انسان با خطرپذیری در جامعه رشد می‌کند و تربیت می‌شود، در حقیقت اگر انسان تن به خطرات پیرامون خود ندهد به موجودی منزوی و غیرمدنی تبدیل می‌گردد، با این‌ حال خطرپذیری انسان‌ها نباید به اموال و آسایش دیگران لطمه بزند. در حقیقت آزادی رفتار هر فرد به آزادی دیگران محدود می‌گردد.

قانون کمیسیون حقوقی انگلستان و ولز در سال ۱۹۸۹ قید بی‌پروایی را این‌ گونه تعریف می‌کند. بی‌پروایی حالتی است با وجود:

۱-شرایطی که مرتکب از وجود خطر در آن شرایط آگاه است.

۲-نتیجه‌ای که مرتکب از احتمال وقوع آن آگاه است.[۷۸]

بی‌توجهی نسبت به شرایط و نتیجه می‌تواند موجب بی‌پروایی باشد، با این ‌همه بی‌توجهی هم در شرایطی می‌تواند به بی‌احتیاطی ختم شود، آنجا که فرد در مقام دفاع بی‌توجهی خود را نسبت به شرایط و نتیجه ناآگاهانه عنوان کند. ضابطه‌ی بی‌پروایی در آغاز مبهم بود، اما در دهه پنجاه معیار عینی و در سال ۲۰۰۳ به معیار شخصی تغییر کرد. بی‌احتیاطی اما دارای جنبه‌های نوعی است که خود راه درازی را پیموده که در آینده به آن خواهیم پرداخت. زمانی که ضابطه‌ی بی‌پروایی عینی بود، مرز بین بی‌احتیاطی و بی‌پروایی در غایت ابهام قرار داشت، اما امروزه با تفاوت ضابطه‌ها، درک تفاوت بین این دو مفهوم نیز ساده‌تر شده است.

ج) بی احتیاطی آشکار[۷۹]

«بی‌احتیاطی»[۸۰] در واقع یک وضعیت روانی نیست، بلکه گونه ­ای از رفتار است که در زبان عامه به آن رفتار احمقانه غیرمسئولانه و یا اشتباه ساده می­گویند. بی‌احتیاطی حالتی جدای از رکن روانی است و با ضابطه‌های عینی شناخته می‌شود؛ ‌بنابرین‏ تنها جنبه مدنی دارد و مربوط به حیطه کیفری نیست.

«بی‌احتیاطی آشکار»[۸۱] وضعیتی بین بی‌احتیاطی و بی‌پروایی است. بی‌احتیاطی آشکار تنها ‌در مورد قتل نفس به ‌کاربرده می‌شود؛ و به همین دلیل در آن رکن معنوی دارای اهمیت است. قتل نفس به دو گونه عمدی و غیرعمدی تقسیم می‌شود که اولی را اصطلاحاً murder و دومی را manslaughter می‌نامند. بی‌احتیاطی آشکار مولود پروندهRV Bateman 1925 App است، که طی آن پزشکی حین به دنیا آوردن کودکی مرتکب بی‌احتیاطی آشکار می‌شود، و زن باردار از بین می‌رود. برای ایجاد بی‌احتیاطی آشکار چهار شرط زیر باید وجود داشته باشد.

    • تکلیف به احتیاط برای فرد مرتکب، در قبال مقتول.

    • نقض تکلیف.

    • این نقض باید دلیل مرگ مقتول باشد.

  • بی‌احتیاطی مرتکب در نقض آسایش و امنیت زندگی مقتول، باید واضح و آشکار باشد.

با این‌ حال بی‌احتیاطی آشکار رکن معنوی کمرنگ‌تری نسبت به بی‌پروایی دارد و از همین رو مجازات آن مجازات خفیف‌تری است. نمودار زیر به روشن‌تر شدن این قسمت کمک خواهد کرد.

شکل ۱-۴٫بی احتیاطی آشکار

۱-۲-۲-مبحث دوم : شرایط و عناصر بی­احتیاطی

۱-۲-۲-۱-گفتار نخست: شرایط وجود بی‌احتیاطی

-حقوق بی‌احتیاطی در آمریکا در دهه ۴ و ۵ قرن ۱۹ طی پرونده Brown V Kenadl شکل گرفت. بی‌احتیاطی نتیجه‌ بی‌توجهی فرد ‌در مورد خطراتی است، که دیگران را تهدید می‌کند.

در ابتدا قضات و حقوق ‌دانان عناصر بی‌احتیاطی را در چهار مورد خلاصه می‌کردند. تکلیف، نقض آن، سببیت و خسارت[۸۲]. گروهی نیز عناصر بی‌احتیاطی را در سه مورد می‌دانند: تکلیف، نقض آن و ضررمستقیم[۸۳]. در سال ۲۰۰۳ در پرونده Whire V Mattera A 2d 627, 631 2003 دادگاه تنها دو عنصر برای بی‌احتیاطی لحاظ کرد؛ رفتار بی‌احتیاطانه و خسارت.

بیانیه‌ی سوم شبه جرم[۸۴] و بیشتر حقوق ‌دانان معتقد به پنج عنصر برای بی‌احتیاطی هستند. آن‌ ها علاوه بر واقعی بودن سببیت، مستقیم بودن آن را نیز به ‌عنوان یکی از شروط ذکر کرده‌اند.

سببیت واقعی[۸۵] زمانی تحقق پیدا می‌کند که رابطه‌ای بین سبب و اثر وجود داشته باشد، بین نقض تعهد خوانده و ضرر تحمیل‌شده بر خواهان؛ لازم نیست ضرر نتیجه‌ نزدیک فعل خواهان باشد، اما در سببیت مستقیم باید فاصله بین عمل و ضرر کاملاً نزدیک باشد. در حقوق کامل لا، سبب مستقیم لزوماًً سبب بی‌واسطه نیست و تأکید بر نزدیکی بین نقض تعهد و ضرر است، در واقع سبب واقعی و سبب مستقیم هر دو دانه ­هایی در یک غلاف هستند، هرچند دو دانه‌ی جداگانه‌اند.[۸۶].

۱-۲-۲-۲-گفتار دوم : شرایط ایجاد بی­احتیاطی

در اینجا نگاهی گذرا به پنج شرط مذکور خواهیم داشت.

الف)تکلیف:

تکلیف (Duty)، تعهد یک شخص به دیگری است. تکالیف از میلیون‌ها عرف اجتماعی، مکتب و مذهب نشأت می‌گیرند. تکالیف، رفتار انسان‌ها را در اجتماع محدود می‌کند و به گونه‌ای جهت می‌دهند[۸۷]. حقوق بی‌احتیاطی نیز رفتار انسان‌ها را با توجه به شرایط ارزیابی می‌کند؛ آیا رفتار فرد مناسب شرایط بوده است یا نه؟ اگر نبوده است، تنها در صورتی مسئولیت ساز خواهد شد که تکلیفی بر انجام رفتار مناسب بوده باشد. در واقع هر ادعای بی‌احتیاطی باید از دروازه تکلیف بگذرد.[۸۸] تکلیف بین امنیت قربانیان احتمالی در مقابل خسارات ازیک‌طرف، و آزادی رفتار فاعلین از سوی دیگر تعادل ایجاد می‌کند.

‌در روی دیگر سکه قواعدی وجود دارد که مبنای عدم وجود تکلیف هستند، مانند قاعده عدم وجود تکلیف برای نجات.[۸۹] این قواعد باعث می‌شوند تا زیان‌دیده‌ بی‌احتیاطی، نتواند خسارت خود را دریافت کند و ناچار به تأمین‌ کنندگان بیمه مراجعه کند.

همان طور که گذشت منشأ تکلیف می‌تواند قانون و یا عرف باشد. مفهوم تکلیف در اواسط قرن نوزدهم طی پرونده Hearen V.Pender شکل گرفت؛ این پرونده در سال ۱۸۸۳ و در یک دادگاه تجدیدنظر انگلیسی رسیدگی شد. طبق این پرونده نقاشی که برای رنگ کردن بدنه‌ی کشتی از داربست اسکله استفاده کرد، در اثر شکستن داربست به شدت مجروح شد و علیه صاحب اسکله دعوای بی‌احتیاطی اقامه کرد. در دادگاه بخش خواسته وی رد شد اما در دادگاه تجدید نظر آقای برت[۹۰] صاحب اسکله را واجد تکلیف دانستند. در حقیقت صاحب اسکله باید پیش‌بینی چنین اتفاقی را می‌کرد و در قانون و اخلاق نکته بنیادی این است که رفتاری که خطر قابل پیش‌بینی در پی ندارد قابل سرزنش نیست؛ اما عکس آن همواره درست نیست. در واقع اگر تکلیف را تنها نسبت به خطرات قابل پیش‌بینی اعمال کنیم مفهوم بی‌احتیاطی را دچار فروکاست کرده‌ایم.

سال ۱۹۶۰، سال پرتنشی برای مفهوم تکلیف و محدوده آن بود. قابلیت پیش‌بینی سد راه مسئولیت محض تولید کنندگان شده بود.[۹۱]

با روی کار آمدن ریگان در سال ۱۹۸۰، حقوق ‌دانان و قضات متوجه خطر انبساط مفهوم بی‌احتیاطی، و شیطانی که در پس آن رشد می‌کرد شدند: هرچند قابلیت پیش‌بینی دیگر عنصر تکلیف نبود، اما در شروع قرن بیستم قواعد بدون تکلیف No duty و یا با تکلیف محدود ‌Limited Duty مرزهای منبسط تکلیف را عقب‌تر کشاند.

بیانیه سوم شبه جرم در م ۷ مقرر می‌دارد که تکلیف زمانی وجود دارد که:

۱-فاعل به طور معمول تکلیف به انجام احتیاط معقول دارد و آن تکلیف زمانی است که رفتار وی حاوی یک خطر فیزیکی باشد[۹۲].

و در بند ۲ به شروط ‌محدود کننده و یا دافع مسئولیت می‌پردازد.

در بیانیه دوم شبه جرم اگر عمل فاعل خسارتی به دیگری وارد کند و آن عمل به گونه‌ای باشد که فاعل پیش‌بینی وقوع چنین صدمه‌ای را نداشته باشد فاعل مسئول نخواهد بود.[۹۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...