ب. رویکرد ارگانیکی (انگیزشی): این رویکرد دیدگاهی از پایین به بالا است و کنترل را کاهش میدهد. بر اساس این رویکرد توانمندسازی برحسب باورهای شخصی افراد تعریف می شود. بر طبق این دیدگاه، افراد توانا دارای ویژگیهای مشترکی هستند که تحت عنوان ابعاد توانمندسازی مطرح میشوند. این ابعاد اقدامات خاص مدیریتی نیستند بلکه منعکسکننده تجربیات یا باورهای کارکنان در مورد نقش آنها در سازمان میباشند. بنابرین توانمندسازی چیزی نیست که مدیران برای کارکنان انجام دهند بلکه طرز فکر کارکنان در مورد نقش آنها در سازمان است. در عین حال مدیریت سازمان می تواند بستر لازم را برای توانمندتر شدن کارکنان فراهم نماید. اما باید کارکنان توانمند را گزینش و به کار گیرند آنها باید خودشان احساس کنند که دارای آزادی عمل و قدرت تصمیم گیری هستند، آنها باید شخصاً احساس تعلق به سازمان کرده، احساس شایستگی و تبحر در مورد تواناییهای خود کنند و شایسته تأثیرگذاری بر سیستمی باشند که در آن کار میکنند(زمانیفر، ۱۳۹۰).
جدول ۲-۲: رویکردهای توانمندسازی روانشناختی (Bogler-Nir,2012)
رویکرد
هدف
راهبرد
نظریه پرداز
مکانیکی
قدرتمند کردن کارکنان
تفویض قدرت به زیردستان
فوی (۱۹۹۷)
شوول (۱۹۹۳)
بلاتچارد (۱۹۹۶)
ارگانیکی
انگیزشی
افزایش انگیزه کارکنان
احساس خود کارآمدی
کانگر و کاننگو (۱۹۹۸)
ارگانیکی
انگیزشی
افزایش انگیزه کارکنان
احساس خود کارآمدی
کانگر و کاننگو (۱۹۹۸)
شناختی
افزایش انگیزش درونی کارکنان
احساس شایستگی، معناداری، مؤثر بودن، خود مختاری
توماس و ولتوس (۱۹۹۰)
به طور خلاصه، رویکردهای اساسی توانمندسازی کارکنان و مؤلفه های آنها را میتوان در نمودار ۲-۲ مشاهده نمود (Bogler-Nir,2012).
ارتباطی
قدرتمندسازی
تفویض اختیار
تواناسازی
تقویت کفایت نفس
توانمندسازی
انگیزشی
افزایش انگیزش درونی
مؤثر بودن
روانشناختی
خودکارآمدی
معناداری
حق انتخاب
شکل ۲-۲ رویکردهای توانمندسازی (Bogler- Nir, 2012)
برای تحقق بخشیدن به مفهوم توانمندسازی مدلهای گوناگونی ارائه شده است. باید توجه داشت که تلاش برای تبیین توانمندسازی به شیوهای کاملاً عام تلاشی ناموفق است. هر سازمانی اقتضائات خود را دارد، بنابرین چالش توانمندسازی باید با توجه به نوع وظیفه و خصوصیات فردی انجام گیرد. با این وجود، برخی از ویژگیهای عام در ابعاد توانمندسازی توسط نویسندگان مختلف بیان شده است که به نظر میرسد که صاحبنظران در این ویژگیها توافق نظر دارند. اکنون به شرح مختصر این مدل ها میپردازیم.
الف) مدل چهار عاملی
محققان از جمله ملهم[۱۳] (۲۰۰۴)، بر چهار عامل تأکید کرده اند که ارتباط مستقیم و تاثیر بسزایی بر توانمندسازی کارکنان دارند و در محیط رقابتی بایستی به آن توجه خاص کرد تا سازمانها بتوانند پاسخگوی تغییرات سریع و با کیفیت بالا باشند، و علاوه بر رضایت کارکنان، رضایت مشتریان و مراجعان را فراهم نمایند. بر اساس این الگو، عوامل مؤثر بر توانمندسازی کارکنان عبارتنداز (طالبیان و وفایی، ۱۳۹۱):
-
- دانش و مهارت: ارتقای مهارت و دانش کارکنان که رابطه مستقیمی با کارآفرینی و اثربخشی کارکنان دارد و جایگزینی دانشگران به جای صنعتکاران ناشی از تغییر پارادایم در توسعه منابع انسانی است و توسعه دانش و مهارت کارکنان برگ برنده سازمانهای دانشی است .
-
- اعتماد: رهبران، نیازمند اعتماد و انتشار قدرت و پذیرش ایده های جدیدی هستند. جریان اطلاعات و دانش تاثیر مثبت بر این بعد و بر پاسخگویی و مسئولیت پذیری کارکنان دارد.
-
- ارتباطات: ارتباطات دو جانبه وسیلهای است که دانش کارکنان را در مجاری ارتباطی سازمان برای خدمت بهتر به مشتریان گسترش خواهد داد . توزیع اطلاعات برای کارکنان به منظور عملکرد بالای سازمان حیاتی است. کانالهای ارتباطی و اطلاعاتی در سازمانها موجب ارتقای دانش و اعتماد سازمانی نیز می شود.
- انگیزه ها: توجه به نیازها و انگیزه های کارکنان و پرداخت پاداش بر اساس عملکرد در این مدل موردنظر است و پاداشهای معنوی (غیر مادی) نسبت به پاداشهای مادی از اهمیت بیشتری برخوردارند .
دانش و مهارت
اعتماد
توانمندسازی
ارتباطات
انگیزه ها
شکل۲-۳: الگوی توانمندسازی چهارعاملی (طالبیان و وفایی، ۱۳۹۱)
ب) مدل رابینز[۱۴]
بر اساس بررسی های به عمل آمده توسط رابینز و همکاران، ارائه چارچوبی منسجم و یکپارچه برای روشن کردن نقش متغیرهای موضوعی، محیطی، شناختی و رفتاری در فرایند توانمندسازی مهم است، در این فرایند، روابط بین بافت سازمانی و عناصر محیط کاری (ساختار، منابع انسانی، اعمال مدیریت) مؤثر است. در این مدل ادراک کارکنان، فرصت برای نفوذ بر نتایج کاری و ماهیت حمایتی سازمانی؛ اعتماد و تعهد، بر بافت سازمانی و محیط کاری تاثیرگذارند. مهمترین گام در فرایند توانمندسازی کارکنان، فراهم سازی محیطی است که فرصتی را برای ممارست افراد با میزانی از اختیارات و قدرت و انگیزش درونی در کارکنان به وجود آورد (Robbins et al, 2002)
ت) مدل توانمندسازی روانشناختی توماس و ولتوس
این دو پژوهشگر در مدل مفهومی خود از توانمندسازی کارکنان به تحلیل ابعاد چهارگانه توانمندسازی، یعنی تأثیر، انتخاب، شایستگی و معناداری بودن پرداختهاند. به اعتقاد آن ها منظور از تاثیر این است که با انجام دادن یک وظیفه خاص تغییری درکل کار به وجود آید. منظور از انتخاب و تعیین رفتار شخصی خود فرد است و شایستگی، داشتن مهارت تجربه و توانمندی هایی است که برای حرکت به سمت جلو لازم است و سرانجام اینکه بامعنابودن کار امری حیاتی و مهم است و معناداربودن با سازگاری نظام ارزشی فرد و کار ارتباط مستقیم دارد. همچنین از دیدگاه این دو پژوهشگر هر چه درجه اعتقاد فرد به تاثیر کار، فرصت انتخاب، شایستگی لازم و درجه معنادار بودن بیشتر باشد، میزان احساس توانمندسازی کارکنان نیز به تبع آن بیشتر است و بدون احساس معنادار بودن، توانمندسازی به خودی خود وجود ندارد (خسرویپور و موسوی، ۱۳۹۱).
ج) مدل توانمندسازی روانشناختی کانگر[۱۵]
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 04:23:00 ب.ظ ]
|