خشونت پیامدها و عوارض جسمانی و روانی ناخوشایندی گریبانگیر قربانیان می‌کند، از جمله اختلال تنش پس از ضربه یا PTSD، افسردگی، کاهش عزت نفس، اضطراب و اختلالات وخیم رفتاری و نیز مشکلات هیجانی و شناختی و … که متوجه زنان قربانی می شود(راتر[۳]،۱۹۹۴).

در این زمینه یکی از مفاهیمی که با خشونت علیه زنان مرتبط است مسأله هوش هیجانی می‌باشد. به طور کلی هوش هیجانی یکی از مفاهیم هوش است که به عنوان جدیدترین تحول در زمینه فهم رابطه تعقل و هیجان می‌باشد و از آن به عنوان ماشه چکان یک انقلاب بزرگ در زمینه ارتقای بهداشت روانی یاد می شود. سالووی و مایر(۱۹۹۹)، در پاسخ ‌به این سؤال که چرا دو فرد با هوشبهر مساوی می‌توانند به سطوح کاملا متفاوتی از پیشرفت و خوشبختی برسند، برای اولین بار اصطلاح هوش هیجانی را مطرح نمودند. منظور از هوش هیجانی آن دسته از جنبه‌های زیربنایی رفتار فردی است که به طور کامل با توانایی‌های عقلانی و تفکری او متفاوت است(برادبری و گریوز[۴]، ترجمه ابراهیمی، ۱۳۸۷).

بیشتر پژوهشگران با این مطلب موافق اند که افراد، با هوش هیجانی توانایی تنظیم، ادراک دقیق و تولید حالات هیجانی را دارند و این توانایی، در گستره زندگی رشد می‌کند. کودکان، ابراز ادراک و تنظیم هیجاناتشان را در تعامل با والدین و همسالان رشد می‌دهند. تفاوت های گسترده دنیای اجتماعی، از سویی، و تفاوت در توانایی‌های فردی ازسوی دیگر، باعث می شود که برخی از کودکان، به گونه ای ماهرانه تر بر هیجانات خود و دیگران تسلط یابند و این موضوع، از پشتوانه پژوهشی زیادی برخوردار است[۵]. همچنین، مایر و سالوو ی[۶] (۱۹۹۷)، بیان می‌کنند که مهارت های هیجانی، در متن ارتباطات بین فردی رشد می‌یابند)موسوی نوری،۱۳۸۳). تایلور[۷](۲۰۰۰)، بر این باور است که اگر افراد هوش هیجانی بالایی داشته باشند، می‌توانند با مشکلات و چالش های زندگی خود بهتر سازگار شوند و به گونه ای مؤثر، به کنترل هیجانات خود بپردازند و بدین ترتیب، زمینه‌های بهبود و افزایش سلامت روانی خود را فراهم کنند(اسدپور،۱۳۸۷).

هوش هیجانی به عنوان نوعی توانایی ظرفیت ادراک، ابراز، شناخت، کاربرد و اداره هیجان های خود و دیگران را شامل می‌گردد)مایر و سالووی، ۱۹۹۷)، و از نظر بار- آن مجموعه ی توانایی‌های، غیر شناختی توانش ها و مهارت هایی است که بر توانایی رویارویی موفقیت آمیز با خواسته ها، مقتضیات و فشارهای محیطی تأثیر می‌گذارد(بار- ان[۸]،۱۹۹۷). ویژگی های آن عبارتند از: شناخت احساسات خویشتن، استفاده برای تصمیم های مناسب در زندگی، توانایی اداره ی مطلوب خلق و خوی کاربرد و مدیریت هیجان های خود و دیگران (مایر وسالووی،۲۰۰۱). برخورداری از شادی، نشاط و سرزندگی، استقلال و عملکرد بهتر در کارها، برخورداری از موفقیت و پیشرفت بیشتر در زندگی) سامی[۹]، ۱۹۹۸).

هوش هیجانی مزایا و محاسنی دارد. در این راستا گلمن[۱۰] دو بعد فردی و سازمانی را معرفی می‌کند. در بعد فردی به خود ارزیابی و خودآگاهی، شناخت نقاط قوت و حوزه های پیشرفت، افزایش قابلیت ها و توانمندی های اجتماعی، مهارت های کسب آرامش، اعتماد به نفس و انگیزش بالا منجر می شود. در بعد سازمانی به سطوح بالاتر یادگیری، کار گروهی و انگیزش بیشتر، نارضایتی و مشکلات اخلاقی کمتر. افزایش خلاقیت و نوآوری، بازدهی بیشتر و عملکرد شغلی بهتر می‌ انجامد)گلمن، ۲۰۰۰).

موفقیت در زندگی شخصی و حرفه ای هر شخص به توانایی وی برای استدلال ‌در مورد تجارب هیجانی، مسایل دارای باز عاطفی و ارائه پاسخ به شیوه های سازگارانه از لحاظ هیجانی نسبت به نتایج مبتنی از استدلال درباره گذشته، حال و آینده وابسته است)سالوی و همکاران، ۲۰۰۰).

تحقیقات متعدد بر این موضوع تأکید دارد که امروزه صرف توسل به هوش عمومی به تنهایی برای تبیین موفقیت کافی نبوده و برای دستیابی به موفقیت، به چندین نوع هوش و کنترل هیجانات نیاز می‌باشد)پلیتری، ۲۰۰۲)، از طرفی برخی پژوهشگران بر این باورند که بین هوش هیجانی و عملکرد مؤثر بر این باورند که بین هوش هیجانی و عملکرد مؤثر در تطابق با اقتضائات روزمره زندگی پیوند و رابطه استواری وجود دارد.

باید اذعان داشت که عمده علت بروز خشونت های بین فردی و رفتارهای خودتخریبی زوجین ریشه در ناسازگاری زناشویی دارد(اسکات[۱۱]،۲۰۰۱).

در این بررسی با هدف مشخص نمودن میزان خشونت علیه معلمان زن در انواع مختلف آن و نوع نگرش زنان نسبت به خشونت که شاید از نگرش مردان نیز مهم تر باشد(زیرا زنان انتقال دهنده نوع نگرش به نسل های آینده و مردان هستند) به بررسی رابطه هوش هیجانی معلمان زن با خشونت خانوادگی اعمال شده علیه آنان پرداخته شد. حال این سؤال مطرح می شود که : آیا بین هوش هیجانی و خشونت اعمال شده علیه معلمان زن رابطه وجود دارد؟

۳-۱ اهمیت و ضرورت انجام پژوهش:

    • از آن جا که غیر عادی بودن روابط بین زن و شوهرها و خشونت علیه زنان در جامعه امروز به لحاظ ارزش های فرهنگی و قوانین و مقررات موجود مسأله ای است که حیات خانواده و جامعه را تهدید می‌کند و این امر ایجاد آسیب روانی جدی برای خانواده را به دنبال دارد، که ضرورت تحقیق نمایان می شود.

    • با توجه ‌به این که بعضی مردان در خانواده برای پیشبرد اهداف خود دست به اعمال خشونت می‌زنند، اما زنان از ترس آبرو و یا وحشت از خشونت در برابر خواسته های غیر منطقی شوهران خود تسلیم می‌شوند؛ این مسأله آثار زیانبار روانی را برای زن به همراه دارد و می‌تواند منجر به از هم پاشیدگی خانواده شود اهمیت انجام پژوهش را نشان می‌دهد.

    • از آن جا که در اکثر جوامع امروزی زنان در معرض خشونت مردان قرار دارند و جراحات فیزیکی و ضربه های روانی حاصل از خشونت می‌تواند پی آمدهای وسیعی برای زندگی قربانی داشته باشد و در نهایت به زندگی خانوادگی و اجتماعی قربانی سرایت نماید، به همین دلیل درک درست ماهیت و دامنه ی خشونت و یافتن ابزاری برای کاهش و به تقلیل رساندن رفتارهای خشونت آمیز، ضروری و مسأله ای مربوط به عموم جامعه است، همین مسأله ضرورت و اهمیت انجام تحقیق را مشخص می‌کند.

    • در مسأله خشونت علیه زنان مناظرات و مناقشات زیادی شنیده و خوانده شده است، اما در کشور ما توجه و عنایت بایسته را باید در این موضوع بر انگیزیم، همیشه از خشونت ها و تهاجم ها و تجاوزات جنسی بالای زنان که موضوع حادی نیز می‌باشد در همه رسانه ها سخن گقته شده و گفتگو های زیادی صورت گرفته اما نکته ای بسیار اهم و قابل توجه دیگری نیز در پهلوی این همه خشونت ها و تجاوز ها همیشه محسوس بوده و است و آن این که زنان ولو در خانواده های تحصیل یافته و روشن فکر هم که بوده اند در برابر شان رفتار های خشونت بارلفظی و معنوی صورت گرفته است. این خشونت ها اگر از بعد فیزیکی به وقوع نپیوسته است، بُعد لفظی داشته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...