کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



 



بارِ دیگر سر برون کن از حجاب

از برای عاشقانِ رنگ را

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تا که عاشق گم کند مر راه را

تا که عاقل بشکند فرهنگ را

مولوی
مثالها به نقل از (آشوری، ۱۳۸۹: ۳۱-۲۶).
«فرهنگ» به معنای تربیت شده:
ای دل من رو به هر حدیث میازار کان بت فرهخته نیست، هست نوآموز
دقیقی طوسی
«فرهنگ» به معنای تنبیه کردن:
چنا نت بفرهنجم ای بدنهاد که ناری دگر باره ایران بیاد
فردوسی
به معنای تکامل یافته:
تو دادی مرا فر و فرهنگ و رای تو باشی بهر نیک و بد رهنمای
فردوسی
مثالها به نقل از تکمیل همایون، ۱۳۸۶: ۴۲-۴۱).
با این همه باید گفت که کاربرد گسترده و یا عادی واژه ی فرهنگ در زبان فارسی صرفاً تا قرن هفتم هجری ادامه داشت. از آن به بعد این واژه در متن های ادبی یا اصلاً به کار نرفته و یا به ندرت. اما پس از چند قرن این واژه دوباره در هندوستان عهد گورکانیان رخ نمود. زمانی که میرجمال الدین حسین بن فخرالدین حسن انجوی شیرازی در سال ۱۰۱۷ هجری قمری در آن جا کتاب لغتی به نام جهانگیر یکی از پادشاهان گورکانی هند نوشته و آن را «فرهنگ جهانگیری» می نامد. از این قرار واژه‌ی «فرهنگ» خود را از مصادیق این شعر نورالدین عبدالرحمن جامی می سازد:
پری رو تاب مستوری ندارد چو در بندی سر از روزن بر آرد
از آن پس واژه ی فرهنگ در زبان فارسی و آن هم از راه هندوستان، معنایِ کتاب لغت یا لغت نامه به خود می گیرد که تا امروز نیز ادامه دارد. مانند فرهنگ برهان قاطع، فرهنگ رشیدی، فرهنگ فرنود ساز، فرهنگ آنندراج، فرهنگ معین، فرهنگ عمید، فرهنگ دهخدا، فرهنگ سخن فرهنگ علوم سیاسی، فرهنگ آریانپور و… (آشوری، ۱۳۸۹ : ۱۰۶).
با بنیادگذاری و گشایش «فرهنگستان ایران» در سال ۱۳۱۴ و تبدیل نام «وزارت معارف» به «وزارت فرهنگ» سرنوشت تازه ای برای واژه ی فرهنگ رقم خورد و این واژه بار دیگر جانی تازه گرفت و از دیوان ها و کتابهای لغت به زندگی روزانه ی مردم فارسی زبان پا نهاد. چنان که از این نامگذاری‌ها پیداست واژه‌ی «فرهنگ» این بار به معنی ادب و تربیت و در برابر واژه‌ی «education» فرنگی رواج یافت و «فرهنگی» عنوان کسانی شد که کارشان آموزش بود. و به همین اعتبار در فرهنگ معین زیر واژه ی فرهنگ چنین آمده است: ادب نفس، تربیت، دانش، علم و معرفت. (فرهنگ معین، ۱۳۷۱: ۲۵۳۸).
اما رواج کلمه ی کولتور یا «culture» در علوم اجتماعی و مفاهیم وابسته به آن در اروپا و امریکا چنان چه گذشت این ضرورت را پیش آورد که در زبان فارسی نیز معادلی برای آن پیدا شود و این چنین بود که سرانجام واژه ی «فرهنگ» در زبان فارسی معادل واژه ی کولتور (culture) فرنگی با توجه به تمامِ بارِ معنایی آن به کار رفت و رفته رفته گسترش یافت و همگانی شد. (آشوری، ۱۳۸۹: ۱۸-۱۷). فرهنگ به این معنای جدید است که موضوع کاووش و تدقیق این نوشتار است.
به نظر می رسد که چون فرهنگ به این معنا اساسا پدیده و امری انسانی است روشن ساختن نسبت این مفهوم با انسان ضروری باشد. در باب نسبت «فرهنگ» به معنای اخیری که به آن اشاره شد و انسان می شود گفت که «فرهنگ» ذاتیِ نوعِ انسان بوده و در واقع مفهوم فرهنگ فصل انسان و حیوان به حساب می آید. بدین سان جامعه ی انسانیِ بدون فرهنگ وجود ندارد و انسان بودن مساوی فرهنگ داشتن است. پس به این معنا دیگر از «انسان بی فرهنگ»- چنان که در گفتگوهای روزمره رایج است -نمی توان سخن گفت. (شیبانی، ۱۳۸۶: ۱۱۳ و آشوری، ۱۳۸۹: ۱۲۵). این تعبیر انسان شناسانه از فرهنگ در کنار برداشت انسان باورانه از فرهنگ قرار می گیرد. زیرا معتقدین به فرهنگ در مفهوم انسان باورانه مانند شیلر فرهنگ را صرفاً به گل چینی از فعالیتهای انسان اطلاق می کنند و بر این اساس ممکن است برخی از مردمان را فرهنگی تر از دیگران و جوامعی را نسبت به دیگر جوامع، دارای فرهنگ غنی تر یا فقیرتری معرفی کنند. این امر از این جا ناشی می شود که نحله ی فکری اخیر به جای اطلاق فرهنگ به کل و تمامیّت میراث اجتماعی انسانها معمولاً با آن برخورد گزینشی کرده و فرهنگ را صورت عالیِ تجلیّاتِ معنویِ انسان، مانند ادبیات و هنر می دانند. (چلیکوت، ۱۳۷۷: ۳۳۸ و شیبانی، ۱۳۸۶: ۱۱۷).

  • ویژگی های فرهنگ

پژوهشگران حوزه ی فرهنگ برای این مفهوم ویژگی هایی از قبیل جمعی بودن، اکتسابی بودن، تغییر پذیری، انتقال پذیری و تاریخیّت را برشمرده اند.
۴-۱.جمعی بودن
گفته شد که نسبت فرهنگ با انسان به گونه ای است که می توان گفت که این دو بدون یکدیگر وجود ندارند و به همین دلیل است که بسیاری انسان را «حیوان فرهنگی» تعریف کرده اند. (راد، ۱۳۸۲: ۴۵). امّا باید توجه داشت که در این جا انسان به صورت فردی مدّ نظر نیست چرا که فرهنگ از یک انسان تنها و جدا شده از جامعه به وجود نمی آید.حتی می توان گفت که انسان منفرد و جدا افتاده از سایر هم نوعان خویش به معنای درست کلمه وجود ندارد. چون انسان از درهم تنیدگیِ طبیعت زنده یِ حیوانی با فرهنگ پدید می آید و طبیعت بیولوژیک منهای فرهنگ یعنی جهان زیستیِ پیش انسانی. بنا بر این از شاخصه های فرهنگ این است که موجودیّت آن در گرو مجموعه ای هم زیست از آدمیان است و با هم بودن آدمیان ضروریِ پیدایش پدیده ای به نام «فرهنگ» است. از آن جا که در جهان، جوامع انسانی گوناگون و با جهت گیریهایِ ذهنی و عینیِ مختلفی نسبت به تمام امورات انسانی و غیرانسانی وجود دارد؛ بالطبع می توان از «فرهنگ ها» نیز به جای «فرهنگ» سخن گفت. یعنی هر جامعه ای صرف نظر از کیفیت ساختارهای اجتماعی و درجه ی پیشرفت فن آوری صاحب «فرهنگ» است. (آشوری، ۱۳۸۹: ۱۲۸-۱۲۶ و راد، ۱۳۸۲: ۴۵).
۴-۲. اکتسابی بودن
ویژگیِ دیگر فرهنگ، اکتسابی بودنِ آن است. منظور از این ویژگی آن است که فرهنگ چیزی نیست که از نقطه نظر بیولوژیک از راه وراثت به کسی منتقل شود بلکه فرهنگ پدیده ایست که از بدو تولد تا مرگ از طریق پدر، مادر، گروه اجتماعیِ پیرامون کودک، دین،مدرسه،حکومت، طبقه ی اجتماعی و غیره به او آموخته می شود. (کوئن، ۱۳۷۲: ۳۷ و شیبانی، ۱۳۸۶: ۱۱۸ و سردار و وان لون، ۱۳۸۸: ۷).
این نکته که فرهنگ چیزی است که اساساً آموخته می شود مورد اتفاق صاحب نظران هست لکن برخی بر این عقیده اند که ممکن است معدود رفتارهایی نیز از راه وراثت به افراد منتقل شود. (آشوری، ۱۳۸۹: ۱۳۱). با این حال گونه ای از این رفتارها مانند گریه کردن نوزادان به هنگام گرسنگی در زمره ی فرهنگ به حساب نمی آید. (کوئن، ۱۳۷۲: ۳۷). زیرا جامعه شناسان و انسان شناسان بین فرهنگ وطبیعت تمایز قائلند. آنان چیزهایی که از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود را فرهنگ و چیزهایی که از طریق توارث به دیگری منتقل می شود را طبیعت می نامند. (هیوود، ۲۸۲:۱۳۸۹).
ذکر این نکته ضروری است که مهمترین عاملِ آموزش و انتقال فرهنگ زبان است. زبان پایه ای ترین سازه ی فرهنگ است. با زبان است که یک دستگاه نمادین شناخت و ارتباط پدید می آید که زندگانی را بر روی زمین از ساحت حیوانی به ساحت انسانی می برد. زیرا زبان ابزار انتقال تمام نظامِ ارزشی، هنجاری، رفتاری و ذهنیّت انسانی از نسلی به نسل دیگر است.
۴-۳.پویایی و تغییر پذیری
ویژگی دیگر فرهنگ پویایی و تغییر پذیری آن است. به عبارت دیگر فرهنگ پدیده ای مستمر و متحرک است که هیچ گاه حالت ایستا پیدا نمی کد. آر.مک آیور فرهنگ را امری یکتا و تغییر پذیر می داند. (چلیکوت، ۱۳۷۷: ۳۳۹). خواجه نصیرالدین طوسی بر آن است که فرهنگ تغییر پذیر است؛زیرا فرهنگ وابسته به اوضاع اجتماعی و زمان است.( ارمکی،۲۸۰:۱۳۸۷). گفته می شود که چنان چه فرهنگ پویایی و تحرک خود را - هرچند به صورت کند- از دست بدهد آن فرهنگ از بین می رود. (شیبانی، ۱۳۸۴: ۱۱۸). امری که در حیوانات وجود ندارد. ذکر این نکته در این جا به این دلیل است که دانشمندان بر آنند که آموزش در حیوانات هم به درجاتی وجود دارد. مثلاً شیر ماده شیوه ی شکار کردن را به توله هایش می آموزاند و یا پرنده شیوه ی لانه ساختن را به جوجه هایش. بر این اساس می توان گفت که جانوران نیز در سطوحی شیوه های برآوردن نیازهای پایه ی زیستی (نوعی از فرهنگ) را به نسل بعدی خویش آموزش می دهند لکن تفاوت این فرهنگ با فرهنگ انسانی آن است که فرهنگ حیوانی از الگوی ثابت، ایستا و غیر متحرکی برخوردار بوده و در طول نسلها از آن چارچوب فراتر نمی رود. حال آن که فرهنگ انسانی در بستر تاریخ جریان دارد و دگرگونی می پذیرد و همواره یکسان نیست. (آشوری، ۱۳۸۹: ۱۳۱-۱۳۰) دگرگونی در تکنولوژی مورد استفاده انسانها در دوره های گوناگون. دگرگونی در محیط طبیعی، دگرگونیهای جمعیّتی و نیازهای تازه بشر در زمره ی عوامل دگرگونی فرهنگ ها به حساب می آیند. (کوئن، ۱۳۷۲: ۴۵-۴۴). علاوه بر این ظهور ادیان و پیامبران بزرگ الهی،بزرگان و قهرمانان نیز آشکارا در تغییر فرهنگها موثرند.
۴-۴. انتقال پذیری
ویژگی دیگر فرهنگ انتقال پذیر بودن است. از این ویژگی با عنوان فرهنگ پذیری نیز یاد می شود. هرگاه یک فرهنگ از فرهنگ دیگر عناصری را بپذیرد انتقال فرهنگی یا فرهنگ پذیری رخ داده است. فرهنگ پذیری پدیده هایی را در بر می گیرد که از تماس مستقیم و مداوم میان گروه های انسانی با فرهنگهای مختلف بر می خیزد. این تماسها می تواند مستقیم یا غیر مستیم باشد. فرهنگ پذیری اغلب خصلتی دو طرفه دارد. با این حال چنین نیست که همواره داده های و ستانده های فرهنگی بین گروه های انسانی از توازن برخوردار باشد و گاه ممکن است بسیاری از عناصر فرهنگی یکی جامعه یا گروه در فرهنگ دیگری مستهلک شود. (کوئن، ۱۳۷۲: ۴۵ و دوکستر،۱۳۸۶: ۶۲-۵۷).برخی نیز فرهنگ پذیری را به معنای تحمیل فرهنگ یک کشور بر کشور دیگر از راه توسعه طلبی و انتشار فرهنگ به صورت طبیعی و براساس نیاز گروه های دیگر دانسته و بدینسان بین این دو ویژگی تفاوت قائل شده اند. (آشوری، ۱۳۸۹: ۹۸-۹۶).
۴-۵. تاریخی گری
ویژگی دیگر فرهنگ تاریخی بودن آن است. معنای تاریخیت فرهنگ به این معنا این است که فرهنگ گذشتگان همواره ولو حضور پنهان در نسلهای بعد از خود حضور دارند. به عبارت دیگر نسلهای گذشته با انتقال سازه ها و ساختارهای فرهنگیِ خود به نسلهای بعدی حضور خود را در ساختارهای زیست فرهنگی آیندگان تضمین کرده اند. هرچند ممکن است کم و کیف این حضور همواره یکسان، آشکارا و یا قابل توجه نباشد. از همین جاست که گفته می شود روح ملّی یا روان جمعی همواره حضوری پایدار دارد. (آشوری، ۱۳۸۹: ۱۳۷-۱۳۵).
علاوه بر این فرهنگ ها را می توان از نقطه نظرهای گوناگون طبقه بندی کرد. از طبقه بندی های رایج یکی طبقه بندی فرهنگ به فرهنگ آرمانی و واقعی و دیگری طبقه بندی آن به مادی و معنوی است. (کوئن، ۱۳۷۲: ۳۹ و آشوری، ۱۳۸۹: ۱۱۴).
فرهنگ، روح بخش و هویت بخش آدمیان و موتور محرکه ی جوامع انسانی و بازتاب دهنده ی اسرار درونی و اندیشه های انسانها است.(طالبی،۱۷۶:۱۳۸۵).فرهنگ با مفهوم و ویژگی های پیش گفته، بنیاد و اساس زندگیِ انسانی را به معنای درست کلمه و به ویژه با در نظر داشت وجه متعالیِ این اشرف مخلوقاتِ باری تعالی، تشکیل می دهد. ای بسا که همین «فرهنگ» عامل اشرفیت این موجود بر سایر موجودات عالم باشد. بعد معنوی انسان که در ادیان الهی بر آن بسیار زیاد تاکید شده است در ساحت فرهنگِ آدمی قرار دارد. چون فرهنگ، اساس، ریشه و سرچشمه ی جوشان هر نوع خوبیها، داناییها و زیبایی هاست.این برداشت از فرهنگ با معنای لغوی آن نیز چندان بیگانه نیست. زیرا علاوه بر معانی چون آموزش،ادب،عقل و امثال آن که گذشت یکی از معانی که در برهان قاطع برای واژه ی فرهنگ آمده است «کاریز آب» است. در توضیح این معنا آمده است: «چه دهن فرهنگ جایی را گویند از کاریز که آب بر روی زمین می آید». (برهان قاطع، ۱۳۶۱: زیر واژه ی فرهنگ) اطلاق معنای فرهنگ به کاریز و قنات در خود این معنی را نهفته دارد که فرهنگ به مانند کاریز-دست کم در روزگاران گذشته – سرچشمه ی حیات مادی، معنوی، آبادانی، آرامش، آسایش و … بوده و می باشد.
با فرهنگ است که آدمی محدوده ی زیست حیوانی را می شکند و به ساحت کردارها و ارزش های اخلاقی پا می گذارد. در این ساحت است که رفتارهای طبیعی و حیوانی او نیز مانند خوردن، دفع کردن و تولید مثل نیز معنای انسانی به خود گرفته و در میدان داوری های اخلاقی قرار می گیرد. به عبارت دیگر و فی المثل چه چیز خوردن، چگونه خوردن، کجا خوردن، کی خوردن و با که خوردن معناهای ارزشی، هنجارهای دینی، طبقه ی اجتماعی و تاریخی خود را آشکار می سازد. یعنی این که هرکس با چگونگی خوراک خوردنش از هر جهت، کیستیِ دینی، طبقه ی اجتماعی و تاریخی خود را آشکار ساخته و به عبارت دیگر عالم فرهنگی اش را نشان می دهد. ورود به ساحت فرهنگ خود سبب نیازهای فرهنگی جدیدی همچون، نوع دوستی، فداکاری، راست گویی و نیازهای معنوی دیگر می شود. خلاصه آن که انسان با ورود به «ساحت فرهنگی» به جنگ با طبیعت بیرونی و درونی می رود. او می کوشد تا این دو را رام کرده و در کف اراده ی خود قرار دهد. هدف از رام کردن طبیعت بیرون، چیره گی بر طبیعت از طریقِ شناخت آن و به کاربردن ابزارهایی برای بهره وری بیشتر از آن است تا بتوان از قلمرو زیست طبیعی جدا شده و وارد ساحت فرهنگی و یا زیستِ فرهنگی شد و هدف از جنگ با طبیعت درونی مهار کردن نیروها و انگیزه های برآمده از طبیعتِ حیوانیِ انسان است. مهار کردن نیروها و انگیزه های درونی به این معنا است که انرژی آنها در جهت برآوردن خواسته های جامعه یا همان خیر و مصلحت همگانی به کار افتد. عالی ترین ساحت فرهنگ آن جا پدید می آید که آدمی بر آزمندیِ «من» ، بیم ها و نگرانی هایِ بی پایانش و بر حسابگری های عقلِ ابزاریش چیره شود. (آشوری، ۱۳۸۹: ۱۵۰-۱۴۱).
از این جاست که گفته اند: « فرهنگ قلمرویی برای تصاحب کردن ندارد؛ بلکه عبارت است از راه و رسم رفتار نسبت به خویشتن، همنوعان و طبعیت».[۷] (اردلان، ۱۳۸۶: ۳۸).همین رفتارهای آدمیان در قلمروهای سه گانه موثرترین ابزار آنها در عرصه جهانی است و البته که این رفتارها مبتنی بر ارزشهایی هستند که در فرهنگ ظهور پیدا کرده اند.به همین دلیل گفته می شود که اساسی ترین کارکرد فرهنگ شکل دهی و نظام بخشی به رفتارها وکردارهای افراد جامعه وتربیت آنها بر اساس الگوهای خاص خود و همچنین شکل دادن به شخصیت آنهاست.(اخترشهر،۵۴:۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-09-28] [ 10:45:00 ب.ظ ]




همچنین در این دو کلاس، در صورتی که ضریب رگرسیونی در طبقه h ام با ضریب رگرسیونی کل برابر باشند، یعنی کارایی دو کلاس یکسان می شود.
فصل ۳
طرح نمونه گیری مضاعف برای طبقه بندی

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

با بهره گرفتن از اطلاعات کمکی چند متغیره
۳-۱ مقدمه
در فصل دوم با اطلاع از یک متغیر کمکی و استفاده از آن در طرح نمونه گیری مضاعف برای طبقه بندی، دو کلاس از برآوردگرهای مرکب و جدا برای میانگین جامعه مطرح شد. همچنین در بین این کلاس ها، برآوردگر بهینه به طور مجانبی معرفی شد. در این فصل در راستای بهبود برآوردگرها، بر اساس اطلاعات کمکی چند متغیره، یعنی استفاده از بیش از یک متغیر کمکی، دو کلاس از برآوردگرهای مرکب و جدا را معرفی کرده و از میان آن ها بهترین برآوردگر را بدست می آوریم. این مطالب به طور عمده بر اساس مقاله ویشواکارما و همکاران ]۴۹[ در سال ۲۰۱۲ می باشند.
۳-۲ پارامترهای جامعه و طبقات
جامعه ای متناهی به حجم N در نظر بگیرید. فرض کنید متغیر مورد مطالعه Y بوده و p متغیرکمکی به صورت باشند. توجه کنید برخی نمادها در این فصل با نمادهای معرفی شده در فصل دوم یکسان است و از معرفی مجدد آن ها صرف نظر شده است.
میانگین متغیر Y و متغیر کمکی در طبقه ی h ام را با نماد های و نمایش می دهیم و از فرمول های زیر بدست می آیند :

 

(۳-۱)

 

(۳-۲)

 

به طوری که متغیر مورد مطالعه Y در طبقه ی h ام را و متغیر کمکی در طبقه ی h ام را همچنین حجم طبقه ی h ام را با نمایش می دهند.
میانگین متغیر مورد مطالعه Y برای تمام جامعه از همان رابطه (۲-۴) و میانگین متغیر کمکی برای تمام جامعه، از مجموع وزنی میانگین طبقات بدست می آیند، که در آن وزن طبقه
h ام، 
است.

 

(۳-۳)

 

واریانس طبقه h ام برای متغیر Y را با نماد و برای متغیر کمکی با نماد نشان
می دهیم و از فرمول های زیر بدست می آیند :

 

(۳-۴)

 

(۳-۵)

 

کوواریانس بین متغیر Y و متغیر کمکی در طبقه h ام برای تمام جامعه را با نماد نشان داده و از فرمول زیر بدست می آید :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ب.ظ ]




فصل سوم:
اشکالات فقهی عقد بیمه عمر
همانطور که در فصل گذشته ذکر شد، صحت هرعقد و قراردادی از نظرشرعی متوقف بر این است که واجد شرایط عمومی قراردادها و مطابق عمومات ادله صحت عقود باشد و همچنین اموری که از لحاظ عقلایی و شرعی مانع صحت عقود به حساب می آیند، در عقد نباشد و در غیر این صورت معامله باطل خواهد بود. حال که بیمه عمر بر مبنای نظریه عدم توقیفی بودن عقود، به عنوان عقدی مستقل مطرح شده است، باید آن را با عمومات و شرایط صحت عقود اسلامی مقایسه نماییم و چنانچه اشکال و ایرادی از این نظر بر آن وارد نبود، می توانیم حکم به صحت شرعی عقد بیمه عمر کنیم.
با توجه به کلیات و عمومات ادله و شرایطی که در صحت عقود مطرح است، صحت عقد بیمه عمر از سوی برخی فقیهان و حقوقدانان مورد تردید قرار گرفته است و اشکالاتی فقهی بر آن وارد کرده اند. ما در این فصل با بیان عمده ترین ایرادهایی که بر صحت عقد بیمه عمر متوجه است، به تحلیل و بررسی آن ها می پردازیم و سعی داریم با پاسخی فقهی و مستدل، صحت عقد بیمه عمر را از نظر شرعی اثبات نماییم.
۳-۱- بیمه عمر و غرر
از جمله اشکال هایی که در مورد بیمه عمر مطرح است، شبهه غرری بودن آن است؛ یعنی چون بیمه عمر عقدی غرری است و عقد غرری هم باطل است، پس عقد بیمه عمر باطل است.
غرر در یک معامله هنگامی تحقق می یابد که متعلق آن مجهول باشد، به طوری که از ناحیه جهل مزبور، احتمال ضرر، حداقل برای یکی از متعاملین وجود داشته باشد. اگر عوضین در عقد بیمه عمر ( یعنی حق بیمه ای که بیمه گذار و سرمایه بیمه ای که بیمه گر می پردازد ) را مال در نظر بگیریم و عقد بیمه عمر را مبادله دو مال بدانیم، جهالت در عقد بیمه عمر راه یافته و این عقد فاقد معلومیت عوضین که یکی از شروط صحت معامله است، می گردد و در نتیجه از نظر فقهی چنین معامله ای باطل است. زیرا غرر در عقود معاوضی و مالی، موجب بطلان آن است و بیمه عمر نیز در فرض مذکور، عقدی معاوضی و مالی است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

همان طور که بیان شد در عقد بیمه عمر، شبهه غرری بودن از مجهول بودن آن ناشی می شود. توضیح بیشتر این که غرر متوجه هر دو طرف عقد، یعنی بیمه گر و بیمه گذار است؛ زیرا بیمه گذار در هنگامی که با بیمه گر قرارداد را منعقد می کند، نمی داند چند قسط از حق بیمه خود را در طول مدت قرارداد می پردازد زیرا میزان عمر و زنده ماندن بیمه شده، پس از آغاز زمان پرداخت نخستین قسط بیمه معلوم نیست و در نتیجه همه مبلغی که بیمه گذار به بیمه گر می پردازد معلوم نیست. همچنین بیمه گذار در حین عقد نمی داند آیا با پرداخت حق بیمه های معین شده، سرمایه بیمه ای را دریافت خواهد کرد یا خیر؟ چون وقوع خطر و اتفاقی که در عقد، معیار برای پرداخت سرمایه بیمه ای تعیین می شود، احتمالی است و چه بسا تحقق نیابد و در نتیجه بیمه گذار طبق قرارداد خود با بیمه گر، مستحق دریافت سرمایه بیمه ای نبوده و هیچ عوض مادی ای به او نرسد. اگر چه در برخی از اقسام بیمه عمر، وقوع خطر، قطعی است ولی تاریخ وقوع آن و در نتیجه تعداد اقساط قابل پرداخت از سوی بیمه گذار معلوم نیست.
شایان ذکر است که با توجه به احتمالی بودن خطر بیمه شده، مبلغی که بیمه گر باید پرداخت کند معین نیست زیرا وقوع خطر و زمان وقوع آن مشخص نیست و اساساً شاید خطر مذکور در عقد، اتفاق نیافتد و در نتیجه بیمه گر علاوه بر سودی که از ناحیه دریافت حق بیمه های بیمه گذار کرده است، سرمایه بیمه ای را نیز پرداخت نکرده است. همان طور که برعکس آن هم ممکن است؛ یعنی با پرداخت اولین قسط حق بیمه از سوی بیمه گذار، خطر تعیین شده اتفاق بیافتد و مثلاً فرد بیمه شده فوت کند. در چنین حالتی بیمه گر ملزم به پرداخت سرمایه بیمه ای است، بدون این که بتواند اقساط باقی مانده حق بیمه را مطالبه نماید. در نتیجه بیمه گر دچار غرر شده و سرمایه وی در معرض تلف و تباه شدن قرار می گیرد.
بنابراین با توجه به جهل به عوضین و احتمال تباه شدن سرمایه که در عقد بیمه عمر وجود دارد، برخی آن را عقدی غرری دانسته و بر اساس ادله بطلان معامله غرری، به باطل بودن عقد بیمه عمر نظر داده اند.
۳-۱-۱- معنای لغوی
از آنجایی که حقیقت شرعی در مورد غرر اثبات نشده است، غرر اصطلاحی شرعی نیست بلکه دارای مفهوم عرفی بوده در نتیجه معنای عرفی ِهر لفظی از مراجعه به اهل لغت که کاربردهای عرفی واژه ها را جمع آوری می کنند، شناخته می شود.
در کتاب های لغت، برای واژه غرر معانی گوناگونی ذکر شده است. زبیدی که از پیشینیان اهل لغت است، ابتدا غرر را به معنای خطر گرفته و می گوید: « تغریر آن است که انسان بدون شناخت کافی، خویشتن را در معرض هلاکت قرار دهد ». سپس از دیگران نقل کرده که گفته اند: غرر چیزی است که ظاهری فریبنده دارد، ولی باطن آن مجهول است و یا گفته اند: غرر عبارت از معامله ای است که معهود نبوده و در انعقاد آن، شخص اطمینان خاطر ندارد.[۲۶۲] جوهری، دانشمند برجسته لغت شناس، نیز غرر را به معنای خطر دانسته و همچنین اعتراف دارد که غرر در معنای غفلت و نیرنگ نیز به کار می رود.[۲۶۳] ابن منظور نیز ابتدا معنای فریب و نیرنگ را برای واژه غرر ذکر کرده است ولی بیع غرری را به معنای بیع مشتمل بر مخاطره تفسیر می نماید.[۲۶۴] همچنین غرر به معنای در معرض هلاکت و تباهی قرار دادن چیزی نیز آمده است.[۲۶۵] راغب اصفهانی(ره) نیز غرر را به معنای خطر دانسته است.[۲۶۶]
ملا احمد نراقی(ره) پس از بحث فراوانی که درباره غرر از منظر لغت شناسان نموده است، در نهایت نظر آنان را این چنین جمع بندی می کند که: « سخن ایشان در معنای غرر، در یک معنا تطابق دارد و آن این است که غرر اسم مصدر از تغریر است و تغریر به معنای در معرض هلاکت قرار گرفتن، و غرر به معنای خطراست و خطر به معنای مصدری آن، در شرف هلاکت واقع شدن معنا می دهد؛ یعنی احتمال راجح یا مساوی در وقوع تلف و تباه شدن امری است.[۲۶۷]
۳-۱-۲- معنای اصطلاحی
فقیهان امامیه در مورد واژه غرر در حدیث نبوی « نهی النبی عن بیع الغرر »[۲۶۸] اختلاف نظر دارند. شیخ انصاری (ره ) از گفتار اهل لغت چنین نتیجه گرفته که در معنای غرر، مجهول بودن اخذ شده است و می فرمایند: « فالکلّ متّفقون علی أخذ «الجهاله» فی معنی الغَرَر، سواء تعلّق الجهل بأصل وجوده، أم بحصوله فی ید من انتقل إلیه، أم بصفاته کمّاً و کیفاً »[۲۶۹]. ولی برخی فقهاء به این نتیجه گیری خرده گرفته و گفته اند که در هیچ یک از کتاب های لغت، غرر به جهالت تفسیر نشده است.[۲۷۰]
شهید اول(ره) با عنایت به این که غرر غیر از جهل است، رابطه آن ها را عموم و خصوص من وجه می داند؛ به این صورت که در برخی موارد بیع، غرر وجود دارد ولی مورد معامله مجهول نمی باشد مانند حیوان فراری که خصوصیات آن برای هر دو طرف معلوم است. در برخی از موارد هم مورد معامله مجهول است ولی غرر و خطری در قرارداد به نظر نمی رسد مانند خرید و فروش دو کالا از جنس مختلف، با مقدار و ارزش برابر که وزن هیچ یک برای طرفین معلوم نمی باشد.[۲۷۱] میرزای قمی(ره) نیز همین نظر را در رابطه با غرر و جهل دارد.[۲۷۲]
صاحب جواهر غرر را به معنای خطر گرفته است ؛ البته نه مطلق خطر، بلکه خطری که ناشی از جهل به اوصاف و مقدار مورد معامله باشد.[۲۷۳]
همان طور که مشاهده شد برای این کلمه، در کتاب های لغت و کلام فقهاء، معانی فراوانی آمده است ولی آنچه بیشتر با حدیث « نهی النبی عن بیع الغرر » تناسب دارد، دو معنای خدعه و خطر است. هر چند در کتاب های لغت غرر به معنای جهل نیامده اما به هریک از این دو معنای مذکور که باشد، می تواند مجهول بودن مورد معامله را نیز در برگیرد؛ زیرا شخصی که شناخت کافی از موضوع قرارداد ندارد، این معامله برای وی خطری است، چون ممکن است فریب خورده و تصورات او از مورد معامله بر خلاف واقع درآید و به این ترتیب، مال خود را بیهوده از دست بدهد. به عبارت دیگر آن چه در حدیث غرر، مورد نهی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قرار گرفته، بیع و یا هر گونه قراردادی است که مشتمل بر نوعی فریب یا مخاطره است، خواه این فریب یا خطر به دلیل مجهول بودن مورد معامله و یا چیز دیگری مانند تردید در قدرت تسلیم باشد.[۲۷۴]
۳-۱-۳- معامله غرری
آنچه در اینجا مطرح می باشد این است که غرر در چه نوع معامله ای راه می یابد و جهالت به عوضین در کدام معامله سبب غرری و باطل شدن آن معامله می شود؟
شهید اول (ره) در مقام پاسخ به این سؤال ابتدا عقود را به سه دست تقسیم می کند؛ دسته اول عقودی که هدف اصلی آن تحصیل و افزایش مال در ازای عوض محض است مانند اقسام بیع، که جهالت در آن جایز نیست و باعث غرری شدن معامله می گردد. دسته دوم عقودی هستند که برای تحصیل مال و سود نبوده بلکه هدف آن ها احسان و لطف محض است مانند صدقه و هبه، که جهالت به این عقود ضرری نمی رساند و موجب غرری شدن آن ها نمی گردد. دسته سوم عقودی هستند که هدفی أهم و ورای معاوضات دارند ولی شارع مقدس برای آن ها عوض قرار داده است مانند عقد نکاح که هدف اصلی در آن ایجاد مهربانی و مودّت بین زوجین است. در این قسم نیز، غرر کثیر موجب بطلان عقد است.[۲۷۵]
با توجه به این که مورد نهی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، بیع است، به مقتضای فهم اصحاب و فقیهان شیعه، حداکثر این نهی اختصاص به معاوضات محض، از قبیل بیع و مانند آن دارد.[۲۷۶]
بنابراین اگر یکی از عوضین یا هر دو در معامله ای که از جمله معوضات محض است، مجهول باشد، آن معامله غرری خواهد بود. فقهای امامیه معلوم نبودن ثمن و مبیع را در عقد بیع به خاطر غرری بودن معامله، موجب بطلان عقد می دانند[۲۷۷] و اجماع بر آن دارند.[۲۷۸] در مورد بیع غرری که شکی در باطل بودن آن وجود ندارد زیرا علاوه بر ادعای اجماعی که بر بطلان آن شده است[۲۷۹]، حدیثی که از ادله بطلان غرر است، تصریح به بیع غرری نموده است؛ «نهی النبی عن بیع الغرر».[۲۸۰]
تردیدی که وجود دارد در توسعه حکم غرر به عقود معاوضی دیگر است. یعنی با توجه به این که در حدیث مذکور، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از بیع غرری منع کرده اند، این احتمال می رود که فقط بیع غرری باطل است و حکم غرر به دیگر عقود معاوضی سرایت نمی کند.
چنانچه از روایت « نهی النبی عن بیع الغرر »، علیت غرر را استفاده کنیم؛ به این معنا که علت بطلان بیع غرری، غرری بودن آن است، می توانیم تنقیح مناط کرده و حکم غرر را به سایر عقود نیز تعمیم بدهیم. به عبارت دیگر با توجه به این که علت نهی، غرری بودن است و حکم نیز دائر مدار علت می باشد، لذا هر جایی که غرر تحقق یافت، حکم آن نیز می آید مگر آن که دلیلی بر جواز آن معامله غرری وجود داشته باشد؛ مانند صلح بر مجهول.[۲۸۱] بنابراین از لفظ « بیع » الغای خصوصیت کرده و بیع در این روایت از باب مثال ذکر شده است و لذا غرر در سایر معاملات و قراردادها نیز جاری می شود.[۲۸۲]
روایتی نیز داریم که پس از آن که نهی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از بیع منابذه و ملامسه و بیع حصات را ذکر می کند، سپس علت آن نهی را غرری بودن بیان کرده و می فرماید: « فَنَهَی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَنْهَا لِأَنَّهَا غَرَرٌ کُلَّهَا ».[۲۸۳]
برخی از فقیهان نیز، غرر را در ابواب دیگری غیر از بیع به کار برده اند که نشان می دهد، غرر و حکم آن را مخصوص بیع نمی دانسته اند؛ میرزای قمی(ره) غرر در صلح را جایز نمی داند و می فرماید: «هر چند دایره صلح اوسع است از سایر عقود در قبول جهالت و لکن معلوم نیست که در چنین صورتی جایز باشد، نظر به عمومات منع از غرر»[۲۸۴]. صاحب العروه الوثقی نیز غرر را در اجاره موجب بطلان آن می داند.[۲۸۵]
علامه حلی(ره) در کتاب مختلف[۲۸۶] روایتی را این گونه نقل می کند که: « نهی النبی عن الغرر » ؛ و کلمه بیع در این روایت نیامده است. بر اساس این روایت منع از غرر، عام بوده و شامل سایر عقود نیز می شود. در مورد روایتی که علامه نقل کرده است باید گفت که هرچند احتمال سقط یا مسامحه در نقل می رود ولی این احتمال خلاف اصل و غیر قابل اعتناء می باشد.
با وجود این که اصالت عدم الزیاده نزد عقلاء، مقدم بر اصالت عدم النقیصه می باشد[۲۸۷] زیرا امکان زیادی دارد که انسان کلماتی را فراموش کرده و ذکر نکند ولی خیلی بعید است که کسی از روی فراموشی کلماتی را به روایت اضافه کند و لذا اصالت عدم غفلت در ناحیه زیادت را قوی تر از اصالت عدم غفلت در ناحیه نقیصه می دانند[۲۸۸]، ولی در این جا اصالت عدم النقیصه مقدم بر اصالت عدم الزیاده می باشد زیرا فقهاء بر اساس این روایتی که نقص لفظی دارد فتوا داده اند و با در نظر گرفتن فتوای مشهور، آن قوی تر بودن اثری نخواهد داشت.
لذا با توجه به فتوای اصحاب بر اساس آن، ضعف سندی این روایت هم جبران می شود.[۲۸۹] صاحب جواهر نیز در بحث اجاره همین حدیث را نقل کرده و معتقد است ضعف سندی حدیث، با فتوای مشهور بر طبق آن جبران می شود.[۲۹۰]
همچنین با توجه به این که مدرک معتبر بر معامله غرری، بنای عقلاء است و فلسفه باطل بودن عقد غرری، رفع مشاجره بین مردم است، باید گفت که غرر در هر معامله ای که تحقق یافت، سبب بطلان آن عقد است مگر این که دلیل خاصی بر صحت آن وجود داشته باشد.[۲۹۱]
۳-۱-۴- چه نوع غرری موجب بطلان معامله است؟
مشخص کردن این که چه نوع غرری موجب بطلان معامله می شود، به عهده عرف است و اگر معامله ای عرفا غرری باشد، در نتیجه مورد نهی شارع است. به همین خاطر برخی فقیهان در کتب خود به عرفی بودن غرر تصریح کرده اند.[۲۹۲] به عبارت دیگر برای تشخیص غرری بودن یک معامله، باید به عرف مراجعه نماییم و ببینیم که آیا در فلان معامله غرر تحقق یافته است یا خیر؟ عرف عقلاء نیز هرگونه ضرری را موجب تحقق غرر نمی داند و فقط اگر در معامله ای ضرر فاحشی به یکی از متعاقدین از ناحیه جهل به عوضین صورت بگیرد، آن معامله را غرری می دانند. زیرا احتمال ضرر کم در هر قرارداد و معاوضه ای وجود دارد و اکثر معاملات همراه با خطر هستند. بنابراین غرر و ضرر ناشی از جهالتی موجب بطلان عقد است که قابل تسامح عرفی و عادی نباشد.[۲۹۳] شهید اول(ره) غرر را احتمال خطری می داند که عرف از آن اجتناب می کند؛ « فإنّ الغرر احتمال مجتنب عنه فی العرف»[۲۹۴]. همچنین محقق کرکی(ره) با بیان این که مطلق جهالت منجر به غرر نیست، می فرماید: « لیس المراد بالغرر مطلق الجهاله، بل علی وجه مخصوص »[۲۹۵] و مولا احمد نراقی(ره) مراد محقق را از وجه مخصوص، همان التفات عرف و عدم تسامح عرفی می داند.[۲۹۶] صاحب جواهر(ره) نیز همین نظر را دارد و می فرماید: « و قد علمت أن الغرر المنفی هو الاختلاف الذی لا یتسامح به عرفا و عاده »[۲۹۷]
بنابراین مجهولی که از نظر عرف، ضرری به معامله وارد نمی کند و می توان در مورد آن مسامحه و گذشت نمود، موجب تحقق غرر مبطل عقد نمی شود و به عبارت دیگر تسامح و عدم تسامح عرفی ملاک غرر و عدم غرر است.
۳-۱-۵- تحلیل غرر در بیمه عمر
همان طورکه ملاحظه شد، اهل لغت برای غرر، معانی مختلفی را ذکر کرده اند و حال باید دید مراد کسانی که عقد بیمه عمر را غرری می دانند، کدام یک از معانی ذکر شده است.
شاید مقصود از غرر، غرر به معنای جهالت باشد و تقریر اشکال این باشد که چون عوضین در عقد بیمه عمر مجهول است و بیمه گذار و بیمه گر هر کدام نمی دانند چه مقدار عوض در مقابل پرداختی که دارند، دریافت می نمایند لذا بیمه عمر نیز معامله ای غرری خواهد بود.
در پاسخ باید گفت که مبنای این اشکال این است که معاوضه در بیمه عمر، معاوضه مال به مال تصور شده است در حالی که اساساً مبادله در بیمه عمر، مبادله مال در مقابل دریافت تأمین می باشد و بنابراین نتیجه عقد برای هر یک از متعاقدین معلوم بوده و می دانند در مقابل پرداختی که دارند، چه چیزی دریافت می کنند. به عبارت دیگر آنچه غرر را در عقد بیمه عمر، از بیمه گذار و بیمه گر دور می کند، این است که نتیجه و اثر این عقد معلوم است و ابهام و جهل در آن راه نمی یابد؛ ابهام و جهل برای بیمه گذار وجود ندارد زیرا وی اقساط بیمه ای را می پردازد و در مقابل تأمین به دست می آورد و این تأمین بر وقوع خطر متوقف نیست تا کسی اشکال کند که زمان وقوع خطر و اتفاق، نامعلوم است. زیرا تأمین به مجرد عقد حاصل می شود و در مقابل حق بیمه ای که بیمه گذار به بیمه گر پرداخت می کند، بیمه گر به بیمه گذار تأمین می دهد و همین تأمین و تعهد است که بیمه عمر را معامله ای معقول و مشروع می نماید. این تأمین و تعهد بیمه گر مالیت داشته و دارای ارزش است که می تواند در مقابل اقساط بیمه ای، عوض مال قرار بگیرد.
بنابراین ارزش کار بیمه گر که در متن معامله قرار گرفته است، پولی (سرمایه بیمه ای ) نیست که در آینده می خواهد بپردازد که بگویند این پول مجهول است و چون مجهول است، عقد باطل است. آنچه که در اینجا ارزش دارد این است که بیمه گر متعهد می شود و این تعهد برای بیمه گذار ارزش دارد و پول را در ازای این تعهد به بیمه گر می دهد. و این تعهد و تأمین، مشمول حدیث « المؤمنون عند شروطهم »[۲۹۸] است؛ که هر کس تعهدی کرد، باید به آن وفا کند.[۲۹۹]
عنصر جهل و احتمالی که سبب غرر شود، در مورد بیمه گر نیز منتفی است؛ زیرا اساساً بیمه، طبیعت جمعی دارد نه قراردادی که جنبه فردی داشته باشد. اگر چه برای بیمه گذار جنبه فردی دارد ولی حداقل در مورد بیمه گر که با تعداد فراوانی از بیمه گذاران سرو کار دارد، جنبه جمعی دارد؛ چون وی با شخصیت های حقیقی و حقوقی زیادی قرارداد منعقد می نماید و در همه این قرادادها، حساب سود و زیان خود را می کند و مجموع قراردادها را بر مبنای آمار و اصول احتمالات می سنجد و برای این که دچار مشکلات ناشی از پرداخت پول بیش از مقدار حق بیمه هایی که گرفته اند، نشوند و از ضرر مصون مانده و به ورطه ورشکستگی نیافتند، این اصول آماری و فنی و علمی را مبنای کار خود قرار می دهند. شرکت های بیمه، در بیمه های عمر معاینات پزشکی را برای ارزیابی خطر واقعی به کار می گیرند و بیمه شدگان خود را بر اساس نتایج این ارزیابی های پزشکی، به گروه های مختلفی تقسیم می کنند و برای هر گروهی، حق بیمه ای متفاوت تعیین می کنند. گروهی که از صحت و سلامتی برخوردارند، با حق بیمه معمولی، بیمه می شوند. گروهی که از برخی ناخوشی ها و امراض رنج می برند، معمولاً با حق بیمه اضافی متناسب با آن ناخوشی، تحت بیمه عمر قرار می گیرند.[۳۰۰] بنابراین بیمه گر مجموع بیمه نامه های خود را با شرایط و ویژگی هایی منعقد می کند که در نهایت دچار غرر و ضرر نمی شود.
اگر مقصود از غرر، خطر و زیان باشد، پس باید گفت که غرر و خطری مبطل عقد است که عرف و عقلاء به آن اقدام نمی کنند و چنین غرر و خطری در بیمه عمر منتفی و در نتیجه عقد بیمه عمر از شمول عقد غرری خارج است زیرا بیمه عمر، نه تنها خطری نیست بلکه قراردادی است که به منظور دفع خطر پدید آمده است. به بیانی دیگر، همان طور که اشاره شد، حقیقت بیمه عمر، جنبه تأمینی دارد و آنچه بیمه گذار را تشویق می کند که خود را تحت پوشش بیمه عمر قرار دهد، همان تأمین و آرامشی است در برابر خطر جانی از سوی بیمه گر دریافت می کند.
اگر دلیل باطل بودن معامله غرری را، اجماع فقهاء بدانیم، این دلیل عقد بیمه عمر را شامل نمی شود؛ زیرا اولاً اگر چه اجماع فقهای اسلام بر بطلان بیع غرری مسلّم و قطعی است، اما احتمال دارد اجماع آن ها بر این حکم، مستند به حدیث نبوی « نهی النبی عن بیع الغرر » و مانند آن باشد و به بیان اصطلاحی، این اجماع آن ها، مدرکی است و همان طور که در علم اصول ثابت است، اجماع مدرکی از دیدگاه فقیهان امامیه دلیل مستقلی به شمار نیامده و چنین اجماعی حجت نیست.[۳۰۱]
ثانیاً این که تحقق اجماع، تنها در مورد بیع غرری قطعی و مسلّم است اما در مورد دیگر عقود و معاملات معاوضی، اجماع بر بطلان معامله غرری، قطعی نیست. علاوه بر این در مورد عقود مستحدثی مانند بیمه عمر، اصلاً موردی برای اجماع وجود ندارد زیرا چنین عقودی در گذشته فقه اسلامی سابقه ندارد تا ادعای اجماع بر آن صادق باشد.
اگر دلیل بر بطلان معامله غرری را بنای عقلاء بدانیم - یعنی عقلاء بر معامله ای که موضوع و مورد آن مجهول و دارای ضرر و خطر فراوان باشد اقدام نمی کنند و شارع نیز چنین بنایی را تأیید کرده است – بایدگفت بنای عقلاء شامل عقد بیمه عمر نمی شود زیرا عقلاء آن را امری پسندیده می دانند و به آن اقدام می کنند و بیمه گذار با تحمل هزینه ای جزئی، برای کسب منافع بیشتر یا جلوگیری از ضرر بزرگ تر که در صورت فوت ناگهانی بیمه شده به بازماندگان وی می رسد، به این بیمه اقدام می کند. بنابراین بیمه عمر، معامله ای عاقلانه و مقرون به صرفه است.
در ادامه رفع اشکال از غرری بودن بیمه عمر باید به این نکته نیز اشاره کرد که همان طور که قبلاً ذکر شد، هر نوع جهالتی به صحت عقد خلل وارد نمی کند. بلکه جهالتی به عقد ضرر می رساند که قابل مسامحه عرفی نباشد و عقد را دچار ابهام نماید ولی در جایی که علم اجمالی حاصل شود، مخصوصاً در غیر بیع، همان علم اجمالی به عوضین در صحت عقد کافی است. از این رو فقیهان به صحت عقودی که طرفین به مورد آن، علم اجمالی دارند فتوا داده اند و در عقودی مانند شرکت، مضاربه، مساقات، مزارعه و جعاله، علم اجمالی را کافی می دانند. همچنین شایان ذکر است که عقلاء، غرر اندک را در معاملات پذیرفته و آن را مانع صحت عقد نمی دانند. و لذا معامله غرری معامله ای است که عقلاء به آن اقدام نکنند و اگر اقدام به آن شود، اقدام کننده مورد سرزنش عرف قرار گیرد. شرع نیز غرر قابل مسامحه عرفی را مانع صحت نمی داند؛ مانند غرر موجود در معامله میوه درخت، پیش از این که صلاحیت آن ( بدوّ الصّلاح ) پدید آید.[۳۰۲]
بنابراین اشکالاتی که به غرری بودن بیمه عمر گرفته می شود، نا تمام بوده و به صحت این عقد که عقدی عقلایی است و شامل عمومات ادله صحت عقود می شود، خللی وارد نمی کند زیرا همان طور که ذکر شد، بیمه گذار در مقابل حق بیمه ای که می پردازد، عوض مشخص و معلومی دریافت می کند که همان تأمین می باشد و از طرف دیگر با توجه به طبیعت جمعی بیمه عمر، عرف و عقلاء نیز غرری را متوجه عقود بیمه عمری که بیمه گر با بیمه گذاران منعقد می نماید، نمی دانند.
بیمه عمر را معامله خطری نیز نباید دانست زیرا بیمه گذار برای مصون ماندن از خطر اقدام به بیمه عمر کرده و حاضر است که حق بیمه های تعیین شده را بپردازد تا با تأمینی که دریافت می کند، خطر مشخص شده را با هزینه کمتری پشت سر گذارد. خطری که متوجه سرمایه بیمه گر می باشد نیز خطری است که در همه معاملات وجود دارد و عرف و عقلاء آن را قابل مسامحه می دانند و درنتیجه موجب غرری شدن معامله نمی شود.
اجماع مذکور نیز در مورد بیع و عقود دیگر ثابت نیست و نمی تواند به عنوان منعی در برابر عقد بیمه عمر به آن استناد نمود و لذا غرری، صحت بیمه عمر را دچار خدشه نمی کند.
۳-۲- بیمه عمر و تعلیق
تعلیق و منجّز نبودن عقد بیمه عمر، یکی دیگر از اشکالاتی است که در مسیر صحت این عقد، خود نمایی می کند. تعلیق که خلاف تنجیز است به این معنا است که متعاقدین عقد را بر امری معلّق و موکول سازند به این منظور که معامله در صورت وجود آن امر انعقاد و تحقق یابد و در صورت عدم آن، منتفی و بی اثر باشد.[۳۰۳] حال آن امر معلق ممکن است، صفت باشد که محقّقاً فرا می رسد و وجود پیدا می کند و ممکن است شرط باشد که محقّق الوقوع نیست.[۳۰۴]
ماده ۱۸۹ قانون مدنی نیز می گوید عقد منجّز آن است که تأثیر آن بر حسب انشاء موقوف به امر دیگری نباشد والا معلق خواهد بود.
به بیانی کامل تر تعلیق مورد بحث عبارت است از تعلیق عقد و یا ایقاع به امر گذشته و یا حال، با علم نداشتن به وجود یا عدم آن و نیز تعلیق بر امر استقبالی با علم نداشتن به عدم وقوع آن. البته در تعلیق مورد بحث شرط است که معلق علیه از مقوّمات ماهیت مورد عقد و ایقاع و همچنین از شرایط صحت شرعی عقد و ایقاع نباشد.[۳۰۵] منظور صاحب العناوین این است که اگر عقد کننده، اثر عقد را بر چیزی که غیر از شرایط صحت عقد است، منوط بداند، به آن تعلیق گویند. اما اگر اثر عقد خود به خود منوط به چیزی باشد که از شرایط صحت عقد است، در آن صورت تعلیق نخواهد بود بلکه تنها تأکیدی خواهد بود که در عقد صورت گرفته است؛ مثلاً در عقد ضمان، ضامن قید کند که اگر مضمون عنه مدیون باشد، من ضامن هستم. در این صورت به آن تعلیق اصطلاحی گفته نمی شود.
اشکال معلق بودن بیمه عمر به این صورت است که تعهد بیمه گر به پرداخت سرمایه بیمه ای، معلّق و موکول به وقوع اتفاق و خطر معین شده در عقد که همان فوت بیمه شده است، می شود و این بیمه گر در هنگام عقد، نمی داند این اتفاق در مدت قرارداد رخ می دهد یا خیر و اساساً ممکن است این اتفاق بیافتد و یا نیافتد و بنابراین عقد بیمه عمر، عقدی تعلیقی می شود و در جای خود ثابت است که عقد معلق، به اجماع فقهاء باطل می باشد.[۳۰۶]
۳-۲-۱- معنای لغوی
واژه تعلیق مصدر باب تفعیل، از ریشه « علّق، یعلّق، علقاً و عُلوقاً » در لغت به معانی متعددی از جمله در آویختن چیزی به چیز دیگر آمده است. [۳۰۷] ابن منظور نیز آن را به متصل کردن و ارتباط دادن چیزی به چیز دیگر معنا کرده و می گوید: « عَلَّقَ الشی‏ءَ بالشی‏ء تَعْلیقاً: أی أناطَهُ ».[۳۰۸]
واژه تعلیق علاوه بر معنای حقیقی و اصلی، به‌طور مجازی به معنای علاقه و دل بستگی نیز ذکر شده است. و این معنا در حدیث «من تَعَلَّق شیئاً وکِلَ إِلیه» نیز آمده که می‌فرماید کسی که به چیزی علاقه‌مند (متمایل) شود، به آن واگذار می‌شود.[۳۰۹] گویا همان‌طور که در معنای اصلی تعلیق، در ظاهر چیزی به چیز دیگر درمی‌آویزد، در معنای مجازی آن نیز فردی به فرد دیگر در معنا و باطن، ارتباط و علاقه قلبی پیدا می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:45:00 ب.ظ ]




هجویری در کشف المحجوب به این موضوع اشاره کرده:سدیگر مرحمت حقّ را از خلق سؤال کردند. همه املاک دنیا و مال از آن وی دانستند و همه خلقان وکیلان وی دیدند… پس ادب سؤال آن باشد که: اگر مقصود برآید خرّّم تر از آن نباشی‌که برنیاید. و خلق را اندر میانه میانه نبینی…( کشف المحجوب، ۱۳۸۸: ۱۵۲۸)کاشانی راجع به این موضوع داستانی را بیان داشته: «وقتی مردی نزدیک شیخ ابوالسعود آمد و گفت: می خواهم که مقداری معین از نان مؤظّف گردانم که هر روز به خدمت آرند و لکن می اندیشم که صوفیان گویند: المعلوم شومٌ. شیخ گفت ما نگوییم، چه هر معلوم که حقّ تعالی از بهر ما اختیار کند، ما در آن مشاهده‌ی فعل او کنیم و آن را مبارک دانیم نه شوم. » (کاشانی، ۱۳۸۸ : ۲۵۳)برخی از صوفیان نیز استفاده از مال زکات را برای خود روا می دانسته اند. هجویری در کشف‌المحجوب نوشته: «از مشایخ متصوّفه بوده اند که زکوه بستده اند و کس بوده است که نستده است. » (هجویری، ۱۳۸۸ : ۴۰۷)برخی از صوفیان نیز کمک‌های دیگران را به عنوان هدیه با استناد به قول پیامبر اکرم (ص) می‌پذیرفتند. سلّمی در طبقات الصوفیه اظهار داشته: «پیامبر فرموده است: هدیه‌ی برادر دینی خود را بپذیر، زیرا آن روزی ایست، که خداوند فرستاده و خود نیز را می‌پذیرفت و می گفت: هدیه حقّد را نابود می‌کند. » (سلّمی، ۱۳۷۸: ۴۵۴)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۴-۴-آداب مریدپذیری
رهبران و پیران سلسله‌های مختلف صوفیه برای مریدپذیری و نحوه‌ی تربیت آنها، شیوه و برنامه ای خاص و‌یکسان را اعمال نمی کردند بلکه مشایخ طریقت هر‌یک با توجّه به بینش و نظر خاصّ خود به انتخاب و پرورش مریدان می پرداختند. کیانی علل تفاوت برنامه‌های تربیتی مریدان را بیان کرده: «۱-اختلاف شخصیّت مربیان و تفاوت آنها از نظر جهان بینی و مسائل اعتقادی و جهات دیگر. ۲- تفاوتهای فردی مریدان، از نظر جسمی و فکری و فرهنگی و موقعیّتهای اجتماعی و اعتقادی و امثال آنها. ۳- مقتضیّات تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و منطقه ای و مسائلی از این قبیل. ۴-توجّه به آزادی‌های فردی و ارج نهادن به نوآوری‌های سودمند و راستین مریدان و رهروان طریقت، در هنگام سیر معنوی. » (کیانی، ۱۳۶۹: ۳۴۳)جلال الدین مولوی، در ضمن داستانی در مثنوی، غیر مستقیم به مسئله‌ی اختلاف تربیتی فرقه‌های تصوّف زمان خود اشاره می‌کند و تصویری از آن اختلافات را به دست می‌دهد:

«ساخت طوماری به نام هر ‌یکی   نقش هر طومار دیگر مسلکی
حکم‌های هر‌ یکی نوعی دگر   این خلاف آن ز پایان تا به سر
در ‌یکی راه ریاضت را وجوع   رکن توبه کرده و شرط رجوع
در‌ یکی گفته ریاضت سود نیست   اندرین ره مخلصی جز جود نیست»

(مولانا، ۱۳۸۴: ۲۳)
هجویری درکشف المحجوب در مورد اختلافات تربیتی فرقه‌های زمان خود، اشاره کرده وگفته: «تولّای نوریان به ابی الحسن احمدبن محمّد النّوری- رض- باشد. و وی‌یکی از صدور علمای متصوّفه بود. وی را اندر تصوّف مذهبی پسندیده و قاعده‌ای گزیده است. قانونش تفضیل تصوّف باشدبر فقر.تولّا‌ی قصاریان به ابی صالح، حمدون بن احمد بن عماره القصّار- رض- کنند. و طریق وی اظهار نشر ملامت بود. تولّای سهیلان به سهل عبدالله التّستری- رحمه الله علیه- باشد. و طریقت وی اجتهاد و مجاهدت نفس و ریاضت است ومریدان را به مجاهدت به درجه کمال رسانیدی. تولّای حکیمان به ابی‌عبدالله محمّدبن علی حکیم الترمذی- رض- کنند. و ابتدای کشف مذهب وی آن است که بدانی که خداوند- تعالی- را اولیاء است که ایشان را از خلق برگزیده است. و همّتشان از متعلّقات بریده، و از دعاوی نفس و هواشان را بریده… » (هجویری، ۱۳۸۸: ۳۱۶-۲۹۴-۲۸۶-۲۷۷)شیخ فریدالدین عطار نیز در تذکره اولیاء از سهل بن تستری ۲۸۳ هـ . نقل می‌کند: «اصول پرورشی در مسلک ما شش چیز است؛ «تمسک به کتاب خدای و اقتدا به سنّت رسول صلی‌الله‌علیه و آله و سلّم و حلال خوردن و بازداشتن دست از رنجانیدن خلق و اگر چه ترا برنجانند و دور بودن از مناهی و تعجیل کردن بگزارد حقّوق. » (عطار،۱۳۷۴: ۲۳۵)
۴-۴-۱-مرید پذیری قراردادی
در مورد مریدپذیری قراردادی قاعده براین قرار بوده که مرید داوطلب برای طی طریق إلی‌الله، به حضور شیخ طریقت می‌آمدو از او تقاضای عضویت می‌کرد. در مقابل این تقاضای مرید، شیخ به او دستور می‌داد که ابتدا خود را پاکیزه کندو از تمام معاصی گذشته‌ی خود توبه کندو نیّت کند که در آینده هم گرد هیچ گناهی نگرددو تمام کسانی را که به گردن او حقّی دارند را از خود راضی کند. بعد از آن برای توبه و بیعت در محضر شیخ حضور می‌یافت و با نظم و ترتیب خاصّی و بدون هیچ گونه چون و چرا با شیخ تعهّد و بیعت می‌کردکه به دستورات او عمل کند. در این راستا شیخ به او ذکری تلقین می‌کرد و وی در جمع صوفیان قرار می گرفت و برای تکمیل شخصیّت خود به انجام اموری که شیخ بر عهده‌ی او گذاشته بود اقدام می‌کرد. در کتاب جامع الاصول نوشته گمش- خانه لی، کیفیّت توبه و اخذ ذکر و آداب ورود به طریقه‌ی نقشبندیه و طریقه‌ی شیخ اکبر- ابن عربی- و طریقه‌ی شاذلی و جز آن نقل شده است. کیانی نمونه‌ای از این توبه و بیعت را ترجمه و نقل کرده: «کیفیّت توبه و بیعت در طریقه‌ی شیخ اکبر، محی الدین ابن عربی چنین است: شیخ به مرید می‌گوید: از تمام گناهان کبیره و صغیره توبه کن، سپس رودروی او می‌نشیند و دست خود را در دست او می گذارد و به او می‌گوید:
چشم خود را ببندد، سپس سه بارلا الله إلّا الله می‌گوید و مرید هم سه بار لا الله إلّا الله می‌گوید. سپس شیخ به عنوان تبرّک آیه‌ی إنَّ الّذین‌یبایعونَکَ إنَّما‌یبایعونَ الله،‌یدُالله فوق ایدیهم فَمَن نَکَثَ فإنّما‌ینْکُثُ علی نفسه و مَن اوفی بما عاهَدَ عَلَیْهُ فَسَیُؤتیهِ اجراً عظیماً را می‌خواند پس از آن برای هر روز صد بار استغفار و صد بار لا الله إلا الله در حالی که کاملاً به معنای آن توجّه شود، مقرّر می‌گردد. هم چنین با دل و زبان صد بار کلمه‌ی الله می‌گوید، سپس با عبارت: الّلهّم صَلّ و سلّم و بارک علی سیدنا محمّد النّبی الاُمی الهُدی و علی اله و صحبه و سلّم عَدَدَ کلّ ذره الف الف کره، صد بار بر پیامبر درود می‌فرستد. » (کیانی، ۱۳۶۹: ۳۵۰)
۴-۴-۲-آداب تلقین ذکر به مرید قراردادی
مقوله‌ی ذکر از مسائل مهّم و ارکان اصلی و عملی مسلک صوفیان بوده چنان که ایشان بر این عقیده بودند که ذکر بهترین و مؤثرترین وسیله برای رابطه‌ی دائمی بنده با حقّ متعال است و شخص ذاکر باید دائماً ذکر می‌گفت و همواره معنی آن را مدّ نظر داشت.نجم‌الدین رازی ۶۵۴ هـ . در مورد آداب تلقین ذکر و وظیفه‌ی طالب در برابر آن خاطر نشان کرده: «ذکر که صاحب ولایت تلقین کند، ثمره‌ی شجره‌ی ولایت اوست که هم تخم ذکر را به تلقین صاحب ولایتان گرفته است و شرط تلقین ذکر آن است که مرید به وصیت شیخ سه روز، روزه دارد و و پیوسته با وضو باشد و بعد از سه روز غسل کند و نیّت غسل اسلام کند، بعد از نماز خفتن به خدمت شیخ آید و شیخ او را رو به قبله نشانده، و دست ها بر‌یکدیگر نهد و دل حاضر کند و سه بار شیخ لا الله إلا الله بگوید و او تکرار کند. چون تمام شد برخیزد و به خلوت خانه در رود و روی به تربیت تخم ذکر آرد. » (نجم‌الدّین رازی، ۱۳۸۸: ۲۷۶-۲۷۵)
۴-۴-۳-مسامحت در پذیرش مرید
در مسلک تصوّف برخی از مشایخ بوده که در پذیرفتن و تربیت کردن مریدان خود سخت‌گیری نمی‌کردند. افلاکی در مناقب العارفین در این باره نوشته: «روزی شیخ حریری را گفتند: مریدان تو فرائض نمی‌گذارند و تو هیچ نمی‌فرمایی، گفت: چون قول خدا و رسول را می دانند و فرمان نمی‌کنند، سخن مرا خواهند شنیدن و قبول کردن؟» (افلاکی، ۱۳۷۸، ج ۲: ۶۷۸-۶۷۷)سعدی نیز در گلستان آسان‌پذیری مرید را در آیین صوفیان در ضمن حکایتی بیان می‌کند: «تنی چند از روندگان متفق سیاحت بودند و شریک رنج و راحت خواستم تا موافقت کنم، موافقت نکردند. گفتم: از کرم و اخلاق بزرگان بدیع است روی از مصاحبت مسکینان تافتن و فایده دریغ داشتن که من در نفس خود این قدر سرعت و قوّت می‌‌شناسم که در خدمت درویشان‌یار شاطرباشم نه بارخاطر.‌یکی از آن میان گفت: از این سخن که شنیدی دل‌تنگ مدار که در این روزها دزدی به صورت صالحی برآمد و خود را در سلک صحبت ما منتظم کرد و از آن جا که سلامت حال درویشان است گمان فضولش نبردند و به‌یاری قبولش کردند.

ظاهر حال عارفان دلق است   این قدر بس چو روی در خلق است

روزی تا به شب رفته بودیم و شبانگه به پای حصاری خفته که دزد بی توفیق ابریق رفیق برداشت که به طهارت می روم و خود به غارت می رفت. » (سعدی، ۱۳۸۴: ۸۸-۸۷)
این آسان گیری‌های مشایخ در حقّ مریدان خود، از آنجا نشأت می‌گرفته که بعضی از مشایخ فقط می‌کوشیدند که با تمسّک به هر راه و روشی و به هر صورت ممکن افراد بی قید و بند را به وصال حقّ متعال برسانند و هیچ گونه توجّهی به این که مرید در چه درجه و پایه ای از اعتقادات و رفتارهای مذهبی قرار دارد نداشتند. آنان فقط در پی انجام مأموریت معنوی خود بودند.نسفی در کتاب انسان کامل نوشته: «کسی که به مقام وحدت رسید، هیچ کس را به گمراهی و بیراهی نسبت نکند و همه را در راه خدا داند و همه را روی در خدا بیند» (نسفی، ۱۳۷۶ : ۴۷)در کتاب طرائق الحقّایق هم از شاه نعمت الله ولی نقل شده: «هر کس را که تمام اولیا ردّ نمایند من او را قبول می‌کنم. » (نائب الصدر، ۱۳۳۹، ج ۳، ۱۷)
۴-۴-۴-سخت‌گیری در پذیرش مرید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ب.ظ ]




  • عوامل مرتبط بر روی « انتظارعملکرد » در پذیرش مالیات ستانی الکترونیکی تأثیر مثبت و معناداری دارند.
  • عوامل مرتبط بر روی« انتظار تلاش » در پذیرش مالیات ستانی الکترونیکی تأثیر مثبت و معناداری دارند.
  • عوامل مرتبط بر روی « نگرش نسبت به استفاده از فناوری » در پذیرش مالیات ستانی الکترونیکی تأثیر مثبت و معناداری دارند.
  • عوامل مرتبط بر روی « اثر اجتماعی » در پذیرش مالیات ستانی الکترونیکی تأثیر مثبت و معناداری دارند.
  • عوامل مرتبط بر روی « شرایط تسهیل‌کننده » در پذیرش مالیات ستانی الکترونیکی تأثیر مثبت و معناداری دارند.
  • عوامل مرتبط بر روی« خودکارآمدی » مالیات ستانی الکترونیکی تأثیر مثبت و معناداری دارند.
  • عوامل مرتبط بر روی « ضطراب » در پذیرش مالیات ستانی الکترونیکی تأثیر مثبت و معناداری دارند.
      • عوامل مرتبط بر روی « نیات رفتاری برای استفاده » در تغییر رویکرد از مالیات‌ستانی سنتی به الکترونیکی تأثیر مثبت و معناداری دارند.

    (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

7.1 تعريف واژه‏های پژوهش

  •  

تعریف مفهومی

مالیات‌ستانی سنتی: سیستم مالیاتی که مستلزم ثبت نام در سیستم مالیاتی، تنظیم و تسلیم به موقع اظهارنامه، نگهداری و ارائه اسناد و مدارک مورد نیاز مراجع مالیاتی و پرداخت به موقع مالیات طبقه بندی می‌شود (رضایی و همکار، 1386).
مالیات‌ستانی الکترونیک: بخشی از دولت الکترونیک که از طریق آن مالیات مؤدیان مالیاتی از طریق اینترنت جمع‌ آوری می‌شود (ملکی نجفدر، 1391).

تعریف عملیاتی

مالیات‌ستانی سنتی: پرداخت و جمع‌ آوری مالیات به صورت کاغذی که در آن مالیات دهندگان معمولاً با بهره گرفتن از قلم و ماشین حساب، محاسبات پیچیده‌ای را انجام می دهند و سپس گزارش مالیات را شخصاً و یا از طریق پست به اداره مالیات تحویل می‌دهند (ملکی نجفدر، 1391).
مالیات‌ستانی الکترونیک: مالیات‌ستانی الکترونیک بر استفاده از فناوری اطلاعات و مکانیزه نمودن نظام مالیاتی در جهت سهل‌الوصول نمودن اخذ مالیات اطلاق می‌شود (ملکی نجفدر، 1391).

8.1 قلمرو پژوهش

در این بخش به بررسی قلمرو موضوعی، زمانی و مکانی پژوهش می‌پردازیم:

  •  

قلمرو موضوعی پژوهش

قلمرو موضوعی پژوهش شیوه‌های مالیات ‌ستانی است و موضوع تغییر روش سنتی مالیات ستانی به روش الکترونیکی بررسی می‌شود.

قلمرو زمانی پژوهش

پژوهش حاضر در سال 1392 انجام شده است بنابراین قلمرو زمانی پژوهش 1392 است.

قلمرو مکانی پژوهش

پاسخگویان به سوالات پرسشنامه پژوهش مراجعه کنندگان و مؤدیان مالیاتی بندر امام خمینی (ره) است بنابراین قلمرو مکانی پژوهش حاضر ادارات امورمالیاتی بندر امام خمینی (ره) است.
فصل دوم
ادبیات
و پیشینه پژوهش

  •  

1.2 مقدمه

پيشرفت فناوري اطلاعات و ارتباطات در دو دهه اخير، و گسترش كاربردهاي آن در عرصه‌هاي مختلف اقتصادي و اجتماعي، موجب شكل‌گيري فصل نويني از روابط متقابل بين افراد، نهادها، شركتها و دولتها شده است. مفاهيم جديدي در ادبيات اقتصادي و تجارت، در حال ظهور هستند. روشهاي سنتي تجارت و كسب و كار، در حال بازنگري بوده و در پرتو اين تحول، مشاغل و فعاليتهاي جديد اقتصادي در حال شكل‌گيري هستند. عده‌اي تحول مذكور در فناوري اطلاعات و ارتباطات را بزرگترين انقلاب تكنولوژيك بعد از انقلاب صنعتي ارزيابي كرده مکیر (1996) و عده‌اي ديگر از آن تحت عنوان اقتصاد نوين و يا اقتصاد ديجيتال ياد مي‌كنند(مکیر، 1996).
اينترنت به عنوان يك شبكه جهاني و نيز به عنوان پيش نياز تجارت الكترونيكي به دليل داشتن حضورفراگير ، هزينه دسترسي نسبتاً پايين، سهولت كار با آن، انعطاف‌پذيري و جذابيت، در حال تغيير روشهاي سنتي كسب و كار است. اين فناوري، الگوهاي جديدي براي خريد، فروش و ارائه خدمات به مشتريان ارائه داده و در حال ارائه تعريفي جديد از روابط سنتي بين خريداران و فروشندگان است. همچنين اين فناوري، موجب دگرگوني در روشهاي توليد، توزيع، جست‌وجو و مبادله كالاها و خدمات، شده و مي‌تواند سرعت عكس‌العمل مؤسسات و بنگاهها را به علائم بازار و ارائه خدمات بهتر به مصرف‌كنندگان بيشتركند.

مبانی نظری پژوهش

      1.  
      1.  

     

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:44:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم