۱- عزت نفس: انسان‌ها با هنجارها و نیازهای اخلاقی که در درون خود به وجود می ‏آورند, زندگی می‏ کنند. محترم شمردن این هنجارها و الگوی رفتاری در کسب رضایت شغلی آن ها تأثیر بسزایی دارد. مدیر شایسته آن است که کارکنان را در خلق این هنجارها یاری کند.

۲- شناسایی: همه انسان ها به‏ طور شدید یا ضعیف علاقه دارند تا از سوی دیگران مورد شناسایی واحترام قرار گیرند. مدیران باید ‌از عملکرد کارکنان آگاه باشند وآنان را از این آگاهی باخبر سازند.

۳- ارضای خواسته ها: انسان‌ها همواره در پی ارضای نیازهای مادی و معنوی خویش‏اند که این امر بر رضایت شغلی آنان مؤثر است. ترک خدمت افراد به‏سبب عدم حصول رضایت شغلی و تأمین خواسته های آنان است.

۴- لذت: لذت بخش بودن شغل وفعالیتهای شغلی ‌در کارکنان ایجاد خشنودی ورضایت شغلی می ‏کند.

۵- صمیمیت: دوستی و صمیمیت در روابط میان کارکنان یک محرک قوی انگیزشی به‏شمار می ‏آید که به رضایت شغلی منجر می‏ شود. اگر در سازمان برخوردهای منفی گسترش پیدا کند, ضعف روحیه را به‏همراه دارد.

۲-۴-۲-۳- نظریه کورمن کورمن[۴۰]: نظریات رضایت شغلی را قابل تلفیق در هم می‏داند. به نظر او تا سال ۱۹۷۵, عمدتاًً سه نظریه رضایت شغلی به شرح زیر وجود داشته است:

الف: نظریه کامروایی نیازی[۴۱]: این نظریه که بیشترین شباهت را به نظریه مشوق[۴۲] عملکرد دارد بیانگر این مفهوم است که:

الف: اگر انسان آنچه را می‏ خواهد به دست آورد, خشنود خواهد شد.

ب: هرچه انسان بیشتر خواهان چیزی باشدوقتی آن را به دست آورد خشنودتر خواهد شد و اگر به دست نیاورد, ناراضی می‏ گردد.

ب: نظریه گروه مرجع [۴۳]: در این نظریه برخلاف نظریه کامروایی نیازی، آنچه به‏عنوان نقطه عطف خشنودکننده در نظر گرفته می‏ شود دیدگاه ها و عقاید گروهی است نه خواستها و نیازهای فردی. ‌بر اساس این نظریه آنچه موجبات خشنودی و رضایت فرد را فراهم می ‏کند، برآورده‏شدن خواستها و دیدگاه های گروهی است که فرد در آن اشتغال دارد. ‌بنابرین‏ اگر شغلی علایق, خواستها و شرایط گروه را برآورده سازد شخص از آن شغل احساس رضایت کرده، به آن علا‏مند می‏ گردد.

ج: نظریه روابط انسانی[۴۴]:

در دوره مدیریت کلاسیک چنین تصور می‏ شد که مسائل مادی بیشترین اثر را بر رضایت و علاقه‏مندی افراد در محیط کار و در نتیجه بالا رفتن تولید دارد. اما تحقیقات هاثورن نشان داد که برقراری روابط انسانی، جو دوستانه، مشارکت، پذیرش، احترام به افراد و داشتن روابط غیر رسمی صمیمی سبب افزایش روح همکاری، بازدهی و تولید شده وتأثیرعمیقی بر رضایت شغلی افراد دارد. همچنین گزارش‌ها و نتایج این تحقیقات نشان داد چنانچه افراد با نوعی آزادی و اختیار درباره مسائل کار بیندیشند و تصمیم بگیرند و دیگران نظراتشان را به آنان تحمیل نکنند و حق مخالفت با تصمیمات و نظرات مدیران در ارتباط با حوزه کاری خود را داشته باشند، این مشارکتها نوعی احساس تعلق و مالکیت نسبت به محیط کار در آنان ایجاد می ‏کند. از نقطه‏نظر مدیریت ” هدف دانش روابط انسانی, ایجاد سازمانی پرتوان و پویا است و این هدف از هیچ راهی میسر نمی‏ شود به‏جز از طریق فراهم‏نمودن رضایت خاطر در وجود افراد به خاطر موقعیت در کار گروهی اعضای سازمان.” به عبارت دیگر می‏توان گفت روابط انسانی وسیله‏ای برای به ثمر رساندن اهداف عالی سازمان از طریق رضایتمندی افراد سازمانی است.(شفیع‌آبادی۱۳۷۲) .

۲-۳-۳- متغیرهای مرتبط با رضایت شغلی

۲-۴-۳-۱- عوامل سازمانی:

بعضی از عوامل سازمانی که منبع رضایت شغلی هستند عبارتند از:

الف) حقوق و دستمزد: حقوق و دستمزد یک عامل تعیین کننده رضایت شغلی است. بویژه زمانی که از دیدگاه کارمند این پرداخت منصفانه و عادلانه باشد.

ب) ترفیعات: ترفیعات شامل تغییر مثبت در حقوق (حقوق بالاتر)، کمتر مورد سرپرستی قرار گرفتن، چالش کاری بیشتر، مسئولیت بیشتر و آزادی درتصمیم گیری است. بعلت اینکه ارتقاء میزان ارزش فرد را برای سازمان نشان می‌دهد (بویژه در سطوح عالی تر)، ترفیع فرد منجر به افزایش روحیه وی می‌گردد.

ج) خط مشی های سازمانی: ساختار ‌دیون سالارانه برای فردی که دارای سبک رهبری دموکراسی است، مناسب نیست.علاوه برآن خط مشی های سازمانی نیز در رضایت شغلی تاثیر می‌گذارد. خط مشی های غیر منعطف باعث برانگیختن احساسات منفی شغلی می شود وخط مشی منعطف باعث رضایت شغلی می شود(ساعتچی، ۱۳۸۷).

۲ـ ۴ـ ۳-۲- عوامل محیطی:

عوامل محیطی کار شامل موارد زیر است:

الف) سبک سرپرستی: هر جا که سرپرستان با کارکنان رفتاری حمایتی و دوستانه داشته اند، رضایت شغلی نیز زیاد بوده است.

ب) گروه کاری: اندازه گروه و کیفیت ارتباطات متقابل شخصی در گروه، نقش مهمی در خشنودی کارکنان دارد. هرچه گروه کاری بزرگتر باشد رضایت شغلی نیز کاهش می‌یابد.زیرا ارتباطات متقابل شخصی ضعیف تر شده و احساس همبستگی کم رنگ تر و نهایتاً شناخت تمامی افراد مشکل می شود. همچنین گروه کاری به ‌عنوان یک اجتماع، سیستم حمایتی- احساسی و روحیه ای برای کارکنان محسوب می شود.اگر افراد در گروه دارای ویژگی‌های اجتماعی مشابهی (نگرش ها و باورهای مشابه) باشند، جوی را به وجود می آورند که در سایه آن رضایت شغلی فراهم می‌گردد.

ج) هر چه شرایط کاری مطلوب تر باشد باعث رضایت شغلی می شود، چراکه در شرایط کاری مطلوب، آرامش فیزیکی و روانی بهتری برای فرد فراهم می شود (ساعتچی،۸۷).

۲-۴- ۳-۳- ماهیت کار:

کار به خودی خود نقش مهمی در تعیین سطح رضایت شغلی دارد. محتوای شغل دارای دو جنبه است: یکی محدوده شغل است که شامل میزان مسئولیت، اقدامات کاری و بازخورد است. هر چه این عوامل وسیعتر باشد باعث افزایش حیطه شغلی می شود که آن نیز به نوبه خود رضایت شغلی را فراهم می آورد. دومین جنبه عبارت است از تنوع کاری، تنوع کاری متوسط موثرتر است. تنوع وسیع باعث ابهام و استرس می شود و از طرف دیگر تنوع کم نیز باعث یکنواختی و خستگی می شود که نهایتاًً منجر به عدم رضایت شغلی می‌گردد. ابهام در نقش و تضاد در نقش همواره از سوی کارکنان مورد اجتناب قرار گرفته است. زیرا اگر کارکنان کاری که انجام می‌دهند و انتظاری که از آن ها می رود را نشناسند موجبات ناخشنودی آن ها فراهم می‌گردد.(شفیع آبادی، ۱۳۷۲)

۲-۴-۳-۴- عوامل فردی:

در حالی که محیط بیرونی سازمان و ماهیت شغل عوامل تعیین کننده در رضایت شغلی هستند، صفات و ویژگی‌های فرد نیز نقش مهمی در آن دارد. افرادی که به طور کلی دارای نگرش منفی هستند، همیشه از هر چیزی که مربوط به شغل است شکایت دارند. مهم این نیست که شغل چگونه است، آن ها همواره به دنبال بهانه ای می‌گردند تا به گله و شکایت بپردازند. سن، ارشدیت وسابقه، تاثیر قابل ملاحظه ای بر رضایت شغلی دارند. کارکنانی که دارای سن بالا و سابقه زیاد در سازمان هستند، انتظار دارند که رضایت بیشتری از شغل خود داشته باشند. همچنین بعضی صفات مشخصه شخصیتی طوری است که باعث افزایش رضایت شغلی می شود. به علاوه می توان این طور نتیجه گرفت افرادی که در سلسله مراتب نیازهای مازلو در سطح بالاتری قرار دارند، رضایت شغلی بیشتری خواهند داشت(شفیع آبادی، ۱۳۷۲).

۲-۵-تحقیقات داخلی و خارجی مرتبط با موضوع پژوهش:

۲-۵-۱- تحقیقات در ارتباط با فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...