1. افزایش بازده سهام: نتایج بسیاری از تحقیقات حاکی از اثبات این انگیزه‌ برای مدیریت سود است. شرکت‌ها می‌توانند اول جهت ایجاد یک جریان با ثبات سود، به منظور تأثیرگذاری مساعد بر بازده سهام و کاهش ریسک شرکت، و دوم توانایی مقابله با ماهیت ادواری بودن سود و جلوگیری از کاهش احتمالی همبستگی بازده مورد انتظار شرکت با بازده مجموعه بازار، اقدام به مدیریت سود کنند. (بیدلمن،۱۹۷۳) همچنین برخی تحقیقات،از دست‌یابی به انتظارات تحلیل‌گران برای بهره‌مندی از بازده سهام بالاتر، به عنوان انگیزه مدیریت سود یاد شده است.(اجینکیا،۲۰۰۵) در ایران نیز در بررسی رابطه بین هموارسازی و سود بازده شرکت‌ها، برخی از تحقیقات به وجود رابطه معنادار و برخی دیگر به عدم وجود رابطه منجر گردیده است.

    1. شرایط تأمین مالی بهتر: شرکت‌ها می‌توانند برای نشان داده تصویری بهینه و بهتر از آینده شرکت، قبل از مراجعه به بازار سرمایه‌ برای تأمین مالی، اقدام به مدیریت سود کنند. با مدیریت سود افزاینده و هموارسازی سود شرکت‌ها خواهند توانست ریسک سرمایه‌گذاری سرمایه‌گذاران را کاهش داده و لذا سرمایه‌گذاران به بازده کمتری قانع خواهند شد.بنابرین هزینه سرمایه شرکت کاهش خواهد یافت. به علاوه با مدیریت سود، تقاضا برای سرمایه‌گذاری در شرکت افزایش یاقته و از یک طرف قیمت سهام یا اوراق بدهی افزایش یافته و از طرف دیگر هزینه انتشار، تبلیغات و غیره برای تأمین مالی کاهش می‌یابد. تحقیقات پیشینیان نشان می‌دهد که شرکت‌های با نیاز تأمین مالی، بیشتر احتمال دارد که اقدام به مدیریت سود کنند. (فرن و همکاران،۱۹۹۴)

    1. افزایش قیمت در عرضه نخستین سهام: قیمت سهامی که برای نخستین باز عرضه می‌شود، مشخص نیست. حال پرسش اینجا است که چگونه ارزش این سهام تعیین می‌گردد. پاسخ احتمالی میزان تقاضا برای سهام مذکور در بازار است و این تقاضا نیز بستگی به برداشت بازار از وضعیت آتی شرکت دارد. اما چه اطلاعاتی به بازار (سرمایه‌گذاران) در تعیین وضعیت آتی شرکت کمک می‌کند؟ هیوز[۲۸] (۱۹۸۶) با تجزیه و تحلیلی ثابت کرد اطلاعاتی مانند سود خالص می‌تواند نشانه و علامت خوبی برای سرمایه‌گذاران در تعیین ارزش شرکت باشد.(دستگیر،۱۳۹۲) این‌گونه نتایج، این احتمال را به ذهن متبادر می‌سازد که شرکت‌ها می‌توانند سود گزارش شده در برگه پذیره نویسی سهام را مدیریت نمایند. در عمل نیز اعمال این نوع مدیریت سود در تحقیقات مختلف به اثبات رسیده است.(فرن،۱۹۹۴)

    1. عدم تخلف از قراردادهای بدهی: معمولاً اعتبار دهندگان ‌در مورد بازپرداخت شدن اصل و سود منابعی که در اختیار شرکت‌ها قرار می‌دهند، دارای ریسک هستند. عموماً برای کنترل چنین ریسکی، اعتبار دهندگان در قرارداد فیمابین با شرکت خواهان وضع مفادی می‌گردند. به عنوان مثال سرمایه در گردش یا نسبت جاری شرکت نباید از حد معینی کمتر شود و یا نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام نباید از حد مشخصی فراتر رود، در غیر اینصورت شرکت متحمل هزینه هایی خواهد گردید، به عنوان مثال اختیار شرکت‌ در پرداخت سود به سهام‌داران کاهش یافته و یا مختل می‌گردد. همان‌ طور که ملاحظه‌ می‌شود از یک طرف مبنای رعایت یا عدم رعایت مفاد قراردادهای بدهی، اعداد حسابداری است و از طرف دیگر نقض این قراردادها می‌تواند برای شرکت‌ها هزینه های سنگینی به بار آورد و اختیارات مدیر را کاهش دهد. بنابرین، انگیزه اعمال مدیریت سود فراهم می‌گردد.(واتس و همکاران،۱۹۷۸)

    1. انگیزه سیاسی: برخی از شرکت‌ها از دیدگاه سیاسی در معرض دید بیشتری قرار دارند. این شرکت‌ها از نظر علت جلب توجه به سه دسته تقسیم می‌گردند. دسته اول شرکت‌هایی بسیار بزرگ هستند، علت جلب توجه ‌به این شرکت‌ها این است که فعالیت آن‌ ها بر عده زیادی از افراد اثر می‌گذارد. دسته دوم شرکتهایی هستند که در صنایع استراتژیک فعالیت می‌کنند، مانند شرکت‌های نفت و گاز. در نهایت دسته سوم شرکت‌هایی هستند که حالت انحصاری یا شبه انحصاری دارند. شرکت‌های فوق خواستار نوعی مدیریت سود هستند که کمتر آن‌ ها را در معرض دید مردم قرار دهد. جونز[۲۹] (۱۹۹۱) در تحقیقی بر روی نمونه‌ای از شرکت‌های بزرگ ‌به این نتیجه رسید که این شرکت‌ها برای کاهش دادن سود به میزان زیادی از اقلام تعهدی استفاده می‌کنند. همچنین کاهان[۳۰] (۱۹۹۲) در تحقیق بر روی نمونه‌ای از شرکت‌ها که به روش انحصاری عمل می‌کردند ‌به این نتیجه رسید که این شرکت‌ها برای کاهش دادن سود به مقدار زیادی اقلام تعهدی استفاده می‌کنند. تحقیق هان و وانگ[۳۱] (۱۹۹۸) بر روی شرکت‌های نفتی در طی جنگ خلیج نشان داد شرکت‌ها جهت اجتناب از هزینه های سیاسی و مقررات دولت، سود را به وسیله مدیریت اقلام حسابداری کاهش دادند.(دستگیر،۱۳۹۲)

    1. کاهش مالیات: مسلماًً کاهش دادن میزان مالیات برای شرکت‌ها بسیار مطلوب بوده و شرکت‌ها انگیزه‌ زیادی دارد که از هر راه ممکن از جمله مدیریت سود(کاهنده) ‌به این هدف دست یابند. اما باید توجه داشت که بستر اعمال مدیریت سود، سیستم و اعداد حسابداری است. به عبارت دیگر هنگامی مدیریت سود می‌تواند در میزان پرداخت مالیات مؤثر باشد که برای محاسبه مالیات، از اعداد بیرون آمده و از سیستم حسابداری استفاده شود. اما اگر قوانین مالیاتی اختیاراتی به مدیران حسابداری مالیاتی ندهد، کارایی مدیریت سود در این حوزه کاهش می‌یابد. به عنوان مثال اگر قوانین مالیاتی تنها استفاده از یک روش استهلاک و یک روش ارزشیابی موجود کالا را مجاز بداند، مدیریت قادر نیست به وسیله تغییر رویه در این روش‌های حسابداری مدیریت سود کند. بنابرین میزان کارایی مدیریت سود در کاهش مالیات بستگی به میزان تأثیر‌پذیری محاسبه مالیات از اعداد حسابداری دارد.(افلاطونی،۱۳۸۵)

    1. اطلاع رسانی به سرمایه گذاران: استفاده از مدیریت سود برای انتقال اطلاعات به سرمایه‌گذاران از دید تئوری بازار کارا مورد تردید به نظر می‌رسد، زیرا از دید سرمایه‌گذاران در هنگام ارزشیابی ارزش شرکت، انتخاب سیاست‌ها و رویه‌های حسابداری را برسی می‌کند. اما کارایی بازار به اطلاعات در دسترس عموم مرتبط می‌باشد. بنابرین اگر مدیریت سود بتواند اطلاعات درون سازمانی را آشکار نماید می‌تواند نقش آگاهی دهندگی گزارشگری مالی را افزایش و روی قیمت سهام تأثیر بگذارد. مدیرات شرکت‌ها بیشترین اطلاعات درون سازمانی را دارند. اگر سود گزارش شده بهترین برآورد مدیران از وضعیت آتی شرکت باشد و بازار را از این طریق آگاه سازد قیمت سهام به سرعت این اطلاعات درون سازمانی را در خود منعکس می‌کند، بنابرین استفاده مطلوب از مدیریت سود می‌تواند نقش اطلاعات‌دهی گزارش‌های حسابداری را افزایش دهد. (افلاطونی،۱۳۸۵)

  1. قوانین و مقررات: شرکت‌ها ممکن است جهت شمول و یا عدم شمول بعضی قوانین دولتی اقدام به مدیریت سود کنند. هاو[۳۲] و همکاران (۲۰۰۵) با انجام مطالعه‌ای در کشور چین دریافتند در پاسخ به قانونی که بیان می‌داشت شرکت‌هایی که خواهان انتشار اوراق قرضه و سهام هستند باید حداقل به اندازه %۱۰ سرمایه، بازده سالیانه کسب کنند، مدیریت سود افزاینده توسط شرکت‌ها اعمال می‌گردید. (دستگیر،۱۳۹۲)

۲-۲-۵-۲ انگیزه های مربوط به منافع شخصی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...