کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



 



حکایت نهم: مهمان‌نوازی زن بادیه‌نشین
روزی گروهی با امام حسن (ع) به حج می‌رفتند. آب و توشه‌ی خود را پیش از خود فرستاده بودند. گرسنه و تشنه شدند. در راه خیمه‌ی پیرزنی را دیدند. پیرزن با احترام با آن‌ها برخورد کرد و شیر گوسفندی را برای آن‌ها دوشید. سپس گفت: گوسفند را بکشید و غذا درست کنید. آن‌ها گفتند: ما از قریش هستیم. وقتی برگشتیم، به نزد ما بیا تا جبران کنیم. شوهر پیرزن، وقتی از صحرا برگشت، گوسفند را ندید. خشمگین شد و گفت: در همه‌ی دنیا، فقط یک گوسفند داشتیم و آن هم به قومی دادی که آن‌ها را نمی‌شناسی. زن گفت: اگر آن‌ها را می‌شناختم، مانند بازرگانی بود، در حالی که میزبان طعام را به کسانی که نمی‌شناسد، می‌دهد. بعد از مدّتی آن زن و شوهر از شدّت تنگدستی و قفر به مدینه رفتند. پیرزن در کوچه‌ای امام حسن (ع) را دید. امام او را شناخت. گفت: من آن کسی هستم که آن روز به شیر و گوسفند ما را مهمان کردی، پس هزار گوسفند و هزار درهم به او داد و او را به نزد امام حسین (ع) برد. امام حسین (ع) نیز دو برابر چیزی که برادرشان داده بود، به او داد. پس او را به نزد عبدالله جعفر فرستادند. او نیز دو هزار گوسفند و دو هزار درهم داد و آن زن و شوهر با چهارهزار درهم و چهارهزار گوسفند برگشتند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

حکایت دهم: کریم‌تر از حاتم طایی
روزی از حاتم طایی پرسیدند که: بهتر از خودت دیده‌ای؟ گفت: بله. زمانی در صحرایی می‌رفتم. به خیمه‌ای رسیدم. زالی در آن خیمه بود و بزی داشت. پیرزن مرا خدمتی بسیار کرد. مدّتی بعد پسر او آمد و از ما احوالپرسی کرد. زال به پسر گفت: برخیز و اسباب پذیرایی مهمان را آماده کن. آن بز را کشتند و فوراً غذا درست کردند، در حالی که غیر از آن بز چیزی دیگری نداشتند و آن را در حقّ ما ایثار کردند. به پیرزن گفتم: مرا می‌شناسی؟ من حاتم طایی هستم. باید به قبیله‌ی ما بیایی تا جبران کنم. زن گفت: از مهمان پاداش نمی‌گیرم. نان را به بهایی نمی‌فروشم. از من هیچ چیز قبول نکرد، پس او از من کریم‌تر است.
حکایت یازدهم: تیزهوشی دخترک میزبان
اصمعی می‌گوید: زمانی به قبیله‌ای از اعراب رسیدم. گروهی از زنان و دختران پیش من آمدند. من و شترم را بسیار خدمت کردند. سه روز در آن‌جا ماندم و خواستم شتر را برای رفتن آماده کنند. پس تنها و درمانده شدم. به آن‌ها گفتم: این چه نوازش و احترامی بود که وقت آمدن، در حق من کردید. اکنون که وقت رفتن شده، کمکم نمی‌کنید. دخترکی از گوشه‌ای جواب داد: ما مهمان را در زمان آمدن خدمت می‌کنیم، ولی بر ما ننگ است که وقت رفتن، او را یاری دهیم تا برود. از کَرَم آن جماعت و زیرکی آن دختر تعجّب کردم و با سختی شتر را آماده رفتن کردم.
حکایت دوازدهم: عادت ملک کرمان
پادشاهی در کرمان بسیار بخشنده و جوانمرد بود. عادت او بود که هر غریبی به شهر می‌آمد، سه روز او را مهمانی می‌داد. وقتی لشکر عضدالدّوله آمدند، او طاقت مقابله با آن‌ها را نداشت. در قلعه رفت و هر روز صبح می‌آمد، جنگی بزرگ می‌کردند و کشته می‌دادند. شب که می‌شد، مقداری غذا برای دشمن می‌فرستاد. عضدالدّوله پیکی فرستاد و گفت: چرا روز ایشان را می‌کشی و شب برایشان غذا می‌فرستی؟ جواب داد: جنگ کردن نشانه‌ی مردی است و غذا دادن نشانه‌ی جوانمردی. اگر این‌ها دشمن من هستند، امّا در سرزمین من غریب‌اند و مهمان هستند. جوانمردی نیست که مهمان را بدون غذا نگه داشت. عضدالدّوله گفت: کسی که این چنین جوانمرد است، جنگیدن با او اشتباه است. پس به خاطر جوانمردی، نجات پیدا کرد و از قلعه بیرون آمد.
۳-۱-۲۱٫ شجاعت
حکایت اوّل: مبارزه‌ی حضرت علی (ع) با عمروبن‌عبدود
در ابتدای اسلام، همگی به این که مانند حضرت علی (ع) مبارزی نیست، اتّفاق نظر داشتند. در یکی از جنگ‌ها که تاریخ و روزگار آن را بازگو می‌کنند، کشتن عمروبن‌عبدود به دست ایشان است. عمروبن‌عبدود از سواران و دلیران زمان خود بود. در جنگ احزاب، وقتی قبایل عرب جمع شدند، او نیز بر خود و جوشن خود علامتی گذاشت که او بشناسد. اسب خود را از خندق عبور داد و در مقابل لشکر پیامبر (ص) ایستاد. حضرت علی (ع) پیش او آمدند و گفتند: از تو می‌خواهم به دین اسلام بیایی و بت‌پرستی را رها کنی. او گفت: نمی‌توانم. سپس حضرت گفتند: اگر مسلمان نمی‌شوی، به جنگ من بیا تا ببینم پیروزی از آنِ کیست. عمروبن‌عبدود گفت: تو مانند فرزند من هستی و من نمی‌خواهم که به دست من کشته شوی. حضرت علی (ع) فرمودند: به خدا قسم که من دوست دارم، تو را هلاک کنم. عمرو ناراحت شد. پس حضرت را به جنگیدن دعوت کرد. پیامبر (ص) فرمودند: عمرو از قهرمانان عرب است. حضرت علی (ع) بالأخره از پیامبر (ص) اجازه گرفتند و به جنگ او رفتند. وقتی عمرو از ایشان پرسید: تو کیستی؟ حضرت پاسخ دادند: من کسی هستم که شمشیر دشمن را تکّه‌تکّه کنم و با اسبی که نعل آن مانند پیکان است، سنگ خاره را خورد کنم و دشمنان را نابود کنم. من علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) که به یاری خدا بر دشمنان پیروز می‌شوم. عمرو گفت: برگرد تا کسی از تو بزرگ‌تر بیاید. علی (ع) فرمودند: بیهوده‌گویی مکن، که من امروز با یاری خدا تو را خواهم کشت. عمرو شمشیر کشید. حضرت علی (ع) آن را به سپر گرفتند و سپر دو نیم شد و سر مبارک زخمی شد و همان لحظه با بازوی حیدری یک شمشیر بر گردن عمرو زدند. چنانکه سر او را برید. حضرت تکبیر گفتند و پیامبر (ص) شاد شدند و فرمودند: مبارزه علی (ع) در روز خندق با عمروبن‌عبدود، برتر از همه‌ی اعمال است تا روز قیامت.
حکایت دوم: بهرام گور
فرزندان یزدگرد، بلافاصله بعد از تولّد فوت می‌شدند، تا اینکه پسری خوش‌اندام و زیبارو متولّد شد. از ترس آنکه مبادا او نیز فوت شود، سرپرستی او را به نعمان منذر که پادشاه عرب بود داد و دستور داد او را خوب پرورش دهند. نعمان سه دایه از عرب و عجم و ترک برای او گرفت تا به راحتی به سه زبان سخن بگوید. در قصر جایی برای او ساخت. بهرام آنجا بزرگ شد، تا اینکه در شجاعت مثل و مانند نداشت و در تیراندازی نیز بی‌نظیر بود. نعمان اسب بی‌نظیر خود را پیشکش بهرام کرد. مال و منال خود را در اختیار او گذاشت. علّت آنکه به او بهرام گور می‌گویند، این بود که روزی با نعمان به شکار رفته بود. شیری را دیدند که با گوره‌خری درآویخته بود. چون بهرام آن‌ها را دید، تیری به سمت آنان انداخت که از پشت رد شد و از شکم گوره خر، بیرون آمد و هم شیر و هم گوره‌خر هر دو مردند. نعمان بر دست و بازوی او آفرین گفت و او را تحسین کرد و گفت: اگر به چشم خود نمی‌دیدم و از کسی می‌شنیدم، هرگز باور نمی‌کردم.
حکایت سوم: دستی از غیب
در شهر موته، فردی از خدمتکاران محمّدبن‌سلیمان الهاشمی ترسویی مشهور بود. شبی با گروهی نشسته بود و از شجاعت و دلیری صحبت می‌کرد. او گفت: شما نسبت ترسو به من می‌دهید، امّا از همه شجاع‌تر و دلیرترم و در شب تاریک هرجا بخواهید به آنجا می‌روم و نشان شما را می‌برم. پس جایزه‌ای تعیین کردند و در دروازه‌ی شهر آبگیرهایی هست، که حجّاج یوسف ساخته، جایی وحشتناک، جایگاه درندگان و دزدان است. به او گفتند: به آنجا برو و میخی در عمق برکه آب بزن تا نشان شجاعت تو باشد. آن مرد میخی و چکشی و شمشیر برداشت و به آنجا رفت و در آنجا کوبید. خواست که بیرون بیاید، صدای زنجیری شنید. دید بوزینه‌ای از دست مربّی فرار کرده بود، با تلاش و سختی او را گرفت، دوباره در بین راه صدایی به گوش او رسید. که مردی با زنی می‌گفت که: عمر عزیزم را به خاطر تو تباه کردم و تو به من توجّه نکردی. پدرت تو را به بیگانه داد و اگر تو راضی نبودی، آن ازدواج انجام نمی‌شد، امشب خون تو را خواهم ریخت. زن گریه می‌کرد، که بر من رحم کن، آنچه پدرم کرد من تقصیری ندارم. آن مرد که این حرف‌ها را می‌شنید، بر آن مرد فریاد زد و بوزینه را بر گردن او انداخت. آن مرد دست از زن برداشت و فرار کرد. جوان زن را از بند نجات داد و حال او را پرسید. زن گفت: این مرد کینه‌ی مرا در دل دارد و تقدیر چنین بود که با او ازدواج نکنم. پس آمد و مرا دزدید و این زمان قصد جان مرا کرده بود، که خدا تو را به فریادم رساند. پس آن زن را به خانه برد و ماجرا را برای دوستانش بیان کرد و جایزه را به دست آورد و همان شب زن را به خانه‌ی خودش بازگرداند. یاران به شجاعت او اعتراف کردند. خداوند برای رفع گرفتاری‌های درماندگان، از غیب مدد می‌رساند که در ادراک هیچ کس نمی‌گنجد.
حکایت چهارم: جوان دلیر و عیّاران
ابوعلی زیدی می‌گوید: در ابتدای جوانی با گروهی از عیّاران راهزنی می‌کردم و در سرزمین جبال، ساکن بودیم. جاسوسان به ما خبر دادند که جوانی برای قافله حجّاج ده بار شتر همراه می‌برد و کنیزکی خوش‌رو و زیبا دارد. ما در جایی کمین کردیم و همین که قافله رسید، بدون جنگ و مقاومت او را بستیم. آن جوان اسب زردرنگ باارزشی داشت. گفت: از جوانمردی نیست که آخرت را به یکباره فراموش کنی. اکنون شما غنیمتی خوب به دست آورده‌اید، اسب مرا به من بدهید تا به حجّ برسم. عیّاران با هم مشورت کردند. پیری در میان آن‌ها گفت: آزاد کردن او و دادن اسبش کار درستی نیست، به او توجّهی نکنید، امّا عدّه‌ای گفتند: ما مال زیادی از او برده‌ایم و به چیز ناچیزی نباید مضایقه کنیم، که این از جوانمردی نیست. او را باز کردند و اسبش را به او دادند. جوان گفت: می‌ترسم در راه جماعتی دیگر اسب مرا بگیرند. اگر لطف کنید و آن کمان را به من بدهید، دور از کرم نیست. باز آن پیر با تجربه گفت: سلاح را به دشمن ندهید، امّا آن‌ها به سخن او توجّه نکردند و کمان و تیر را به او دادند. جوان بر آن‌ها فریاد زد و گفت: اکنون که در حقّ من لطف کردید، شما را نصیحتی می‌کنم که دست از کالاها و بارهای من بردارید، وگرنه شما را می‌کشم. آن‌ها شوخی گرفتند: مگر از جان خود سیر شده‌ای؟ جوان مانند شتری خشمگین تیری را در کمان گذاشت و یکی از آن‌ها را کشت و تا آن‌ها به خود جنبیدند، هشت نفر را کشته بود و تا هشت نفر را کشت، بقیّه فرار کردند. جوان برسر بارهای خود آمد و تیرهای خود را برداشت و به آن‌ها گفت: هر کس از اسب خود پیاده شود، او را امان می‌دهم، از اسب پیاده شدند، او اسبان را برداشت و تمام بارهای خود را برد. راوی می‌گوید: وقتی مردی او را دیدم، از کار خود شرمنده شدیم و توبه کردیم. خداوند بعد از یأس و ناامیدی آن جوان، بر او گشایش و فرج قرار داد و این از نوادر روزگار است که یک نفر بر سپاهی پیروز شود.
۳-۱-۲۲٫ صبر و بردباری
حکایت اوّل: حلم پیامبر اکرم (ص)
زمانی که عبدالله سلام مسلمان شد، دوستی داشت از دانشمندان جهود که به او زید شعبه می‌گفتند. عبدالله به هیچ طریقی نتوانست دوستش را مسلمان کند، تا اینکه روزی او را در مسجد و در صف مسلمانان دید، بسیار خوشحال شد. از او علّت اسلام آوردن را پرسید؟ دوستش گفت: روزی در حال خواندن تورات بودم، به ستایش حضرت محمّد (ص) رسیدم، پس آن‌ها را به خاطر سپردم و به خود گفتم بهتر است محمّد (ص) را آزمایش کنم تا ببینم این صفات در او هست یا نه؟ هر روز حرکات و سکنات او را زیر نظر می‌گرفتم. تماماً این صفات در او بود. یکی از چیزهایی که خوانده بودم و آزمایش نکردم، این بود که حلم محمّد (ص) بر خشم او غلبه دارد. می‌خواستم این را هم بیازمایم. روزی که حضرت (ص) بر در مسجد نشسته بود، ناگهان مرد عربی آمد و از فقر خود سخن گفت و گفت: قبیله‌ی من در قحطی هستند و مسلمان می‌باشند و به احسان شما امیدوارند. حضرت محمّد (ص) به حضرت علی (ع) فرمود: آیا از وجوهات چیزی مانده است؟ گفت: نه. پس من جلو رفتم و گفتم: اگر می‌خواهید من مقداری سکّه‌ی طلا دارم، به شما می‌دهم. وقتی خرمای شما به دست آمد، در عوض به من خرما بدهید. مهلت برای دادن خرما تعیین کردم. منتظر رسیدن مهلت بودم تا اینکه یک هفته مانده بود تا مهلت تمام شود، روزی در صحرا پیامبر (ص) را دیدم و گستاخانه گریبان او را گرفتم و گفتم: من شما را خوب می‌شناسم، که مال مردم را می‌گیرید و در دادن آن تأخیر می‌کنید. این رفتار جاهلانه را انجام دادم! ناگهان از پشت سر پیامبر (ص) صدای عمر را شنیدم که شمشیر کشیده و گفت: ای سگ دور شو! پیامبر (ص) او را از این کار منع کرد و گفت: این کارها لازم نیست، او را باید به بردباری و بزرگواری سفارش کرد. پس فرمود: ای عمر! برو حقّش را از فلان خرما به او بده و بیست پیمانه بیشتر به خاطر کفّاره‌ای که او را ترساندی، پرداخت کن. عمر چنین کرد و گفت: حلم و بردباری محمّدی چنین می‌کند! و به خاطر اینکه از من رنجیدی، تو را انعام دهد. زید گفت: چون آن حلم را مشاهده کردم، پیش پیامبر (ص) آمدم و شهادتین را گفته و مسلمان شدم. عاقلان باید بدانند که حلم و بردباری، دارویی است که دشمن را به دوست تبدیل می‌کند و پادزهری است که زهر را خنثی می‌کند.
حکایت دوم: ستایش در برابر نکوهش
نقل کرده‌اند که: عیسی (ع) روزی بر جماعتی عبور می‌کرد. آن جهودان در شأن او سخنان زشت می‌گفتند و عیسی (ع) ایشان را ستایش می‌کرد. یکی از حوّاریّون پرسید: ای پیامبر خدا! چرا این حرف‌های زشت را به خوبی و ستایش پاسخ می‌گویی؟ حضرت فرمودند: هر کس آن چیزی را خرج می‌کند که دارد، چون سرمایه‌ی آن‌ها بدی است، بد می‌گویند و چون در ضمیر من جز خوبی نیست، به جز خوبی چیز دیگری نمی‌توانم بگویم.
حکایت سوم: سبب گریه‌ی مرد حکیم
ذیمقرودوس حکیم پسری داشت که کشته شده بود. او برای پسر گریه می‌کرد. حکما و دوستان، این کار را برای او زشت می‌دانستند و می‌گفتند: گریه و ناله بر فرزند از کسی که مدّت‌های طولانی به علم و حکمت پرداخته و در انواع دانش به نهایت استادی و کمال رسیده، ناپسندیده است. ذیمقرودوس گفت: پناه بر خدا! من برای پسرم گریه نمی‌کنم، زیرا می‌دانم که هیچ آفریده‌ای به وجود نمی‌آید، مگر آنکه گرفتار مرگ می‌شود و هر آفریده‌ای ساعت مرگ معیّنی دارد، که چون فرارسد لحظه‌ای درنگ و تأخیر رخ نخواهد داد. چنانکه خداوند فرمود: ساعتی از مرگ پس و پیش نمی‌افتد. اگر در آن حالت پسر من کشته نمی‌شد، به طور دیگری کشته می‌شد. گریه‌ی من به خاطر قاتل بیچاره است، که نام او در گروه مجرمان ثبت می‌شود. تا آدمی به کمال حکمت نرسد، برای او اینقدر تحمّل نخواهد بود که به قاتل پسر خود دلسوزی کند.
حکایت چهارم: حلم مأمون
روزی خلیفه مأمون سوار بر مرکب خود بود و در جمع مردم می‌رفت. افراد او نیز در رکابش حرکت می‌کردند. یک مردی که حاجت داشت و شکایت خود را نوشته بود، گوشه‌ای نشسته و منتظر فرصت بود. مأمون که رسید، آن مرد بلند شد و شکایت‌نامه‌ی خود را بالا برد. اسب مأمون رم کرد و او را از پشت بر زمین زد. خدمتکاران قصد کشتن آن مرد را داشتند، امّا مأمون ایشان را منع کرد. بلند شده و دوباره سوار شد.آن مرد بیچاره از ترس بی‌حرکت ماند. خلیفه چون ترس او را دید، او را بخشید و شکایت‌نامه‌ی او را گرفت و بر همان مرکب جواب شکایت او را نوشت و حاجت او را داد.
حکایت پنجم: شجاعت و حاضرجوابی
ربیع حاجب به خلیفه منصور گفت: امروز مردی نزد من آمده و شکایت کرد که نزد مرد کوفی امانت‌هایی از بنی‌امیّه است. منصور گفت: او را نگهدارید تا کسی را که می‌گوید به ما نشان دهند. چنین کردند و او را نزد منصور آوردند. به او گفت: شنیده‌ایم که نزد تو از بنی‌امیّه امانت‌هایی است! بهتر است که آن‌ها را به‌خوبی به ما بدهی. آن مرد بدون ترس گفت: ای خلیفه! تو وارث بنی‌امیّه‌ای یا وصیّ ایشان در ارث؟ گفت: نیستم. مرد گفت: پس چیزی که در دین حقّ تو نیست، طلب نکن. نه در این جهان و نه در آن جهان. منصور خشمگین شد و گفت: بنی‌امیّه به مسلمانان خیانت کردند، به مال و غنایم آن‌‌ها دست زدند. من خلیفه‌ی مسلمانانم و وظیفه‌ی من است که حقّ آن‌ها را بگیرم و در بیت‌المال بگذارم. آن مرد جواب داد: آن‌ها غاصب بودند و ظلم کردند. بگذار تا در قیامت جواب آن مال را خودشان بدهند. اگر تو آن مال را بگیری، فردا جواب آن را از تو طلب می‌کنند. منصور رو به حاجب کرد و گفت: شرعاً چیزی متوجّه او نمی‌شود. سپس به مرد گفت: اگر حاجتی داری، بگو. آن مرد گفت: نامه‌ای به خانواده‌ی من بدهید تا از سلامتی من باخبر شوند و آن سخن‌چین را بیاورید تا او را ببینم. به خدا سوگند یاد کنم که از بنی‌امیّه هیچ امانتی نزد من نیست و از شرط عقل نیست که در مقابل خلیفه انکار کنم. هرچه گفتم به رستگاری نزدیک بود. منصور دستور داد تا خبرچین را آوردند. وقتی او را دید، قسم خورد که این از بردگان من است. به او سه‌هزار درهم داده‌ام تا تجارت کند و از سود آن سهم مرا بدهد. اکنون قصد جان مرا کرده است؟ منصور چون این را شنید، دستور داد غلام را مجازات کنند. غلام وقتی خود را گرفتار دید، گفت: ای خلیفه! مرا ببخش که این مرد سرور من است و من آن پول‌ها را از دست داده بودم، پس از ترس به او تهمت زدم تا از دست او نجات یابم. آن مرد او را آزاد کرد و قبول کرد دوباره سرمایه به او بدهد تا تجارت کند و بیکار نماند. خلیفه گفت: در خوبی زیاده‌روی کردی، دیگر به بخشش مال نیاز نبود. مرد گفت: اگرچه او بدکردار است، امّا باعث شد که من به بارگاه شما بیایم و این حقّ بزرگی است. پس خلیفه او را با تشریفات بازفرستاد. ربیع گفت: بعد از آن هرگاه کسی به شکایت و دادخواهی نزد منصور می‌آمد، او می‌گفت: فدای آن دوست کوفی که حاضرجواب و در شجاعت بی‌نظیر بود. عاقلان باید بدانند که به هر کس و ناکسی نباید اعتماد کرد تا باعث پشیمانی نشود.
حکایت ششم: حکمت تندرستی بزرگمهر
انوشیروان به محض شنیدن تهمت بر بزرگمهر خشمگین شد و او را در جای تنگ و تاریک زندانی کرد. گلیمی به او پوشاند و غذای او را هر روز دو قرص جو و نمک بیشتر نمی‌داد و به موکّلان گفت: هر کار که بزرگمهر انجام داد، در پیشگاه انوشیروان بگویند. البتّه، بزرگمهر هیچ چیز نگفت. انوشیروان به دوستان او اجازه داد به دیدنش بروند و با او سخن بگویند. دوستان به او گفتند: تو را در ناراحتی و بلا گرفتار می‌بینیم و به ناچار جام مذلّت را می‌نوشی، ولی با همه‌ی اینها ضعف و شکستگی در تو نمی‌بینیم. علّت آن چیست؟ بزرگمهر گفت: غذای من مخلوطی از شش چیز است که به قوّت آن برقرارم. اوّل، به اعتماد و توکّل به خدا؛ دوم، هرچه خدا تقدیر کرده همان می‌شود؛ سوم، صبر؛ چهارم، شکر؛ پنجم، اینکه بلایی بدتر از آن می‌تواند باشد که مبتلا شوم؛ ششم، تا زمان پیروزی، بی‌صبری فایده‌ای ندارد. وقتی آن‌ها سخنان بزرگمهر را به انوشیروان گفتند، او را آزاد کرد.
حکایت هفتم: ثمره‌ی صبر و تأمّل و زیان عجله
نقل کرده‌اند که: یکی از پادشاهان هند چهار نفر معتمد داشت، که بسیار مورد اعتماد بودند. از این چهار نفر دو نگهبان و دو ندیم بودند و هر شب به نوبت پاسبانی می‌دادند. یک شب که شاه خوابیده بود و یکی از آن چهار نفر نگهبان بود، ناگهان مار بزرگی از سقف خانه پایین آمد و خواست که پادشاه را نیش بزند. پاسبان فکر کرد اگر مار او را زخمی کند، کشته می‌شود و اگر من به بالین پادشاه بروم و او را بکشم، ممکن است پادشاه بیدار شود. پس تیری در کمان نهاد و با یک ضربه، شرّ مار را کم کرد. پس دید کمی از زهر مار بر سینه‌ی زن او چکیده، جوانمرد گفت: اگر آن زهر را برندارم، شاید سرایت کند، اگر دست به زن بزنم دور از مروّت و امانتداری باشد. پس مقداری پارچه بر گوشه کمان بست و نزدیک تخت زن آمد و آن زهر را از بدن او برداشت. در این بین، پادشاه از خواب بیدار شد و دید که او از نزد تخت دلدار او برمی‌گردد، بدگمان شد. صبر کرد، تا پاسبان دیگر آمد. پادشاه به او گفت: برو و سر برادرت را بیاور. جوان به خانه‌ی برادر رفت و دید خوابیده، با خود فکر کرد اگر خطایی از او سرزده، پس چرا چنین راحت خوابیده؟ به نزد پادشاه بازگشت و پادشاه گفت: سر او آوردی؟ گفت: نه. گفت: چرا؟ گفت: زیرا حکایتی به یادم آمد. گفتم: برایتان می‌گویم، آنگاه هرچه بگویید اطاعت می‌کنم. در روزگار سالف، پادشاهی بود که به شکار علاقه‌ی زیادی داشت و بازوی بسیار نیرومند جنگاوری داشت. روزی پادشاه به شکار رفته بود. ناگهان آهویی دید. به دنبال آن آهو رفت و از لشکرش عقب افتاد. به هر طرف می‌تاخت. از دور درختی دید که ماری بر آن درخت رفته بود. وقتی شاه را دید، شروع به زهر نشاندن کرد. شاه از نهایت تشنگی ظرفی زیر درخت گذاشت، تا از زهر پر شد. خواست که بنوشد، باز پادشاه شروع به پریدن کرد و آن جام را ریخت. پادشاه عصبانی شد و او را کشت. در این بین رکابدار رسید و باز را کشته و پادشاه را تشنه دید. آبی سرد در جام ریخت و شاه خورد. رکابدار پرسید: چرا باز را کشتی؟ شاه گفت: خیلی تشنه بودم، مقداری شبنم از درخت گرفتم، خواستم بنوشم، باز آن را ریخت. رکابدار ماری را بر درخت دید که سرش را پایین آورده و زهر می‌پاشد. به پادشاه گفت: باز را بی‌گناه کشته‌ای! نگاه کن و ببین که باز تو را از چه نجات داده است. شاه بسیار تأسّف خورد و پشیمان شد. بعد گفت: حکایتی دیگر به یادم آمد، که باید بگویم. پادشاهی ماهر و وفادار در آرزوی فرزندی بود، تا اینکه خدا به او فرزندی داد. پادشاه برای تربیت او، دایه‌ای خوب و نیکوخلق انتخاب کرد. این پادشاه راسویی داشت، که همیشه پیش گهواره‌ی پسرش خوابیده بود. روزی ماری از سقف خانه پایین آمد، خواست به گهواره‌ی کودک برود. دایه‌ی پسر آنجا نبود. راسو با آن مار جنگید و مار را کشت و زیر گهواره انداخت. وقتی دایه آمد، راسو و خون را دید. نامطّلع که این خون از کجا بوده، گرزی بر سر راسو زد و او را کشت. وقتی به گهواره نگاه کرد، ماری بزرگ دید و فهمید که راسو را بی‌دلیل کشته است. پادشاه بر مرگ راسو تأسّف خورد، ولی فایده‌ای نداشت. پادشاه وقتی این حکایت‌ها را شنید، گفت: برادر او را بیاورند. وقتی آمد، پادشاه گفت: دیشب دیدم که از حرم ما برمی‌گشتی؟ آن جوان گفت: عفّت و پاکدامنی مرا از هلاکت نگه داشت و گمان پادشاه غلط است. اگر پادشاه به زیر تخت خود نگاه کنند، دلیل بی‌گناهی مرا می‌یابند. شاه وقتی در زیر تخت نگاه کرد، مار را دید و خدا را شکر کرد و آن پاسبان را ستایش و به او پاداش داد. بعد از آن، هرگز در هیچ کاری عجله نکرد و بنای کارهایش را بر اثبات و صبر و فکر کردن گذاشت.
حکایت هشتم: انوشیروان و پیر خارکش
نقل کرده‌اند که: روزی انوشیروان از شکار بازمی‌گشت. پیرمردی را دید، که با پای برهنه و جامه‌ی دریده، خار بر پشت داشت و می‌رفت. استخوانی در پایش فرو رفته بود و خون در پایش روان گشته بود، امّا به آن توجّه نکرد و مقداری خاک روی آن پاشید و لنگان‌لنگان راه افتاد. انوشیروان پشت سرش رفت و گفت: ای پیرمرد! چرا خودت را به زحمت می‌اندازی؟ گفت: چهار دختر بی‌مادر دارم و هر روز پشته‌ی خار به بازار می‌برم و به یک‌درهم و نیم می‌فروشم، یک درهم برای نان می‌دهم و نیم درهم پنبه برایشان می‌خرم. انوشیروان گفت: خانه‌ی تو کجاست؟ گفت: در این ده است. گفت: برو که آن ده را به تو بخشیدم. انگشترش را نیز به او داد، پیر انگشتر انوشیروان را به بزرگ ده نشان داد و آن ده را از آن خود کرد و آنچه آنجا بود، از خانه و فرش و گلّه و گوسفند به دست آورد و به ثروت و مکنت مشهور شد. روزی انوشیروان در شکار از لشکر خود عقب افتاد و به آن ده رسید، گفت: این ده، مال کیست؟ گفتند: از پیرمردی که روزگاری خارکش بود، روزی نظر شاه به او افتاد و این ده را به او بخشید. انوشیروان گفت: خانه‌ی آن پیرمرد کجاست؟ وقتی به آنجا رسید، جمعی کاروان را دید که بر در خانه صف کشیدند. انوشیروان گفت: بزرگ‌تر شما کجاست؟ گفتند: ملالتی دارد، گفت: علّت آن ملالت چیست؟ گفتند: در باغ قدم می‌زد که کنیزکان گل زیادی بر وی انداختند و او آزرده شده است. انوشیروان خندید و گفت: به او بگویید برایش مهمان رسیده است. به پیر خبر دادند. وقتی انوشیروان داخل شد، دید در میان لباس‌های ابریشمی خوابیده و کنیزان ترک پاهایش را می‌مالیدند. وقتی شاه را دید، از جا برخاست، تعظیم و عذرخواهی نمود. انوشیروان گفت: سؤالی دارم. آن روز که استخوانی در پای تو رفته بود، اینقدر نمی‌نالیدی که امروز از افتادن گلی می‌نالی؟ گفت: ای خلیفه! چنان است که در سختی صبر می‌توان کرد و در دولت و آسایش بتوان زندگی کرد. انوشیروان خوشش آمد، بار دیگر او را انعام داد.
۳-۱-۲۳٫ علو همّت
حکایت اوّل: همّت بلند
زمانی که یعقوب لیث، خونریزی و دلاوری می‌کرد و از رویگری کناره‌گیری کرده بود، به او گفتند: تو مرد رویگر هستی، علّت اینکه این کار بزرگ را حقیر می‌شماری، چیست؟ یعقوب گفت: حیف است که عمر عزیز و جان شریفم را به خاطر چند کیلو روی نابود کنم، چون می‌دانم روزی از بین خواهم رفت، پس باید چیزی را به دست بیاورم که باعث ماندگاری نام من شود و اگر هم به دست نیاورم و در راه طلب آن کشته بشوم، در آخرت معذورم. سرانجام او به خاطر این همّت عالی به مقام بلندی رسید.
حکایت دوم: دست پیمان یعقوب لیث
یعقوب لیث وقتی از کودکی به بلوغ رسید، پیری از نزدیکانش به او گفت: من به فکر تو هستم. پول نقد و زر آماده کن تا همسری را برای تو انتخاب کنم. یعقوب گفت: آن‌ها را برای کسی که او را می‌خواهم آماده کرده‌ام. پیر گفت: تو را پشتگرمی نمی‌بینم. به من نشان بده تا ببینم. یعقوب به خانه رفت و شمشیری بیرون آورد و گفت: «با این، سرزمین شرق و غرب را خواستگاری می‌کنم و چیزی بهتر از این برای خواستگاری نیست.»
حکایت سوم: اطلس و گلیم
عمربن‌عبدالعزیز پیش از آنکه به خلافت برسد، روزی یک پارچه‌ی اطلس برای او آوردند و او خواست آن را بدوزد که هشتاد دینار ارزش داشت. با دست روی آن مالید و گفت: درشت است و تن من تحمّل درشتی آن را ندارد. وقتی به خلافت رسید، یک گلیم برای او آوردند، که ارزش آن شش درهم بود. بر آن دست کشید و گفت: نرم است، اگر آن را بپوشم از رنج درویشانی که لباس ندارند و در تحت حمایت من هستند، بی‌خبر می‌مانم. میمون می‌گوید: آن پارچه‌ی اطلس را به او یادآوری کردم. عمربن‌عبدالعزیز خندید و گفت: نفس من آن‌قدر شریف و بلندهمّت است، آن روز که در طلب دنیا بودم، آن را تحمّل نکرده، امروز که در طلب سرمایه‌ی آخرت هستم، چگونه تحمّل می‌کند؟ میمون می‌گوید: از کمال همّت او تعجّب کردم و برایش دعا نمودم.
حکایت چهارم: درویش و مرد پست‌همّت
در مقامات شیخ بایزید بسطامی نقل کرده‌اند که: یکی از مریدان به خدمت او آمد و گفت: پسری دارم که از مریدان شماست و برای او از اقوام خواستگاری کرده‌ام و عروسی در پیش است. خواهش می‌کنم شیخ به یکی از درویشان بگویند تا به خانه‌ی ما بیاید و غذایی بخورد. شیخ به یک درویش اشاره کرد برود و دل این مسلمان را نشکند. پس درویش به خانه‌ی او رفت و او درویش را خدمت کرد. وقتی سفره پهن کردند و درویش لقمه‌ای برداشت تا بخورد، میزبان از راه اعتقادی که داشت گفت: مدّتی بود می‌خواستم تا یکی مثل شما به خانه بیاورم تا برکت سفره‌ی من باشد. این لقمه‌ای که تو در دهان می‌گذاری، دوست‌تر از آن می‌دارم که کسی ده‌هزار درهم به من بدهد. پس آن درویش لقمه را نخورد و به خانقاه برگشت. مرد به خدمت شیخ رفت و گفت: نمی‌دانم، به چه دلیل از من ناراحت شد و لقمه‌ای از غذای ما را نخورد؟ شیخ از درویش پرسید، درویش جواب داد: مرد بی‌همّتی است. من می‌خواستم برای او دعایی کنم و خوبی برای او بخواهم، که بهتر از هشت بهشت بود، امّا او به ده‌هزار درهم پایین آورد و من فهمیدم که همّتی ندارد و غذای افراد پست‌همّت بر ما حرام است. از اینجا می‌توان فهمید که دین و دنیا بستگی به بلندهمّتی دارد. خسیس بی‌همّت اگر به اوج دولت هم باشد، در هر دو دنیا ترقّی نمی‌کند.
۳-۱-۲۴٫ رحم و شفقت
حکایت اوّل: ترحّم بر حیوانات
در دوره‌ی غزنویان، ناصرالدّوله سبکتگین در نیشابور بود و هر روز برای شکار به صحرا می‌رفت. روزی در صحرا آهوبچّه‌ای دید. او را گرفت و دست و پایش را بست و در جلوی اسب گذاشت. وقتی مقداری راه رفت، مادر آن آهو را دید که به دنبال آن‌ها می‌آید. پس با خود گفت: من باید از این آهوبچّه صرف‌نظر کنم. او را آزاد کرد تا با مادرش برود. وقتی به شهر رسید، آن شب خواب پیامبر (ص) را دید که به او گفت: ای سبکتکین! آن مهربانی و دلسوزی که تو در حقّ آن بیچاره کردی و در حقّ آن رحم نمودی، در پیشگاه خدا عزیز شدی و تو اولی‌الامر خواهی شد! باید در حقّ بندگان خدا نیز رحم و دلسوزی کنی تا پادشاهی تو دوام داشته باشد. امیر سبکتکین از آن به بعد، نیکوکار شد و آن دلسوزی باعث آن همه دولت او شد.
حکایت دوم: لطف بی‌پایان خدا

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-09-28] [ 09:30:00 ب.ظ ]




حقوقدانان بین المللی انتقادها و نگرانیهای متفاوتی را نسبت به جنبه های اجرایی نظریه مسئولیت حمایت ابراز نمودهاند.. شایسته است تا این نگرانیها و ایرادات را مورد موشکافی قرار دهیم.
. بند نخست: چالشهای پیش روی سازماندهی اجرایی نظریه مسئولیت حمایت
در میان سازوکارهای ملل متحد و سازمانهای منطقهای، از حیث آمادگی اجرایی برای نظریه مسئولیت حمایت، هنوز اقدام چشمگیری صورت نگرفته است؛ چه اینکه به نظر میرسد، مرحله سازماندهی کردن مسئولیت حمایت و گنجاندن وظایف حاصل از این نظریه، در قالب یک مؤسسه یا نهادی بین المللی یا منطقهای، جز در مواردی خاص، هنوز انجام نگرفته است. در قاره افریقا، مطابق با فصل ششم پروتکل ۱۹۹۹ راجع به سازوکارهای پیشگیری از درگیریها، مدیریت، حلو فصل، ایجاد صلح و امنیت، نظامی برای کنترل امنیت و صلح در منطقه، بوجود آورده که به نام شبکه هشدار و واکنش جامعه اقتصادی کشورهای غرب افریقا[۳۲۳] مشهور است. در اروپا نیز گروه مبارز اتحادیه اروپا[۳۲۴]، سازوکارهای مشابهای را داراست.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

هنوز در میان اسناد منتشر شده راجع به مسئولیت حمایت مشخص نیست که چه نهادی یا چه کسی صلاحیت آن را داراست تا وضعیتهای مربوط به مسئولیت حمایت را اعلام نماید. کماکان این سوال باقی است که آیا دبیرکل ملل متحد این اقدام را انجام میدهد یا مشاور ویژه دبیرکل در پیشگیری از نسلزدایی یا اینکه مشاور ویژه دبیرکل در مسئولیت حمایت، وظیفه انجام این کار را برعهده دارند. اختلاف نظرها درباره صلاحیت داشتن شورای امنیت یا مجمع عمومی یا سازمانهای منطقهای در این موضوع نیز وجود دارد.[۳۲۵] اما به نظر میرسد، مجمع عمومی اختیاری در تجویز مداخله نظامی نداشته باشد و سازمانهای منطقهای نیز مطابق با ماده ۵۳ منشور، که اشعار میدارد: «هیچ گونه عملیات اجرایی به موجب قراردادهای منطقهای یا توسط مؤسسات منطقهای بدون اجازه شورای امنیت صورت نخواهد گرفت»، نمیتوانند بطور مستقل اقدام نمایند و از این جهت شورای امنیت بهترین گزینه خواهد بود.[۳۲۶]
باید اضافه کرد، در اجرای مسئولیت حمایت، هنوز هماهنگیهای لازم میان ملل متحد و سازمانهای منطقهای بوجود نیامده است؛ بدین معنا که ملل متحد هنوز به خوبی قادر نیست تا به تحلیل دلایل وقوع بحران در مناطق مختلف بپردازد و در جهت حل بحران از بازیگران منطقهای استفاده نماید.[۳۲۷] به عبارتی دیگر، به دلیل فقدان سازماندهی مناسب نظریه مسئولیت حمایت، در میان سازمانهای بین المللی از جمله ملل متحد و در پی آن عدم تقسیم وظایف و تعهدات حاصل از آن میان ارکان مختلف ملل متحد یا سازمانهای بین المللی و منطقهای دیگر، هنوز متصدیان اجرای مسئولیت حمایت مشخص نیستند. به عنوان نمونه هنوز واضح نیست که چه رکنی در جامعه بین المللی باید اطلاعات زمینه ساز بحرانهای را در کشورهای مختلف جمعآوری کند و به تحلیل آن بپردازد، یا آنکه ملموس نیست که چه کسی یا چه رکنی باید هشدارهای به هنگام را انجام دهد و حتی مشخص نیست که این هشدارها باید به چه مقام دارای صلاحیتی منعکس شود. در فرض انعکاس این هشدارهای به دبیرکل ملل متحد یا شورای امنیت، باید این سوال را مطرح کرد که آیا میتوان به همکاری سازمانهای بین المللی و منطقهای، که دارای ظرفیتهای مناسبی اجرایی هستند، چشم امید داشت. در نهایت، باید اذعان کرد، که در بیانیه نشست سران، برعکس گزارش کانادایی مسئولیت حمایت، به سازمانهای منطقهای در قالب فصل هشتم، نقشی فرعی داده شده است؛ بدین معنا که در گزارش کانادایی مسئولیت حمایت، به محض ناکامی شورای امنیت، سازمانهای منطقهای در قالب فصل هشتم، صلاحیت این را مییافتند تا در راستای اهداف مسئولیت حمایت اقدام نمایند، در حالی که در بیانیه نشست سران، سازمانهای منطقهای، تنها با مجوز و خواست شورای امنیت است، که میتوانند در اجرای مسئولیت حمایت همکاریهایی را به عمل آورند.
نگرانی مهم دیگر، با توجه به موردی بودن مسئولیت حمایت، خطر بالقوه سوءاستفاده از این نظریه و اعمال معیارهای دوگانه[۳۲۸]، است. استناد اعضای دائمی شورای امنیت به نظریه مسئولیت حمایت در قضیه برمه[۳۲۹]، یکی از این نمونه ها است. در این قضیه، کشور برمه، پس از طوفان سال ۲۰۰۸، در حالی که خود از کنترل اوضاع درمانده بود، از قبول کمکهای بشردوستانه خودداری میکرد و این دلیلی بود تا در شورای امنیت به تحریک فرانسه، به مسئولیت حمایت برای مداخله در برمه استناد شود. در حالی که بحران برمه، ابتداً بوسیله بلایای طبیعی آغاز شده بود و در قالب مسئولیت حمایت، که میبایست بحران توسط انسانها ایجاد شده باشند و موجب خدشه به وجدان بشری گردند، نمیگنجید. در این قضیه، اعمال نظریه مسئولیت حمایت با مخالفت چین و روسیه در شورای امنیت به بهانه داخلی بودن مسئله برمه همراه بود.[۳۳۰] مثال دیگر، قضیه روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸ است. در این سال، روسیه با ادعای اینکه علیه تابعانش در گرجستان، جنایت نسلزدایی در حال وقوع است، به نظریه مسئولیت حمایت استناد میکند و بصورت یکجانبه علیه گرجستان از نیروی نظامی استفاده میکند. در حالی که، اقدام نظامی صورت گرفته علیه گرجستان، بدون رعایت اصول مسئولیت حمایت در الزام به اقدام از طریق ملل متحد و حتی بدون گذراندن مرحله پیشگیری صورت گرفته بود و هیچ گونه تناسبی با سطح جنایات وقوعیافته در گرجستان نداشت.[۳۳۱] این وقایع خود میتواند ترس از سوءاستفاده از نظریه مسئولیت حمایت و بازگشت به دوران قبل از منشور و ایجاد فضای مداخلهگرایی با استناد به این نظریه، را گسترش دهد.
در این زمینه که در اجرای مسئولیت حمایت چه اقداماتی و در سطحی و در چه دوره زمانیای باید انجام شود، نیز ابهامات فراوانی وجود دارد. بدین معنا که در رابطه با بهره گرفتن از زور، گزارش کمیسیون و همچنین گزارش هیأت عالیرتبه اصولی پنجگانه را برای انجام هر مداخله نظامی، بیان کردهاند؛ اما در سند نهایی سران جهان در سال ۲۰۰۵، که شاید مهمترین سند درباره مسئولیت حمایت است، هیچگونه استناد یا اشاره ای به این اصول نشده و همین امر موجب گردیده است تا ابهاماتی راجع به زمان و نحوه اقدامات نظامی در نظریه مسئولیت حمایت ایجاد شود. باید اضافه کرد، راجع به سطح اقدامات پیشگیرانه در اجرای مسئولیت حمایت نیز هنوز ابهاماتی وجود دارد.
بند دوم: چالشهای حقوقی مانع اجرای نظریه مسئولیت حمایت
اساساً راجع به وضعیت حقوقی اجرای مسئولیت حمایت هنوز ابهاماتی وجود دارد. هنوز جامعه بین المللی، با وجود سند نهایی ۲۰۰۵ و همچنین بیانیه مجمع عمومی در سال ۲۰۰۹، درباره این موضوع که نظریه مسئولیت حمایت، توانسته در سطح یک هنجار بین المللی ظاهر شود و برای اعضای جامعه بین المللی الزامی حقوقی ایجاد نماید، دچار تردید هستند.
برخی از کشورها نظیر امریکا ، نظریه مسئولیت حمایت را اصلی اخلاقی میپندارند و الزامی حقوقی برای آن قائل نیستند و معتقدند، نه ملل متحد و نه کشورها، الزامی در انجام مداخله مطابق حقوق بینالملل ندارند.[۳۳۲] همینطور برخی از حقوقدنان بر این باورند که غیر از کنوانسیون منع نسلزدایی، هیچ دکترین محکمی به وجود نیامده است که کشورهای ثالث برابر جلوگیری نکردن از جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت در کشور دیگر، مسئول بداند. بنابراین بسیاری از کشورها نظریه مسئولیت حمایت، را بیشتر تعهدی سیاسی میداند تا اینکه برای آن الزامی حقوقی قائل شوند.[۳۳۳] در هر حال، توقع انجام مسئولیت از سوی جامعه بین المللی و کشورها بر پایه نظریه مسئولیت حمایت، نقطه آغازی بر ملاحظه چنین مسئولیتهایی در قبال نقضهای فاحش حقوق بینالملل بشردوستانه و حقوق بشر است و بحثهای دقیقتر و دیدگاه های حقوقی موشکافانهتر در آینده، به ویژه از سوی کمیسیون حقوق بینالملل، میتواند زوایای مسئولیتهای ناشی از این نظریه را بیش از پیش روشن سازد. در هر حال، مسئولیت حمایت به عنوان هنجاری بین المللی که هر روز شکل بهتر و قوام یافتهتری به خود میگیرد، نیازمند سازماندهی مناسب اجرایی است تا ابهامات ارگانیک آن رفع و و انتظار مسئولیت به ویژه از جامعه بین المللی، ملموستر گردد.
اما با این وجود، شاید بتوان اینگونه استدلال کرد که وضعیت کنونی سند نهایی نشست سران جهان در مجمع عمومی در سال ۲۰۰۵، قابل مقایسه با بیانیه جهانی حقوق بشر[۳۳۴] است که پیش از آنکه به عنوان اصلی عرفی در حقوق بینالملل قابلیتی حقوقی یابد، از سوی بسیاری از کشورها به عنوان الزامی اخلاقی به آن نگاه میشد. اکنون نیز نظریه مسئولیت حمایت چنین وضعیتی را تجربه میکند که با گذشت زمان و با تکرار آن در بیانیهها و قطعنامههای آینده مجمع عمومی و شورای امنیت میتوان آن را در قالب اصلی عرفی بین المللی دارای الزامی حقوقی دانست. لازم به ذکر است، بیانیه سال ۲۰۰۹ مجمع عمومی درباره مسئولیت حمایت، با تأکید بر سند نهایی ۲۰۰۵، اعلام نموده است که هر ساله به ملاحظاتش راجع به مسئولیت حمایت ادامه میدهد.[۳۳۵]
مبحث دوم: چگونگی ارتقای سطح اجرایی نظریه مسئولیت حمایت
ارتقای سطح اجرایی نظریه مسئولیت حمایت، میبایست در دو سطح بین المللی و داخلی، همگام با یکدیگر، پیگیری شوند تا بتوان با ایجاد سازوکارهای واقعی و کارکردی در این دو سطح، برای اجرای مسئولیت حمایت اقدامات هماهنگی را صورت داد.
بند نخست: ایجاد سازوکارهای اجرایی برای مسئولیت حمایت در سطوح بین المللی
افزایش آگاهیها از مفاهیم مسئولیت حمایت در میان جوامع مدنی، سیاستگذاران و عموم مردم، نخست، از طریق توسعه آموزشهای ابتدایی درباره اصول مسئولیت حمایت، نظیر آشنایی با مراحل مختلف این نظریه، محدود بودن آن به چهار جنایت هولناک و تأکید این نظریه بر پیشگیری و هشدار به هنگام، صورت میگیرد و سپس با انتشار ترجمه متون اصلی راجع به مسئولیت حمایت در کشورهای مختلف جهان، میتوان اقدامی مؤثر در جهت درک صحیح از زوایای مختلف مسئولیت حمایت صورت داد. این افزایش آگاهیها خود میتواند موجب ایجاد اجماع در جامعه بین المللی برای پذیرش تعهدات نظریه مسئولیت حمایت باشد.
در ارتقای سطح نظریه مسئولیت حمایت به عرفی بین المللی، باید تلاش شود تا مباحث مسئولیت حمایت و سازوکارهای آن، وارد گفتگوها و دستور کارهای بین المللی گردد. ورود نظریه مسئولیت حمایت به معاهدات دو یا چند کشورها یا ورود آن میان قراردادهای منطقهای و بین المللی میتواند به تبدیل شدن این نظریه به عرفی بین المللی، کمک نماید.[۳۳۶]
چنانکه پیش از این نیز بیان نمودیم، بسیار پر اهمیت است تا به نظریه مسئولیت حمایت شکلی مؤسساتی داده شود؛ بدین معنا که بدانیم، چه رکنی مسئول انجام وظایف مسئولیت حمایت یا هماهنگکننده سایر ارکان بین المللی در اجرای مسئولیتهای حاصل از این نظریه است. به نظر میرسد، در اجرای بهتر مسئولیت حمایت، ایدهآل آن است تا رکنی در ملل متحد مانند دبیرخانه یا شورای امنیت، وظیفه پرداختن به تعهدات و وظایف حاصل از نظریه مسئولیت حمایت را بر عهده گیرد و این رکن اختیار و ظرفیت آن را داشته باشد تا بتواند از سایر ارکان ملل متحد و همچنین سایر مؤسسات بین المللی و منطقهای که شکلی تخصصیتر به خود دارند، بخواهد که در انجام اجرای تعهدات نظریه مسئولیت حمایت همکاریهای لازم را به عمل آورند.
یکی دیگر از روش های ارتقا و گسترش نظریه مسئولیت حمایت، قانونمند شدن آن در حقوق بینالملل است؛ با قانونگذاری است که مؤسسات و ارکان مختلف بین المللی و منطقهای و حتی کشورها به درک واقعی و ملموس از وظایف خود در اجرای مسئولیت حمایت میرسند و در عملیاتی ساختن آن همت میگمارند. نقش کمیسیون حقوق بینالملل، چنانکه اشاره شد، در این ارتباط مهم و اثرگذار خواهد بود. پیش از این نیز ملاحظه کردیم که شورای امنیت در سال ۲۰۰۶ و مجمع عمومی در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ اقداماتی را در این راستا صورت دادند.
نکته مهم دیگر در ارتقای هنجار مسئولیت حمایت در سطح عرف بین المللی، ایجاد رویه[۳۳۷] است. چنانکه میدانیم، رویه در حقوق بینالملل یکی از مهمترین عناصری است که میتواند در شکلگیری عرف بین المللی اثری تعیین کننده داشته باشد.
ساخت ظرفیتهای دپیلماتیک، از اهمیت فراوانی در اجرای مراحل مختلف مسئولیت حمایت برخودار است. افزایش ظرفیتهای دپیلماتیک، از طریق ملل متحد، سازمانهای منطقهای و ارتباطهای دوجانبه کشورها ممکن است به تنظیم قواعد و الزاماتی برای کشورها و سازمانهای بین المللی منجر شود و در نهایت، زمینه های مناسبی برای کسب آمادگی مناسب در سطح بین المللی در جهت واکنش به بحرانهای شدید انسانی فراهم آورد.
بند دوم: ایجاد سازوکارهای اجرایی برای مسئولیت حمایت در سطوح داخلی کشورها
چنانکه میدانیم، مسئولیت نخستین حمایت از شهروندان یک کشور بر عهده دولت همان کشور است؛ بنابراین در داخل کشورها باید راهبردها و سازوکارهایی برای مقابله با بحرانهای شدید انسانی در نظر گرفته شود. طراحی و برنامه ریزی های ملی درباره اجرایی ساختن مسئولیت حمایت، از طریق ایجاد مراکزی برای انجام مباحثات درباره این نظریه و همچنین افزایش سطح آگاهیهای جامعه و تلاش برای ایجاد اجماع در داخل کشورها نسبت به اجرای مسئولیتهای حمایت، میتواند در عرصه بین المللی اجرای این نظریه را تسهیل نماید. در هر حال، برنامههای ملی گسترش و اجرایی ساختن مسئولیت حمایت، در هر کشور با توجه به اهداف و ایدهها و شرایط خاصی که هر کشور درباره مسئولیت حمایت دارد، میتواند متفاوت باشد. بدین منظور، اصولاً برنامههایی که چین در سطح ملی درباره نظریه مسئولیت حمایت خواهد داشت با برنامههایی که سودان در این ارتباط طراحی میکند، تفاوت میکند. به عنوان نمونه، چین باید به بیشتر به سیاستگذاریهای استفاده از حق وتوی خود در شورای امنیت درباره اجرای مسئولیت حمایت و ایجاد اجماع در این باره در داخل کشورش، بپردازد؛ اما در مقابل کشوری مانند سودان باید به افزایش مؤسساتی که در زمینه انجام هشدارهای اولیه و پیشگیریهای مستقیم و ساختاری، به طور تخصصی فعالیت میکنند، بپردازد.
در هر حال، اختصاص مؤسساتی در نظام داخلی کشورها برای پرداختن به مسائل مربوط به مسئولیت حمایت، میتواند موجب افزایش امنیت انسانی در آن کشورها و کاهش هزینه های احتمالی ناشی از وقوع بحرانها و جنایات علیه انسانها، باشد. کشورها با قانونگذاری داخلی راجع به مسئولیت حمایت و افزایش حمایتهای اجرایی در داخل از نظریه مسئولیت حمایت، میتوانند هم سطح رعایت حقوق بشر را در کشور خود متحول سازند و هم جامعه بین المللی را در رسیدن به استقرار کامل مسئولیت حمایت در جهان یاری رسانند. تأئید و تأکید سیاستمداران و سردمداران در داخل یک کشور، راه مناسبی است تا حمایتها به سمت مسئولیت حمایت افزایش یابد. ضمن آنکه میتوان با تأسیس مؤسسات آموزشی و سازمانهای غیردولتی، در داخل کشور، آگاهیهای تخصصی را در این باره افزایش داد.[۳۳۸] به عنوان نمونه، کشور فرانسه، نظریه مسئولیت حمایت را سرلوحه دفاع و امنیت ملی و سیاست خارجیاش قرار داده است.[۳۳۹]
دبیر کل ملل متحد، در گزارش سال ۲۰۰۹ خود، با آگاهی از اهمیت سازوکارهای داخلی کشور در ارتقا و اجرای مناسب نظریه مسئولیت حمایت، رکن نخست گزارش خویش را به این موضوع اختصاص داده است. وی در این گزارش، پیشنهادهایی را برای بهبود وضعیت اجرای نخستین تعهد نظریه مسئولیت حمایت در درون کشورها، مطرح میسازد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم.
کشورها باید در داخل مکانیزم مناسبی برای حل و فصل اختلافات داخلی داشته باشند و باید از حقوق زنان و اقلیتها و جوانان در کشورها به خویش حمایت و حفاظت گردد.
کشورها باید تلاش کنند تا نحوه ترکیب مسئولیت حمایت را با ارزشها و معیارهای محلی، در عین جهانی بودن نظریه مسئولیت حمایت، را بیابند.
کشورها باید عوامل خطرناکی را که منجر به جنایات گسترده و هولناک میشوند، شناسایی نمایند.
فعالیتهای قانونگذاران، پلیس، سازمانقضایی و نیروهای نظامی، برای تسهیل اجرای حقوق بشر و بشردوستانه، گسترش یابد.[۳۴۰]
گفتار دوم: توانمندیهای نهادهای بین المللی در اقدام برای مسئولیت حمایت
در این گفتار، به نقش نهادهای مختلف بین المللی، اعم از منطقهای یا جهانی، در اجرای مسئولیت حمایت خواهیم پرداخت تا بتوانیم توانمندیها و ظرفیتهای نهادهای مختلف را مشخص سازیم و تلاش مینماییم تا با بیان قابلیت‌های مختلف هر نهاد بین المللی، تعیین نماییم که این نهادها چگونه میتوانند در ارتقای سطح مسئولیت حمایت و اجرایی شدن هر چه سریعتر و بهتر آن، نقشآفرینی نماید.
مبحث نخست: نقش ارکان مختلف ملل متحد در اجرای مسئولیت حمایت
ملل متحد، چه در انجام مسئولیتهای پیشگیری و چه در انجام مسئولیتهای واکنش، باید در کانون مباحث مسئولیت حمایت قرار گیرد؛ چرا که ملل متحد در حال حاضر، دارای عضویت مؤثر جهانی است و با توجه به وجود صحنههای مختلف ابراز وجود کشورها در این سازمان، اعم از مجمع عمومی و شورای امنیت و سایر بخشهای وابسته به ملل متحد، در بالاترین نقطه از حیث مشروعیت، به نسبت سایر بازیگران عرصه حقوق و روابط بینالملل، قرار دارد. ارکان مختلف ملل متحد از جمله مجمع عمومی، شورای امنیت، دبیرخانه و سایر بخشهای وابسته به ملل متحد، در تکامل، گسترش و اجرایی شدن مسئولیت حمایت نقش به سزایی را دارند. ملل متحد، در ارتقای سطح مسئولیت حمایت، چه از منظر قانونمند نمودن این نظریه و چه از حیث سازماندهی کردن و تقسیم مسئولیتهای این نظریه میان ارکان مختلف ملل متحد و همچنین در انجام عملیاتهای اجرایی، نقش محوری و سازندهای را میتواند ایفا نماید.
بند نخست: نقش مجمع عمومی در ارتقای سطح اجرایی نظریه مسئولیت حمایت
مجمع عمومی با توجه به بیانیه سال ۲۰۰۹، در صدد نقشآفرینی مؤثر در زمینه هنجارسازی، در ارتباط مسئولیت حمایت و قانونمند نمودن آن در سطح جهان است. این مجمع قصد دارد تا با ملاحظه سالانه این موضوع و برگزاری جلسات رسمی و غیررسمی طی نشستهای سالیانه این مجمع با شرکت سران کشورها، به اجماعی در سطح بین المللی برای این نظریه، دست یابد تا بتواند در قدمهای بعدی، راه را برای تدوین و قانونگذاری درباره نحوه اعمال مسئولیت حمایت هموار سازد.
هنگامی که به سابقه فعالیتهای مجمع عمومی در زمینه مسئولیت حمایت نگاه میکنیم، میبینیم که این رکن از ملل متحد از هر رکن دیگری در داخل ملل متحد و همچنین هر نهاد دیگر خارج از آن، توانسته است، بهتر نقشآفرینی نماید. یکی از این ایفای نقشها برگزاری نشست سران جهان در مجمع عمومی در سال ۲۰۰۵ است که موجب شد تا مهمترین سند مسئولیت حمایت یعنی سند نهایی نشست سران، منتشر گردد. این سند نزد اکثر صاحبنظران نظریه مسئولیت حمایت به عنوان سندی که قریب به اتفاق کشورهای جهان به آن نظر مثبت دارند، بسیار حائز اهمیت است. برگزاری مباحث سال ۲۰۰۹ از سوی مجمع عمومی، از دیگر اقدامات مهم هنجارسازانه این رکن درباره مسئولیت حمایت است که در نهایت، به اتخاذ بیانیه شماره ۳۰۸ از سوی مجمع عمومی درباره مسئولیت حمایت منجر گردید.
در زمینه انجام واکنش برابر با وضعیتهای وخیم انسانی ناشی از چهار جنایت در حوزه مسئولیت حمایت، مجمع عمومی، چنانکه ذکر آن در فصول قبل به میان آمد، برابر با سند نهایی ۲۰۰۵ و با اتخاذ صلاحیتهای حاصله از قطعنامه اتحاد برای صلح، قادر است تا در صورت توقف شورای امنیت در انجام وظایفش در زمینه مسئولیت حمایت، وارد عمل شود و اقدامات لازم را انجام دهد. هرچند که به نظر میرسد، مجمع عمومی، باتوجه به فقدان رویه در زمینه بکارگیری اقدامات واکنشی قهری، در مسائل مربوط به انجام مسئولیت واکنش در نظریه مسئولیت حمایت، نتواند چندان موفق عمل نماید.
بند دوم: نقش شورای امنیت در ارتقای سطح اجرایی نظریه مسئولیت حمایت
همان قدر که نقش مجمع عمومی در هنجارسازی، بسیار پراهمیت است، نقش شورای امنیت به عنوان بازوی اجرایی ملل متحد، در تصمیمسازی، اجرا و عملیاتی ساختن مسئولیت حمایت، پررنگ جلوه میکند. هر چند که استناد شورای امنیت به مسئولیت حمایت، در قطعنامههای خود علاوه بر جنبه عملیاتی، به خودی خود، جنبه هنجارسازی و قانونمند نمودن را نیز به همراه خواهد داشت.
چنانکه پیش از این بدان پرداختیم، با انتشار گزارش سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ دبیرکلهای ملل متحد و همچنین انتشار سند نهایی نشست سران ۲۰۰۵، در خصوص مقام صالح برای صدور مجوز برای انجام واکنشهای نظامی، شورای امنیت تنها مقام صالح برای تصمیمگیری راجع به واکنشهای نظامی بشردوستانه در نظر گرفته شده است.[۳۴۱] در واقع، در تمام اسناد موجود درباره مسئولیت حمایت، از تقویت شورای امنیت سخن گفته شده است و راجع به کنار گذاردن این شورا، در مسائل راجع به مسئولیت حمایت، سخنی به میان نیامده است.
سخن از اینکه چه کسی بایست برای توقف و رفع وضعیتهای وخیم انسانی مداخله نماید، از سال ۱۹۹۹ و مداخله نظامی ناتو در کوزوو آغاز گردید. در حالی که، تلاشهای نهادهای اروپایی برای ایجاد صلح در یوگسلاوی سابق به جایی نرسید، شورای امنیت ملل متحد بحران کوزوو را در دستور کار خود قرار داد و قطعنامههای ۱۱۶۰ و ۱۱۹۹ را صادر نمود و در قطعنامه اخیر، وضعیت کوزوو را تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی تلقی نمود. عدم توجه یوگسلاوی به این قطعنامهها و ناتوانی شورای امنیت به دلیل مخالفت روسیه در اتخاذ تصمیمات شدیدتر موجب ورود ناتو به قضیه و تهدید این سازمان به استفاده از زور علیه یوگسلاوی شد. این تهدید ناتو ابتدا کارساز واقع شد اما در ادامه با وقوع قتل عام مسلمانان در شهر راساک توسط صربها، ناتو به یوگسلاوی حمله کرد و در جنگ ۷۷ روزه توانست میلوشویچ را شکست دهد و مقدمات بازگشت صلح را فراهم آورد.[۳۴۲] شورای امنیت در مقابل این حمله اقدامی انجام نداد و مداخله ناتو در کوزوو به مداخلهای “غیر قانونی اما مشروع”[۳۴۳] مشهور گردید. از آن پس بود که مسئله اصلاح منشور، بسیار جدیتر دنبال شد. در گزارش هیأت عالی رتبه، مسئله اصلاح شورای امنیت، به تفصیل مطرح شده است.[۳۴۴]
در هر حال به نظر میرسد، انجام اقداماتی که شورای امنیت را وادارد تا عملکرد بهتری را در اینگونه مسائل، از خود بروز دهد، تنها با انجام پارهای از اصلاحات در منشور، درباره ساختار و نحوه تصمیمگیری این شورا، امکان پذیر است. این درحالی است که برخی نویسندگان تأسیس نهادهای جدید برای ایفای تعهدات نظریه مسئولیت حمایت، در صورت ناکامی در اصلاح منشور ملل متحد در مواد مربوط به نحوه تصمیمگیریها و ساختار شورای امنیت، را پیشنهاد میدهند.[۳۴۵]
در هر حال باید شورای امنیت را مهمترین رکنی دانست که بنابر اسناد موجود بین المللی توانایی تجویز، انجام و هدایت، مسئولیت های ناشی از نظریه مسئولیت حمایت را خواهد داشت.
بند سوم: نقش دبیرخانه و سایر نهادهای ملل متحد در ارتقا سطح اجرایی نظریه مسئولیت حمایت
در مقایسه با مجمع عمومی که نقش پررنگتری در قانونمند نمودن و هنجارسازی مسئولیت حمایت دارد و همچنین در مقایسه با شورای امنیت که نقش اجرایی مسئولیت حمایت در آن بیشتر جلوه میکند، دبیرخانه ملل متحد و شخص دبیرکل، نقشی میانه را دارد. بدین معنا که وی با گزارشهای خویش در ارتباط با مسئولیت حمایت به مجمع عمومی و حتی شورای امنیت، میتواند زمینه مؤثری را در هنجارسازی بین المللی مسئولیت حمایت به وجود آورد و از سوی دیگر، با ترتیب دادن سازوکار مناسب، میتواند در زمینه اجرای مسئولیت حمایت، به ویژه در ارتباط با دریافت اطلاعات نقضهای گسترده حقوق بشری و انجام هشدارهای بههنگام، نقش خویش را برجسته سازد.
بخش امور سیاسی[۳۴۶] دبیرخانه ملل متحد که زیر نظر دبیرکل فعالیت میکند، میتواند به مهمترین بخش در انجام اقدامات پیشگیرانه، به ویژه در زمینه انجام هشدارهای بههنگام، در نظریه مسئولیت حمایت تبدیل گردد. این بخش که در سال ۱۹۹۲ تأسیس گردیده است، میتواند با همکاری شعبههای منطقهای خود، گزارشها و تجزیه و تحلیلهای سیاسیای را از وضع موجود صلح و امنیت در کشورهای عضو ملل متحد به دبیرکل منعکس نماید. همچنین، این بخش از دبیرخانه، در اجرای دیپلماسی پیشگیرانه و ایجاد صلح از طریق دبیرکل با وی همکاری میکند. ضمن آنکه با کشورهای عضو در ارائه خدماتی نظیر کمک به برگزاری انتخابات و با شورای امنیت ملل متحد در زمینه تمهید کارکنان اداری همکاری دارد.[۳۴۷]
شورای حقوق بشر، به ویژه با ساختار بازدید دورهای[۳۴۸]، از کشورهای عضور ملل متحد که هر چهار سال یک بار صورت میگیرد، میتواند وضعیتهای حقوق بشری را به ملل متحد منعکس کند که این خود میتواند در تصمیمگیری برای انجام اقدامات پیشگیرانه با استناد به نظریه مسئولیت حمایت، بسیار سازنده و مفید باشد. به نظر میرسد، این شورا با گسترش حوزه عملکرد کنونی خود میتواند به تنها نهاد دارای صلاحیت در ملل متحد، مبدل گردد که وظیفه گزارش دادن وضعیتهای شدید حقوق بشری را برای اعمال اقدامات لازم از سوی شورای امنیت، برعهده داشته باشد.
در ملل متحد بخشهایی نظیر دفتر سازمان ملل در زمینه همکاریهای امور بشردوستانه[۳۴۹]، بخش عملیاتهای حفظ صلح ملل متحد[۳۵۰]، کمیسیون حفظ صلح ملل متحد[۳۵۱]، برنامه توسعه ملل متحد[۳۵۲]، دفتر مشاور عالی حقوق بشر[۳۵۳]، مشاور ارشد ملل متحد در زمینه پناهندگان[۳۵۴]، دفتر نماینده ویژه دبیرکل در حقوق بشری افراد رانده شده داخلی[۳۵۵]، کمیته راهنمای واکنشهای بشردوستانه[۳۵۶] و سایر نهادهای وابسته به ملل متحد، میتوانند همکاریهای مناسبی را درباره انجام تعهدات مسئولیت حمایت انجام دهند.[۳۵۷]
مبحث دوم: نقش سازمانهای منطقهای در اجرای نظریه مسئولیت حمایت
اولین اقدام را برای نهادینهسازی ایفای نقش سازمانهای منطقهای در انجام همکاریهای مختلف برای حفظ صلح و امنیت بین المللی را منشور ملل متحد برداشته است. در ماده ۵۲ منشور، در فصل هشتم، بیان شده است که «هیچ یک از مقررات این منشور مانع وجود موافقتنامهها یا نهادهای منطقهای برای انجام امور مربوط به صلح و امنیت بین المللی که متناسب برای اقدامات منطقهای باشد، نیست؛ مشروط بر اینکه اینگونه قراردادها و نهادها و فعالیتهای آنها با اهداف و اصول منشور سازگار باشد.» با گذشت زمان و اهمیت یافتن انجام اقدامات مؤثر و به موقع در دفع و کنترل عوامل مخاطرهانگیز صلح و امنیت بین المللی، بر اهمیت فعالیتهای سازمانهای منطقهای افزوده شد.[۳۵۸]
در هر حال، با وجود آنکه فعالیتهای ملل متحد در زمینه مسئولیت حمایت، بسیار قابل توجه است اما این امر مانع از آن نیست تا سازمانهای منطقهای نظیر اتحادیه افریقا، اتحادیه اروپا و اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا (آ.سه.آن)، در این زمینه فعال باشند. سازمانهای منطقهای به عنوان یکی از بازیگران مهم در زمینه مسئولیت حمایت، در اسناد مهمی نظیر سند نهایی نشست سران ۲۰۰۵ و گزارش کانادایی مسئولیت حمایت، آورده شدهاند.
در واقع، استفاده از سازمانهای منطقهای برای اعمال مسئولیت حمایت، موافقان و مخالفانی دارد. آنانی که موافق حضور این سازمانها در اجرای تعهدات مسئولیت حمایت هستند، استدلال میکنند که اینگونه سازمانها در بازگرداندن صلح، امنیت و ثبات در منطقه، منافع عمیقتری دارند و بدلیل آنکه یکسانی و هماهنگی بیشتری با یکدیگر دارند، در اقداماتشان حساسیت بیشتری بروز میدهند. ضمن آنکه به دلیل نزدیک بودن به بحران، درک صحیحتر نسبت به موضوع خواهند داشت و همچنین میتوانند سریعتر و دقیقتر در اقداماتی نظیر انجام هشدارهای بههنگام، عمل کنند. در مقابل گروه مخالف حضور سازمانهای منطقهای استدلال میکنند که اینگونه سازمانها تبحر کمتری نسبت به ملل متحد در انجام عملیاتهای حفظ صلح دارند. ضمن آنکه سازمانهای منطقهای ممکن است در حضور در بحرانها رعایت بیطرفی را نداشته یاشند و این موضوع موجب خدشهدار شدن مشروعیت مداخلاتی است که توسط سازمانهای منطقهای صورت میگیرد.[۳۵۹] در هر حال، با توجه به ماده ۵۳ منشور ملل متحد، به نظر میرسد، اجرای تعهدات مسئولیت حمایت، توسط سازمانهای منطقهای با مجوز شورای امنیت، از عناصر قانونی لازم برخوردار باشد.
در مناطق مختلف جهان، سازمانهای منطقهای فراوانی وجود دارند که میتوانند در زمینه مسئولیت حمایت، نقش آفرینی نمایند. سازمانهای منطقهای قاره افریقا، اروپا، امریکا و همچنین برخی از سازمانهای آسیایی، میتوانند نقش برجستهای را در اجرای تعهدات مسئولیت حمایت، ایفا نمایند. در مباحث آتی راجع به توانمندی این سازمانها در مناطق مختلف جهان سخن خواهیم گفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ب.ظ ]




  • : درصد حداکثر شارژ باطری
  • همچنین راندمان مربوط به اینورتر شارژ _دشارژ نیز در مدل­سازی لحاظ شده است.

در این پروژه ما حداقل شارژ را Kwh10 و شارژ حداکثر شارژ آن Kwh25 است که برابر با کل ظرفیت باطری است.

قیود خروج اجباری:

این واحدها به دلیل خروج اجباری و تعمیرات در برنامه­ ریزی مشارکت واحدها شرکت داده نمی‌شوند. این قید بیشتر در برنامه­ ریزی میان مدت و بلند مدت لحاظ می­ شود و در برنامه­ ریزی کوتاه مدت لحاظ نمی­ شود.

قید تعادل توان:

واحدهای تولیدی و باد و خورشید باید بتوانند بار مورد تقاضای پیش ­بینی شده را تأمین کنند. چون برنامه­ ریزی مشارکت واحدها برای آینده صورت می‌گیرد پیش ­بینی بر بار مبنای محاسبات است و باید ظرفیت تولیدی واحدها طوری باشد که بتواند بار پیش ­بینی شده را تأمین کند. در این پروژه علاوه بر باد و خورشید ما از خودرو الکتریکی نیز استفاده کرده‌ایم. خودرو الکتریکی می‌تواند هم به صورت بار و هم به صورت منبع باشد. قید تعادل توان در دو حالت خودرو به صورت بار و منبع باشد در زیر داده شده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اگر خودروهای الکتریکی به صورت منبع باشند.
(۳-۸)
اگر خودروهای الکتریکی به صورت بار باشد.
(۳-۹)
در روابط بالا:
: تولید واحد iام در طول دوره زمانی t.
N: تعداد واحدها.
: توان تولید شده توسط سیستم فتوولتاِییک در طول دوره زمانی.
: توان تولید شده توسط نیروگاه بادی در طول دوره زمانی t.
: تقاضای بار در طول دوره زمانی t.
: بازدهی باطری.

: ظرفیت خودرو j.
: حالت اولیه و نهایی از شارژ است.
فقط خودروهای ثبت شده در برنامه ریزی مشارکت واحدها در نظر گرفته می‌شوند.

قید ذخیره چرخان:

ذخیره چرخان یعنی ماکزیمم توانی که همه واحدها و بارهای قابل قطع و ذخیره­کننده‌ها منهای بار و تلفات در آن ساعت می‌توانند تامین کنند. ذخیره چرخان باید طوری باشد که اگر یک یا چند واحد تولیدی از مدار خارج شدند در سیستم ما افت شدید فرکانسی نداشته باشیم. یعنی اگر مثلا یک واحد از مدار خارج شد دیگر واحدها بتوانند توان تولیدی واحد از دست رفته را تامین کنند. برای تامین ذخیره چرخان راه­کارهای مختلفی وجود دارد، که با توجه به سیستم و قابلیت اطمینان مورد نیاز تامین می‌شود. در بعضی موارد آن را به صورت درصدی از کل بار سیستم در نظر می‌گیرند. در بعضی موارد هم دیده شده است که ذخیره چرخان به اندازه­ای است که بتواند نبود بزرگ‌ترین واحد تولیدی را در هر زمانی جبران کند. در بعضی موارد هم به صورت مقدار ارزش بار از دست رفته که هزینه آن بزرگ‌تر یا مساوی هزینه تامین ذخیره چرخان باشد تامین می‌کنند.
نه تنها ذخیره بایستی توان از تولیدی از دست رفته را تامین کند بلکه باید سریعا وارد مدار شده تا بتواند نوسانات فرکانس را سریعا جبران کرده و از فروپاشی سیستم جلوگیری کند. همچنین ذخیره باید در کل سیستم پخش باشد تا محدودیت‌های خطوط انتقال در زمان بروز خطا از ارائه ذخیره جلوگیری نکند.
اگر خودرو الکتریکی به صورت منبع باشد:
(۳-۱۰)

اگر خودرو الکتریکی به صورت بار باشد:
(۳-۱۱)

افق برنامه­ ریزی مشارکت واحدها

در این پایان نامه برنامه­ ریزی کوتاه مدت مشارکت واحدها برای فاصله زمانی ۲۴ساعته و در فواصل یک ساعته انجام شده است. برنامه­ ریزی کوتاه مدت مشارکت واحدها از جمله ضروری‌ترین برنامه‌ریزی‌ها برای مشارکت واحدها است. در این نوع برنامه­ ریزی باید قیود حداقل زمان روشن و خاموش بودن، نرخ شیب کاهشی و افزایشی، حداقل و حداکثر تولید واحدها و.. در نظر گرفته شود. اما تعمیم آن به برنامه‌ریزی میان مدت و بلند مدت مشارکت واحدها ناقص است. چون در آن قیود خروج اجباری واحدها، هزینه­ های تعمیر و نگهداری و…. در نظر گرفته نشده است.

بررسی توابع هدف مساله

همان‌طور که ذکر شد برنامه­ ریزی دقیق منابع انرژی در ریز شبکه­ ها از درجه اهمیت بالایی برخوردار است زیرا بهبود بهره ­برداری از یک شبکه چه از لحاظ اقتصادی و چه از نقطه نظر زیست محیطی و کاهش آلودگی در گرو این مهم خواهد بود و لذا ارائه روش­های بهینه سازی مناسب در جهت رفع این مشکل امری لازم و ضروری است.

  • تابع هدف اول : حداقل‌سازی کل هزینه بهره ­برداری

هزینه کل بهره ­برداری از یک ریز شبکه در حقیقت شامل هزینه­ های سوخت واحدهای تولیدی و هزینه مربوط به روشن و یا خاموش شدن آن‌هاست. خروجی این تابع هدف معرفی مجموعه ­ای از توان­های تولیدی مربوط به واحدها و در بازه زمانی خاصی است که در شرایط بهینه اقتصادی محاسبه شده است. باید اضافه نمود در ساختار ریز شبکه نمونه و در مدل‌سازی ریاضی مسئله فرض شده است علاوه بر واحدهای تولید پراکنده، ذخیره کننده­ های انرژی نیز حضور دارند که جهت تولید و یا مصرف انرژی در ساعات مناسبی از روز برنامه­ ریزی می­شوند. بدین سان اولین تابع هدف به صورت رابطه بیان می‌گردد:

 

(‏۰‑۱۲)

 

که در آن ،، ، و به ترتیب بیان‌گر شاخص‌های زمان(ساعت)، دوره‌ی عملکرد (در این‌جا  )، هزینه‌ی راه‌اندازی/خاموش کردن واحدهای تولید پراکنده (cent)، توان تولیدی واحدهای تولید پراکنده در ساعت tام (kW) و توان مبادله شده با شبکه در ساعت tام (kW) می‌باشد. همین‌طور تابع هدف هزینه‌ی تولید واحدهای تولید پراکنده و هزینه‌ی توان مبادله شده با شبکه می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ب.ظ ]




۴۱۹نفر

۷۷۹

با توجه به اطلاعات مندرج در جدول تنظیمی فوق: مقایسه دو محکمه مورد نظر بشرح زیر است:
طول مدت اجرای محکمه نورنبرگ کمتر از یکسال، درحالی که طول مدت محکمه توکیو حدود ۲ سال و با الطبع زمان بررسی پرونده های متهمین در محکمه توکیو بیش از دو برابر زمان در محکمه نورنبرگ بوده که خود به خود در این باره دقت بیشتری به عمل آمده است.
در محکمه نورنبرگ اصولا مجرمان اصلی، برنامه ریزان، تهیه کنندگان و آمرین جنگ جهت محاکمه به محکمه معرفی نشده و آنان فرار را بر قرار ترجیح داده بودند، درحالی که درمحکمه توکیو مجرمان اصلی و آمرین جنگ به تعداد ۱۳ نفر (چهار نفر نخست وزیر، چهار نفر وزیر امور خارجه و پنج نفر وزیر جنگ) جهت محاکمه به محکمه معرفی شده بودند.
تعداد کل متهمان در محکمه نورنبرگ فقط ۲۴ نفر نظامی که همگی مامورین اجرای دستور بوده به محکمه معرفی شده بودند، درحالی که در محکمه توکیو تعدادکل متهمین ۲۸ نفر بوده که هم شامل مجرمان و آمرین اصلی جنگ به شرح ردیف ۲ فوق و هم مامورین و مرئوسین بوده اند.
در محکمه نورنبرگ تعداد محکومین به اعدام ۱۲ نفر ولی در محکمه توکیو تعداد محکومین به اعدام ۷ نفر بودند.
تعداد تبرئه شدگان درهر یک از دو محکمه ۳ نفر بودند.
تعدا شاهدان حضوری درمحکمه نورنبرگ ۱۱۳ نفر ولی در محکمه توکیو ۴۱۹ نفر بودند.
محکمه نورنبرگ فاقد شهادت کتبی بوده در حالی که در محکمه توکیو تعداد شهادت کتبی ۷۷۹ فقره بود.
با عنایت به جدول تنظیمی و موارد مقایسه دو محکمه نورنبرگ و توکیو به شرح فوق، به نظر
می رسد که رویه محکمه توکیو عادلانه تر از محکمه نورنبرگ بوده است.»
مبحث هشتم:
گفتار اول: نتیجه گیری و پیشنهادات
با عنایت به مجموع مباحث مطروحه در فصول گذشته، می توان موارد ذیل را به عنوان مهمترین نتایج حاصله بیان نمود. در حقوق داخلی، امر آمر قانونی یکی از عوامل توجیه کننده جرم به شمار می رود. عوامل توجیه کننده جرم رکن قانونی جرم را از بین می برند؛ زیرا قانون گذار که وضع کننده قوانین و جرایم است، تحت شرایط خاصی انجام عملی را که اصولاٌ جرم است، جزء اختیارات یا وظایف برخی افراد قرار می دهد. لازم به تاکید است که در این حالت چون شخص انجام وظیفه کرده و نه تنها عمل مجرمانه ای انجام نداده بلکه تخلف مدنی نیز مرتکب نشده است، لذا نه مسئولیت مدنی دارد و نه مسئولیت کیفری؛ زیرا نمی توان شخص را از طرفی مخیر یا مؤظف به انجام عملی دانست و از سوی دیگر به خاطر انجام همان عمل وی را بازخواست کرد. منظور از امر آمر قانونی این است که اگر شخصی که قانوناً صلاحیت صدور دستورات به زیردستان را دارد، فرمانی دهد و زیر دست (مأمور) فرمان را اجرا کند، در صورتی که دستور صادره قانونی باشد، هر چند فعل ارتکابی در شرایط عادی متضمن عملی مجرمانه باشد، جرم محسوب نمی‌شود. مثل اینکه قاضی صلاحیت‌دار پس از محاکمه، حکم اعدام کسی را صادر می‌کند و مأمور، به اجرای حکم قطعی مبادرت می‌ورزد. در این حالت هرچند سلب حیات از اشخاص در حالت عادی از مهمترین جرایم است و در کلیه نظام های کیفری، شدیدترین مجازات ها را در بر دارد؛ لیکن مأموری که در چارچوب قانونی انجام وظیفه کرده، مسوولیتی ندارد. حال اگر دستور صادره غیرقانونی باشد، چه حالتی پیش می‌آید؟ در این زمینه نظریه های مختلفی ارائه شده که مطابق نظریه اطاعت محض، مأمور در هر صورت ملزم به اجرای دستورات مافوق است و مسؤولیتی متوجه وی نخواهد بود. نظریه دیگر متضمن مسؤولیت مطلق برای زیردست (مباشر جرم) است و مأمور را در هر صورت مسؤول می داند و طرف داران نظر سوم که حالت بینابینی دارد و برای مأمور مسؤولیت مشروط قائل است، معتقدند اگر ظاهر دستور مافوق حالت قانونی داشته باشد، مأمور ملزم به اجراست و مسؤولیتی متوجه وی نخواهد بود. ماده ۱۵۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲ ۱۳۹۲ همچون قوانین داخلی بیشتر کشورها از نظریه مسؤولیت مشروط پیروی کرده و مقرر می دارد: «هر گاه به امر غیرقانونی یکی از مقامات رسمی جرمی واقع شود، آمر و مأمور به مجازات مقرر در قانون محکوم می‌شوند ولی مأموری که امر آمر را به علت اشتباه قابل قبول و به تصور اینکه قانونی است اجرا کرده باشد، فقط به پرداخت دیه یا ضمان مالی محکوم خواهد شد.» البته، در موارد خاصی پیش‌بینی شده است که فقط آمر مجازات خواهد شد. این موارد، معاذیر معاف کننده (مأمور) از مجازات هستند و از شمول قاعده کلی مندرج در ماده ۱۵۹ (مسؤولیت مشترک آمر و مأمور) مستثنی می‌باشند (مثل مواد ۵۷۴ (۸۰۵)، ۵۷۸ (۸۰۹)، ۵۷۹(۸۱۰)، ۵۸۰(۸۱۱)). مصوب ۱/۲/۱۳۹۲در قوانین ناظر به نظامیان و نیروهای مسلح، اغلب دولت ها سخت گیری بیشتری می کنند. نقض سلسله مراتب و بی اعتنایی به دستورات مافوق می تواند منجر به از هم پاشیدگی نظم و انضباط در نیروهای نظامی و نهایتاً ایجاد خطرات جدی برای امنیت داخلی و خارجی کشورها شود. برای نمونه، وقتی سرزمین دولتی مورد تهاجم و حمله اشغالگرانه قرار گرفته، اگر در مقام دفاع از کشور، نیروهای مسلح از دستور فرماندهان خود سرپیچی کنند، ممکن است تمامیت سرزمینی آن دولت مخدوش یا زایل شود. در فصل سوم «قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح» مصوب ۱۳۸۲ به تفصیل در مورد جرم انگاری و مجازات سرپیچی از اوامر مافوق و لغو دستور وضع قاعده شده است. در بیشتر موارد حبس های سنگین و حتی حکم محاربه در خصوص مجرمین - یعنی کسانی که دستور مافوق را اجرا نمی کنند - قابل اعمال است. ماده ۸ منشور لندن (اساس نامه دادگاه نورنبرگ) مقرر می دارد: «این واقعیت که شخص متهم به دستور حکومت یا یک مقام مافوق عمل کرده است، او را از مسؤولیت کیفری بری نمی کند؛ لیکن اگر دادگاه تشخیص دهد که عدالت این چنین اقتضا دارد ممکن است موجب تخفیف مجازات باشد.» مطابق ماده ۶ منشور لندن صلاحیت موضوعی دادگاه شامل جنایات علیه صلح (تجاوز)، جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت بود و ماده ۸ علی الاطلاق ناظر به همه جنایات سه گانه بود.  در بند ۴ ماده ۷ اساس نامه دادگاه بین المللی کیفری برای یوگسلاوی سابق  و در بند ۴ ماده ۶ اساس نامه دادگاه بین المللی کیفری برای رواندا نیز این جملات عیتاً تکرار شده است. با توجه به اینکه صلاحیت موضوعی این دو دادگاه نیز ناظر به سه جنایت بین المللی شناخته شده یعنی نسل زدایی، جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی می باشد و در بندهای مزبور هیچ گونه تفکیک و تمایزی بین انواع جنایات مشمول صلاحیت این مرجع قضایی قایل نشده، لذا در این دادگاه ها، امر آمر قانونی به طور کلی در مسؤولیت شخص تاثیری ندارد، فقط می تواند به تشخیص دادگاه عامل تخفیف مجازات باشد. بدیهی است که دستوراتی که برای ارتکاب جنایات بین المللی صادر می شوند، ممکن است از نظر حقوق دولت متبوع مرتکبین، قانونی باشد؛ لیکن عملی که در صحنه بین المللی وارد می شود و مصداق جنایت بین المللی است باید به موجب موازین بین المللی ارزیابی شود. ماده ۳۳ اساس نامه دیوان کیفری بین المللی[۶۲] با اندکی تفاوت نسبت به مندرجات اسناد پیش گفته، چرخشی آشکار به نفع متهم نشان می دهد. این ماده مقرر می دارد:« ۱- این واقعیت که یک جنایت مشمول صلاحیت دیوان توسط شخصی به دستور یک حکومت یا مقام مافوق نظامی یا غیرنظامی ارتکاب یافته  است، شخص را از مسؤولیت کیفری بری نمی کند مگر این که:الف) شخص الزام قانونی بر اطاعت از دستورات حکومت یا مقام مافوق مورد بحث داشته است؛ب) شخص علم به غیرقانونی بودن دستور نداشته است؛ و ج) دستور آشکارا غیرقانونی نبوده است. ۲- ازنظر این ماده، دستور ارتکاب نسل زدایی یا جنایات علیه بشریت آشکارا غیرقانونی هستند.» همانطور  که ملاحظه می شود اولاً این ماده نسبت به اساس نامه دیوان های بین المللی کیفری سابق که امر آمر را حداکثر موجب تخفیف مجازات می دانستند، تغییر یافته و با جمع شرایط سه گانه مذکور عدم مسؤولیت شخص مأمور را به استناد دستور مافوق می پذیرد و ثانیاً بند ۲ این ماده، وضعیت نسل زدایی و جنایات علیه بشریت را از جنایات جنگی –و احتمالاً تجاوز – متمایز می کند. در خصوص تعریف جنایت تجاوز چون به موقع تدوین اساس نامه دیوان در سال ۱۹۹۸ توافق حاصل نشد، لذا تعریف آن به کنفرانس بازنگری موکول گردید که متعاقباً به آن خواهیم پرداخت. بنابراین آنچه مسلم است اینکه بند ۲ ماده ۳۳ فقط جنایات جنگی را مستثنی نمی کند و به عبارت دیگر فقط در خصوص متهمین به جنایات جنگی می توان ادعا کرد که دستور آشکارا غیرقانونی نبوده و با جمع سایر شرایط، از امتیاز این ماده بهره برد؛ زیرا در تاریخ مزبور عنوان جزایی دیگری در اساس نامه تعریف نشده بود. از این حیث، صرف نظر از محتوی، از نظر شکل نگارش ماده این ایراد وارد است که مطلب به شکل پیچیده ای بیان شده و بهتر بود به جای بند ۲ ماده ۳۳، در انتهای بند ۱ ذکر می شد مگر اینکه «جرم ارتکابی جنایت جنگی بوده و ۱-…» در خصوص ماهیت حکم ماده ۳۳ باید اشاره کنیم که به طور کلی دو رویکرد مختلف در خصوص تاثیر امر آمر قانونی در جنایات بین المللی وجود داشت: اولی رویکرد مسؤولیت مشروط که بیشتر نظام های حقوقی ملی پذیرفته اند و دومی رویکرد مسؤولیت مطلق که قبل از اساس نامه دیوان رم در نظام بین المللی پذیرفته شده بود. مطابق رویکرد اول دستور مافوق قاعدتاً یک عامل موجهه کامل محسوب می شود. با این وجود، تحت شرایط خاصی ممکن است مأمور، به همراه مافوق خود، مسؤول شناخته شود؛ یعنی وقتی که او از غیرقانونی بودن دستور اطلاع داشته یا می بایست به این امر آگاه می بود یا وقتی که دستور آشکارا غیرقانونی باشد. رویکرد دوم در نظام بین المللی و از زمان تدوین ماده ۸ منشور لندن که سند تاسیس دادگاه نورنبرگ بود، ایجاد شده و تا دهه نود در دادگاه های کیفری بین المللی خاص که توسط شورای امنیت تاسیس شده اند، پیروی شده است. مبنای این رویکرد بر این اساس استوار است که یک مأمور یک موجود معقول و مختار است و می تواند دستورات دریافتی را ارزیابی کند و اگر دستور غیرقانونی باشد، او ملزم به تبعیت نیست. در تدوین ماده ۳۳ اساس نامه دیوان، طرفداران مسؤولیت مطلق، خصوصاً هیات نمایندگی آلمان استدلال کردند که با وضع این قاعده در منشور لندن مبنی بر این که زیردستان به خاطر اجرای دستورات مافوق -که متضمن ارتکاب جنایات بین المللی باشند- مسؤولیت کیفری دارند، به یک قاعده عرفی بین المللی تبدیل شده است. از طرف دیگر، رویکرد مسؤولیت مشروط مورد حمایت شدید آمریکاییها بود که استدلال می کردند رویه قضایی محاکم ملی پس از جنگ جهانی دوم، قاعده وضع شده در اساس نامه نورنبرگ را ملغی نموده است. هیات نمایندگی ایالات متحده استدلال می کرد که رویه قضایی ملی این اصل را که مأمورین فقط در قبال آن دسته از جنایات ارتکابی مسؤولند که  به دستور آشکارا غیرقانونی مرتکب شده اند، به بخشی از حقوق بین المللی عرفی تبدیل کرده است.  نهایتاً با متمایز نمودن نظام حاکم بر جنایات علیه بشریت و نسل زدایی - که تابع رویکرد مسؤولیت مطلق شدند - از نظام حاکم بر جنایات جنگی که تابع رویکرد مسؤولیت مشروط شد، مصالحه ای بین دو دیدگاه با تدوین ماده ۳۳ به شکل فعلی به وجود آمد. البته، پیچیدگی و گستردگی جنایات جنگی می تواند تشخیص دستورات قانونی و غیرقانونی را مشکل کند. برای مثال وقتی به خلبانی دستور بمباران یک ساختمان مسکونی یا آموزشی داده می شود ممکن است وی تصور کند که مکان مورد بمباران یک ساختمان نظامی است و لذا متمایز شدن این جنایات از جنایات علیه بشریت و نسل زدایی قابل توجیه است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

از سوی دیگر، به نظر می رسد گرایش دیوان کیفری بین المللی به سوی تعقیب کیفری آمران و سران دولت ها به جای تعقیب کیفری افراد دون پایه از یک سو و حمایت از حقوق متهم از سوی دیگر می باشد. تصمیمات کنفرانس بازنگری اساس نامه دیوان در سال ۲۰۱۰ در خصوص تعریف جنایت تجاوز، ابعاد این مساله را بهتر روشن می کند. تعریف تجاوز تحت عنوان ماده ۸ دوم (مکرر) به شرح ذیل و با اجماع (بدون رای گیری و بدون مخالف) در کنفرانس بازنگری ۲۰۱۰ دیوان که در کامپالا برگزار گردید، پذیرفته شد: «۱- از نظر این اساس نامه، «جنایت تجاوز» طراحی، تدارک، شروع یا اجرای یک عمل تجاوز توسط کسی که به خاطر موقعیت خود به طور موثر بر اقدام سیاسی یا نظامی دولت اعمال کنترل یا فرماندهی می کند و این عمل تجاوز به خاطر ماهیت، شدت و وسعت آن نقض بارز منشور ملل متحد محسوب می شود…»  روشن است که امر آمر در حقوق بین المللی کیفری، وقتی متضمن ارتکاب یک جنایت بین المللی باشد، هرگز به معنی عامل زایل کننده رکن قانونی جرم و تبعاً جرم نبودن عمل ارتکابی نیست؛ بلکه همچنان که در نوشته های برخی صاحب نظرها می بینیم، این عامل به عنوان یکی از معاذیری که آزادی اراده شخص را از خارج تحت تاثیر قرار می دهند، قابل ارزیابی است. بنابراین با توجه به موارد مذکور پیشنهاد
می شود که قانونگذار ایران با مدنظر قراردادن تحولات تقنینی که در حوزه مسئولیت کیفری آمر و مامور در قوانین منطقه ای و بین المللی بویژه اساسنامه دادگاه کیفری بین المللی به وجود آمده است قوانین داخلی منجمله ماده ۱۵۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۱۳۹۲ را مورد بازبینی قرار دهد.
فهرست منابع و مآخذ
آذرنوش، آذرتاش . فرهنگ معاصر عربی – فارسی، تهران : نشرنی، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ .
آشوری، دکتر محمد . آیین دادرسی کیفری، جلد اول، تهران : سمت، ۱۳۷۵ .
اردبیلی، دکتر محمد علی . ] مسئولیت ناشی از فعل دیگری [مجله ی تحقیقات حقوقی. شماره ۱۶ و ۱۷ . سال ۷۴، ص ۲۲۹.
آزمایش، دکتر علی، تقریرات جزای عمومی، دوره کارشناسی ارشد، نیمسال ۷۶-۷۷، (مبحث عنصر معنوی و مسئولیت کیفری)
امامی، سید حسن . حقوق مدنی، جلد اول، تهران : کتابفروشی اسلامیه، چاپ نوزدهم، ۱۳۷۷ .
انصاری، دکتر ولی الله، کشف علمی جرائم، چاپ ششم، نشر سمت، سال ۱۳۹۰.
انصاری، دکتر ولی الله، انضباط اداری و مسئولیت اداری، نشر دانشگاه ملی ایران، سال ۱۳۵۶.
انصاری، دکتر ولی الله، حقوق تحقیقات جنائی، چاپ سوم، نشر سمت، سال ۱۳۹۰.
بازگیر، یداله، بررسی روابط آمر و مأمور در ارتش، مجله دادرسی شماره ۴ سال اول شهریور و مهر ۷۶، صص۵۶،۵۵،۵۴.
پاد، ابراهیم . حقوق جزای اختصاصی، جلد اول، تهران : دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۳۵۲ .
پورحسن سنگری، دکتر علی، مسئولیت کیفری تولید کنندگان محصولات صنعتی، نشریه علمی دانشگاه گیلان، ۱۳۹۰.
جعفری لنگرودی، دکتر محمد جعفر . ترمینولوژی حقوق، تهران : کتابخانه ی گنج دانش، چاپ نهم ۱۳۷۷ .
حسینی نژاد، حسینقلی . مسئولیت مدنی، تهران : بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی شهید بهشتی، ۱۳۷۰.
خمینی ( ره )، آیت الله روح ا…، موازین قضایی، ترجمه و تدوین حسین کریمی، قم : شکوری، ۱۳۶۵ .
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران : دانشگاه تهران : ۱۳۷۲ .
زراعت، عباس، شرح قانون مجازات اسلامی، بخش دیات، جلد اول، تهران : انتشارات ققنوس، ۱۳۷۸.
سلیمی، دکتر صادق، جنایات سازمان یافته فراملی تهران، انتشارات تهران، صدرا.
سلیمی، دکتر صادق، چکیده حقوق جزای عمومی (پدیده مجرمانه، مسئولیت کیفری، واکنش اجتماعی)
شریعت باقری، دکتر محمدجواد، ترجمه و تدوین استاد دیوان کیفری بین المللی، انتشارات جنگل، جاودانه، چاپ دوم، ۱۳۹۰.
شامبیاتی، دکتر هوشنگ، حقوق جزای عمومی (دو جلد) انتشارات مجد، ژوبین، چاپ اول (۱۳۹۲)
عبدالحمید، ابوالمحمد، ص۴۳۲.
صادقی، محمد هادی . حقوق جزای اختصاصی – جرایم علیه اشخاص، تهران : نشر دادگستر، چاپ دوم، ۱۳۷۸ .
صفایی، حسین . مفهوم تقصیر سنگین در ارتباط با شرط عدم مسئولیت. مجله ی حقوقی دفتر خدمات حقوقی بین المللی جمهوری اسلامی ایران . شماره ی ۴ . سال ۶۴ . ص ۱۸۵.
قاسم زاده، دکتر مرتضی، مبانی مسئولیت مدنی، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۶.
قیاسی، جلال الدین . تسبیب در قوانین کیفری، قم : انتشارات مدین، ۱۳۷۵ .
کاتوزیان، دکتر ناصر . عقود معین، جلد اول، تهران : بهشهر، چاپ سوم، ۱۳۶۴ .
کاتوزیان، دکتر ناصر . دوره ی مقدماتی حقوق مدنی – وقایع حقوقی، تهران : شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۷ .
کاتوزیان، دکتر ناصر . مسئولیت ناشی از عیب تولید، تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۴ .
کاتوزیان، دکتر ناصر . الزام های خارج از قراردادـ ضمان قهری، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم، ۱۳۸۶ .
کشوری، عیسی .[ مسئولت سازندگان و فروشندگان کالای خطرناک] . مجله ی استاندارد و کالای صنعتی، شماره ی ۵۱ .
گرجی، ابوالقاسم . مقالات حقوقی، جلد اول، تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۵ .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ب.ظ ]




پرداخته شده و از کشورهایی که سیستم فرزند‌خواندگی‌را به رسمیت شناخته‌اند، خواسته است که منافع عالیه کودک را در اولویت قرار دهد. در قانون مدنی ایران که برگرفته از فقه اسلامی است به تبعیت از آن فرزند‌خواندگی مطرح نشده و با توجه به نیاز مبرم جامعه به حمایت از اطفال بدون سرپرست در سال ۱۳۵۳ نهادی مشابه تحت عنوان «سرپرستی کودکان بدون سرپرست» ایجاد شد که با تصویب این قانون تا حدی این نقیصه قانون مدنی را رفع کرد و به انتظام بخشی روابط موجود پرداخت. البته در حقوق فرانسه، فرزند‌خواندگی سابقه دیرینه دارد و در مجموعه قوانین مدنی «کد سیویل » به آن اشاره شده است. در این تحقیق با بهره گرفتن از روش کتابخانه‌ای به مطالعه تطبیقی فرزند‌خواندگی در فقه اسلامی، حقوق ایران و فرانسه پرداخته تا پس از تبیین مفهوم آن، به این سوال که آیا فرزندخواندگی در اسلام به طور کامل نفی گردیده و قانون ایران تا چه اندازه حمایت از منافع کودکان بدون سرپرست را در اولویت می داند ؟ پاسخ داده شود و نهایتا به این نتیجه نائل شویم که قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست ایران مشابه با نهاد فرزندخواندگی ساده در فرانسه است .
واژگان کلیدی: فرزند‌خواندگی، تبنی، کودک، سرپرستی، زوجین سرپرست.
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱- بیان مسئله
یکی از مسائلی که همواره مورد بحث وچالش جدی قرارگرفته وصاحب نظران با نوشتن مقالات و برگزاری سمینارهای مختلف به واکاوی آن پرداخته تا نواقص و کاستی‌هایی که در این زمینه وجود دارد را تا حدودی کاهش دهند حقوق کودک است. کودکان به علت عدم تکامل رشد بدنی وفکری نیاز به مراقبت‌های خاص دارند وزمانی برای جامعه فردی مفید خواهند بود که در خانواده‌ای سالم تربیت شده باشند. خانواده‌ای که رکن اساسی اجتماع است امروزه در جوامع مخصوصا جوامع غربی ارزش و قداست خود را از دست داده است آنچنان که اکثر کشورهای اروپایی وآمریکایی با معضلی به نام کودکان بی‌سرپرست رو به روهستند و ازهمین رو در اکثر کشورها قوانینی به منظور حمایت از این کودکان تدوین و مقوله ای به نام (فرزند‌خواندگی) قانونی شده است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کلیه جوامع به اشکال گوناگون از گذشته دور تا به امروز به نحوی در قوانین خود به مساله فرزند خواندگی اشاره کرده اند. به عقیده پژوهشگران فرزند خواندگی ریشه در نیاز نظامی و اقتصادی جامعه داشته وگاهی عوامل روحی ومعنوی یا عاطفی موجب پیدایش آن شده است. در حال حاضر نیز این نهاد براساس نیاز‌های معنوی خانواده و کودک بی سرپرست استوار است. در فرانسه بعد از وقوع انقلاب کبیر، مقرراتی در زمینه فرزند خواندگی به وسیله مجمع قانون گذاری آن کشور در تاریخ ۱۸ژانویه ۱۷۹۲ پیش بینی گردید،ولی در سال ۱۸۰۴، «تدوین کنندگان مجموعه قانون مدنی»(کد سیویل)در پذیرش فرزند خواندگی دچار تردید شدند،ولی به توصیه ناپلئون بناپارت این نهاد حقوقی در مجموعه قانون مدنی و در نهاد خانواده جای خود را پیدا کرد و قرار شد بین فرزند واقعی و فرزند خوانده تفاوتی نباشد. اگر چه بعد‌ها این قانون دستخوش تغییرات وتحولات اساسی قرار گرفت لیکن امروزه دو نوع فرزند خواندگی «ساده» و «کامل» در حقوق فرانسه وجود دارد که به بررسی وتوضیح آنها خواهیم پرداخت. در شبه جزیره عربستان و در دورانی که اقوام و قبایل عرب در عصر جاهلیت به سر می بردند نیز فرزند خواندگی یا تبنی مرسوم بوده و فرزند خوانده را دعی می‌نامیدند که جا دارد به تاریخچه آن اشاره گردد. در حقوق ایران این نهاد سابقه طولانی دارد و به دوران حکومت ساسانیان بازگشته و در قوانین اوستا بدان اشاره و زردشتیان اعتبار فراوانی برای آن قائل بودند چرا که فرزند را پل ورود به بهشت می‌دانستند فلذا آنان که برایشان فرزندی نبود از طریق پذیرش فرزند به این مهم دست می یافتند که این نهاد با نفوذ اسلام در ایران منسوخ گردید و البته با توجه به سفارشات پیغمبر (ص) و حضرت علی(ع) وآیات قرآن درخصوص توجه به یتیمان وکودکان بی‌سرپرست و نیز به علت فواید فردی و اجتماعی و نیاز مبرم جامعه به حمایت از اطفال بدون سرپرست نهادی با عنوان (قانون حمایت از اطفال بدون سرپرست) در سال ۱۳۵۳احیاء گردید. البته لازم به ذکر است تا قبل از تصویب این قانون اطفالی که به سبب حوادث و وقایع گوناگون والدین خود را از دست داده و فاقد اقوام سببی یا نسبی که قادر به سرپرستی ایشان باشند می‌بودند به مؤسسات نگهداری کودکان بی‌سرپرست (پرورشگاه) و یا مراکز بهزیستی سپرده می‌شدند. مقررات قانون مذکور پس از برقراری جمهوری اسلامی تا کنون توسط قوه مقننه نسخ نگردیده بلکه ایران با تصویب ماده واحده قانون اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون حقوق کودک مصوب ۱/۱۲/۱۳۷۲مجلس شورای اسلامی فرزندخواندگی را مورد قبول قرارداده و برای فرزندخوانده همان حقوق و مزایای فرزند طبیعی را مقرر داشته است.حال آنکه از نظر فقه اسلامی، احکام ومسائل فقهی شامل نسب، ارث، وصیت، محرمیت و….تنها در روابط فرزند اصلی با پدر و مادر واقعی برقرار است و در خصوص فرزندخوانده ابهامات فراوانی وجود دارد که قصد داریم در این تحقیق به بررسی این احکام و ارتباط فرزندخوانده با زن و مردی که او را به فرزندی قبول می‌کنند، قوانین و مقررات حاکم بر فرزندخواندگی در حقوق ایران و فرانسه وموارد اشتراک و تفاوت‌های دو سیستم و نظرات فقه در این زمینه بپردازیم. با توجه به اینکه قانون فرانسه مقدم بر قانون ایران نگارش یافته باید دید که حقوق ایران تا چه اندازه متاثر از حقوق فرانسه در زمینه فرزندخواندگی بوده است. شرایط پذیرش فرزندخوانده در فرانسه چه تفاوت‌هایی با سیستم ایران دارد ونظرات فقه تا چه اندازه مانع از پذیرش این نهاد در حقوق ایران گردیده است.فواید فرزندخواندگی چیست واین نهاد تا چه اندازه پاسخگوی نیازهای جامعه، کودکان بی‌سرپرست وخانواده‌های بدون فرزند بوده است. در این تحقیق قصد داریم با نگاه تطبیقی به این سوالات و سوالات فراوان دیگر پیرامون تاسیس فرزند خواندگی پاسخ دهیم.
۱-۲- اهداف تحقیق
۱)دیدگاه فقه ومبانی اسلامی به تاسیس حقوقی فرزند خواندگی
۲)جایگاه شرع در پذیرش تاسیس حقوقی فرزند خواندگی
۳)نظرات فقها درخصوص تاسیس حقوقی فرزند خواندگی
۴)موانع فقهی پذیرش تاسیس حقوقی فرزند خواندگی
۵)تحول تاریخی حقوق کودک در ایران
۶)لزوم یا عدم لزوم تاسیس حقوقی فرزند خواندگی در ایران
۷) چگونگی پذیرش فرزند خوانده در حقوق ایران
۸) آثار پذیرش نهاد فرزندخواندگی در سیستم حقوقی ایران
۹)حقوق تعیین شده برای کودکان بی سرپرست در قانون سال ۱۳۵۳
۱۰)نحوه‌ی پاسخگویی قانون حمایت ازکودکان بی‌سرپرست به نیازهای جامعه ومشکلات اجتماعی
۱۱)چگونگی پذیرش فرزند خواندگی درحقوق فرانسه
۱۲)انواع فرزندخواندگی در حقوق فرانسه
۱۳) تأثیر روابط ایجاد شده برخانواده و جامعه به لحاظ انتخاب نوع فرزندخواندگی
۱۴)چگونگی تأثیرحقوق فرانسه در تاسیس حقوقی فرزندخواندگی در ایران
۱۵) معایب ومحاسن تاسیس حقوقی فرزندخواندگی
۱۶)نتایج وتاثیر این نهاد براجتماع
۱-۳- فرضیه‌ها و سوالات
۱-۳-۱- سوالات تحقیق
۱) مفهوم فرزندخواندگی در حقوق اسلام چیست؟
۲) تعارضات مبانی فقهی با تاسیس حقوقی فرزندخواندگی چه می‌باشد؟
۳) علل ایجاد شدن تاسیس حقوقی فرزندخواندگی چه می‌باشد؟
۴) انواع فرزند خواندگی در حقوق فرانسه چه می‌باشد ؟
۵) تفاوت‌های تاسیس حقوقی فرزند خواندگی ایران و فرانسه درچه می‌باشد؟
۶) تاثیر نهاد فرزندخواندگی در حل مشکلات وآسیب‌های اجتماعی تاچه اندازه بوده است؟
۱-۳-۲- فرضیات
۱) در اسلام تاسیسی به نام فرزندخواندگی وجود ندارد.
۲) از نظر فقهای شیعه وسنی فرزندخوانده از حقوق فرزند واقعی برخوردار نیست.
۳ ) تحکیم روابط اجتماعی توسط دولتها و تلاش خانواده‌های بدون فرزند منجر به شکل‌گیری نهاد فرزندخواندگی شده است و با توجه به اهمیت خانواده در تحیکم روابط اجتماعی پذیرش نهاد فرزندخواندگی لازم گردید.
۴)در حقوق فرانسه دو نوع فرزند خواندگی (کامل وساده) با آثار حقوقی متفاوت وجود دارد.
۵)در حقوق فرانسه فرزندخواندگی سبب ایجاد نسب مصنوعی است و فرزندخوانده کامل تمام آثار فرزند مشروع را دارد.
۶) پذیرش نهاد فرزندخوانگی سبب تحکیم روابط خانواده‌ها و جلوگیری از فروپاشی آنها و نیز برآورده ساختن نیازهای مادی و معنوی کودکان بی‌سرپرست وجلوگیری از انحطاط آنان پرثمرترین نتیجه‌ی پذیرش این نهاد بوده است.
۱-۴-پیشینه تحقیق
از آنجا که فرزندخواندگی در فقه اسلامی مورد قبول واقع نشده ، در کتب فقهی کمتر به آن پرداخته وبیشترتحت عناوینی چون تبنی ودعی از آن سخن به میان رفته است. در حقوق ایران و در متون قانونی به صراحت به فرزندخواندگی اشاره نگردیده و از سال ۱۳۵۳ که قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست وضع و تصویب گردید ، ملاحظه می شود حقوقدانان و صاحب نظران در آثار و کتب حقوقی خود به نقد و تفسیر این قانون پرداخته و به طور پراکنده مسئله فرزندخواندگی وبعضاً آثار و شرایط آن را عنوان نموده اند که البته به جرأت می توان از مرحوم اسدالله امامی که فعالیت وتلاش بسزایی در این زمینه داشته یاد کرد. در حقوق فرانسه به جهت سابقه دیرینه در مجموعه قوانین مدنی ، همواره شاهد روند رو به رشد و تحول آن بوده ایم. یادآور می شود ناپلئون بناپارت در زمانیکه این نهاد مورد تردید حقوقدانان آن عصر واقع شده بود نقش عمده ای در حفظ فرزندخواندگی در مجموعه قوانین فرانسه ایفاء نموده است . امروزه قوانینی در فرانسه به تصویب رسیده که سرمشق و الگویی برای حقوق سایر کشورها به خصوص ایران بشمار می رود.
۱-۵- روش کار
روش گردآوری اطلاعات کتابخانه‌ای بوده که از طریق مطالعه کتب ومقالات ومراجعه به سایت‌های اینترنتی و اطلاع‌رسانی به بررسی فرزندخواندگی و مطالعه تطبیقی در فقه اسلامی و حقوق ایران و حقوق فرا نسه پرداخته است.
۱-۶- تعریف
فرزند خواندگی از حیث لغوی از «فرزند خواندن» گرفته شده و به این معنی است که شخصی، بیگانه‌ای را که با او نسبت فرزندی ندارد، فرزند خود بخواند(دهخدا، ۱۳۷۷، ص ۱۰۰۴۲).
معادل انگلیسی این واژه «Ado ption» و معادل عربی آن «دعّی» است. Ado ption از واژه Adopt گرفته شده که به معنای قبول کردن، پذیرفتن، مربوط ساختن، نام گذاردن و… آمده است. آریانپور (۱۳۸۴) ص۲۹۸ همچنین واژه «دعی» از «دعو، دعا» آمده است که به معنای صدا زدن، خواندن، دعوت کردن، نامیدن و… است (آذرنوش، ۱۳۸۶، ص ۱۹۷).
در زبان عربی واژه «تبنی» را نیز معادل فرزند خواندگی آورده‌اند. امّا باید دانست که تبنی از «ابن» اتخاذ شده است و معنای دقیق آن «پسر گرفتن» است و با پیشینه تاریخی این نهاد در میان اعراب کاملاً تناسب دارد[۱](ابوالفتوح رازی، ۱۴۰۸، ص ۳۴۴).
امّا در اصطلاح، فرزند خواندگی یک نهاد حقوقی است که به واسطه آن رابطه خاصی میان زن و مرد یا احد از آنان[۲] از یک سو و فرزندی که شرعاً یا طبعاً (از نظر ژنتیکی) متعلق به آنها نمی‌باشد از سوی دیگر ایجاد می‌گردد. در این رابطه زن و مرد به عنوان مادر و پدر و کودک به عنوان فرزند آنان است. از این رو زن و مرد را «مادر خوانده» و «پدر خوانده» و شخص پذیرفته شده را «فرزند خوانده» می‌نامند.
ادعا شده است که فرزند خواندگی ترجمه غلطی از Adoption است که در اصل باید «فرزند خوانی» ترجمه می‌شد واحدی (۱۳۷۸) با این استدلال که «بیانگر عمل کسی است که کودکی را به فرزندی خود می‌خواند.» و این که «فرزند خواندگی ناظر بر حالت شخص فرزند خوانده است.» منتها در مقام نقد این ادعا باید دانست که اولاً این نام گذاری «فرزند خوانی» بر حسب شکل و قالب حقوقی نهاد است «که در آن جا به ایقاع تعبیر شده» و وابسته به این است که ابتدائاً در خصوص آن تعیین تکلیف گردد. ثانیاً این استدلال در صورتی تمام است که اصطلاح پدر خواندگی،مادر خواندگی، خواهر خواندگی و… در عالم حقوق مورد وضع قرار گرفته باشد در حالی که این گونه نیست و این خود نشان می‌دهد که فرزند خواندگی اصطلاح است که برای نام گذاری بر کل نهاد وضع گردیده و وضعیت حقوقی تمام افراد ذیربط در آن مورد بحث قرار می‌گیرد. ثالثاً همین نویسنده در جای دیگر بیان می‌دارد: «پذیرفته شده را فرزند خوانده و پذیرنده را فرزند خواه و هر یک از فرزند خواهان در نسبت با فرزند خوانده بر حسب مورد پدر خوانده یا مادر خوانده نامیده می‌شود»(واحدی،۱۳۷۸،ص ۹۳).
در صورتی که خواه و خواهان از مصدر خواستن گرفته شده و این در حالی است که اگر نام نهاد فرزندخوانی باشد می‌بایست به هر یک از پذیرندگان «فرزند خوان» و به مجموع آنان فرزند خوانان اطلاق می‌شد و این خود نارسایی اصطلاح فرزند خوانی در بیان معنی را می‌رساند.
یادآور می‌گردد این عمل سلب حقوقی را که فرزند خوانده در خانواده واقعی خود دارد نمی‌کند و فرزند خوانده نسبت خود را با والدین واقعی از دست نمی‌دهد (محلین، ۱۳۸۱؛ ترازی، ۱۳۸۸؛ جعفری لنگرودی، ۱۳۸۱).
۱-۷- طرح بحث
همان گونه که جامعه مدام در حال تغییر و تحول است معنا و مفهوم و یا کارکرد نهادهای اجتماعی هم در گذر زمان دستخوش تغییر و تحول می‌گردد. در هر عصر اندیشه‌های کلان حاکم بر ذهنیت افراد یک جامعه، سمت و سوی خاصی به اهداف و کارکرد ساختارهای تولید شده آن هم می‌دهد. این نظریه‌های کلان اجتماعی را «پارادایم» می‌نامند.[۳]جعفری تبار(۱۳۸۲) از آنجا که پارادایم‌ها ثابت نبوده و در حال دگرگونی‌اند، بررسی این نهادهای اجتماعی، حقوقی، نیز جدای از بررسی اندیشه حاکم بر آنها در هر عصر بی‌معنا می کند. لذا جهت یافتن ذهنیتی صحیح از مفهوم و کارکرد فرزند خواندگی باید آن را از لحاظ تاریخی ریشه‌یابی و کنکاش نمود.
۱-۷-۱- فرزند خواندگی کهن
فرزند خواندگی در مفهوم آن را می‌توان ابزاری برای جبران کردن نقصان و خلاء سایر نهادها و ساختارهای اجتماعی- اعتقادی تعبیر نمود. گاهی با صیغه مذهبی، گاهی اقتصادی، گاهی نظامی و حتی گاهی اشرافی‌گری. در حقیقت فرزند خواندگی مستقیماً مطلوب و مورد توجه نبوده بلکه حربه‌ای ساخته و پرداخته جامعه بوده که رسالت آن جامه عمل پوشاندن به خواست و میل افرادی است که برای فراموشی ناکامی‌های عالم واقعیت به عالم مجاز و اعتبار، پناه آورده بودند که وجود یک فرزند به طور غیر مستقیم تنها راه برآورده ساختن آن بود.
فرزند خواندگی کهن بر مبنای «خانواده پدر شاهی» «patrincat»که در واقع سیستم اداره خانواده بود استوار گردیده است. در این سیستم قدرت مطلق از آن رئیس خانواده است و فرزندان اصولاً دارای شخصیت نیستند. نسبت به آنها فقط تصمیم گیری می‌شود. و ملاک اتخاذ تصمیم هم صلاح‌دید شخصی است. همین نگرش بر مختصات فرزند خواندگی نیز حاکم است (ماله، ۱۳۸۳، ص۱۰۸).
رئیس خانواده قدرت فوق العاده داشت به طوری که قادر بود به میل خود افراد و اعضای خانواده را تعیین و به هر ترتیبی که می‌خواست، خانواده خود را شکل می‌داد و حتی قادر بود اطفال و فرزندان واقعی و طبیعی خود را از خانواده اخراج و بیگانگان را به فرزندی بپذیرد. در رسم قدیم به منظور حفظ آئین دینی و مراسم و شعائر مذهبی و استقرار آداب خانوادگی و ایجاد نیرو و توانمندی لازم و همچنین برای نگاهداری و نگهبانی اماکن متبرکه و تأمین قوای کافی در جهت تأمین این اهداف، فرزند خواندگی از اهمیت فراوانی برخوردار بود و کثرت و تعدد فرزند خواندگان سبب افزایش ارزش و اعتبار خانواده‌ها می‌گردید (امامی، ۱۳۸۷).
در حقوق رم قدیم، جهت حفظ بنیان خانواده، پس از فوت رئیس خانواده این مقام به پسر وی انتقال می‌یافت و اگر پسری وجود نداشت با توجه به این که دختران پس از ازدواج قهراً می‌بایست آداب و آیین خانواده شوهر را رعایت می‌کردند و آئین خانواده اصلی را ترک می‌گفتند تنها راه این بود که پسر خوانده‌ای اتخاذ گردد. هدف اصلی فرزند خواندگی نجات یک خانواده از انقراض بود و در چنین وضعیتی سخنی از رفاه و آسایش کودکان در میان نبود کما این که اشخاص پذیرفته شده اغلب اشخاص بالغ بودند (ماله، ۱۳۸۳، ص۱۱۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:29:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم