افتاد
آن سان که مرگ
آن اتفاق سرد
می‌افتد»(امین‌پور، ۱۳۸۶، ص۱۴).
یکی دیگر از مصادیق تحول در حوزه‌ی شکل، فرم و ساختار، بلندی و کوتاهی شعرهای امروزین است.
شعرآزاد پس از رهایی زندان وزن، قافیه و تساوی مصرع‌ها، در دهه‌ های اخیر به دلیل شرایط زمانی و تحولات گسترده‌ی اجتماعی گاهی به یک یا دو سطر و یا بند کوچک اکتفا می‌کند.
به این نوع شعرها«طرح» و گاهی«شعر کوتاه» و گاهی به اشتباه «هایکو» می‌گویند.(روزبه، ۱۳۸۹، ص۲۲).
غلامرضا کافی این نوع شعری را «ترانَک»نامیده، و خود در این قالب، شعرهای موفقی را ارائه کرده است:
«زن به زرق و برق می‌اندیشد
مرد به قبض برق می‌اندیشد
زرق و برق، قبض برق
زرورق»(کافی، ۱۳۸۷، صص۲۵۷).
«انگیزه فمنیست
هوس آزادی است
نه آزادی هوس»(همان، ص۲۸۷).
«نرگس/گل زمستان است
زمستان است
گل نرگس!»(همان، ص۲۳۵).
«ترانک» گونه‌ای است که در بردارنده‌ی مفاهیم اجتماعی و انتقاد‌های شاعرانه از جهان پیرامون شاعر است.شعری است کوتاه در چند بند که بیشترین جلوه‌اش در معنا و مفهوم است. برعکس از شعرهای سپید دیگر که بیشتر جلوه‌شان در فرم و ساختار است.
گاهی «ترانک» را به اشتباه «هایکو» یعنی همان شعر کوتاه ژاپنی که صرفاً شعری «طبیعت‌گرا» ست می‌خوانند.
«ترانک» یک تلنگر است بر شیشه‌ی ذهن مخاطب تا اندکی متأثر شود و به فکر فرو رود. در بعضی از ترانک‌های کافی، ویژگی فرمی خاصی هم لحاظ شده است؛ مثلاً:
«زن مداد می‌کشد
مرد داد نمی‌کشد
مرد کشیده است و
دراز کشیده است»(کافی، ۸۷، ص۲۵۸).
در بند دوم، خواننده انتظار دارد بعد از واژه «داد»، مثل بند اول، فعل«می‌کشد» بیاید؛ اما شاعر هنجارشکنی کرده و به جای فعل «می‌کشد»، «نمی‌کشد» آورده است؛ البته این تغییر فرم در بیشتر ترانک‌ها لحاظ نمی‌شود و عمدتاً شاعران ترانک سرا به همان معنا و محتوا توجه دارند.
«این شعرها که در حجمی اندک و اندازه‌ای کوتاه پدید آمده‌اند در مقایسه با سروده‌های بلند معاصر، شبیه رباعی و دوبیتی هستند؛ در مقایسه با قصیده و مثنوی در شعر گذشته»(حسن‌لی، ۱۳۸۳، ص۲۴۹).
از دیگر تحولات در حوزه‌ی فرم و ساختار آشنا‌زدایی در آغاز و پایان، یعنی آغاز ناگهانی و پایان بی‌پایان شعراست؛ گو این که شاعر فکر می‌کند مخاطب تا این جای داستان را می‌داند و باید بقیه داستان را برایش بازگو کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

محمدکاظم کاظمی در غزلی ماندگار در وصف شهید این آشنا‌زدایی را به شکل زیبایی ارائه می‌دهد:
«و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتّی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچه‌ی خاطراتت
دلم گشت هر گوشه‌ی سنگرت را»(کاظمی، ۱۳۸۳، ص۷۹).
می‌بینیم که شاعر به تغافل، می کند که مخاطب می‌داند شهید وصف شده در این شعر، از کجا به جبهه اعزام شده و چه اتفاقاتی در جنگ برای او افتاده است و تا قبل از لحظه شهادت چه کارهایی می‌کرده است.
یکی دیگر از تحولات در حوزه فرم و ساختار، پیدایش «شعر نثر» است. پس از ظهور نیما و صدور فرمان آزادی شعر از تمامی قید و بندهای گذشته از جمله وزن، قافیه و تساوی مصرع‌ها کم کم «شعر نثر» یا «شعر منثور»پدید آمد؛ شعر منثور از تمام قیدهای شعر کلاسیک آزاد شده و در ظاهر هیچ تفاوتی با نثر ندارد.
«نه تو از راهی که رفته‌ای برمی‌گردی/نه من پشیمان می‌شوم/ از دوباره خوانی این اشک‌ها/ گیرم گلوله از شقیقه‌ی تو/ شلیک شد به تپانچه/ گیرم تقویم از ۲۰۰۱ برگشت/ به ۱۹۸۰/ نه تو از راهی که رفته‌ای برمی‌گردی/ نه من شک می‌کنم در سرایش نامت… (قزوه، ۱۳۸۷، ص۳۷۷).

۳-۴- دگردیسی شعر در صورخیال

به عقیده‌ی قدما، یکی از مرکزی‌ترین ستون‌های ایوان و بنیادی‌ترین عناصر ساختمان شعر، صورت‌های خیالی است.«صورت‌های خیال، علاوه بر آن که زبان شعر را به سهم خود از زبان نثر متمایز می‌کنند، و مثل موسیقی شعر، ظرفیت زبان را برای برانگیختن عاطفه افزایش می‌دهند. انواع مجازها و تصویرهای شاعرانه هم در مکتوم کردن معنی و هم در گسترش دادن معنی در ذهن، به شرط آن که به جا و مناسب به کار روند نقش اساسی دارند. صور خیال سبب می‌شود که جهانی که شاعر در شعر عرضه می‌کند، با جهان واقعی که مابه آن عادت کرده‌ایم، تفاوت پیدا کند و همین تازگی و غرابت جهان شعر که بی‌تردید عنصر خیال در پدید آوردن آن نقش به سزایی دارد، سبب می‌شود که توجه ما به متن بیشتر جلب گردد.»(شمیسا، ۱۳۷۸، ص۱۶۹).
می‌بینیم که آن چه سخن را از حالت گزارش و واقع‌نگری به سمت یک توصیف هنرمندانه جهت می‌دهد، قدرت خلاقیت ذهن شاعر در پرداختن به صور خیال است. صورت‌های خیالی باعث می‌شوند که دست شاعر در گسترش معنایی واژه، بازتر باشد؛ البته در شعر بعد از نیما، کم‌کم از صور خیال در شعر کاسته شده و کلام به سرشت اولیه خود نزدیک‌تر شده است.
«تخیل، هم‌ زبان را تازه و با طراوات می‌کند که این نکته خود با موضوع آشنا‌زدایی از زبان و خلاف عادت نمودن آن به چشم خواننده ارتباط دارد، هم وسیله‌ی معرفت و درک حقیقی است که جز از طریق زبان شعر قابل درک و بیان نیست»(همان، ص۱۷۱).
«صور خیال(تشبیه، استعاره، تمثیل، کنایه، رمز و اسطوره) یکی از عناصر مهم شعر است که بُعدی متافیزیکی در شعر ایجاد می‌کند که انسان را در فضای حضور امری مقدس و در آستانه راز قرار می‌دهد»(همان، ص۱۷۹).
یک مورد دیگر از شعر عباس باقری، شاعر سپید سرای انقلاب اسلامی را مرور می‌کنیم:
«شب/ بارانی سیاهپوش را / بر تن کرد/ با چتری از ستاره در رهگذر دغدغه/ چشم انتظار ماند/ تا ماه از تارمی به کوچه درآید/ماه/ اما/ بر پلکان انتظار نیامد/ بامدادان/ انبوه عابران/ خورشید را در قرمزی حادثه دیدند / آشفته و خموش/ از تربت غریب ما می‌آمد»(باقری، ۱۳۷۱، ص۱۲۹).
شعری از سلمان هراتی که با تصویرسازی فصل‌ها، دست به کاری تازه می‌زند:
«زمین فقط/ پنج تابستان به عدالت تن داد/ و سبزی این سال‌ها/ تتمه‌ی آن جویبار بزرگ است../»(هراتی، ۱۳۸۶، ص۱۴۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...