فرشاد (۱۳۷۷) در پژوهشی تحت عنوان بررسی تاثیر آموزش و پرورش پیش از دبستان بر پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی دانشآموزان شهر تهران که بر روی ۳۶۰ نفر از دانش آموزان دختر و پسر در پایه های سوم، چهارم و پنجم و با طبقات اقتصادی ـ اجتماعی متوسط، بالاتر از متوسط و پایینتر از متوسطانجام داد به این نتایج رسید:
با وجودی که تفاوت بین میانگین پیشرفت تحصیلی کلیه آزمودنیهای گروه تجربی (آموزش دیده) و گروه مقایسه (آموزش ندیده) معنادار نیست، اما برتری پیشرفت تحصیلی آزمودنیهای دختر آموزش دیده نسبت به گروه مقایسه وجود داشت. علاوه بر این میانگین بین نمرههای آزمودنیهای طبقات متوسطه پایین و بالا معنادار بود و آزمودنیهای طبقه بالا پیشرفت تحصیل بیشتری نسبت به آزمودنیهای طبقات متوسط و پایین دارند. بین میزان رشد اجتماعی کلیه آزمودنیهای گروه تجربی (آموزش دیده) با گروه کنترل (آموزش ندیده) تفاوت معنیداری مشاهده نمی شود. علاوه بر این برتری رشد اجتماعی دختران گروه تجربی (آموزش دیده) در هر سه طبقه نسبت به گروه مقایسه مشاهده می شود. مقایسه رشد اجتماعی آزمودنیهای دختر و پسر نشان میدهد که رشد اجتماعی پسران از دختران بیشتر است.
۲-۱۳- پیشینه پژوهش خارجی
لیوننبرگ (۲۰۰۰) در پژوهشی تحت عنوان اندازه گیری تعاملات اجتماعی در نوزادان و کودکان پیش دبستانی، گزارش کرد کودکانی که در مراکز آموزش پیش دبستانی شرکت داشتهاند نسبت به همسالان خود که در این مراکز نبودهاند تعاملات اجتماعی بیشتری را نشان می دادند. همچنین این کودکان نسبت به کودکانی که این دوره ها را طی نکرده اند در زمینه مسئولیت پذیری، همکاری و مهارت کلامی پیشرفته تر بودند. آن ها همچنین کیفیت مراکز پیشدبستانی را متذکر شدند و بیان کردند که مهدهای کودک و مراکز پیش دبستانی که کیفیت مطلوبی نداشته باشند و یا از مربیان ناکارآزموده استفاده میکنند ممکن است تاثیرات مطلوب این مراکز را از بین ببرند و نتایج زیانباری برای کودک به وجو آید.
بولان دیاز[۳۹]۱ (۱۹۹۲) اثر آموزش دوران پیش دبستانی را بر تعاملات اجتماعی مورد بررسی قرار داد. نتایج پژوهش وی نشان داد که تاثیر آموزش پیش دبستانی بر کودکان طبقه پایین اجتماع، بالاتر بود و موجب سازگاری بهتر این کودکان در مدرسه شده است. تجارب دوران پیش دبستانی موجب گردیده بود که این کودکان در مقایسه با کودکان طبقه پایین اجتماعی که این دوره ها را نگذرانده بودند از رفتارهای ضد اجتماعی کمتری استفاده کند. همچنین کلمات رکیک و الفاظ نادرست آن ها خیلی کم شده بود، رفتار خشونت آمیز و مخرب در آن ها پایین آمده بود.
پژوهشی تحت عنوان بررسی تاثیر آموزش پیش دبستانی بر روی کودکان دبستانی توسط جنیفر۲(۱۹۸۹) بر روی ۱۱۷ مرکز آموزش پیش دبستانی (۶۴ روستایی و ۵۳ شهری) در سوازیلند۳ انجام گردید. نمونه ای تصادفی و دارای دو لایه شهری و روستایی در دو مرحله فراهم آمد. در مرحله اول ۰۱/۰ از هر دو لایه بیرون کشیده شد و در مرحله دوم نام ۵۰ نفر از پدران و مادران (با اکثریت مادران) دخترهایی که کارکنان مراکز پیش دبستانی مربوطه، آمار آن ها را در دسترس پژوهشگران گذاشته بودند و با بهره گرفتن از جدول اعداد تصادفی بیرون کشیده شد. همچنین در این مرحله ۱۱ نفر از معلمین هم به صورت تصادفی انتخاب شدند. در این پژوهش ۵۴% از پاسخها بیانگر آن بود که بیشتر پدران و مادران کودکان خود را به مراکز پیش دبستانی میفرستند تا برای دبستان آماده شوند. نکته دیگر قابل توجه در این پژوهش این بود که اولاً در محتوای برنامه هایی که در مراکز پیش دبستانی اجرا می شود همانندی بسیار است، ثانیاًً میان انگیزه پاسخگویان یعنی والدین و معلمان که ابتکار تأسيس مراکز پیش دبستانی از آن ها است نوعی نزدیکی وجود دارد. نکته قابل توجه دیگر در این پژوهش این بودکه دیده شد که تحصیلات مادران در این نمونه به اندازه کافی بالا بود و تنها ۲۵/۶% از مادران اصلاً درس نخوانده بودند و از طرف دیگر هدف آن ها از فرستادن کودکانشان به مراکز پیش دبستانی آماده کردن او برای دبستان بوده است.
دانیلز (۱۹۹۵) در مطالعه ای کودکان مقیم در مراکز مراقبت روزانه را با آنهایی که در خانه نگهداری می شدند را مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که کودکان ساکن در مراکز مراقبت روزانه، تعامل مثبت، برقراری ارتباط بهتر با همسالان و بازی را در سطوح پیشرفت انجام می دهند ولی این کودکان از قوانین بیشتر سرپیچی میکردند و همکاری کمتری با بزرگسالان داشتند. نتایج پژوهش دیوید (۲۰۰۰) نشان داد کودکانی که در مهد کودهایی با کیفیت بالا بسر برده اند نسبت به کودکانی که در مهد کودک نبودهاند از رشد و سازگاری اجتماعی بیشتری برخوردار هستند. علاوه بر این کودکان با تجارب پیش دبستانی رفتارهای مستقل بیشتری را نشان می دادند که این امر در مورد پسران آشکارتر بود.
بنت (۱۹۹۲) اثرات مهدکودک را بر همکاری اجتماعی کودکان در دو مطالعه و در دو مقطع زمانی بررسی کردند. در این پژوهش ۵۷ کودک شرکت داشتند. در مطالعه اول با ثابت نگهداشتن سن و جنس مشخص گردید که زمان طولانی حضور در مهد کودک سبب افزایش بازیهای دسته جمعی و کاهش رفتارهای کناره گیرانه شده است. در مطالعه دوم افزایش زمان حضور در مهد کودک مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید که افزایش زمان حضور در مهد کودک موجب افزایش بازیهای سازمان یافته شده است.
کونتوپولو (۲۰۰۳) در پژوهشی دریافت که به نظر میرسد متخصصین اهمیت مشکلات سازگاری کودکان را نادیده میگیرد. این مشکلات به خانواده و محیط اجتماعی نسبت داده شده است، در حالی که معلمان احساس میکنند که کمتر در این فرایند درگیرند. به نظر میرسد یافته ها نیاز فزاینده به آمادگی پذیرش سازماندهی شده در دوره پیش دبستانی و نیاز به آموزش مناسب برای متخصصین سالهای اولیه را آشکار میکند به گونه ای آن ها واقعاً بتوانند به تحول کودک از محیط خانه تا سالهای اول مدرسه کمک نمایند.
مطالعات طولی نشان میدهد که سازگاری ضعیف در دوره پیش دبستانی، با مشکلات روان شناختی دوران کودکی میانی و نوجوانی مرتبط است. این مشکلات تداوم دارند، هنگامی که با ناکارآمدی نظام خانواده همراه می شوند. برعکس، اگر مشکلات در نتیجه نارس بودن (تحول نایافتگی) ایجاد شوند، پیش آگهی مثبت تر است که با ایجاد روش درست آن ها میتوانند از عهده آن برآیند (کمپبل[۴۰]۱، ۱۹۸۳؛ لابر[۴۱]۲، ۱۹۸۲)
شرایط مطلوب در دوره پیشدبستانی و آمادگی پذیرش کافی عواملی هستند که سازگاری مناسبتر کودک را تبیین می کند (ایستر بروکس و گلدبرگ۳، ۱۹۹۰). داده های اخیر نشان داده اند که کیفیت آموزش پیشدبستانی همبستگی بالایی با شخصیت معلم و ارتباطی که با کودکان برقرار می کند دارد، که ممکن است مستقل از زمینه آموزشی و تجربیاتشان باشد (آهنرت۴، ۱۹۹۲؛ بالی گایر۵، ۱۹۸۱؛ کلارک ـ استوارت۶، ۱۹۹۲).
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 04:34:00 ب.ظ ]
|