ها درباره علیت و مسئولیت رفتار هریک از آن ها ارائه میدهند. زوج های پریشان نسبت به زوج های غیر پریشان بیشتر از اسنادهای منفی و اسنادهایی که به رابطه آسیب می زند، استفاده میکنند. به عبارت دیگر، زوج هایی که از رابطه خود ناراضی هستند گرایش دارند همسر خود را مقصر بدانند و او را مشکل رابطه خود تلقی میکنند (برادبری[۱۳۹] و فینچام[۱۴۰] ، ۱۹۹۰). مخصوصاً ، اشخاص ناراضی از رابطه گرایش دارند شریک خود را مسبب مشکلات کلی تا موضوعات خاص ، پایدار تا زودگذر، و و مرتبط با شخصیت شریک زندگی خود تا وابسته به موقعیت، بدانند.
بعلاوه، آنان که تجارب رضایت بخش کمتری دارند تصور میکنند که رفتار مشکل آفرین همسرشان از روی عمد، سزاوار سرزنش و خود انگیخته است. چنین اسنادهای منفی همچنین با رفتارهای مخرب تعارضی ارتباط دارند (فینچام[۱۴۱] و برادبری[۱۴۲] ، ۱۹۹۲؛ سیلارز[۱۴۳]، ۱۹۸۰). اگر این اسنادهای منفی تر شوند، به ایجاد جوی کمک میکنند که در آن فرد احساس میکند از نظر هیجانی به وسیله منفی گرایی شریک زندگی خود درهم شکسته شده است، که به تنزل بیشتر رضایت ارتباطی منجر میگردد.
بنابرین، زوج های پریشان در یک چرخه پسرونده گرفتار میشوند به طوری که کاهش رضایت منجر به اسنادهای منفی فزاینده میگردد، که منجر به و مشتق از رفتارهای تعارض مخرب میگردد، که به نوبه خود،کاهش بیشتر رضایت را در طول زمان به دنبال دارد. تکرار بیشتر این رفتارها و ادراکات در طول زمان، به احتمال زیاد به تجربه دور شدن و انزوا در ازدواج منجر می شود و زوجین را به سمت طلاق سوق میدهد(گاتمن، ۱۹۹۴). مشابه با این اسنادها، درک شایستگی ارتباط و رضایت ارتباطی رابطه بین کیفیت رابطه و رفتار تعارضی را از هم متمایز می سازد(کاناری و کاپاچ، ۱۹۸۸؛ کاناری، کاپاچ و سیرپ[۱۴۴]، ۲۰۰۱؛ اسپیتبرگ[۱۴۵]، کاناری و کاپاچ، ۱۹۹۴). مخصوصاً، زمانی که تدابیر تعارضی سازنده را به کار می گیرند، یکی از شرکا عموماً رضایت بیشتری از تعامل تعارضی دارد و همسر دیگری را به عنوان یک گوینده ای که از نظر ارتباطی با صلاحیت است نگاه میکند. به عبارت دیگر، رفتارهای مخرب، با عدم رضایت ارتباطی یکی از همسران و با تصور اینکه یکی از آن ها از نظر ارتباطی بی کفایت است ارتباط دارد. احساسات رضایت ارتباطی و تصور کفایت ارتباطی شریک ، به نوبه خود ، با کیفیت ارتباطی مانند رضایت، اعتماد، کنترل متقابل، دوست داشتن و عشق ارتباط دارد. بنابرین، رضایت ارتباطی بیشتر و ادراک کفایت ارتباطی بیشتر به بهبود کیفیت رابطه شامل سطوح بالاتر رضایت ارتباطی و اعتماد بیشتر کمک میکند. یکی دیگر از دلایلی که رفتارهای تعارضی منفی باعث فرسودن ارتباط میگردد این است که آن ها در چهره ترسناکی به وجود می آورند. چهره اشاره به یک ارزش اجتماعی مثبت دارد که یکی از طرفین تصور میکنند در تعامل اجتماعی دیگران اعتبار دهی می شود(گاتمن، ۱۹۶۷). به طور کلی مردم دوست دارند پذیرفته شوند، به آن ها ارزش داده شود، و به وسیله افراد مهم به آن ها احترام گذاشته شود (براون و لوینسون، ۱۹۸۷). همسران به طور مشترک با بیان تعلق و احترام از این چهره ، و اجتناب از توهین به چهره یکدیگر از آن حمایت میکنند. کاملاً طبیعی است که تعامل تعارضی این چهره را تهدید میکند. تا زمانی که تعارض عدم رضایت درباره برخی چیزهای مربوط وابستگی همسران را انتقال میدهد، چهره همسران مورد تهدید است. در ارتباط های نزدیک مانند ازدواج، چهره فرد به طور جدایی ناپذیری به رابطه گره خورده است. زمانی که یکی از زوج ها انتقاد میکند، دیگری چنین استنباط میکند که موقعیت او در رابطه زیر سؤال رفته است (کاپاچ و میتس[۱۴۶]، ۱۹۹۴). درجه ای که به طور تصوری چهره مورد تهدید قرار گرفته است به روش ارتباط زوجین بستگی دارد. پیام هایی که ناعادلانه، همراه با بی ادبی و بی احترامی باشد بیشتر چهره را تهدید میکند. برای مثال، شکایت همراه با لحن خصمانه یا طعنه آمیز نه تنها مخالفت با رفتار یا ایده همسر را انتقال میدهد، بلکه عدم تأیید همسر را هم انتقال میدهد. اشخاصی که چنین عدم تأییدی را دریافت میکنند احساسشان جریحه دار شده و احساس تنزل ارزش از جانب همسر می کنند. به عبارت دیگر، آن ها اعتقاد دارند که شریک زندگی آن ها “به رابطه آن ها به عنوان یک شخص مهم ، نزدیک یا ارزشمند از نظر علاقه شخصی توجه ندارد”(لیری و دیگران، ۱۹۹۸). در نتیجه، او ممکن است برای حفاظت خود از صدمه بیشتر و تهدید چهره خودش را از شریک زندگی خود دور کند (وانجلیستی[۱۴۷] و یانگ، ۲۰۰۰).
رفتارهای سازنده تا اندازه ای از رابطه حفاظت میکنند، زیرا ترس تصوری چهره را تا حدودی کاهش میدهد. کاستن از شکایت ها از روی سیاست و با نشان دادن توجه مثبت چهره شریک را حفظ میکند و این اطمینان مجدد را ایجاد میکند که علی رغم بیان اختلاف و نارضایتی رابطه همچنان استوار و بی عیب و نقص باقی مانده است. مارک لاری و کاری اسپرینگ این مثال را ذکر کردهاند:
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 04:21:00 ب.ظ ]
|