مصاحبت اجتماعی[۸۱]۴: صرف وقت با دیگران در اوقات فراغت و فعالیت­های تفریحی را شامل می­ شود. تماس با دیگران توجه فرد را از نگرانی درباره مشکلات منحرف کرده یا خلق مثبت را تسهیل می­ کند.

حمایت ابزاری[۸۲]۵: فراهم­کردن حمایت مالی، منابع مادی و خدمات را شامل می­ شود. حمایت ابزاری با کاهش مستقیم مشکلات ابزاری یا به طور غیرمستقیم با فراهم کردن افزایش زمان برای فعالیت­هایی مانند آرام­سازی یا سرگرمی استرس را کاهش می­دهد. حمایت ابزاری تحت عناوین حمایت مادی و حمایت ملموس نیز نامیده می­ شود.

مدلی با اثرات بنیادی و اساسی: حمایت اجتماعی، افراد را بدون توجه به میزان استرسی که تجربه ‌می‌کنند، تحت تاثیر قرار می­دهد (کوهن و ویلز، ۱۹۸۵).

۲-۲-۴- حل مشکل خانواده

یک مشکل یا وضعیت مشکل­دار به ‌عنوان عدم تعادل بین خواسته­ های انطباقی و پاسخ­های مقابله­ای مؤثر و قابل استفاده تعریف می­ شود. یک مشکل هر وضعیتی را در زندگی شامل می­ شود که تلاش برای پاسخ مؤثر برای رسیدن به هدف یا حل یک تعارض، وقتی­که هیچ پاسخ مؤثری مستقیماً وجود ندارد، را در برمی­گیرد. یک مشکل خاص ممکن است به رخدادی در زمان خاص محدود شود. یا به مجموعه ­ای از وقایع شبیه و مرتبط یا یک وضعیت بیماری مزمن یا در حال پیشرفت را مربوط شود (دیزوریلا[۸۳]۱ و نزو[۸۴]۲، ۱۹۹۰).

راه ­حل: یک راه ­حل وضعیت ویژه­ای است، که پاسخ مقابله­ای یا الگوی پاسخ­هایی را در برمی­گیرد که منتج از فرایند حل مشکل هستند. راه ­حل مؤثر به هدف حل مشکل منتهی می­ شود، در حالی­که به افزایش نتایج مثبت و کاهش نتایج منفی منجر شود و نتایج بلندمدت و کوتاه­مدت و شخصی و اجتماعی را در برمی­گیرد (دیزوریلا و نزو، ۱۹۹۰).

حل مشکل: حل مشکل به ‌عنوان فرایند شناختی، رفتاری معطوف به خود تعریف می شود که افراد، زوجین یا گروهی تلاش می‌کنند تا راه ­حل­های مؤثر برای مشکلات خاص که در زندگی روزمره با آن­ها مواجه می­شوند را پیدا کنند (دیزوریلا و نزو،۱۹۹۰).

۲-۲-۴-۱- مهارت­ های حل مشکل

مهارت­ های حل مشکل فعالیت­هایی هستند که شخص تلاش می­ کند تا مشکلات را بفهمد و راه ­حل مؤثر را کشف کند. در این مدل چهار مهارت اصلی شناخته ‌شده‌اند: ۱) شناخت و طبقه ­بندی مشکل، ۲) ایجاد راه ­حل­های جایگزین، ۳) تصمیم ­گیری، ۴) کاربرد راه ­حل (نزو و پری[۸۵]۳، ۱۹۸۹).

افراد در حل مشکل به­گونه­ های مختلفی اقدام ‌می‌کنند. از این نظر سه سبک وجود دارد که در ادامه به آن­ها اشاره می­ شود.

حل مشکل به صورت منطقی: سبک مشکل سازنده را شامل می­ شود که منطق و اصول چهار مهارت اصلی حل مشکل را در برمی­گیرد: ۱) تعریف و طبقه ­بندی مشکل، ۲) ایجاد راه ­حل­های جایگزین، ۳) تصمیم ­گیری و ۴) کاربرد راه ­حل. فرد سعی می­ کند راه ­حل­ها را با هدف تطبیق دهد.

سبک هیجانی/ بی­دقت: الگوی حل مشکل نامطلوب با تلاش­هایی برای حل مشکل شناخته می­ شود که محدود، هیجانی، مبتنی بر بی­دقتی، عجله و نقص است.

سبک اجتنابی: الگوی دیگری از حل مشکل به صورت نامطلوب است که انفعال، سستی و وابستگی از مشخصه­ های آن هستند (دیزوریلا و نزو،۱۹۹۰).

۲-۲-۴-۲- بررسی رویکردهای مختلف به حل مشکل

۲-۲-۴-۲-۱- دیدگاه رفتاری

در رفتاردرمانی از رفتاری که باید تغییر داده شود باعنوان رفتار مشکل­ساز یاد می­ شود. همچنین از وظایف درمانگر این است که درباره فراوانی و شدت وقوع رفتار مشکل­ساز درمانجو فهرستی تهیه کند. از دیدگاه رفتاری مشکلات فردی و میان فردی اساساً نتیجه محرک های میان فردی و فرایندهای تقویت مشکل است. محرک های مشکل میان فردی رفتارهای یک نفر یا افرادی است که به برانگیختن کارکردهای بد شناختی، عاطفی و رفتاری در فرد دیگر منجر می شود (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱). در واقع یک چرخه رفتاری بوقوع می­پیوند که نقطه آغاز و پایانی ندارد (مک کی، فنینگ و پالگ، ۲۰۰۶).

مراحل حل مشکل در رفتاردرمانی

رفتاردرمانی یک فرایند یادگیری تلقی می­ شود، از این رو مشاور یا درمانگر مراجع را یاری می­دهد تا شیوه ­های موثرتر رفتار و نحوه سازش با مشکلاتش را یاد بگیرد. از موضوعی که ایجاد شده است تحت عنوان مشکل یاد می­ شود و سعی می­ شود گام­هایی جهت حل مشکل برداشته شود. در این نظریه بر تشخیص و پیدا­کردن رفتارهای مشکل­ساز تأکید می­ شود (مک کی، فنینگ و پالگ، ۲۰۰۶).

۱- توصیف مشکل: اولین و مهمترین گام توصیف و تعریف مشکل از منظر کارهایی است که تاکنون انجام شده ولی مفید واقع نشده­اند. فرض بر این است که ممکن است پاسخی در یک موقعیت مناسب به نظر برسد که در طولانی­مدت مؤثر نیست.

۲- تعیین اهداف: این فرض وجود دارد که مشکل، مشکل نیست بلکه راه ­حل قدیمی مشکل­ساز است.

۳- بارش فکر: در این مرحله همه راه ­حل­ها صرف نظر از درست یا نادرست­بودن در نظر گرفته می­شوند.

الف) عدم قضاوت ارزش درباره درست یا نادرست­بودن،

ب) تفکر سیال و به دور از عادت­ها،

ج) خلق ایده­های بیشتر،

د) ایجاد فضای همکارانه،

ه) ترکیب ایده­های مطرح­شده و حذف ایده­های نادرست،

و) دوره آزمایش و امتحان­کردن راه ­حل­ها: راه ­حل­های انتخابی طی یک دوره آزمایشی اجرا می­شوند و نتایج مورد بررسی قرار می­ گیرند.

۴- ارزشیابی نتایج: بررسی شود که راه ­حل مورد نظر چقدر مؤثر است و همچنین به شواهدی توجه شود که از راه حل مفید در طولانی­مدت حمایت ‌می‌کنند (مک کی، فنینگ و پالگ، ۲۰۰۶).

۲-۲-۴-۲-۲- دیدگاه فلدمن[۸۶]۱

فلدمن معتقد است مشکلات افراد و خانواده ­ها نتیجه فرایندهای میان­فردی و درون­فردی است. او اعتقاد دارد که فرایندهای درون­فردی از طریق دیدگاه­ های روان­تحلیلی و شناختی بهتر شناخته می­ شود در حالی-که فرایندهای میان­فردی با دیدگاه رفتاری و خانوادگی بهتر درک می­ شود. از دیدگاه روان­تحلیلی، مشکلات بالینی، واکنش­های دفاعی نسبت به اضطراب ناخودآگاه اضطراب نشانه­ای، اضطراب جدایی، یا اضطراب نزدیکی است که با معرفی درونی افراد مهم در زندگی فرد و خود فرد تداعی می­ شود. این خیال­پردازی­های ناشی از اضطراب به دیگران فرافکنی می­ شود، یعنی به روابط جاری از جمله رابطه خانوادگی و زناشویی انتقال می­یابد (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱).

۲-۲-۴-۲-۳- دیدگاه راه ­حل­محور

در دیدگاه راه ­حل­محور این اعتقاد وجود دارد که تمرکز بر گذشته و تحلیل مشکلات روندی طولانی و کم فایده است. مشکلات همیشه وجود دارند و با راه ­حل است که ‌می‌توان وضعیت را تغییر داد. همچنین بر این موضوع تأکید می­ شود که باورها و عقاید افراد و نوع چشم­اندازی که برای نگریستن به مسائل برمی­گزینند مهم­ترین عامل حفظ­کننده مشکلات است. افراد این توانایی را دارند که برای ارتقای زندگی­شان راه ­حل­های مناسبی را به دست آورند. هدف های این نوع درمان ایجاد تغییر مختصر در دید جهانی خانواده به شیوه هایی ظریف و تغییر رفتار اعضای خانواده به نحوی است که راه­حلی برای مشکل پیدا شود. اهدافی که تعیین می‌شوند بهتر است قابل دسترس، قابل اندازه ­گیری و چالش­انگیز باشند. فلسفه زیربنایی الگوی راه ­حل محور این است که تغییرات مداوم و اجتناب­ناپذیرند در این درمان بر آنچه ممکن است و تغییر پذیر است تأکید می شود و نه بر آنچه غیرممکن است. این الگو بر گام­های کوچک برای شروع تغییر تأکید می­ورزد و با پیشرفت فرایند تغییرات نیز حادث می­شوند (کارلسون، اسپری و لویس، ۱۹۹۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...