پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد بررسی تاثیر کیفیت ... |
تعیین کننده های خارجی
تعیین کننده های خارجی عملکرد صادراتی شرکت عبارتند از: محیط شرکت و صنعت.
محیط شرکت
تاثیر محیط شرکت بر موفقیت صادرات تایید شده است. محیط دارای جنبه های مختلفی است. برای مثال: محیط نهادی می تواند سه نوع فشار نهادی از نوع تقلیدی، هنجاری و قانونی را بر شرکت وارد کند. در واقع، قوانین و مقررات دولتها به عنوان یک فشار نهادی قانونی عمل می کند. محیط مالی نیز می تواند عامل تاثیرگذار دیگری باشد که در آن نرخهای تبدیل ارز و نوسانات می تواند بر عملکرد صادراتی شرکت تاثیر بگذارد (هاهتی و همکاران، ۲۰۰۵، ص ۱۲۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
صنعت
در مبحث صنعت، عوامل تعیین کننده متفاوتی بر عملکرد صادرات تاثیر می گذارد. محدودیتهای صادراتی متعددی در زمینه های تجاری، سیاسی، مالی و قانونی مرتبط با صنعت، دستیابی به بازار را برای صادرکنندگان مشکل می کنند. رقابت میان شرکتهای موجود، موانع و میزان ورود شرکتهای جدید و کالاهای جایگزین در آن صنعت می تواند عواملی تاثیرگذار باشند. ژائو و زو[۴۸] (۲۰۰۲)، از رقابت میان شرکتهای موجود در صنعت، به عنوان میزان متمرکز بودن صنعت یاد کرده اند، به طوری که می تواند تاثیرات منفی بر روی عملکرد صادراتی شرکت، داشته باشد (ژائو و زو، ۲۰۰۲، ص ۵۳).
در حالت کلی دو رویکرد بر حسب عوامل تعیین کننده عملکرد صادرات وجود دارد:
بر پایه ی عوامل اولیه تولید
رویکردی است که مزیت نسبی بنگاهها براساس عوامل اولیه تعیین می شود. در این حالت مزیت نسبی از طریق وجود انحصار طبیعی، بر پایه فراوانی عوامل اولیه تولید و ثبات فناوری بنا شده است.
بر پایه فناوری و روابط
رویکردی است که مزیت نسبی بر پایه کیفیت محصولات بنگاهها و نحوه برقراری رابطه با خریداران، قرار میگیرد. در این رویکرد صادرات روی سرمایه گذاری بنگاهها در به کارگیری فناوریهای جدید و ایجاد رابطهای مستحکم و بلندمدت با مشتریان، منجر به توسعه محصولات جدید و بهبود عملکرد صادراتی خواهد شد (اوزلی کلیک[۴۹] و همکاران، ۲۰۰۰، ص ۱۱۳).
۲-۱-۱۰-۲) عوامل تاثیرگذار بر عملکرد صادرات
به زعم صاحبنظران، عوامل بسیاری بر عملکرد شرکتها در بازارهای بین المللی تاثیر میگذارند که از آن جمله می توان به: شدت رقابت، قابلیت برنامه ریزی بازاریابی، بازارگرایی، مشتریگرایی و هماهنگی درون سازمانی اشاره نمود.
تاثیر شدت رقابت محیطی بر عملکرد صادرات
کادوگان، کو و لی[۵۰] (۲۰۰۳) بیان داشتند فعالیتهای رقابتی شدید در بازارهای صادراتی اثرات منفی بر کارایی فروش دارد و همچنین اسلاتر و نارور[۵۱] (۱۹۹۴)، بیان نمودند در صنایع رقابتی، افزایش قیمت می تواند سودآوری شرکت را کاهش دهد (ماتاندا و فریمن[۵۲]، ۲۰۰۹، ص ۹۰). آنچه که مسلم است در کشورهای توسعه یافته نسبت به کشورهای در حال توسعه، به منظور انطباق کالاها با خواسته های مشتریان نیاز به بررسی عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و همین طور قوانین وضع شده بیشتر احساس میگردد (لاگس و مونتگومری[۵۳]، ۲۰۰۴، ص ۱۱۸۹). بنابراین عرضه کنندگانی که در کشورهای توسعه یافته به بازارهای صادراتی خدمت رسانی می کنند باید پیوسته حرکات رقبا کنترل کرده و نحوه ارائه محصولات و خدماتشان را نسبت به بازارهای در حال توسعه که محیط آن فرارّیت کمتری دارد، تغییر دهند. در نتیجه، به علت شدت رقابت بالاتر در بازارهای توسعه یافته لازم است عرضه کنندگان، منابع بیشتری را برای بهبود ارائه محصولات و خدمات شرکت به کار گیرند تا نه فقط نیازهای مشتری را برآورده سازند، بلکه همچنین الزامات کنترلی و قانونگذاری در این زمینه را نیز برطرف سازند. برای مثال: تحقیقات نشان داده است که برخی از صادرکنندگان به دلیل عدم وجود مزیت رقابتی در بازارهای صادراتی با شکست مواجه شده اند (بوسلی[۵۴] و همکاران، ۲۰۰۳، ص ۱۱۵۷).
تاثیر قابلیت برنامه ریزی بازاریابی بر عملکرد صادرات
قابلیت های بنگاه از جمله قابلیت برنامه ریزی بازاریابی، مجموعه ای پیچیدهای از دانش، مهارت ها و توانایی ها هستند که درون کلیه سطوح فرآیندهای کسب و کار بنگاه قرار دارند (راسنیکوف و جایاچندران[۵۵]، ۲۰۰۸، ص ۲). آنچه که توانمندیها را ارزشمند میسازد، صرفا شکل گیری و وجود آنها نیست بلکه میزان و نحوه تاثیرگذاری آنها بر عملکرد است. در زمینه عملکرد شرکتهای صادراتی، توانمندی بازاریابی عبارت است از میزان توانمندی و مزیت رقابتی صادرکننده در مقایسه با رقبای اصلی در بازارهای صادراتی. یکی از توانمندیهای مهم در عملکرد صادراتی، توانمندی برنامه ریزی بازاریابی است. وجود مهارت های برنامه ریزی بازاریابی صادرات، تعیین اهداف روشن در زمینه بازاریابی است. وجود مهارت های برنامه ریزی بازاریابی صادرات، تعیین اهداف روشن در زمینه بازاریابی صادرات، طراحی استراتژی های خلاقانهی بازاریابی صادرات و جامعیت فرایند برنامه ریزی صادرات به ارتقای عملکرد در بازارهای صادراتی منجر می شود. نتایج پژوهشهای پیشین نشان میدهد، توانمندی برنامه ریزی بازاریابی تاثیر مثبت و معناداری بر عملکرد صادراتی دارد (روکونن[۵۶] و همکاران، ۲۰۰۸، ص ۱۲۹۶).
تاثیر رقیب گرایی و مشتری گرایی بر عملکرد صادرات
بازارگرایی عبارت است از فرهنگ سازمانی که به گونه ای کارآ و موثر، رفتارهای ضروری جهت ایجاد ارزش برتر برای خریداران و به تبع آن عملکرد سازمانی برتر را ایجاد می کند. پیش فرض اصلی تعریف یاد شده این است که بازارگرایی، انعکاسی از فرهنگ سازمانی بوده و به تحقق ارزش برتر برای مشتریان و در نتیجه عملکرد سازمانی برتر منجر می شود. یکی از مهمترین ابعاد بازارگرایی، رقیب گرایی است. شرکت های رقیب گرا با درنظر داشتن فعالیتها، نقاط قوت و ضعف، روابط با مشتریان و سهم بازار رقبا، قادر خواهند بود واکنشهای رقابتی مقتضی را در زمان مناسب انجام داده و یا دست به ابتکارات پیش دستانه بزنند. ارائه چنین ابتکاراتی یا انجام این واکنشها زمینه را برای کسب برتری در مقابل رقبا فراهم می کند. بنابراین، رقیب گرایی بر عملکرد در بازار بین المللی تاثیر مثبت و معناداری خواهد داشت (لانگراک[۵۷] و همکاران، ۲۰۰۷، ص ۲۸۳).
شرکتهای مشتریگرا در بازار با توسعه محصولات جدید درصدد تمرکز بر نیازهای مشتری و جلب رضایت آنان هستند. مشتریگرایی می تواند به دو شیوه واکنشی و فعال دنبال گردد. در نوع واکنشی، تمرکز بر پاسخگویی به نیازهای فعلی مشتریان و در نوع فعال بر نیازهای نهفتهی مشتریان قرار دارد (نارور[۵۸] و همکاران، ۲۰۰۴، ص ۳۳۵). مشتری گرایی می تواند به دو پیامد عمده منجر شود، پیامدهای رفتاری و عملکردی. پیامدهای رفتاری عبارتند از ایجاد روحیهی کارجمعی در سازمان و افزایش تعهد کارکنان به سازمان. پیامدهای عملکردی نیز عبارتند از، حداکثرسازی نتایج عملکردی (افزایش میزان فروش، افزایش سهم بازار و نیز افزایش رضایتمندی مشتری). بنابراین، میتوان گفت که مشتری گرایی بر عملکرد در بازار بین المللی اثر مثبت و معنادار دارد (شوهام[۵۹] و همکاران، ۲۰۰۸، ص ۱۲۱).
تاثیر بازارمحوری بر عملکرد صادراتی
اولین مطالعه تجربی در زمینه رابطه بین بازارمحوری صادرات و عملکرد صادراتی توسط کادوگان[۶۰] و همکارانش در سال ۲۰۰۲ انجام گرفت. نتایج حاصل از پژوهش مذکور نشان داد که عوامل تجربه، وابستگی و هماهنگی صادرات رابطهای مثبت و معنادار با بازارمحوری صادرات دارند و از طرفی دیگر ارتباطی مستقیم بین بازارمحوری صادرات و عملکرد صادراتی برقرار میباشد (دعایی و همکاران، ۱۳۸۹، ص ۶۸).
هماهنگی
وابستگی
محیط صادرات
بازارمحوری صادرات
تجربه صادرات
عملکرد صادرات
شکل ۲-۱) بازارمحوری و عملکرد صادرات
منبع: دعایی و همکاران، ۱۳۸۹
بسیاری از شرکتها قسمتی از سهم فروش و سود خود را از عملیات فروش و بازرگانی در کشورهای دیگر به دست میآورند. فرصتها در گرایش شرکتها با بازارهای خارجی نقش تعیین کننده ای دارند. عدم فرصتهای کافی در بازارهای داخلی و وجود فرصتهای مناسب در بازارهای خارجی، عامل اساسی گرایش به بازارهای بین المللی میباشد. معمولا اکثر شرکتها، بازار داخلی را بر بازار خارجی ترجیح می دهند، زیرا بازار داخلی دارای سادگی و امنیت بیشتری است. تاجر یا بازرگان نیازی ندارد تا با زبان و فرهنگ بیگانهای آشنا باشد، با ارزهای گوناگون سر و کار پیدار کند، با نااطمینانیهای سیاسی روبرو شود و خود را با قوانین، نیازها و انتظارات متفاوت منطبق سازد. پایین آمدن تولید ناخالص ملّی و بالا رفتن مالیات در یک کشور و سنگینی آن بر دوش تولیدکنندگان از عوامل گرایش به بازار خارجی است. عامل دیگر فرصتهای زیادی است که برای محصولات و خدمات شرکتها در خارج از کشور وجود دارد. در اینگونه موارد، تولیدکنندگان ضمن حفظ بازار داخلی تلاش می کنند با یافتن بازارهای خارجی مناسب سود و فروش خود را افزایش دهند. در بازارهای بین المللی از همان اصول متداول در بازارهای داخلی پیروی می شود اما تفاوت آن از عوامل محیطی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، قانونی و اقتصادی ناشی می شود. رقابت میان شرکتها برای نفوذ در بازارهای خارجی هر روز شدیدتر و دشوارتر میگردد. سادهترین راه برای ورود به بازارهای خارجی، صادرات است (شورورزی و همکاران، ۱۳۹۰، ص ۱۵۰).
تاثیر ارتباطات و هماهنگی درون سازمانی بر عملکرد صادرات
بیکر و سینکولا[۶۱] (۲۰۰۵) اذعان داشتند که برای رقابتی ماندن و بهبود عدم اطمنان محیطی سازمانها باید سریعتر و موثرتر نوآوری داشته باشند و همچنین با مشارکت میان خریداران و عرضه کنندگان بتوانند این فرایند را تسهیل نمایند. در این زمینه کراونز و پیرسی[۶۲] (۱۹۹۴)، بیان کرده اند که ارتباط درون سازمانی، رقابتی بودن سازمانها را به وسیله افزایش سهم بازار، سود و رضایت مشتری در بازارهای بسیار رقابتی، بالا میبرد. همچنین ارتباطات درون سازمانی می تواند موانعی را برای ورود یا رقابت ایجاد می کند و در نتیجه شرکت را از رقبای خود مجزا ساخته و عملکرد آن را بهبود بخشد. نتیجه پژوهشهای کالوانی و نارایانداس[۶۳] (۱۹۹۵)، نشان داده است که ارتباطات بلندمدت اثری مثبت بر بازدهی سرمایه گذاری، شبکه ها و موجودی فروش کالا دارد. علاوه بر مشارکت، تعهد میان خریداران و عرضه کنندگان شرکتها را در دستیابی به تکنولوژیها و بازارهای جدید و افزایش گستره محصول، دستیابی به دانش و به اشتراک گذاری مهارت ها توانا میسازد. استایلز[۶۴] و همکاران (۲۰۰۸)، بر این باور هستند که وقتی شرکاء در کانال صادراتی به مبادلات آینده متعهد میباشند، عملکرد صادراتی شرکت بهبود مییابد. همچنین مهارت های ارتباطی عرضه کنندگان میتوانند عملکرد صادراتی را تسهیل کرده و بهبود بخشد (ماتاندا و فریمن[۶۵]، ۲۰۰۹، ص ۹۱).
از دیدگاه دیر و اوچی[۶۶] (۱۹۹۳)، تمرکز اصلی روابط درون سازمانی بر افزایش کارآیی، کاهش هزینه های ارزش افزوده و به طور کلی بر زنجیرهی کامل ارزش است. در نتیجه میتوان بیان داشت که ارتباطات درون سازمانی، عملکرد صادراتی را بهبود بخشیده و باعث افزایش آن میگردد. در حالی که مشارکت و تعهد، عملکرد صادراتی را بالا میبرد، مشخص شده است که قدرت عملکرد صادراتی و مشارکت سازمانی را کاهش می دهد و باعث افزایش نارضایتی شرکای زنجیره عرضه می شود. از سوی دیگر، یافتههای تحقیقات مختلف نشان داده است، هنگامی که خریداران از قدرت بیشتری برخوردار هستند، میتوانند قیمتهایی را تعیین کنند که باعث محدود شدن سودآوری عرضه کنندگان شود. بنابراین، با مشخص کردن عدم تعادل قدرت میان خریداران و عرضه کنندگان، خریداران به احتمال زیاد از قدرت اجباری در معاملات خود استفاده می کنند (شورورزی و همکاران، ۱۳۹۰، ص ۱۶۲).
در یک فضای رقابتی متلاطم، وجود هماهنگی بالا بین واحدهای وظیفه ای درون سازمان، نقش موثری در افزایش فروش، سهم بازار و رضایت مشتریان دارد. به عبارت دیگر، ایجاد این هماهنگی به معنای اثربخش بودن کلیه ی فعالیتها و توانمندیهای بازرگانی درون یک شرکت میباشد. در نتیجه با توجه به مطالب مذکور، میتوان گفت که هماهنگی درون سازمانی بر عملکرد در بازارهای بین المللی تاثیر مثبت و مستقیمی دارد (اوکاس و انجو[۶۷]، ۲۰۰۷، ص ۱۲).
تاثیر عدم اطمینان محیطی و آشفتگی بازار بر عملکرد صادراتی
با وجود اینکه به اعتقاد ابی و اسلاتر (۱۹۸۹)، محیط وظیفه ای و محیط عمومی به عنوان برخی از محرک های عمده ی صادراتی شناخته شده اند اما کار تجربی محدودی در زمینه بررسی رابطه میان عوامل محیطی و عملکرد صادراتی، انجام گرفته است. با این وجود مطالعات نشان دادهاند که نیروهای محیطی بازار صادرات بر میزان تولید محصولات و ترفیعات فروش تاثیر بسزایی دارند (کاتسیکیاس[۶۸] و همکاران، ۲۰۰۰، ص ۴۹۵).
امروزه به دلیل شدت رقابت بالا، تغییرات تکنولوژی، کنترلهای نظارتی دولت و آشفتگی بازار، احتمال ناهماهنگی میان محصولات شرکت و نیازهای مشتری صادراتی افزایش یافته است. تنها شرکتهایی توانسته اند با این ناهماهنگی مقابله کنند که برای جبران عدم اطمینان محیزی ادراک شده فعالیتهای خود را به سمت بازارهای صادراتی سوق دهند (کادوگان[۶۹] و همکاران، ۲۰۰۲، ص ۶۱۶). نتیجه تحقیقات بورجیس[۷۰] (۱۹۸۰)، در این زمینه نشان داد، میزان تلاش شرکتها به منظور هماهنگی و سازگاری با نیازهای مشتریان، در محیطهای آشفته بیش از محیطهای باثبات است (ماتاندا و فریمن، ۲۰۰۹، ص ۸۹). مطالعات کوهلی و جاورسکی[۷۱] (۱۹۹۰) بیانگر این مطلب بود که در محیطهای با ثبات، سازمانها تغییرات اندکی را در ترکیب بازرگانی خود ایجاد می کنند. به دلیل تاریخ طولانی اقتصاد بازاری و نوآوری مداوم آن، بازارهای توسعه یافته، پویایی و آشفتگی بازاری بیشتری نسبت به بازارهای در حال ظهور و در حال توسعه دارند (آلاخ[۷۲] و همکاران، ۲۰۰۰، ص ۱۰۰۶).
بنابراین، احتمال بیشتری وجود دارد که عرضه کنندگان صادراتی کشورهای در حال توسعه، بازارهای صادراتی توسعه یافته را دارای آشفتگی بیشتر دیده و بخواهند منابع بیشتری را در تغییر عملیات و محصولاتشان سرمایه گذاری کنند تا انتظارات مشتریان را تحقق بخشد. با توجه به اینکه صرف منابع بیشتر بوسیلهی صادرکنندگان کشورهای در حال توسعه به خاطر کمبود منابع در بازارهای صادراتی کشورهای توسعه یافته، سخت به نظر می رسد. بنابراین، عرضه کنندگان صادراتی که در محیطهای آشفته کار می کنند، ممکن است بهبود عملکرد صادرات را سخت و غیرممکن تصور نمایند (ماتاندا و فریمن، ۲۰۰۹، ص ۹۱).
۲-۱-۱۰-۳) سنجش عملکرد صادراتی
برای سنجش عملکرد صادرات میتوان از معیارهای کمّی مانند: فروش و سود صادراتی، فروش صادراتی به کل فروش و سنجههای کمّی مشابه استفاده نمود. به دلیل این که بسیاری از شرکتها از ارائه ی اطلاعات دقیق در مورد عملکرد کمی صادرات ممانعت می کنند، برای سنجش عملکرد صادراتی از معیارهای کیفی میزان رضایت از عملکرد صادراتی و میزان تحقق اهداف صادراتی مانند: افزایش سهم بازار، بهبود وضعیت رقابتی در بازار و غیره نیز استفاده میگردد (نایت و کاووسگیل[۷۳]، ۲۰۰۴، ص ۱۲۴).
به طور کلی، سه راه اصلی برای اندازه گیری عملکرد صادرات وجود دارد که عبارتند از:
دیدگاه اقتصادی شامل: نسبت فروش صادرات و حجم فروش صادرات
غیر اقتصادی شامل: بازارهای جدید صادراتی، سهم صادراتی برای توسعه محصولات
عمومی شامل: موقعیت صادرات درک شده و رضایت از عملکرد کلی صادرات (هاهتی[۷۴] و همکاران، ۲۰۰۵، ص ۱۲۵).
در حقیقت میتوان گقت که، عملکرد صادرات به طور عمده از دو روش اندازه گیری می شود. این روشهای اندازه گیری عملکرد صادرات با ساختارهای مفهومی مختلفی در ارتباط هستند. متداولترین مفهوم سازی عملکرد صادرات تمرکز بر روی نتایج مالی صادرات میباشد. باور اساسی در اینجا آن است که صادرات یکی از برنامه های بازاریابی شرکت است بنابراین، عملکرد سرمایه گذاری برای صادرات بایستی دقیقا به همان صورت که سایر فعالیتهای تجاری شرکت محاسبه میشوند، بررسی و ارزیابی گردد. بسیاری از مطالعات نشان دادند که عملکرد صادرات عموماً از طریق شاخص هایی نظیر: فروش صادراتی، رشد فروش صادراتی، منافع صادراتی و تمایل برای صادرات، اندازه گیری می شود. یکی دیگر از ابزارهای عمدهای که عملکرد صادرات را اندازه گیری مینمایند، در نظر گرفتن نتایج استراتژیک صادرات میباشد. نکتهی اصلی این روش این است که اغلب شرکتها دارای مجموعه ای از اهداف استراتژیک درخصوص صادرات میباشند. در این دیدگاه دستیابی به اهداف استراتژیک نظیر: بهبود وضعیت رقابتی و افزایش سهم بازار بایستی به عنوان بخش پراهمیتی از عملکرد صادرات مدنظر قرار گیرد. با توجه به مطالب یاد شده، عملکرد صادرات از طریق دیدگاه های مختلف اندازه گیری می شود. بدین منظور، عملکرد صادرات به عنوان عملکرد مالی و استراتژیک تعریف می شود. که در پژوهش حاضر محقق تنها به جنبه استراتژیک عملکرد صادرات پرداخته است (اورال[۷۵]، ۲۰۰۹، ص ۱۴۴). بدین معنا که عملکرد صادرات در پژوهش حاضر از طریق عوامل زیر انداره گیری خواهد شد:
بهبود وضعیت رقابتی شرکت
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-09-28] [ 10:59:00 ب.ظ ]
|